« لِّكَيْلاَ تَحْزَنُواْ عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلاَ مَا أَصَابَكُمْ وَاللّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ؛ تا از این پس بر آنچه از دست رفت یا برای رنج و المی که به شما میرسد اندوهناک نشوید، و خدا به هر چه کنید آگاه است.»
رفتار و سبک زندگی انسان، ناشی از افکاری است که ذهن انسان را دربرگرفته و او را تحتتأثیر قرار داده است؛ این افکار سازنده احساسات، طرز نگرش و تصمیمات ما است. ما از کودکی با طرز فکر و الگوهای خاص تربیتی مواجه میشویم و دستورالعملهای آموزشی معینی به ما میگوید که چه کاری را انجام دهیم و چه کاری را انجام ندهیم. در نهایت این فکرها و ایدههای معین، شخصیت ما را شکل میدهد.
برای مثال: اگر دو فردی که با دو روش فکری متفاوت تربیت شده باشند، در معرض تنش و تحریک قرار گیرند و شخصی آنها را آزار داده و با کلماتی توهینآمیز مورد خطاب قرار دهد، فرد اول ممکن است فکر کند که اگر با این شخص مقابله نکند، مردم او را ضعیف میپندارند، لذا با واکنشی سرسختانه با این شخص روبرو میشود و این درگیری منجر به اضطراب و آشفتگی در او میگردد.
اما شخص دوم که با الگوی فکری دیگری تربیت شده، در مواجهه با این شرایط سعی میکند بدون هیچ صحبت و پاسخی، از شخص تنشزا دور شده و آرامش خود را حفظ کند؛ «وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا» (الفرقان 72)، «وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا» (الفرقان 63).
پس طرز فکری که افراد بر آن رشد یافتهاند، آنها را وادار به واکنشهای گوناگون میکند.
برنامهنویسی فکری
ما مجموعهای از افکار و ایدهها را از دوران کودکی با خود حمل میکنیم و این افکار کل زندگی و احساسات ما را کنترل میکند؛ پس برنامه فکری موجود نزد ما نخست از طریق خانواده و بعد از طریق تماس با اجتماع و مدرسه به ما القاء شدهاست. این عوامل شخصیت کنونی ما را ساختهاست.
لذا ما به یک برنامهنویسی فکری اساسی، در فرآیند بنای شخصیت انسانی سالم و صالح نیازمندیم. برای این کار باید با مفاهیم و ایدههای وارد شده در زندگی آشنا شویم، تا بتوانیم زندگی خود را در مسیری درست هدایت کنیم.
مفهوم حزن
بسیار مهم است که افکار و مفاهیمی که ما را کنترل میکنند بشناسیم، از جمله این مفاهیم، مفهوم حزن است. معنا و مفهوم حزن چیست؟ و چگونه آن را در زندگی خود بگنجانیم و با مفهوم غم در زندگی خود کنار بیاییم؟
حزن نقیض شادی و مقابل آن است، و همانند شادی امری اجتنابناپذیر در وجود انسان میباشد. حزن حالتی از غمواندوه است که در نتیجه خسارت یا مصیبت وارده در انسان ایجاد شده و در پی آن فرد احساس درد و ناخشنودی و عدم اطمینان و ثبات در روانش دارد؛ همچنین احساس درماندگی و عدم توانایی در مدیریت زندگی میکند.
افسردگی، حزن شدید است
افسردگی که امروزه در دنیا امری فراگیر شدهاست، نوعی از غمواندوه شدید در وجود انسان است، به طوری که فرد افسرده بسیار آرام، تحریکپذیر، عاطفی، درونگرا و منزوی شده، و احساس عدمکارایی و بیهودگی میکند.
کتاب جامعالسعادات شیخ نراقی، حزن را افسوس و درد از دست دادن عزیز یا نرسیدن به خواسته تعریف میکند؛ همچنین حزن را در اثر اعتراض و ناراحتی بوجود آمده از مقدرات الهی دانسته و میگوید: سبب حزن، میل و دلبستگی شدید به مادیات است، پس بقا و ماندگاری آنچه را بدان دلبسته میخواهد.
به عبارتی دیگر: اساس و محور غمو اندوه توقعات مادی است، که ارتباط انسان با این مادیات، در نهایت او را دائما غمگین میسازد زیرا او خواهان بقای مادیات و افزایش آنها است.
قرآن در فهم حقیقت زندگی به ما کمک میکند
بسیار مهم است که آیات قرآن را دقیق خوانده و در آنها تدبر و تأمل کنیم، زیرا قرآن راهی است برای فهمیدن حقیقت حیات. قرآن درباره شعور و عواطف انسانی بحثکرده و طریقه تعامل با آنها را بیان میکند، همچنین قرآن به موضوع حزن و اینکه چرا انسان غمگین میشود زیاد پرداخته است.
از جمله این آیات مبارکه، آیه 64 سوره یونس است که میفرماید: «أَلا إِنَّ أَوْلِيَاء اللّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ، الَّذِينَ آمَنُواْ وَكَانُواْ يَتَّقُونَ، لَهُمُ الْبُشْرَى فِي الْحَياةِ الدُّنْيَا وَفِي الآخِرَةِ لاَ تَبْدِيلَ لِكَلِمَاتِ اللّهِ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ؛ آگاه باشید (دوستان و) اولیای خدا، نه ترسی دارند و نه غمگین میشوند! آنان که اهل ایمان و خدا ترسند در زندگی دنیا و در آخرت شاد (و مسرورند)؛ وعدههای الهی تخلّف ناپذیر است! این است آن رستگاری بزرگ!»
در جستجوی عبارت (لا خوف عليهم ولا هم يحزنون)، این جمله مبارکه را در دوازده آیه قرآن مییابیم؛ اما آیاتی که متضمن این جمله نیست ولی همین معنا را میرساند، باز هم در قرآن موجود است. تأکید بر این عبارت نشان میدهد که ترس و غم دو امر سلبی در انسان است، لذا خداوند تأکید میکنند که نه ترس و نه حزنی بر اولیاءالله (مؤمنین و متقین) نیست، بلکه برای آنها بشارت است و پیروزی.
اینکه قرآن از حزن نهی میکند (فلا تحزنوا)، به این معنا نیست که نباید غمگین شد زیرا غم به اختیار انسان نیست؛ بلکه نهی در واقع از دلبستگی و وابستگی به چیزی است که فقدانش حزنآور است.
پس غمواندوه برای انسان یک امر طبیعی است و از احساسات انسان به شمار میرود، همانطور که دوستداشتن، شادی، ترس یا خشم و... از جمله احساسات انسان هستند؛ اما انسان میتواند با تعقل واقعبینانه و کمکردن تعلقات مادی، کنترل حزن را در دست گرفته و آن را کاهش دهد.
دلبستگی به مادیات و ایجاد غمواندوه شدید
برای مثال شخصی یک گلدان گرانبها و قیمتی میخرد و آنرا در خانه میگذارد، اما فرزند خردسالش گلدان را میشکند. در این لحظه شخص به شدت ناراحت شده و حتی کودک را تنبیه میکند. این ناراحتی از دلبستگی به مادیات ایجاد میشود؛ این حالت سبب میشود که انسان با از دست دادن سادهترین چیزها احساس غم کند. البته این وابستگی به مادیات و اندوهِ نداشتنِ مادیات را، در انسان معاصر که بعضی آن را انسان تکنولوژی یا نسل هزاره نامیدهاند، بیش از نسلهای قبل میبینیم. این حالت موجود در نسل حاضر را با نگاهی به شبکههای اجتماعی میتوان دید. پس از مدتی این وابستگی به مادیات، حالتی از غم و افسردگی ایجاد کرده و تبدیل به یک ویژگی ثابت در زندگی انسان معاصر شده است. امروزه زندگی مادی بسیار پیچیده شده است که در گذشته به این شکل نبود؛ زندگیها ساده و آسان بود و کمتر انسانی به خاطر نداشتن یا فقدان چیزی ناراحت میشد.
تشدید زندگی پیچیده مادی
با تشدید زندگی مادی، انسان از دیدن چیزهایی که در تملکش نیست، ناراحت و غمگین میشود و با خود میگوید، چرا چنین خانهای یا چنین ماشین گران قیمتی ندارم. یا زمانی که با تبلیغ کالاهای رنگارنگ در شبکههای اجتماعی روبرو میشود، از نداشتن آنها حسرت میخورد. بدین ترتیب با رشد فرهنگ مصرفگرایی در بین مردم، با یک زندگی مادیگرایانه پیچیده روبرو هستیم که در این زندگی روابط اجتماعی، معنویات و اخلاق روزبهروز کمرنگتر میشود و حتی به مرور زمان روابط خانوادگی و فامیلی نیز کاهش خواهد یافت.
در گذشته مردم فقیر بودند و بهرهمندی آنها از مادیات کم بود، اما آنها را نسبت به یکدیگر مهربان مییافتیم، از حال یکدیگر جویا شده و همدیگر را یاری میکردند. اما امروز که امکانات زندگی بیشتر شده، دلها از هم فاصله گرفته است، مردم انگیزههای معنوی را از دست دادهاند و تبدیل به اشخاصی تنبل و بیحرکت شدهاند که تنها دوست دارند در خانه بمانند و مشغول تفریح و لذت باشند.
برای اینکه جای خالی معنویات و اخلاق در زندگی امروز بیشتر روشن شود مثالی میزنیم: کودک خردسال زیاد بازی میکند، اما بعضی از کودکان در سرگرمی و بازی بیش فعالی دارند و آرام و قرار نمیگیرند؛ چه چیزی باعث شده است که این طفل در بازی و حرکت بیش فعال باشد؟ تحلیل شخصی بنده این است که، عدم رضایت عاطفی کودک، سبب استمرار بازی و حرکات افراطی شده است، زیرا خلأ درونی و عاطفی موجب عدم رضایت میشود؛ لذا توجه بیشتر پدرمادر به طفل، بازی با کودک، نوازش و در آغوش گرفتن او، از اضطراب و اندوه درونی کودک کاسته و او را به ثبات و آرامش و رضایت درونی میرساند. پس همانگونه که بیش فعالی کودک نشان از خلأ روانی دارد، زندگی مادی امروز نیز نتوانسته است کمبودهای عاطفی را جبران کند و اختلالاتی همچون افسردگی، غمواندوه یا حتی کار و تلاش بیوقفه در افراد، نشان از عدم رضایت درونی است.
ترس از آینده
بر اساس آیات قرآن و روایات، هر یک از ما از دو چیز رنج میبریم: یکی ترس از آینده، و دیگری غمو اندوه بر آنچه از دسترفته
ترس از آینده، یعنی نگرانی از آنچه انسان در آینده ممکن است در معرض آن قرار گیرد. انسان نمیداند فردا چه بر سر خود، خانواده و دیگر عزیزانش خواهد آمد پس دائما نگران است؛ به همین ترتیب در مورد موضوعات دیگر نیز، زیادی نگران بوده و ترس دارد. ترس از آینده را همّ مینامند و کسی را که همّ دارد، مهموم میگویند.
غمواندوه بر آنچه از دسترفته
وقتی انسان چیزی را از دست میدهد، غمگین میشود و کسی را که غم دارد، مغموم مینامند. در چنین افرادی غالبا ترس از شکست و از دست دادن؛ آنها را از اقدام به کار و حرکت بازمیدارد؛ آنها افرادی به شدت محتاط هستند که ناامیدی از موفقیت وجودشان را فراگرفته و همین ناامیدی و ترس سبب شکست آنها میشود.
خدای متعال در آیه 23 سوره حدید میفرماید: « لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ؛ (این تقدیر حق را بدانید) تا هرگز بر آنچه از دست شما رود دلتنگ نشوید و به آنچه به شما میدهد مغرور و دلشاد نگردید، و خدا دوستدار هیچ متکبر خودستایی نیست.»
غالبا انسانی که غرق در مادیات شده و دلبستگی شدید به دنیا دارد، ترس از دست دادن، اضطراب و حزن او را فرا میگیرد؛ بر آنچه از دست داده، غمگین میشود و از آنچه بدست آورده شاد میگردد. چنین انسانی دلبسته به دنیا، متکبر و مغرور است و صاحبِ خانه و پول و دارایی است؛ پس دنیا او را میفریبد و آنقدر در مادیات غوطهور میشود که تعادل خود را از دست میدهد، به طوری که فراموش میکند که امکانات دنیوی تنها وسیلهای است برای زندگی و ادامهی آن. باید به اندازه نیاز بخوریم و متعادل لباس بپوشیم، اما وقتی پول برای کسی هدف شد، برای رسیدن به آن حتی با نزدیکترین افراد به خود درگیر میشود.
خراش روحآدمی
پس هدف شدن مادیات، به روح آدمی آسیب زده و انسان را بیمار میکند. انسانی که به خاطر پول با نزدیکانش درگیر شده، به خاطر پول روانش بیمار شده، به خاطر پول فشارش بالا رفته و به مرز سکته رسیده است، چه بهره و استفادهای از این مال میبرد؟
آیه قرآنی « لکیلا تأسوا علی مافاتکم....» ضرورت جدا شدن وعدم دلبستگی به دنیا و تعلقات دنیوی را به ما نشان میدهد، تا در پرتو آن بتوان در آسایش زندگی کرد و از لذت واقعی بهره برد. آیه میگوید سعادت حقیقی، شادی حقیقی و رهایی انسان از حزن زمانی محقق میشود که با جدا شدن از دنیا، نه بر آنچه از دست میدهد افسوس بخورد و نه بر آنچه از دنیا به دستش میرسد شاد گردد؛ پس شادی حقیقی در عدم دلبستگی به دنیا حاصل میشود.
و در انتهای آیه آمده: «وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ». تکبر و خودستایی از آنجا ناشی میشود که شخص میپندارد آنچه را که از مال و جاه بدست آورده، به خاطر لیاقت و استحقاق خودش بوده است؛ پس خدای متعال را شکر نمیکند و گرفتار بخل و خساست نفس شده، تنها به فکر خودش است نه دیگران.
امام علی(ع) در شرح معنای زهد به این آیه شریفه استناد کرده، میفرماید: «الزُّهْدُ كُلُّهُ بَيْنَ كَلِمَتَيْنِ مِنَ الْقُرْآنِ، قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ: -لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ- وَمَنْ لَمْ يَأْسَ عَلَى الْمَاضِي وَ لَمْ يَفْرَحْ بِالْآتِي فَقَدْ أَخَذَ الزُّهْدَ بِطَرَفَيْهِ؛ تمام زهد، در دو جمله از قرآن [گرد آمده] است. خداوند سبحان فرموده: بر آنچه از دست شما رفته، افسوس نخوريد و براى آنچه به شما داده است، شادمان نشويد.كسى كه بر گذشته افسوس نخورد و براى آنچه به دستش مى رسد، شاد نشود، هر دو جانب زهد (زهد کامل)را گرفته است.» پس زاهد کسی است که نه به آنچه بدست آورده شاد میشود و نه بر آنچه از دست داده اندوهگین میگردد. اما معنای ( فقد اخذ الزهد بطرفیه) چیست؟ این بدان معناست که انسان زاهد همان کسی است که در دنیا و آخرت سود برده است، یعنی هم در دنیا بهرهمند و پیروز است و هم در آخرت.
امام در روایتی دیگر میفرماید: «وَاعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّ الْمُتَّقِينَ ذَهَبُوا بِعَاجِلِ الدُّنْيَا وَآجِلِ الْآخِرَةِ فَشَارَكُوا أَهْلَ الدُّنْيَا فِي دُنْيَاهُمْ ولَمْ يُشَارِكُوا أَهْلَ الدُّنْيَا فِي آخِرَتِهِمْ سَكَنُوا الدُّنْيَا بِأَفْضَلِ مَا سُكِنَتْ وَ أَكَلُوهَا بِأَفْضَلِ مَا أُكِلَتْ فَحَظُوا مِنَ الدُّنْيَا بِمَا حَظِيَ بِهِ الْمُتْرَفُونَ وَأَخَذُوا مِنْهَا مَا أَخَذَهُ الْجَبَابِرَةُ الْمُتَكَبِّرُونَ ثُمَّ انْقَلَبُوا عَنْهَا بِالزَّادِ الْمُبَلِّغِ وَالْمَتْجَرِ الرَّابِحِ أَصَابُوا لَذَّةَ زُهْدِ الدُّنْيَا فِي دُنْيَاهُمْ وَ تَيَقَّنُوا أَنَّهُمْ جِيرَانُ اللَّهِ غَداً فِي آخِرَتِهِمْ لَا تُرَدُّ لَهُمْ دَعْوَةٌ وَ لَا يَنْقُصُ لَهُمْ نَصِيبٌ مِنْ لَذَّةٍ؛ اى بندگان خدا بدانيد، اهل تقوا هم از دنياى گذرا و هم از آخرتى كه مى آيد سود بردند، با اهل دنيا در دنيايشان شريك شدند، و اهل دنيا در آخرت آنان شريك نگشتند. در دنيا از راه حلال در بهترين مسكن ساكن شدند، و بهترين خوراكى را نوش جان نمودند، از دنيا بهره بردند آنچنان كه خوشگذرانان بهره بردند، و از آن كام گرفتند بدان گونه كه سركشان متکبر از آن كام گرفتند، سپس با توشه اى رساننده به سر منزل نجات از دنيا گذشتند، و با تجارتى پر سود به آخرت سفر كردند. در دنيايشان به لذت بى رغبتى به دنيا رسيدند، و يقين كردند كه در آخرت همسايگان حقّند. دعايشان بى جواب نماند، و نصيبشان از لذت دنيا كاستى نيابد.»
کلمه( ذهبوا) یعنی چیزی را بدست آوردن، کلمه(عاجل) چیزی است که به زمان حال مربوط میشود و کلمه( آجل) چیزی است که به آینده مربوط است؛ پس هم دنیا را بدست آوردند و هم آخرت از برای آنهاست.
(و شارکوا اهل الدنیا)؛ یعنی متقین با اهل دنیا در بهرهها، خوشیها و زندگی مادی شریک شدند، ولی اهل دنیا در آخرت با آنها شریک نشدند. اهل دنیا فقط دنیا را دارند و سپس به سوی جهنم و عذاب خواهند رفت، ولی متقین سود هر دو را میبرند.
(بالزاد المبلِّغ)؛ یعنی آنقدر روزی دارد که او را به مقصد برساند. پس متقین از طریق دنیا به توشهای رسیدند که به راحتی آنها را به آخرت رسانده و از آن توشه سود خواهند برد. توشه عبارت است از: اعمال صالح و پاداشهایی که در رسیدن آنها به بهشت نقش حیاتی دارند.
(والمتجر الرابح)؛ یعنی آنها در تجارت سودآور واقعی سرمایهگذاری کردند و همه لذتها را به دست آوردند. اما همه اینها را با تفکر دیگری بدست آوردند و آن تفکر این بود: اتصال به خدای متعال و عدم تمسک به مادیات. آنها مادیات را وسیله قرار دادند و خدای متعال نیز به آنها کمک کرد (الا انّ أولياء الله لا خوف عليهم ولا هم يحزنون)
مثال متقین و اهل دنیا همچون دو آدمی است که هر دو غذا میخورند ولی یکی غذا را وسیله میداند و به اندازه نیاز میخورد، و دیگری غذا را هدف میداند و آنقدر میخورد تا به مرز انفجار میرسد. البته کسی که به اندازه نیاز میخورد، هم لذت برده و هم سود میکند.
از جمله دلایل حزن که میتوان به آنها اشاره کرد:
الف-وابستگی به مادیات و دوری از معنویات
مؤمن واقعی در این دنیا، مادیات و معنویات را در زندگی جمع کرده است، لذا هم به لذت حقیقی در زندگی دست مییابد و هم به لذت آخرت. برخی از والدین از کودکی به فرزند خود میآموزند که پول هدف است؛ بنابراین کودک رشد میکند در حالی که سرگرم و غرق در چگونگی موفقیت در زندگی مالی و کسبوکار است. وقتی به سن 50،60،70 سالگی میرسد، ناگهان با احساس خلاء بزرگی در زندگی بیدار میشود. او میبیند همه مادیات را به دست آورده، اما جای نیازهای معنوی در وجودش خالی است. از این رو باید فرزندان خود را بر جنبههای معنوی تربیت کنیم، تا از مسیر زندگی با سعادت خارج نشوند.
امامعلی(ع) میفرماید: «ثمرة المقتنيات الحزن؛ نتیجه سرمایه فراهم شده حزن است». یعنی هر چه دارایی فرد بیشتر شود، غمواندوه او افزایش مییابد، زیرا ترس احتمالی از دست دادن آنها، در او نگرانی و حزن ایجاد میکند.
همچنین امامعلی(ع) در جای دیگر فرموده است: «اجعل همك لآخرتك وحزنك على نفسك فكم من حزين وفد به حزنه على سرور الأبد وكم من مهموم أدرك أمله؛ اهتمام خود را صرف آخرتت گردان و اندوهت را صرف خودت؛ زيرا چه بسيار اندوهگينى كه اندوهش او را به شادى جاويدان رساند و چه بسيار با همّ و غمى كه به آرزويش دست يافت!» وقتی همّ و غم انسان برای خودش باشد نه برای مادیات، در آن صورت شروع به اصلاح و خودسازی خواهد کرد.
ب- شک در تقدیر الهی
یکی از دلایل حزن، شک در مقدرات الهی است. انسانی که تسلیم مقدرات الهی نباشد، شکست میخورد؛ زیرا مصائب و مشکلاتی که در زندگی بر انسان وارد میشود، امتحانها و ابتلاء الهی است که مایه سازندگی شخصیت و رشد انسان است. پس نباید دچار این توهم شویم که خدا ما را دوست ندارد و نباید در مقدرات الهی شک وارد کنیم. انسانی که تسلیم و راضی به مقدرات الهی نباشد، همیشه افسرده و غمگین و گرفتار افکاری بیمارگونه و تاریک خواهد بود.
امامعلی(ع) میفرماید: «نِعْمَ الطّاردُ الهَمِّ الاتِّكالُ على القَدَرِ ؛ توكل كردن بر تقدير الهى خوب غمزدايندهاى است». پس انسان مؤمن، باک نداشتن و پذیرش مقدرات را نوعی تهذیب نفس و خودسازی میداند.
ج-فرو رفتن در گناه
یکی دیگر از اسباب حزن ارتکاب معاصی و فرو رفتن در گناه است. انسان گناهکار متوجه اثر وضعی گناه نیست؛ حال آنکه با هر گناهی، نقطه سیاهی بر قلب مینشیند و در صورت عدم درمان و زایل نکردن آن، نقاط سیاه در قلب زیاد میشود و دل را تاریکی فرا میگیرد. در این هنگام زندگی شخص جهت منفی گرفته، روزبه روز بدتر میشود و اصلاح شخص نیز مشکلتر میگردد. اما اگر شخص از همان ابتدا که مرتکب عمل زشتی شد، توبه کرده و به سوی خدای متعال بازگردد، نقطه سفیدی در قلب ایجاد میشود که جای نقطه سیاه را میگیرد. همیشه این کشمکش بین نقاط سیاه و سفید در قلب انسان موجود است، تا زمانی که یکی بر دیگری غلبه کند.
پس همانگونه که انسان از نظر سلامت جسمی مراقب خویش است و همانگونه که هر غذای ناسالمی سبب بیماری میشود، روان انسان نیز در صورت عدم مراقبت، از ارتکاب معاصی بیمار شده و آنگاه دچار غمواندوه میگردد؛ زیرا وجدان شخص به دلیل ناسازگاری آن عمل با فطرت انسان، او را سرزنش میکند.
امامعلی(ع) میفرماید: «سُرورُ المؤمنِ بطاعَةِ رَبِّهِ، و حُزنُهُ على ذَنبِهِ؛ شادى مؤمن آن گاه است كه پروردگارش را اطاعت كند، و اندوهش آن گاه كه گناه كند . » و هر چه بندگی خدا بیشتر باشد، شادی انسان نیز بیشتر خواهد بود و حزنش نیز به سبب معصیت بیشتر میشود.
د-عدم انفاق اجتماعی
یکی دیگر از علل حزن، دوری از مسئولیتهای اجتماعی، خودخواهی، نبخشیدن و عدم انفاق در راه رضای خدا است. انسانی که تنها به خود میاندیشد، حتی اگر صاحب میلیاردها دلار باشد باز هم غمگین است؛ زیرا آنچه که سبب شادی دل میشود، بودن در کنار دیگران و کمک و بذل و بخشش است. پس ارتباط با دیگران زندگی را زیبا و گلگون میکند. البته منظور ما از ارتباط با دیگران، ارتباط معنوی است نه مادی زیرا بعضی انسانها تنها تعامل مادی با هم دارند و با دوستانشان به کافه یا بازار میروند؛ اما آنچه سبب فرح وشادی در روان انسان میشود، فداکاری، اخلاص، از خودگذشتگی و خرج کردن از مال و... میباشد. انفاقکنندگان در راه خدا احساس شادی و لذت میکنند، چهره آنها میدرخشد و احساس راحتی و آسودگی دارند زیرا تا وقتی پول در بانک یا در خانه انباشته شود، بر دوش انسان سنگینی میکند؛ ولی وقتی انسان برای رضای خدا آن را صرف نیازمندان کرده، یا حاجات نزدیکان را برآورده کند، این کار به وجود او نشاط و آرامش میبخشد.
امامعلی(ع) میفرماید: «وَإِنَّمَا أَنْتُمْ إِخْوَانٌ عَلَى دِينِ اللَّهِ مَا فَرَّقَ بَيْنَكُمْ إِلَّا خُبْثُ السَّرَائِرِ وَسُوءُ الضَّمَائِرِ فَلَا تَوَازَرُونَ وَلَا تَنَاصَحُونَ وَلَا تَبَاذَلُونَ وَلَا تَوَادُّونَ، مَا بَالُكُمْ تَفْرَحُونَ بِالْيَسِيرِ مِنَ الدُّنْيَا تُدْرِكُونَهُ وَلَا يَحْزُنُكُمُ الْكَثِيرُ مِنَ الْآخِرَةِ تُحْرَمُونَهُ، وَيُقْلِقُكُمُ الْيَسِيرُ مِنَ الدُّنْيَا يَفُوتُكُمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ ذَلِكَ فِي وُجُوهِكُمْ وَقِلَّةِ صَبْرِكُمْ عَمَّا زُوِيَ مِنْهَا عَنْكُمْ كَأَنَّهَا دَارُ مُقَامِكُمْ وَكَأَنَّ مَتَاعَهَا بَاقٍ عَلَيْكُمْ، وَمَا يَمْنَعُ أَحَدَكُمْ أَنْ يَسْتَقْبِلَ أَخَاهُ بِمَا يَخَافُ مِنْ عَيْبِهِ إِلَّا مَخَافَةُ أَنْ يَسْتَقْبِلَهُ بِمِثْلِهِ قَدْ تَصَافَيْتُمْ عَلَى رَفْضِ الْآجِلِ وَحُبِّ الْعَاجِلِ، وَصَارَ دِينُ أحَدِكُمْ لُعْقَةً عَلَى لِسَانِهِ صَنِيعَ مَنْ قَدْ فَرَغَ مِنْ عَمَلِهِ وَأَحْرَزَ رِضَى سَيِّدِهِ؛ همانا شما برادران دينى يكديگريد، چيزى شما را از هم جدا نكرده، جز درون پليد و نهاد بد كه با آن به سر مى بريد. نه هم را يارى مىكنيد، نه خير خواه هميد، نه به يكديگر چيزى مى بخشيد، و نه با هم دوستى مى ورزيد. شما را چه مى شود كه به اندك دنيا، كه به دست مى آوريد، شاد مى شويد، و از بسيار آخرت، كه از دستتان مى رود، اندوهناك نمى گرديد و اندك دنيا را كه از دست مى دهيد، ناآرامتان مى گرداند، چندان كه اين ناآرامى در چهرههاتان آشكار مى شود، و ناشكيبا بودن از آنچه بدان نرسيده ايد، پديدار.
گويى كه دنيا شما را خانه اقامت و قرار است، و كالا و سود آن هميشه براى شما پايدار. چيزى شما را باز نمى دارد از آنكه عيب برادر -دينى- خود را -كه از آن بيم دارد- روياروى او بگوييد، جز آنكه مى ترسيد، او همچنان عيب را -كه در شماست- به رختان آرد. در واگذاشتن آخرت و دوستى دنيا با هم يك دليد، و هر يك از شما دين را بر سر زبان داريد، و چنان از اين كار خشنوديد كه كارگرى كار خود را به پايان آورده، و رضایت سرور خويش را حاصل كرده.»
پس سود در این دنیا از آن کسی است که با خرج کردن پولش در راه خدا، از آن پول بهره میبرد، نه کسی که پول را انباشته میکند. لذا میبینیم در آیات قرآن کلمه (انفاق) با دو کلمه (خوف و حزن) همراه شدهاست: «الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُم بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ سِرًّا وَعَلاَنِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ» (البقرة 274)
س- نداشتن برنامهریزی هوشمندانه در زندگی
امامعلی(ع) میفرماید: «كيف يفرح بعمر تنقصه الساعات؛ چگونه مى توان به عمرى شادمان شد كه لحظه ها از آن مى كاهند؟!» اگر انسان برای ساعات زندگیاش برنامهریزی هوشمندانه و صحیحی نداشته باشد، ناخودآگاه افسردگی و غم سراغش میآید. وقتی آخر روز ساعات و ثانیههایی را که در آنروز بدون بهرهبرداری از دست داده بشمرد، دچار غم میشود. بنابراین اگر میخواهیم در دنیا احساس شادی داشتهباشیم، باید عمری را که از دست میدهیم، با بهرهبرداری معنوی همراه باشد. آنچه که امروز از مال و ثروت از دست برود، فردا قابل جبران است اما آنچه از عمر از دست برود دیگر قابل برگشت نیست؛ پس با برنامهریزی درست از لحظات عمرمان برای ذخیره عمل صالح بهرهبرداری کنیم، تا در زندگی احساس رضایت و سرور کرده و در آخرت سرافراز باشیم.
ش- خارج شدن امیال و لذتها از چارچوب عقل
بعضی افراد تحت کنترل امیال و لذتهای خود هستند و برده آنها میشوند، در حالیکه این عدم کنترل و رها کردن خود خطرناک بوده و انسان را به پرتگاه سقوط و نابودی میکشاند. ما باید بدانیم که هر آنچه در این دنیاست فانی بوده، و لذات نیز زودگذر است و آنچه که زودگذر و فانی است، ارزشی ندارد.
امامعلی(ع) میفرماید: «مَا لِعَلِيٍّ وَلِنَعِيمٍ يَفْنَى وَلَذَّةٍ لَا تَبْقَى نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ سُبَاتِ الْعَقْلِ وَقُبْحِ الزَّلَلِ وَبِهِ نَسْتَعِينُ؛ چه كار است على را با نعمتى كه از دست مى رود، و خوشى كه بر جا نمى ماند؛ بخدا پناه مى بريم از خفتن عقل و از زشتى لغزش و (در جميع حالات) تنها از او يارى مى جوييم.» پس بر شما باد فرمانبرداری از عقل، این وصیت امامعلی(ع) بر ما است. چه بسیار افرادی که در تمکن، لذت و فراوانی نعمت غرق بودند، اما به کجا رسیدند؟ همه را برجای گذاشته و از دیار فانی به دیار باقی شتافتند.
عقل از نعمتهای بزرگی است که خدای متعال به انسان سپرده است. به محض خفتن عقل، مصائب ظاهر میشود و بلاها بر انسان آوار خواهدشد؛ نکند از افرادی باشیم که بیشتر عمر خود را در خواب سپری میکنند.
در این رابطه در جامعالسعادات عبارت زیبایی به چشم آمده است: «حب الفانيات والتعلق بما من شأنه الفوات خلاف مقتضى العقل، وحرام على العاقل أن يفرح بوجود الأمور الفانية، أو يحزن بزوالها؛ دوست داشتن فانی و دلبستگی به چیزی که شأنش فانی شدن است، خلاف حکم عقل است، و شادی بر امور فانی یا محزون شدن به زوال آن بر عاقل حرام است.» ما برای هدف و غایتی خلق شدیم، پس برای رسیدن به مقصود باید خود و زندگی خود را تحت فرماندهی عقل قرار دهیم.
(لکی لا تحزنوا) یعنی خود را از تعلق به مال و لذات فانی رها کرده و به سوی اهداف بزرگتر در زندگی قدم برداریم. ما باید با ملاک قرار دادن قرآن و اهل بیت(ع)، به این نتیجه برسیم که مقصدی عالی در انتظار ما است، تا با برخورد خردمندانه با امور مادی، عاقبتی سعادتمندانه را برای خود رقم بزنیم.
از خدای متعال میخواهیم که غمها را از دل ما بزداید و ما را در رسیدن به یقین و آرزوهای صحیح و احساس شادی یاری فرماید به برکت محمد و آل بیت طاهرینش
«سخنرانی ایراد شده در ماه رمضان در مراسمی که توسط انجمن مودت و شکوفایی رای توسعه زنان برگزار شد»
مترجم: حکیمه سادات راغبزاده
نظر شما