twitter share facebook share ۱۳۹۶ بهمن ۰۱ 1621

اکنون و با گذشت چهار دهه از پیروزی انقلاب اسلامی کشمکش بین موافقان و مخالفان حجاب اجباری به چالشی برای حکومت تبدیل شده و کار به جایی رسیده است که هر روز شاهد اشکال مختلف بدحجابی و پوشش و آرایش های نامتعارف در بین دختران جوان از یکسو و برخوردهای گاهاً خشن و وضع قوانین سلبی و بی نتیجه ای همچون گشت های ارشاد و ممنوعیت ورود زنان بدحجاب و غیر چادری به برخی اماکن دولتی از جمله درمانگاهها از سوی دیگر هستیم.

برخی از طرفداران حجاب اجباری در استدلال چرایی وضع این قانون، پوششِ شهروندان را جزء حوزه عمومی جامعه می دانند و از این رو به دولت حق می دهند تا نوع پوشش مردم را در این حوزه تعیین کند. در اکثر جوامع دو حد پوشش مشاهده می شود، یکی حد قانونی و دیگری حد عرفی. حد قانونی غالباً بسیار حداقلی است و در بسیاری جوامع خیلی از حد عرفی نازل تر است. مثلا در برخی جوامع غربی حد قانونی در معابر عمومی، لخت نبودن و در حد لباس شنا پوشیده بودن است، اگر از این حد تجاوز شود پلیس دخالت می کند. اما حد عرفی همان حدی است که در محل کار و خیابان عملا توسط اکثر مردم رعایت می شود.

مشکل در حق دولتها در حوزه عمومی نیست، مشکل در میزان حدی است که این گونه دولتها به دور از کارشناسی حقوقی و روانشناسی اجتماعی و جامعه شناسی تعیین می کنند و به زور بر جامعه تحمیل می کنند. بحث روي حد پوشش است نه اصلش.

در جوامعی که حد قانونی پوشش در حوزه عمومی مضیّق تر و بالاتر از حد متعارف پوشش در همان جوامع است، طبیعی است که این حد قانونی با مقاومت شهروندان مواجه می شود و دولتها برای اعمال این قانون غیر متعارف دست به دامان قوه قهریه و مجازات و زندان می شوند. اگر فاصله عرف و قانون زیاد باشد، پر کردن این شکاف با زور میسر نیست، اعمال زور تنها به ازدیاد ناهنجاری های اجتماعی می افزاید. اصلاح الگوهای متعارف جوامع در گرو پیش گرفتن راهکارهای مناسب است، که آخرین و کم اثرترین آنها راهکار حقوقی و مجازات قانونی است. اگر قانونی تصویب کردیم که بسیاری از شهروندان از جمله اکثر جوانان متخلف محسوب شدند، در اعتبار آن قانون باید تردید کرد، حتی اگر در بطلان موضع آن متخلفان نیز تردیدی نداشته باشیم. بحث در صحت روش و کارآمدی شیوه است، نه در اعتبار هدف و مقصود.

ناکامی آشکار در ترویج حجاب اسلامی در جامعه ما معلول عوامل اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی مختلفی است. اما از جهت فرهنگی می‌توان گفت بخشی از این ناکامی، در نهایت به نگاه افراطی به حجاب بازمی‌گردد.

ضربه بر حجاب از ناحیه یک دیدگاه افراطی حاصل شده است که این نگاه، جذابیت زیادی نزد گروهی از مسئولان دارد. این گروه هر گاه صحبت از گناه و بلکه نابسامانی‌های اجتماعی می‌شود فقط به یاد «گناهان تصویری» می‌افتند که در آنها حتماً پای زنان هم در میان است. تعریف آنان از گناه، مخصوصاً در سخنرانی‌ها، فقط گناهانی مانند بدحجابی و مجلس مختلط را شامل می‌شود، اما معاصی مهمی مانند پارتی‌بازی، نشخوار بیت‌المال، هتک آبرو و سکوت در برابر ظلم، عملاً در ردیف مباحات است و عکس‌العملی از سوی آنها – مگر پس از رسوایی‌ها - نشان داده نمی‌شود.

این گروه که گویی گناهی غیر از بدحجابی نمی‌بینند این تصور را نزد بدحجابان به‌وجود آورده‌اند که افرادی که به آنان تذکر می‌دهند چون تنها حرام اجتماعی را همین امر می‌دانند، خود را از نظر معنوی در موضعی برتر می‌بینند و می‌خواهند به عنوان ناجی، آنان را از جهنم نجات داده و به‌زور به بهشت ببرند.

متأسفانه گاهی طوری یک‌جانبه به حجاب پرداخته می‌شود که در نهایت برای بدحجابان روشن نیست که این ابراز نگرانی نسبت به وضع حجاب دقیقاً برای چیست؟ اگر این اعتراض، نسبت به اجرای یک حکم اجتماعی اسلامی در جامعه است جای این پرسش هست که آیا گناه اجتماعی حتماً باید تصویری باشد و به چشم بیاید تا نسبت به آن حساسیت نشان داده شود؟ چرا در میان احکام متعدد اجتماعی اسلام فقط از لزوم رعایت حجاب می‌گویند؟

آیا در قرآن‌کریم و در منطق پیامبران، درکنار «ان اعبدوا الله» «اوفوا‌ الکیل وَ المیزان» است، یعنی عدالت ‌اقتصادی و معیشتی یا «ولیضربن بخمرهن علی جیوبهن»، یعنی حجاب و خوش‌حجابی؟ اهم و مهم کدام است؟ آن‌چه که دین به ما یاد می‌دهد اولویت بندی است. در حقیقت حفظ عدالت، جلوگیری از سوءاستفاده‌های اقتصادی و جلوگیری از بی‌انضباطی مالی اولویت است که متأسفانه در عمل و زندگی آن را رعایت نمی‌کنیم. در اسلام نگفته‌اند که اگر کسی به بدحجابی اعتراض نکند مسلمان نیست ولی گفته‌اند که اگر کسی فریاد «یا للمسلمین» مظلومی را بشنود و اقدامی نکند مسلمان نیست و کم نیست این ندا در جامعه ما. برخی متأسفانه به جای آنکه به فریادهای یا للمسلمین پاسخ دهند دنبال این هستند که چه کسی به عملکرد یا نظر آنان انتقادی کرده تا فوراً حقش را کف دستش بگذارند. به قول حجت الاسلام زائری: «چه بسا اگر ما اهتمام بیشتری به عدالت اقتصادی می‌کردیم به طور طبیعی عفت و حیای بیشتری تأمین می‌شد. هم امام علی (ع) در نهج‌البلاغه و هم حضرت زهرا (س) در خطبه فاطمیه گفته‌اند جلوی دزدی را بگیرید، عفت درست می‌شود.»

صدیقه وسمقی اسلام پژوه معتقد است «حساسیتی که در جمهوری اسلامی نسبت به حجاب زنان وجود دارد از آن روست که آنان نتوانسته‌اند یک الگو و مدل موفق از حکومت دینی ارائه دهند و دیواری کوتاه‌تر از دیوار زنان ندیدند. در نتیجه می‌خواهند با وضع حجاب اجباری حفظ ظاهر کنند. حال که در تمام زمینه‌ها عدم موفقیت بوده و اختلاس، اعتیاد، فحشا، بیکاری و بسیاری مشکلات دیگر بیداد می‌کند اگر حجاب هم از سر زنان برداشته شود دیگر نشانی از اسلام باقی نمی ماند.»

اما احکام فقهی مثل نماز و روزه و حتی حجاب، دارای اهداف و غایات اخلاقی است. کاربرد زور و اجبار در مناسک، موجب ضایع شدن غایت اخلاقی آنهاست؛ یعنی کسی که به زور به کاری وادار می شود آن کار نمی تواند تأثیر مثبت اخلاقی بر روح و روان او داشته باشد. براساس اصلِ اصیل و متقن عدم اکراه بر دین که مستند به آیه لااکراه فی الدین و ادله دیگر میباشد؛ اجبار در احکام و اعتقادات دینی امکان پذیر نیست. خداوند نمي‌خواهد مردم را با زور و غل و زنجير به بهشت ببرد و از رفتن به جهنم باز دارد وگرنه اراده و اختيار را به آنها نمي‌داد. به تعبير قرآن آنها را آفريد تا بيازمايد كه كدام آنها بهتر و نيكو‌تر عمل می كنند و رقابت هم ايجاد كرده تا در اين مسابقه تلاش بيشتری نمایند: «لنبلوهم ايُّهم احسن عملاً» به همين دليل مشيت حضرت حق درباره انسان، انتخاب و عمل با اراده او بوده است: «فمن شاءَ فليؤمن و من شاءَ فليكفر» تا هركه می خواهد ايمان‌ آورد و هر كه می خواهد كافر شود و يادآور شده كه خوبی و بدی كارتان به خودتان برمی گردد. همچنین تصریح شده است که کاملترین انسان که در بالاترین مقام ولایت قرار دارد –یعنی رسول اکرم- از سیطره و قدرتی که انسانها را با زور و قهر به هدایت وادار کند، برخوردار نیست: «لستَ علیهم بمصیطر» و ایات مکرّری که وظیفه پیامبر را «فقط» ابلاغ روشن پیام الهی می داند: «فانّما علیک البلاغ المبین» به معنای آن است که پیامبر در برابر کسانی که دعوت او را نمی پذیرند، دست به «اجبار و اکراه» نمی برد: «و لیس الّا دعوتهم الی ما هو صلاح معاشهم و معادهم من غیر أن یتبعه اجبار و اکراه.»

حجاب برای یک زن مسلمان واجب و ضروری است ولی مفهوم وجوب و ضرورت با مفهوم اجبار تفاوت می کند. به تعبیر شیخ طوسی هر تکلیف و واجب شرعی اساسا بدون اختیار معنا پیدا نمی کند، این یک قاعده است. وقتی گفته می شود چیزی جزو تکالیف و واجبات است معلوم می شود اختیاری است. اختیار در اینجا غیر از مفهوم عرفی آن است. اختیار در مقابل اجبار است نه در مقابل ضرورت و وجوب. تمام واجبات شرعی ضرورت قطعی دارند و بر یک مسلمان واجب است که با اختیار خودش آنها را انجام دهد ولی اجباری نیست، یعنی کسی نمی تواند به عنوان تکلیف شرعی دیگران را الزام به انجام آنها بکند. بنابراین حجاب هم در عین حال که وجوب شرعی دارد اختیاری است.

اما با قانون حجاب اجباری متأسفانه می بینیم که عنصر اختیار و انتخاب که مهمترین پشتوانه این امر ایمانی بود به عنصر اجبار حقوقی و الزام قانونی تقلیل داده شده است.

حجت‌الاسلام فاضل ميبدی در این خصوص می گوید: يكی از خصلتهای نظام استبدادی اين است كه می خواهند يك مساله‌ای را كه مورد پذيرش مردم نيست به زور واكراه درجامعه رواج دهند. همانطور كه اساس دين بر اختيار و اراده آزاد است، تكاليف دينی نيز نبايد با اجبار حاكمان بر جامعه تحميل شود. اجبار و خشونت نتيجه معكوس در پی دارد ضمن اینکه حجاب همچون دیگر مقولات دینی قداست دارد و ارزش و گوهری است که باید قدر و قیمت دانسته شود. ولی اگر در گردونه اجبار و تهديد افتاد، قداست خود را از دست می دهد. اگر تكاليف دينی، سياسی و دولتی شوند، چون مردم دربرابر دولت واكنش‌های متفاوتی از خود نشان می دهند ممكن است اقبال و ادبار آنان به همراه واكنش‌ها باشد. اگر با دولتی از سر لجاجت وارد شوند، با تكاليف دينی هم از سر لجاجت وارد می شوند و اين خطرناك است.

حجت الاسلام محمدعلی ایازی در مقاله ای که در مخالفت با حجاب اجباری به رشته تحریر درآورده است می نویسد: حجاب، همانند نماز، روزه،‌ خمس و زکات، یک امر شرعیِ شخصی است. حجاب مثل تصرف مال مردم، امری اجتماعی نیست که مجازات داشته باشد. در آيات و روايات نكات فراوانی درباره رعايت پوشش و عفاف زنان آمده است، اما هرگز نكته‌ای كه دلالت بر اجبار حجاب و مجازات بدحجاب هرچند به صورت تعزيری، داشته باشد، وجود ندارد؛ در حالی كه در عصر پیامبر عده ای بودند که حجاب را رعایت نمی کردند. برای مثال زنان اهل بوادی و مردم عراق و برخی شهرهای ايران به دليل كار در مزارع و رفت وآمد، تقيدی به پوشش كامل نداشتند و اگر هم به آنها گفته می شد كه در اسلام رعايت حجاب آمده، باز اثری نداشت: «اذا نهين لاينتهين».

شرح حجت الاسلام حمیدزاده بر یکی از مطالب نهج البلاغه به خوبی گویای آزادی پوشش و عدم اجبار و تنبیه بدحجابان در حکومت امیرمؤنان علیه السلام است: «روزی امام علی(ع) با یاران خود روی سکویی جلوی مسجد نشسته بودند، زن زیبایی رد شد و گویا لباس مناسبی هم نداشت، وقتی این خانم رد شد، مردانی که از اصحاب علی(ع) بودند همه چشم هایشان به سراغ بدن این زن رفت، امام علی(ع) فرمود: نگاهی که این مردان به این خانم دارند مانند نگاه هوس انگیزی است که شتران نر نسبت به مادینه های خود دارند. از این مطلب موجود در نهج البلاغه چند نکته استفاده می شود؛ اول اینکه آزادی در جامعه ای که علی(ع) خلیفه آن است را نشان می دهد، امام علی(ع) خلیفه است اما یک زنی از جلوی یک جمعیتی رد می شود که لباسش این اندازه پر جاذبه است که حتی اصحاب امام هم غرق تماشای او می شوند. دوم اینکه وجود وضعیت نامناسبی در یک زن رهگذر، اما یک نفر به نام حجاب و پوشش ضد اسلامی به او حمله و تعرض نمی کند و او را مورد اذیت و آزار قرار نمی دهد. علی(ع) وقتی این صحنه را دید باید به اصحاب یا مردان راه نشان دهد لذا فرمود: اگر کسی از شما مردان چشمش به خانمی افتاد که او را به شگفت آورد و در واقع دلش را تسخیر کرد، به خانه خود برود، تا مادامی که زن و زندگی خودش هست، چه دلیل دارد که کسی با چشم چرانی و نگاه هوس آلود خود را گرفتار نفسانیت شیطان کند.»

یکی از وجوه تفاوت قانون حجاب در صدر اسلام و اکنون ایران این است که حجاب شرعی در صدر اسلام همه زنان را شامل نمی شد بلکه تمایزی بود بین بانوان مؤمن آزاد با دیگر زنان(کنیزان، خانمهای مسیحی، یهودی و مشرک). همچنین در آیه 60 سوره نور می خوانیم: زنان از کار افتاده اى که امیدى به ازدواج ندارند، گناهى بر آنان نیست که لباس هاى [روئین] خود را بر زمین بگذارند به شرط این که در برابر مردم خود آرائى نکنند؛ «وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاّتِی لا یَرْجُونَ نِکاحاً فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُناحٌ اَنْ یَضَعْنَ ثِیابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجات بِزِینَه»

اما در ایران آن حکمی که مختص مؤمنان بود به همه شهروندان اعم از مسلمان و غیر مسلمان، و اعم از معتقد و غیر معتقد تعمیم داده شده است و حجاب که به نص قرآن کریم حق دینی و وجه امتیاز بانوان مؤمن بر دیگر زنان بود، به تکلیف الزامی و ابزار اجباری همگانی تبدیل شده است.

سخن آخر اینکه: ما متاسفانه عملا، در این سالها از اجبار بر مسئله حجاب، نتیجه موفّقی بدست نیاورده ایم و حتی با وضع قوانین و طرح های سلبی موجب شدیم افرادِ حجاب گریزی که عملا تقیدی نداشتند واهل مسامحه بودند به افرادی حجاب ستیز تبدیل شوند. در چنین شرایطی برخی از کارشناسان به درستی نقطه شروع را از خود مسئولان و زمامداران می دانند و معتقدند اگر ادبیات رسانه ای و نیز گفتمان اجتماعی و سیاسی، بر روش بی ادبانه باشد، یا از آن عدم توجه به حقوق شهروندان برداشت شده و مرتباً خبر دستبرد به بیت المال مخابره شود، دیگر نمی توان انتظار رعایت همه هنجارهای اجتماعی و احکام دینی را، از فرد فرد شهروندان داشت. اگر همه ما و همه آقایان؛ منافذِ فسادهای تعریف شده را بسته و نیز به همه حق و حقوق ملت پای بند باشیم، سیطره معنویت خود به خود در جامعه ظهور نموده و دغدغه حجاب در دینداران مرتفع میشود

نظر شما