twitter share facebook share ۱۳۹۶ دی ۱۹ 2097

اعتراضات اخیر در ایران درست از جایی شروع شده است که یک فرد عادی در ابعاد مختلف زندگی روزمره‌ خود احساس می کند «ناشنوایی» بر او روا شده، و هرگز امکان شنیده شدن حرف و درد او، نه از طریق شعارهای اصولگرایان نه از مسیر نامعلوم اصلاح‌طلبان، ممکن نیست.

معترضان کسانی هستند که احساس می‌کنند از نظر سیاسی حق انتخاب سرنوشت خود را ندارند، دانش آموختگانی هستند که احساس می‌کنند نمی‌توانند دانش و مهارت خود را در جامعه به کار انداخته و حاصل نتیجه یک عمر تلاش و کوششان را در عمل ببینند، در حالی که می‌بینند افراد بدون تخصص و مهارت لازم موقعیت‌های شغلی حساس را اشغال می‌کنند. کارگرانی هستند که در تولید خود سهم نداشته و از حداقل دستمزد، امتیازات و مزایای کاری برخوردار نیستند و وقتی که برای احقاق حقوق معوقه خود به شکل قانونی جمع می‌شوند جوابشان قانونی داده نمی‌شود در حالی که هر روز اخبار اختلاس‌های بزرگتری را از رسانه‌ها می‌شنوند.

کافی است که یک بار به هر دلیلی گذارتان به قوه قضاییه افتاده باشد، کافی است برای انجام یک کار عمرانی به شهرداری مراجعه کرده باشید، کافی است معلم باشید یا برعکس بچه مدرسه‌ای داشته باشید تا تن‌تان به تنه‌ سازمان‌ها و نهادهای کور و کری خورده باشد که دیوارهایشان با شعارهای زیبا و دینی تزیین شده‌است. کافی است بخواهید عصر جمعه یک برنامه سرگرم‌کننده در تلویزیون ببینید… خلاصه اش کافی است شهروند باشید و بخواهید یک زندگی ساده و بی دردسر داشته باشید تا در هر لحظه و هر نقطه از زندگی مورد «ناشنوایی» سیستماتیک مدیران قرار بگیرید.

به گفته مقامات جمهوری اسلامی بیشتر معترضان را جوانان بین 16 تا 25 سال تشکیل می دهند. جوانانی که امیدی به آینده ندارند، امکان هیچگونه نقد و اعتراضی ندارند و احساس می‌کنند صدای آنها توسط مسئولانی که با رای آنها در راس امور نشسته‌اند هم شنیده نمی‌شود. این درحالی است که تاسیس دولت مسئولیت پذیر و پاسخگو در کنار شکل گیری ملت پرسشگر و مسئولیت خواه، جان مایه اولیه دمکراسی است. در این جان مایه، حاکمیت می پذیرد و متعهد می گردد اداره مطلوب تمامی جامعه و ارکان را به طور یکسان و متوازن مشروط به پاسخگو بودن به عهده بگیرد.

اميرمؤمنان على(ع) پرسشگرى را حقّى اساسى براى انسان‌ها مى‌داند و در سيره خود راه آن را حتّى بر پرسش‌هاى گزنده و تخريب‌كننده نمی بندد. يكى از ياران او، از وى پرسشى كرد ـ كه در آن پرسش نيشى هم بود: «كَيْفَ دَفَعَكُمْ قَوْمُكُمْ عَنْ هذَا الْمَقَامِ وَ أَنْتُمْ أَحَقُّ بِهِ؟ چگونه كسانِ خودتان شما را از اين پايگاه بازداشتند، با اين كه شما بدان سزاوارتر بوديد؟». امام(ع) در پاسخ فرمودند: برادر اسدى! نااستوارى و ناسنجيده گفتار؛ ليكن تو را حقّ خويشاوندى است، و حقّ پرسش و آگاهى خواستن و كسب دانش. پرسيدى؛ پس بدان! كه خودكامگى آنان عليه ما براى به دست گرفتن زمامدارى، با اين كه ما به تبار برتريم، و به فرستاده خدا بسيار وابسته‌تريم، بى‌گمان گونه‌اى خودگزينى بود كه گروهى بخيلانه بدان چسبيدند، و گروهى سخاوتمندانه از آن چشم پوشيدند؛ و داور خداوند است و بازگشتگاه به سوى او روز رستاخيز است.

از حقوق اساسى مردمان در عرصه سیاسى این است که بتوانند آزادانه در امور نظر دهند، انتقاد کنند، اعتراض نمایند و دادخواهى کنند و بدین کارها، تهدید نشوند، تحدید نشوند، حرمت و حیثیتشان آسیب نبیند و گرفتار پیامدهاى منفى، بدین سبب نشوند.

امیرمؤمنان على(ع) مردمان را چنان صاحب حق می داند که فضاى نظر دادن، انتقاد کردن، اعتراض و دادخواهى کردن را به طور کامل باز نگه داشته و اجازه نمی دهد با هیچ توجیهى این فضا سد شود. بلکه با تأکید و به اصرار از مردمان مى‌خواهد که آزادانه در امور نظر دهند، انتقاد کنند، اعتراض نمایند و دادخواهى کنند، چنان‌که در خطبه‌اى که به بیان حقوق متقابل مردمان و زمامداران پرداخته، به مردمان چنین می آموزد: «آن‌سان که با زورگویان و سرکشان سخن مى‌گویند، با من سخن مگویید و آن محافظه‌کارى‌ها را که با تیزخویان و مستبدان روا مى‌دارند، با من روا مدارید و با من به طور تصنّعى و با سازشکارى آمیزش مکنید و مبادا گمان کنید که شنیدن حق بر من سنگین است و تصور نکنید که من خواهان آنم که مرا بزرگ انگارید، زیرا هر کس که شنیدن حق یا عرضه شدن عدالت بر او سنگین بُوَد، عمل به حق و عدالت بر وى سنگین‌تر بُوَد. پس، از گفتن حق، یا مشورت به عدالت و عدالت‌خواهى خوددارى مکنید، زیرا من خود را بالاتر از آن نمى‌دانم که خطا نکنم و خود را ایمن از خطا نمى‌دانم، مگر این که خداوند مرا در کار نفس کفایت کند که او از من بدان توانمندتر است و جز این نیست که من و شما فقط بندگان و مملوکان پروردگارى هستیم که جز او پروردگارى نیست.»

امام (ع) مردمان را آگاه مى‌سازد که در جامعه‌اى که نتوان به راحتى و بى‌نگرانى نظر داد، انتقاد کرد، اعتراض نمود و دادخواهى کرد، حق و عدالتى برپا نمى‌شود و لازمه گام زدن در مسیر حق و برپا داشتن عدالت، این است که فضاى سیاسى این‌گونه باز باشد و مردمان این چنین حقوقشان و آزادى‌شان پاس داشته شود. امام (ع) تأکید مى‌کند که هیچ زمامدارى را در جایگاه ربوبى ننشانید و او را مالک خود ندانید و خود نیز در چنین جایگاهى منشینید، که هیچ‌کس مالک دیگرى و ربّ او نیست، که اگر چنین تصورى پیدا شود، آدمیان خود را صاحب اختیار یکدیگر مى‌گیرند و اجازه تصرّف در حریم یکدیگر را مى‌یابند، که این مختصّ خدایى است که مالک همه چیز و ربّ جهانیان است.

آن حضرت در عهدنامه مالک اشتر، چنین فرموده است: «و بخشى از وقت خود را خاص کسانى قرار ده که به تو نیاز دارند، و خود را براى کار آنان فارغ دار، و در مجلسى همگانى برایشان بنشین، و در آن مجلس براى خدایى که تو را آفریده است فروتنى پیشه کن، و پاسداران و یاران خود از محافظان و نگهبانان ویژه‌ات را از آنان برکنار دار، تا گوینده آنان بى‌آن که زبانش بگیرد و در سخن درماند با تو سخن گوید، که من بار‌ها از پیامبر خدا؛ که بر او و خاندانش درود باد شنیدم که مى‌فرمود: «هرگز امّتى را پاک از گناه نخوانند که در آن امّت بى‌آن که بترسند و در گفتار درمانند، حقّ ناتوان را از توانا نستانند»؛ و درشتى کردن و درست سخن نگفتنِ آنان را بر خود هموار کن و تنگ‌خویى و خودبزرگ‌بینى را از خود بران، تا خدا بدین کار اطراف رحمت خود را بر روى تو بگستراند و پاداش فرمانبردارى از خود را برایت واجب گرداند.»

حاکمیت و جوانان

در اسلام به نقش و جایگاه جوانان در حاکمیت نگاه ویژه ای شده است و این امر در سیره پیامبر و امیرمؤمنان علیهماالسلام به خوبی نمایان است. جوانان، به دلیل داشتن قلب پاک و روح صاف، همواره آرمان طلب می باشند ازاین رو، عدالت طلبی و رسیدن به اهداف بلند را مد نظر قرار داده، در مسیر كمال حرکت می نمایند. رویکرد جوانان به خير، در حد احساس نیست؛ بلكه بر پايه عشق به خير است؛ رویکردی که موجب تصمیم های اساسی در مبارزه با شر و فساد می شود.

در خصوص چگونگی نگرش به جوانان، امیرمؤمنان علی (ع) می فرمایند: «هرگاه در امری که برایت پیش آمده نیازمند مشورت بودی ابتدا با جوانان مشورت کن، زیرا آنان تیزهوش‌ترند و سریع‌تر حدس می‌زنند. سپس آن را به اندیشه پیران و بزرگان واگذار تا فرجام آن را شناسایی و انتخاب نیکو کنند، زیرا تجربه آنان بیشتر است». ایشان همچنین در کلامی دیگر چنین سفارش نموده اند که: «جوانان را به مباحثه و مناظره، و میانسالان را به اندیشیدن، و پیران را به سکوت، فرمان دهید.»

استفاده از توان و اندیشه جوانان در اسلام تنها به مشورت و نظرخواهی از آنان محدود نمی شود بلکه مطالعه سیره پیامبر اکرم نشان می دهد ایشان از بکارگیری جوانان در پست های مهم هیچ ابایی نداشتند و می فرمودند: «براى جوانان در مجالس جاى باز کنید، و امور نو و جدید را به آنان تفهیم نمایید، چرا که این گروه جایگزین شما و درگیر مسائل جدید خواهند شد.» چرا که در نظر آن بزرگوار ملاک، شایستگی و اهلیت فرد است نه سن و سال.

در تاریخ چنین آمده است که «مصعب بن عمیر» از جوانان رعنا و عفیف مکه بود، که چون به محضر پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله راه یافت، اسلام اختیار کرد، روزی دو نفر از محترمین مدینه خدمت رسول اکرم صلی الله علیه وآله رسیدند و از آن بزرگوار خواستند تا کسی را به عنوان مبلغ اسلام به مدینه بفرستد. حضرت نیز مصعب را برای این امر انتخاب کردند. این جوان در جنگ «بدر» حضور داشت، در جنگ «احد» پرچمدار سپاه اسلام بود، و در همین غزوه به شهادت رسید

پس از فتح مکه، جنگ «حنین » پیش آمد، لازم بود که رسول خداصلی الله علیه وآله با یاران خود عازم جبهه شوند. بنابراین، ضرورت وجود کسی که بتواند در غیاب پیامبر اکرم مکه را اداره کند، احساس شد. رسول خدا جوان بیست و یک ساله ای را به نام «عتاب بن اسید» برای این امر مهم برگزیدند. در حکم آن حضرت خطاب به وی آمده است: «... آیا می دانی تو را به چه مقامی گمارده ام و بر چه قومی فرمانروا قرار داده ام؟ تو را حاکم و امیر اهل حرم خدا و ساکنین مکه معظمه نموده ام. اگر در میان مسلمانان کسی را شایسته تر از تو می شناختم حتما این مقام را به او محول می کردم....» براساس پیش بینی هایی که می شد، این انتصاب برای بزرگان و ریش سفیدان مکه قدری گران و دشوار آمد و واکنش آنان را برانگیخت. رسول خداصلی الله علیه وآله در جواب این واکنش نامه ای به اهل مکه نوشتند. در بخشی از این نامه آمده است:  «... هیچ یک از شما جوانی عتاب را مورد اعتراض قرار ندهد، زیرا ملاک فضیلت انسان کبر سن و بزرگی نیست، بلکه میزان بزرگی انسان فضیلت و کمال معنوی او است...»

همچنین انتصاب «اسامة بن زید» به فرماندهی سپاه مسلمین در جنگ با رومیان، در حالی که تنها هیجده سال بیش نداشت، مصداق دیگری از توجه و اهتمام رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله به جوانان، و نگرش شایسته سالارانه آن بزرگوار است. چنانکه علی(ع) می‏فرمایند: «الجاهِلُ صَغیرٌ و اِنْ کانَ شَیْخا، والعالِمُ کبیرٌ و اِنْ کانَ حَدَثا؛ نادان کوچک است هرچند سالخورده و پیر باشد، دانا بزرگ است، هرچند کوچک و خردسال باشد.» از این گفتار گرانسنگ امیرالمؤمنین(ع) می‏توان استنباط کرد که ملاک و محور در تمام امور، به ویژه در گزینش نیروهایی که پیکره و هسته مرکزی حکومت اسلامی را تشکیل می‏دهند، «تعهد، تخصص و شایسته سالاری» است. ملاک و محور اصلی در گزینش‏ها، دانش توأم با دینداری و شایستگی است و این معیار کلی، هیچ ارتباطی با سنّ و سال اشخاص ندارد.

ولی متأسفانه علی رغم تأکید بسیار اسلام بر شایسته سالاری، توجه به جوانان و بهره گیری از نیرو و اندیشه آنان می بینیم که از یک طرف عده ای معدود به پشتوانه ژن برتر و برقراری مناسبات خاص، مناصب کلیدی را در دست گرفته و با آزادی تمام منابع مالی کشور را در سلطه خود درآورده و حیف و میل می کنند و از طرف دیگر بیکاری، مشکلات مالی و هزینه‌های زندگی، خیل جوانان این مملکت را به افسردگی و اضطراب و ناامیدی کشانده و گاه حتی آنان را به سمت خودکشی سوق می‌دهد. حال آنکه بر پیشوایان اجتماع و مدیران ملت و حاکمیت واجب است که برای فراهم آوردن کار برای بیکاران تلاش کنند و کار و شغل در دسترس مردم قرار دهند. بیکاری سبب فقر است و باعث می‌شود که بی‌بند و باری‌ها و سقوط اخلاقی در جامعه زیاد شود. نیمی از مشکلاتی که در جامعه امروز ما وجود دارد شاید آفت بیکاری انسان‌ها باشد. امام علی (ع) می‌فرمایند: اگر شغل خستگی و رنج دارد، بیکاری مدام نیز مایه فساد و تباهی است.

بررسی‌های آماری از وضعیت اشتغال در سال 95، نشان می‌دهد در بعضی از شهرهایی که اعتراضات اخیر در آنها جدی بوده، نرخ بیکاری بالاتر از کل کشور بوده است. در میان شهرهای معترض، کرمانشاه با 43 هزار نفر جمعیت بیکار، رتبه دوازدهم را در بیکاری کل شهرهای کشور دارد. در شهرستان دورود استان لرستان از جمعیت فعال 51 هزار و 779 نفری، 7 هزار و 405 نفر بیکار هستند. در شهر ایذه نیز از میان جمعیت فعال 64 هزار نفری، 11 هزار و 735 نفر بیکار هستند. هدایت‌الله خادمی، نماینده مردم ایذه اخیراً گفته است: «اگر می‌بینید که تجمعات و اعتراضات اخیر در ایذه تا حدودی پررنگ‌تر بوده، به این دلیل است که جوانان ایذه همه بیکار هستند. هر جا بیکاری بیشتر باشد، طبیعتاً زمینه اعتراضات بیشتر است. نگرانی‌های اقتصادی مردم بحق است.»

بنابراین تا زمانی که از یک سو حاکمیت به وظیفه خود در قبال مردم عمل نکرده، حقوق آنان را پایمال می کند و از سوی دیگر راه را بر هرگونه ارائه نظر، انتقاد، اعتراض و دادخواهى کردنِ بى‌دغدغه می بندد، جامعه، رو به سلامت و رشد نمى‌رود.

نظر شما