یکی از ترفندهایی که ارتشها و نیروهای نظامی برای پیروزی در میدان نبرد از آن استفاده می کنند، جنگ روانی یا همان جنگ معنوی است. هدف از جنگ روانی این است که میزان آمادگی طرف مقابل در بوته آزمایش گذاشته شود؛ همچنین اهمیت این مرحله از جنگ از آن جهت است که مقدمه پیروزی در میدان نبرد نظامی است و ارتش و نظامیانی که از جنگ روانی سربلند بیرون نیایند، امکان ندارد در جنگ نظامی پیروز شوند؛ حتی اگر از نظر سلاح و مهمات و تعداد نفرات از طرف دیگر برتر باشند. بدین ترتیب هر کدام از طرفین که از نظر روانی در آمادگی بیشتری به سر برد، در جنگ معنوی پیروز خواهد بود و به تبع آن در جنگ نظامی نیز پیشتاز است؛ در مقابل آنکه از توازن و اعتدال معنوی و روانی بیبهره یا کم بهره باشد، بیتردید دچار شکست خواهد شد.
گرچه شکست روانی مانند شکست نظامی ظهور خارجی ندارد، اما نقش اساسی و مهمی در شکست نظامی ایفا می کند؛ ازاینرو برای داشتن ارتشی نیرومند و موفق نیاز است که از یک جهت در زمینه تجهیز آن به سلاحهای جنگی و نظامی پیشرفته سرمایهگذاری کرد و از طرف دیگر به تقویت روحیه و حل مسائل و مشکلات روانی نظامیان پرداخت؛ چراکه اگر از نظر روانی و معنوی شکست بخوریم، در زمینه مادی نیز چیزی عایدمان نخواهد شد. ازاینرو ارتش های بزرگ بر تعادل روانی نظامیان و نیروی انسانی خویش تأکید دارند، چراکه در هر نوع جنگی اعم از منطقه ای و جهانی، داخلی و بین المللی، وجود شرط تعادل روانی برای پیروزی دخیل است، حتی اگر جنگ پیش رو در نظر نظامیان کوچک و بی اهمیت جلوه کند و موفقیت در آن حتمی به نظر برسد.
آیتالله العظمی سیدصادق شیرازی در خصوص اهمیت تعادل و سلامت روانی توصیف دقیقی دارند، ایشان میفرماید: «دلایل بسیاری در این جهان وجود دارد که بر اهمیت توازن و اعتدال در امور تکوینی تأکید دارد و این امری است که عموم مردم به سادگی و آسانی آن را درک میکنند. اما این توازن و تعادل در روان و بقیه امور معنوی نیز باید حاکم باشد، بلکه تعادل روانی از اهمیت بیشتری نسبت به امور مادی برخوردار است. بیاعتدالی و ناموزون بودن در مادیات به از بین رفتن جسم و فرسایش جان منتهی میشود اما در امور معنوی روح و انسانیت را از بین خواهد برد».
هنگامی که انسان روح و انسانیت خود را از دست دهد، چه ضعیف و شکننده خواهد شد!! از دست دادن طراوت و سلامتی جسمانی آسیبی به روان و معنویات انسان نمی زند، اما حالت عکس آن زیاد رخ داده است. هنگامی که فرد اعتدال و توازن معنوی و روانی را از دست داد، به پوچی رسیده، در خود فرو رفته و از جامعه دوری میجوید؛ پس وقتی که زندگی را پوچ و بی معنی دید و ناامیدی بر او مستولی شد، سلامت و شادابی جسمانی او نیز در معرض تهدید قرار خواهد گرفت.
اما راه صحیح آن است که به هر دو جنبه مادی و جسمانی و معنوی و روحی، همزمان توجه نموده و اهمیت دهیم. قدرت و نیروی مادی به تنهایی برای پیشرفت و موفقیت انسان کافی نیست. توجه به بعد جسمانی و فروگذاشتن جانب روحی مانند این است که پرنده ای بخواهد با یک بال به سوی قله اوج گیرد، غافل از آنکه تحقق این هدف برای او امکانپذیر نیست، چراکه بال دوم یعنی روان و معنویات از کار افتاده است و لذا او قدرت پرواز ندارد.
همچنین انسان اگر بخواهد در سایه کوشش و تلاش فردی یا در ضمن حضور در یک گروه و همیاری و همفکری با دیگر اعضا به سر منزل مقصود برسد، باید بین مادیات و معنویات و بین جسم و جان تعادل و توازن برقرار کند. همه ما شاهد هستیم که وقتی چیزی توازن و اعتدال خود را از دست میدهد در معرض نابودی قرار میگیرد؛ این قانون در مورد انسان نیز صادق است. از دست دادن اعتدال و توازن معنوی در انسان، بر تعادل مادی، فکری و رفتاری او نیز تأثیر مستقیم و مخرب خواهد گذاشت و نتیجه این خواهد شد که انسان از حرکت، تکاپو و تلاش باز میایستد.
پس مسئله روان و معنویات چیزی است که نمیتوان از آن چشمپوشی کرد چراکه مانند بال برای کبوتر و دست برای انسان است. هر چیزی که فاقد بعد معنوی باشد ناقص و ناتمام است؛ ازاینرو در سخن مرجع عالیقدر آیتالله العظمی شیرازی میبینیم که میفرمایند: «تعادل روانی بسیار مهم است و به عبارتی وجود تعادل در هر چیزی لازم و ضروری می باشد. همانگونه که کمترین نقص و اختلال در تعادل اشیاء، آنها را نابود میکند و از بین میبرد تعادل در نفس انسان نیز چنین است».
انسان ممکن است در راه رسیدن به اهداف خود دچار اشتباهاتی شود؛ برای مثال در جمعآوری ثروت یا داشتن شغلی پر درآمد موفق باشد، ولی از روان و نفسی ضعیف و شکننده رنج برد؛ در اینصورت برای نجات و بهبود روان وی، مال و ثروت سودی نبخشد، همه نعمت ها و زیب و زیورهای دنیا نیز توان جبران کاستیها و کمبودهای وجودی او را ندارد و ذهن آشفته و پرسشگر وی را آرام نمی بخشد. روح و روان چنین انسانی دچار نوعی نگرانی و آشفتگی است و در جست و جوی امنیت و آرامش، گاه راه حل را در ترک معنویات و جمع آوری ثروت و مال اندوزی می بیند و گاه برای فراموش کردن مشکلات و خلأ روحی خویش، خود را در اقیانوس لذتهای مادی غرق می کند. ولی همه اینها بی فایده است و تنها چیزی که او را آرامش می دهد، برقراری تعادل و توازن بین بعد مادی و بعد معنوی وی می باشد.
تغییرات روحی و درونی انسان به سرعت بر جسم و وجود او تأثیر گذاشته و در قالب اندوه، شادی، خشم، بداخلاقی و... در چهره وی آشکار می گردد؛ بنابراین خطوط و نقوش صورت در حقیقت تجلی حالات روحی و روانی اوست.
آنچه گفته شد در سخن آیتالله العظمی شیرازی نمودی زیباتر پیدا میکند. ایشان با اشاره به این حقیقت که نفس انسان بسیار دقیق و تأثیرپذیر است، آن را به دستگاه فشارسنج که با کمترین تغییری در فشار خون پایین و بالا میشود تشبیه میکنند.
بر این اساس اگر در رفتار با شخصی لبخند به لب داشتید، این لبخند بر طرف مقابل نیز تأثیر گذاشته، او را شاداب می نماید و موجب می شود که با گشاده رویی با شما برخورد کند، و بالعکس اگر ترشرویی نمایید، میبینید که طرف مقابل نیز تعادل و درک خود را از دست داده و با خشم و بی حوصلگی به گفت و گو و تعامل با شما می پردازد.
از آنچه گفته شد چنین نتیجه میگیریم که انگیزههای معنوی به اندازه انگیزههای مادی اهمیت داشته و برای رسیدن به موفقیت ضروری هستند. امنیت و استقراری که یک انسان و یا یک گروه برای رسیدن به اهدافشان به آن نیاز دارند، تنها در گرو تعادل و توازن بین مادیات و معنویات به دست می آید. این تعادل انسان را از نگرانی و ترس دور کرده و برای رسیدن به اهداف والای بشری آماده میسازد. در نتیجه تنها مادیات نیست که میتواند انسان را به سر منزل مقصود رسانده و سبب رشد و پیشرفت وی گردد.
مترجم: محمد منوری
نظر شما