twitter share facebook share ۱۳۹۸ بهمن ۱۹ 783
کاهش شکاف درآمدی بین زنان و مردان

با افزایش اشتغال زنان در شغل هایی که نیازمند تحصیلات و مهارت بیشتری است، فاصله ای که از نظر دستمزد بین زن و مرد هست کمتر می شود.

در آمریکا تقاضا برای کارمندانی که در مهارت های اجتماعی مثل مذاکره و ترغیب مشتریان، و در مهارت های بنیادین مثل تفکر انتقادی و نوشتن، توانایی بیشتری دارند، روز به روز بیشتر می شود. در نزدیک به چهار دهه گذشته، اشتغال در آمریکا در شغل هایی که به مهارت های تحلیلی مثل علوم، ریاضیات و برنامه نویسی وابستگی بیشتری دارند، رشد و سرعت بیشتری گرفته است و زنان در رأس این تحولات قرار گرفته اند.

نه تنها شمار ورود زنان به بازار کار در مقایسه با مردان از سال 1980 بسیار بیشتر بوده، که حضور آنها در شغل هایی که مستلزم داشتن اعتماد به نفس و مهارت های اجتماعی و بنیادین هست هم افزایش داشته است. در حال حاضر زنان در مشاغلی که نیازمند مهارت های اجتماعی یا بنیادین است –همچون حقوق و تدریس و مشاوره- در اکثریت هستند. سال 2018 ، 52% از نیروی کار در حوزه های یاد شده، زن بودند که نسبت به سال 1980 ، 40% رشد داشته است. همچنین بر اساس تحلیل هایی که مرکز تحقیقات پیو از داده های دولتی داشته، در بین کسانی که شغل هایشان نیازمند مهارت های تحلیلی مثل حسابداری و دندانپزشکی است، سهم زنان افزایش یافته و از 27% در سال 1980 به 42% در سال 2018 رسیده است.

در دهه های اخیر رشد حضور زنان در مشاغلی که نیازمند مهارت های بالاست، باعث افزایش دستمزد آنان نسبت به مردان شده است و شکاف جنسیتی موجود را در این زمینه کاهش داده و از 33 سنت در سال 1980 به 15 سنت در سال 2018 رسانده است. از سال 1980 تا 2018 میانگین دستمزد زنان 45% افزایش یافته و از 15 دلار به 22 دلار برای هر ساعت رسیده است؛ حال آنکه این افزایش در مردان 14% بوده و از 23 دلار به 26 دلار رسیده است

شکاف جنسیتی در بحث پرداخت دستمزد همواره وجود داشته و به عوامل مختلفی هم بستگی دارد که برخی از آنها مثل مهارت های شغلی، سطح تحصیلات، تجربه کاری، عضویت در اتحادیه ها و ساعات کاری قابل سنجش است و برخی دیگر مثل تبعیض و مسئولیت های مرتبط با خانه داری و مادر بودن قابل سنجش نیست.

تحلیلگران تخمین می زنند که افزایش توانایی های زنان در مشاغلی که نیازمند مهارت های اجتماعی و بنیادی است در کنار افزایش سطح تحصیلات دانشگاهی آنها، دستمزدشان را در مقایسه با مردان 4 سنت در سال 2018 افزایش داده است. در این تحقیق برای انجام شغل، داشتن پنج مهارت اصلی مد نظر قرار گرفته است که عبارتند از اجتماعی، بنیادی، تحلیلی، مدیریتی و مکانیکی.

*مؤسسه تحقیقاتی پیو

کدامیک قوی تر هستند: جف بزوس یا محمد بن سلمان؟

فارین پالسی در این مقاله به موضوع هک موبایل جف بزوس توسط محمد بن سلمان پرداخته و به این مطلب اشاره می کند که نه ثروت بزوس و نه امکانات و روابط بن سلمان، هیچکدام منجر به ایجاد قدرتی واقعی و تمام و کمال نمی شود. امروزه با توجه به تغییری که تکنولوژی در جهان ایجاد کرده است، باید مجموعه ای از عوامل قدرت زا را باهم داشت تا بتوان فردی را به معنای واقعی کلمه، قدرتمند دانست.

داستان از آنجا شروع شد که سال 2019 «نشنال اینکوایرر» با انتشار چندین ایمیل و عکس از رابطه عاشقانه خارج از ازدواج جف بزوس با یک شخصیت تلویزیونی در لوس آنجلس پرده برداشت. بزوس که به نقش عربستان در افشای این رسوایی شک کرده بود، یک شرکت امنیتی سایبری را استخدام کرد تا در این زمینه تحقیق کنند. چند هفته پیش بود که گزارش شرکت منتشر شد و نشان داد که منشأ این حمله هکری، پیامی واتساپی بوده که از موبایل بن سلمان به موبایل بزوس فرستاده شده است؛ اما نکته ای که مجهول مانده، آن است که اینکوایرر چطور به این ایمیل ها و عکس ها دست یافته است؟

رخداد اخیر سؤالاتی را ایجاد می کند از جمله اینکه اگر دولت سعودی می تواند تلفن کسی را هک کند که تکنولوژی های جدید را در اختیار و کنترلش دارد و از بهترین ابزار برای حفاظت از خود برخوردار است، چطور مردم معمولی می توانند خود را از رویدادهای مشابه حفاظت کنند؟ آیا این رخداد نشان دهنده آن است که عوامل قدرت زای سنتی بی اثر شده و در جهان جدید این هکرها هستند که بر امور حکمرانی می کنند؟

هک موبایل بزوس به ما یادآوری می کند که سیاست، حریم خصوصی و امور بین الملل به طور فزاینده ای تحت تاثیر دنیای سایبر قرار گرفته است. مردم جهان تلاش می کنند که خود را به دلایل مختلف از جمله راحتی، کنجکاوی، نیاز، یا پیروی از مد و ... به اینترنت وصل کنند؛ بدون اینکه بدانند این امر چقدر ممکن است آنها را در معرض آسیب قرار دهد. رویدادهایی که در گذشته اتفاق افتاده است، مثل هک کامپیوترهای کمیته ملی دموکرات در انتخابات 2016 توسط روس ها، یا حمله 2014 کره شمالی به شرکت سونی پیکچرز، هم آسیب پذیری ما و هم مشکلاتی که بر سر شناختن مرتکبین این حملات در لحظه وقوع آن است را نشان می دهد.

در مورد پرونده بزوس هم این مشکلات دیده می شود. گرچه شرکت امنیت سایبری که بزوس استخدام کرد مدعی است که سعودی موبایل بزوس را هک کرده است، اما نه مدارک محکمه پسندی ارائه شده و نه گزارش نشان می دهد که چگونه اطلاعات بدست آمده از موبایل بزوس به روزنامه ها و سایت ها راه پیدا کرده است؟ لازم به گفتن نیست که عربستان هرگونه دخالت در این امر را انکار کرده است اما آیا می توان خلاف این گفته را اثبات کرد؟ موضوع بزوس همچنین نشان می دهد که ثروت نمی تواند به تنهایی برای شخص قدرت به همراه آورده و حافظ او از خطرات و تهدیدها باشد.

اما سوال دیگری که مطرح است این است که نفع عربستان از افشای این اطلاعات چیست؟ آیا ممکن است موبایل بزوس حاوی اطلاعات دیگری بوده که برای مقامات سعودی ارزشمند بوده است؟ گمانه زنی هایی در این زمینه وجود دارد که همه این پروسه بخشی از تلاش رسانه های امریکا (نشنال اینکوایرر) و محمد بن سلمان است برای جلب توجه دولت آمریکا و توافق با او بر سر خواسته هایی؛ به ویژه آنکه ترامپ با بزوس روابط خوبی ندارد و بارها حمایت خود را از بن سلمان نشان داده است. توضیح قابل قبول دیگر این است که بن سلمان از گذارش ها و پوشش های خبری منفی واشنگتن پست که از زمان قتل خاشقچی در مورد خاندان سعودی منتشر شده، ناراحت است؛ لذا موبایل بزوس را هک کرده تا از این طریق به او فشار وارد کند تا به کارکنان روزنامه اش بگوید که انتقادات خود را از پادشاهی سعودی کاهش دهند؛ دیدگاهی که اگر درست باشد به نتیجه مطلوب عربستان نرسیده است.

حمله هکری به بزوس آخرین نمونه از شواهد رو به رشدی است که نشان می دهد بن سلمان شخصیت غیر قابل کنترلی است که احتمال هرگونه ضرر و آسیبی از او می رود. وی شخصی است بی پروا، بدگمان و کمی احق. او جنگی در یمن راه انداخت که به فاجعه ای بشری و شکستی نظامی منجر شد؛ دولت ترامپ را متقاعد کرد که شدیدترین فشارها را بر ایران وارد کند اما وقتی ایران این کار را با حمله به تاسیسات نفتی عربستان تلافی کرد، تلاش کرد که اختلافاتش را با تهران کاهش دهد؛ نزاع بیهوده ای را با قطر آغاز کرد و کوشید که نخست وزیر لبنان سعد حریری را با گروگان گرفتن او در ریاض مجبور به استعفا کند؛ درحالیکه می کوشید سرمایه گذاران جهان را متقاعد کند که عربستان فرصت بی نظیری برای سرمایه گذاری است، دهها نفر از شاهزادگان و تجار سعودی را بازداشت کرد تا اینکه موافقت کردند میلیاردها دلار به او بدهند؛ همچنین سازمان سیا معتقد است که بن سلمان دستور قتل وحشیانه خاشقچی را داد. بن سلمان از همه این اقدامات احمقانه جان سالم به در برد تنها به این دلیل که نفت و گاز بسیاری دارد و ترامپ فارغ از اقدامات بن سلمان از او حمایت می کند.

هک موبایل بزوس واقعیت غم انگیز دیگری را در سیاست بین الملل به ما یاداوری می کند: اینکه دولت ها از تکنولوژی های جدید برای کسب سود و منافع سیاسی خود بهره برداری می کنند. این رخداد به ما یادآوری می کند که بازیگران ضعیف نمی توانند با اتکا به ظرفیت های فضای سایبر به قدرت های بزرگ بدل شوند. عربستان ممکن است به ایمیل ها و دفتر تلفن و عکس های شخصی بزوس دسترسی پیدا کرده باشد اما هنوز نمی تواند حوثی های یمن را مطیع خود کند. در مورد بزوس هم، ثروتمندترین مرد جهان بودن به او قدرت تلافی کردن علیه بن سلمان، رسانه های آمریکا یا رئیس جمهوری را نمی دهد. تنها کاری که او می تواند بکند این است که با استفاده از رسانه های خود، تبلغات منفی علیه آنان را بیشتر کند.

سخن آخر اینکه: زین پس بازیگران پرقدرت و تأثیرگذار جهان آنهایی نیستند که فقط یک منبع قدرت دارند؛ حال این منبع پول باشد، یا اسلحه، یا زبان و قلم، یا سلاح سایبری و یا ایده و عقیده ای جالب، فرقی نمی کند. قدرتمندترین و تاثیرگذارترین بازیگران کسانی خواهند بود که تخصص تکنولوژیک را در کنار ابزارهای دیگری همچون قدرت تجزیه و تحلیل داده ها، اقتصادی قوی، سازمان ها و مؤسسات پیشرفته سیاسی، قدرت نظامی و استقلال و منابع مادی، با یکدیگر دارند.

*فارین پالیسی

نقش اینترنت در زندگی نوجوانان آمریکایی

نیویورک تایمز در گزارشی ضمن پرداختن به نقش و تاثیر اینترنت و فضای مجازی بر زندگی نوجوانان آمریکایی، به تاثیرات مثبت و منفی ای که فعالیت در شبکه های اجتماعی در زندگی یکی از این نوجوانان داشته است می پردازد:

سالها زندگی «رُوان وینچ» با شبکه های اجتماعی و دنیای اینترنت گره خورده بود. او هر روز ساعت 6 صبح از خواب بیدار می شد، موبایل خود را بر می داشت و دنبال عکسها و ویدئوهای وایرال[1] شده می گشت و آنها را در اینستاگرام به اشتراک می گذاشت. خلاصه اینکه پیش از راهی شدن به مدرسه و حتی در طول مسیر، وقت او با جستجو در عالم اینترنت و تلاش برای تولید محتوا می گذشت. آنچه مهم بود نه کیفیت بلکه کمیت بود؛ این پروسه بین کلاس ها، زمان ناهار و در سالن مطالعه نیز ادامه داشت و او در این فواصل، شبکه های اجتماعی خود را با عکس و ویدئو فعال نگاه می داشت. در آن زمان هدف رُوان، گذاشتن صد پست در روز بود (برای درک و دریافت میزان صد پست، لازم به ذکر است که نیویورک تایمز روزانه 250 مطلب منتشر می کند)

مشهورترین حساب کاربری او در اینستاگرام @Zuccccccccccc بود که 1.2 میلیون فالوور داشت. هدف اولیه روان از این کار، کسب شهرت و پول نبود –گرچه او شروع به کسب درآمد از این کار کرد و ماهانه حدود ده هزار دلار و حتی بیشتر به جیب می زد- آنچه رُوان می خواست کسب نفوذ و قدرت بود. نفوذ و قدرتی که از طریق اینترنت حاصل می شود، منزلت و موقعیت اجتماعی ای را برای شما فراهم می کند که از طریق آن می توانید در جوانی راه رسیدن به هر چیزی را برای خود هموار کنید، درها به روی شما باز می شود، مسئولین دانشگاه به شما توجه می کنند، فرصت های شغلی و کاراموزی برایتان بیشتر از بقیه فراهم است و سرانجام با بالارفتن موقعیت اجتماعیِ شما در بین دوستان و همسن وسالانتان، جریان پول است که به سمت شما جاری شده و کسب شهرت –درصورتی که بخواهید- برایتان امکانپذیر می شود. روان می گوید «من همچون افراد معروف به دنبال جلب توجه و شهرت نیستم، نفوذ و قدرتی که به دنبالش هستم فقط برای این است که هرجایی ارتباطاتی داشته باشم و خودم را از نظر مالی تأمین کنم».

کسب درآمد رُوان در ابتدا از طریق قراردادن پست های تبلیغاتی در صفحه اینستاگرامش بود، وی پس از مذاکره با صاحبان کسب و کارهای مختلف از طریق پیام های الکترونیکی، روزانه حدود ده پست تبلیغاتی در قالب کامنت، عکس و لینک در حسابهای مختلفی که داشت می گذاشت. او با درآمد حاصل از این کار آنچه را دوست داشت می خرید، کفش کتانی سنت لورن، آیفون ایکس آر، و کیف گوچی، همچنین تصمیم گرفت سال دیگر بعد از اخذ گواهینامه رانندگی ماشین تسلا بخرد.

اما این اولین تجارت و کسب و کار رُوان نبود؛ او تلاش برای کسب درآمد و موقعیت اجتماعی را خیلی پیشتر در اینترنت شروع کرده بود. برای مثال یک بار از آمازون اقدام به خرید عمده برچسب کرد و بعد با تبلیغ در اسنپ چت آنها را با قیمت بالاتر به همکلاسی های خود فروخت. در دبیرستان، رُوان وارد بازار فروش پوشاک شد؛ او از وبسایت هایی مثل Letgo ،OfferUp  و Craigslist اقدام به خرید لباس و اکسسوارهای[2] برند می کرد و سپس آنها را در Grailed -اپلیکیشنی که چیزهای لوکس را به امانت می دهد- به فروش می رساند. او تجربه dropshipping[3] را نیز داشت و از مابه التفاوت قیمت سود می برد. همه اینها راههای شناخته شده ای برای نوجوانان در جهت درآمدزایی و پول درآوردن است؛ اما روان در این کار بسیار موفق بود و سرانجام در فضای آنلاین به یک چهره شناخته شده و معروف بدل شد.

وی سرور Discord[4] خود را با 33600 عضو که همگی آنها بین 14 تا 18 سال سن داشتند تأسیس کرد. حتی برخی از هنرمندان معروف و اینفلوئنسر[5]ها، صفحه اینستاگرام رُوان را دنبال می کردند، با او طرح دوستی می ریختند و او را به پشت صحنه اجراهای خود دعوت می کردند. به گفته رُوان «حساب کاربری ام باعث شد که در زندگی مستقل شده، بالغ و کامل شوم. هر روز یک عالمه توهین و ناسزا از مردم دریافت می کنم و همین باعث شده پوستم کلفت شود. یاد گرفتم مردم چه چیزی را دوست دارند و چه چیزی را خیر؛ فهمیدم زدن چه حرفی به جاست و چه چیزی باعث خشم و ناراحتی مردم میشود؛ مسئولیت بیشتری را روی دوشم حس می کنم»

اما 26 جولای 2019 هنگامی که رُوان اینستاگرامش را باز کرد، دید که حساب @Zuccccccccccc غیرفعال شده است. پیش از این نیز صفحه اش به اشتباه بسته شده بود و او با درخواست از شرکت توانسته بود دوباره به صفحه دسترسی پیدا کند؛ اما این بار مثل دفعه قبل نبود و صفحه چندین تن از شاخ های اینستاگرام بدون هیچ هشدار و دلیلی بسته شده بود. سه ماه بعد اثرات این واقعه هنوز در زندگی او محسوس بود «خیلی از دوستانم فکر می کنند که من دچار افسردگی شده ام و چه بسا که درست فکر می کنند. در مورد خیلی چیزها از جمله گفتار و کردارم احساس عدم اطمینان می کنم، خیلی کمتر از قبل حرف می زنم، اعتماد به نفس کمتری دارم و از دست دادن حساب اینستاگرامم را دلیل اصلی احساسات کنونی خود می دانم. با @Zuccccccccccc زندگی ام هدف داشت ولی الان احساس گمگشتگی می کنم».

مادر رُوان از وضعیت سلامتی پسرش ابراز نگرانی می کند؛ او یک بار هم از اینکه رُوان بیش از حد به موبایلش چسبیده بود، خسته شده و موبایل او را از پنجره ماشین بیرون انداخته بود. والدین رُوان بارها تلاش کردند تا او را به زندگی عادی پیوند دهند و نقش و اهمیت اینترنت و رسانه های اجتماعی را برای او کمرنگ کنند. آنها اصرار داشتند که رُوان در رستورانی نزدیک خانه شان کار پاره وقت داشته باشد تا از این طریق کمی با جامعه و محیط پیرامونش در ارتباط مستقیم قرار گیرد. آنها از هر فعالیت فوق برنامه، ورزش یا کار بدنی که ارتباطی با اینترنت نداشته باشد استقبال می کنند؛ اما رُوان عاشق اینترنت است؛ پس بعد از مسدود شدن حساب اینستاگرامش همچنان فعالیت خود را در Discord ادامه می دهد، شروع به ساختن پادکست[6] کرده و در حساب های دیگری که در اینستاگرام دارد پست می گذارد. او به دنبال آن است که نفوذ خود را در فضای مجازی بازیابد «می خواهم از طریق یوتیوب دستاوردی شبیه به آنچه در اینستاگرام داشتم را رقم زنم، می خواهم الهام بخش سایرین شوم، هرچه فالوور بیشتری داشته باشید صدایتان بیشتر شنیده می شود و این یعنی نفوذ و قدرت بیشتر». اما از دست دادن @Zuccccccccccc برای او مثل اخراج شدن از شغلی مهم و بزرگ بوده است؛ شخصیت رُوان با آن پیچ عجین شده و وی هنوز می کوشد هویت خود را فارغ از این صفحه بازیابد.

*نیویرک تایمز

مترجم: فاطمه رادمهر


[1]  عکس ها و ویدیوهایی که به سرعت در اینترنت پخش شده و دست به دست می‌چرخند

[2] هر گونه لوازم جانبی مثل عینک، کیف، کفش و دکمه سرآستین که در کنار لباس‌ استفاده می‌شود

[3] عرصه مستقیم محصول از تولید کننده به مصرف کننده بدون واسطه

[4] شبکه ای اجتماعی است که علاقه مندان به بازی های کامپیوتری، ستاره های یوتیوب و سلبریتی های حوزه اینترنت از آن برای ارتباط و گفتگو با مخاطبان خود استفاده می کنند

[5] افراد شناخته شده و تاثیرگذار در شبکه‌های اجتماعی

[6] فایلهای صوتی که بر روی سرورهای مشخصی آپلود می‌شود و شما می‌توانید به کمک برنامه‌هایی که برای گوش دادن به پادکست طراحی شده‌اند، مشترکِ ‌‌آنها بشوید

نظر شما