از بیماران مانتویی میخواهند با چادر وارد مرکز درمانی شوند. بیمارانی که گاه حالشان خوب نیست، نای ایستادن ندارند و برای راهرفتن به بغلدستیشان تکیه میدهند. این شرایط ورود به برخی از درمانگاهها و بیمارستانهای پایتخت است. مراکزی که گاه بیماران به دلیل دفترچه بیمهای که از آن خدمات میگیرند، ناچار به رفتن به آنجا هستند. بیمارستان بقیهالله یکی از همین مراکز است که زنان مانتویی نمیتوانند از در ورودی آن عبور و خدمات دریافت کنند؛ موضوعی که این بیمارستان در سایت خود نیز آن را به بیماران متذکر شده است: «در این مجموعه ورود همه خواهران با پوشش چادر بوده و افراد غیر باید برای ورود از درِ انتظامات بیمارستان چادر تهیه کرده و با پوشش چادر وارد شوند و همچنین آرایش نداشته باشند.
خانم مسئول انتظامات جلوی درمانگاه بیمارستان بقیهالله ایستاده، جلوی زنان مانتویی را میگیرد و با گرفتن کارت شناسایی به آنها چادر میدهد. خیلی از زنان اینجا قبل از ورود به بیمارستان مانتویی هستند؛ اما با گذشتن از در ورودی چادری میشوند. وارد درمانگاه که میشویم؛ زن جوانی با نارضایتی چادر را از مأمور جلوی در میگیرد و سرش میکند، زیر لب غر میزند و میگوید «من خیلی مریض نیستم و میتوانم چادر سر کنم؛ اما کسی که حال ندارد چه کار کند؟ حالا همهچیز درست است، همین یک قلم مانده است». مأمور حراست که به شنیدن این حرفها عادت دارد، رو به او میکند و میگوید «این قانون بیمارستان است. به ما گفتهاند بدون چادر کسی حق ندارد وارد بیمارستان بشود؛ اما کسانی که عمل کردهاند، عصا دارند یا شکستگی دارند، مجبور نیستند چادر سرشان کنند. از بس که همه اعتراض کردند، چادر را اجباری کردیم». زن جوان با ناراحتی درحالیکه چادر را به کمرش گرفته است و آن را روی زمین میکشد، وارد درمانگاه میشود. مأموری که جلوی در به زنان چادر میدهد، به «شرق» میگوید: «خیلی وقت است که چادر اجباری شده. وقتی زن بدحجابی وارد بیمارستان میشود، میآیند و به ما تذکر میدهند. خود مردم میآیند و به ما تذکر میدهند و میگویند چرا این افراد را اینجا راه دادهاید؟ ولی خب اینجا مرکز درمانی است و مجبوریم همه را قبول کنیم. اگر همه با لباس فرم و مقنعه ميآمدند، دیگر چادر را اجباری نمیکردند. کسی که مریض است باید فکر درمان باشد، نه تیپزدن. کسی که مریض است، آرایش نمیکند، لاک نمیزند، صندل به پا نمیکند با پاهای لاکزده». میپرسم خب کسانی که یکباره حالشان بد میشود چطور؟ شاید از قبل آرایش داشته باشند. میگوید: «آنها میروند اورژانس. به آنها زیاد گیر نمیدهیم؛ اما کسانی که رو پای خودشان میآیند اینجا، آرایششان را پاک میکنیم. اینجا همهچیز داریم. آرایش پاککن، لاکپاککن و دستمال». از زیر میز چند تا دستمال مرطوب، دستمال کاغذی و آرایشپاککن درمیآورد و نشان میدهد. «هرکسی آرایش زیاد داشته باشد، اینها را میدهیم پاک کند. کسانی هم که ناخن کاشت کردهاند، باید دستکش دستشان کنند. خیلی از بیمارها با ما بحث میکنند، عصبانی یا ناراحت میشوند؛ اما خب این قانون اینجاست». چشمش به زنی مانتویی میافتد که پسر کوچکش را به آغوش گرفته، حرفش را قطع میکند و میگوید: «خانم شما بیا اینجا، اینطوری نمیتوانی وارد درمانگاه بشوی. یک کارت شناسایی بده لطفا تا چادر بدهم». پسرک تب دارد؛ اما تا مادرش چادر سر نکند، اجازه ورود به درمانگاه را ندارند. سعی میکند مقاومت کند؛ اما راهی ندارد. باید چادر سر کند. در نهایت کارتی از کیفش درمیآورد، چادر را میگیرد و آن را نصفهونیمه سرش میکند. «نگاهشان کن، چادر هم که میدهیم، نصفهونیمه سر میکنند یا میپیچند دور کمرشان و میمالند اینور آنور. مردم خیلی بدحجاب میآیند. حالا الان که فصل زمستان است و خوب است. تابستانها خیلی بدحجاب میآیند. خانواده شهدا میآیند اینجا، خانوادههایی که خون دادهاند، جوانشان کشته شده است، درست است که کشور برای همه است؛ اما آنها فکر میکنند ارزشهایی که جوانشان به خاطرش جان دادهاند، با این کارها از بین میرود و ناراحت میشوند. حداقل کسانی که حجاب را رعایت نمیکنند، به این بیمارستان نیایند. آنجا که خانوادههای مؤمن میخواهند خدمات بگیرند، نیایند. ما چطور میتوانیم اینها را راه بدهیم. مردم خودشان اعتراض میکنند وقتی اینها را میبینند. میخواهند وقت بگیرند و یک ساعت تردد داشته باشند اینجا. با این وضع که نمیشود».
کمی آن طرفتر زن چادری که نصف صورتش زیر چادر پنهان شده است، با شنیدن موضوع صحبت رو به ما میکند و میگوید: «خیلی خوب است که اینجا چادر اجباری شده است. نمیدانم چرا بعضی از زنان با بیمیلی چادر سر میکنند؛ درحالیکه چادر ما را حفظ میکند. اینجا برای یکی از ارگانهای نظامی است. اصلا آدم انتظار ندارد زن بیحجاب اینجا ببیند. من هم دوست ندارم زن بیحجاب اینجا ببینم. من به آنها توهین نمیکنم؛ اما بهتر این است که زنان حجابشان را رعایت کنند. اینهمه در تلویزیون برنامههای مختلف میگذارند؛ اما یک برنامه برای تبلیغ حجاب پخش نمیکنند. باید در این زمینه کار شود. ما در مملکت اسلامی زندگی میکنیم. این همه شهید دادیم». با دیدن زنی که چادر را روی شانهاش انداخته است و بهسرعت در حال رفتن به درمانگاه است، صحبتش را قطع میکند و میگوید: «اینکه حجاب نمیشود. ذات زنان اینطور است که مردان را جذب میکنند. مردهای ما از دست زنان بیحجاب امنیت ندارند. شوهر من میآید بیرون زنان بیحجاب را میبیند، وقتی به خانه میآید، با چهره آن زنها من را مقایسه میکند. شما دوست دارید همسرتان اینطور باشد؟ دیگر همسر خودش را نگاه نکند؟ وقتی عروس و دامادها به خانه من میآیند، یکطوری دور سفره مینشینیم که محرمها روبهروی هم باشند. اگر میهمانی بزرگ باشد، سفره را هم جدا میاندازیم».
اما پوشش چادر فقط در درمانگاه این بیمارستان اجباری نیست بلکه داخل بیمارستان و حتی برای ورود به اورژانس هم باید چادر داشته باشید. بیمارستان بقیهالله که بهصورت سه یال به هم پیوسته در ١٦ طبقه متمرکز شده، یک درمانگاه مجهز و بزرگ دارد که حدود ٥٠٠ پزشک در آن مشغول به کار هستند. بیمارستان بقیهالله علاوه بر ارائه خدمات بهداشتی و درمانی به نیروهای مسلح، با ٤٠ شرکت بیمه طرف قرارداد است که بیمهگذاران آن مراکز میتوانند از خدمات بهداشتی، درمانی، تخصصی و فوقتخصصی آن استفاده کنند.
اما این فقط بیمارستان بقیهالله نیست که از ورود زنان مانتویی جلوگیری میکند. زنان برای عبور از در ورودی درمانگاه تخصصی شبانهروزی کوثر هم باید چادر سر کنند؛ درمانگاهی نسبتا بزرگ که در شهرک محلاتی پایتخت واقع شده است.
دختر جوانی که به نظر میرسد بهشدت سرماخورده است، از در پارکینگ وارد درمانگاه میشود که زنی از پنجره اتاق کنار پارکینگ سرش را بیرون میآورد میگوید خانم از این طرف باید وارد شوید و او را به طرف در اتاقی که خودش در آن نشسته است راهنمایی میکند. به طرف چادرهایی که به چوبلباسی گوشه اتاق آویخته شدهاند اشاره میکند و میگوید یکی از آنها را سرت کن. دختر جوان یکی از چادرها را برمیدارد. دختری که همراه او از اتاق خارج میشود، میگوید: «رفتی تو چادرت را دربیار، من همیشه همین کار را میکنم».
زن جوانی که برای درمان به این درمانگاه آمده است به «شرق» میگوید «اولینبار که به اینجا آمدم، اصلا حالم خوب نبود. بهخاطر کیست سینهام به اینجا آمده بودم و استرس زیادی داشتم؛ چون نمیدانستم چه اتفاقی برایم میافتد. جلوی در نگذاشتند وارد درمانگاه شوم و از من خواستند چادر سرم کنم؛ درحالیکه من اصلا شرایط روحی خوبی نداشتم. از آن به بعد هروقت اینجا میآیم آرایش نمیکنم. گاهی هم که از این مسیر رد میشوم با اینکه کار دکتری هم داشته باشم، به اینجا نمیآیم؛ چون حوصله بحثکردن و درگیرشدن با مأموران اینجا را ندارم. اینکه میگویند آرایشت را پاک کن یا چادر سرت کن خیلی من را اذیت میکند. همسرم سرباز است و من هم از طریق او بیمه شدهام. بیمه ما طرف قرارداد این درمانگاه است؛ برای همین به اینجا میآیم. قیمتهایش خیلی پایین است، اگر اینطور نبود هرگز به اینجا نمیآمدم». داخل درمانگاه که میشوید تابلویی را میبینید که بخش زنان را از مردان جدا کرده است. اینجا زنان را پزشکان زن معاینه میکنند و مردان را پزشکان مرد. زن میانسالی با چادری که از سرش افتاده، کنار پسر ١١سالهاش که سرمی به دستش وصل است، نشسته است. پسرک به مادرش میگوید از داخل کولهاش چیزی به او بدهد. مادر با چادری که دنبال خودش میکشاند، کیف پسرش را برمیدارد و داخل آن را میگردد. او به «شرق» میگوید: «ما در شهرک شهید محلاتی زندگی میکنیم و اینجا نزدیکترین درمانگاه به خانهمان بود؛ برای همین به اینجا آمدم».
این درحالی است که به گفته یک مقام مسئول در وزارت بهداشت، مجبورکردن بیماران به پوشیدن چادر قانونی نیست. او به روزنامه «شرق» میگوید: «اینکه بیماران را به پوشیدن چادر مجبور میکنند قانون نیست، قانون فقط مصوبه مجلس است. بیمارستان کودکان میتواند فقط کودکان را پذیرش کند یا بیمارستانی که مجوز بیمارستان قلب را دارد، میتواند فقط بیماران قلب را پذیرش کند اما حق ندارد دلبخواهی افراد را پذیرش کند یا بگوید افراد اجازه ورود به بیمارستان را ندارند و بیماران را مجبور به انجام کاری خارج از قوانین بیمارستانی کند. البته در برخی از درمانگاههایی که وقف شدهاند، چنین مشکلاتی وجود دارد که فقط افراد خاص را پذیرش میکنند؛ مثلا ایتام که البته تعداد آنها بسیار کم است و اخیرا هم چنین مجوزهایی صادر نشده است. اما بهطورکلی مجبورکردن بیماران به رعایت حجاب یا هر کاری خارج از قوانین بیمارستانی مجاز نیست؛ بهویژه در اورژانس که باید کار بیماران را خیلی زود انجام داد».
*شرق
messages.comments