بهار دانش در کشورهای عرب
3 مارس 2023 شرکت علوم زیستی کویت ویرایش دوم گزارشی را در خصوص وضعیت علمی کشورهای خاورمیانه منتشر کرد که ویرایش اول آن سال 2017 منتشر شده بود. هدف از تنظیم این گزارش کمک به ارتقای علم و فناوری در خاورمیانه و بازگشت کشورهای اسلامی به دوران اوج خود در زمینه دانش است. این گزارش از طریق مصاحبه با 20 دانشمند برتر منطقه و بررسی 57 مؤسسه تحقیقاتی در منطقه که 1500 مقاله علمی منتشر کرده اند بدست آمده است.
امروزه حدود 300 دانشگاه در خاورمیانه و شمال آفریقا وجود دارد که از این تعداد تقریبا 17 دانشگاه در هر کشور، در زمینه تحقیقات علمی فعال هستند. بر اساس ویرایش دوم گزارش، وضعیت علمی منطقه نسبت به سال 2017 تغییر چندانی نکرده است و خاورمیانه همچنان از بهترین شیوه های علمی عقب است؛ به طوری که از مجموع 343 جایزه نوبل علمی تنها دو جایزه نصیب دانشمندان این منطقه شده است.
امروزه خاورمیانه وارد کننده محصولات علم و فناوری و صادرکننده استعداد علمی است؛ دانشمندان و نوآوران این منطقه ترجیح می دهند در دانشگاههای غربی تحصیل کنند و در آنجا سرمایه گذاری نمایند. خاورمیانه در زمینه علم، تاریخی غنی دارد و قبلا صادرکننده نوآوری و واردکننده استعدادهای علمی بوده است. در زمان هارون الرشید در اواخر قرن هشتم میلادی، بغداد پایتخت فرهنگ و علم در جهان بود؛ خلیفه به نویسندگان و مترجمان از هر گوشه جهان معادل با وزن کتاب هایشان طلا می داد و این کتاب ها معمولا چرمی و بسیار سنگین بود.
تأسیس بیت الحکمه به عنوان یکی از نخستین مراکز علمی تاریخ توسط وی به ظهور عصر طلایی اسلام کمک کرد. از قرن هشتم تا پانزدهم پس از میلاد دانشمندان اسلامی رشته های نجوم، جبر، ریاضیات، نقشه برداری، جغرافیا، پزشکی، جانورشناسی، شیمی و آناتومی را به سطح جدیدی رساندند. دانشمندان نام آوری همچون حنین بن اسحاق، رازی، الزهراوی، ابن سینا، و ابن رشد جامعه علمی آن زمان را تشکیل می دادند و از علوم و دانش آنها در شرق و غرب استفاده می شد. کتاب قانون ابن سینا که اواخر قرن دهم میلادی منتشر شد تا 700 سال کتاب درسی استاندارد پزشکی بود و کتاب مقدمه نوشته ابن خلدون پایه بسیاری از حوزه های مختلف دانشی به ویژه عمران و اقتصاد به شمار می رفت.
اما وضعیت امروز منطقه متفاوت است. بر اساس جدیدترین شاخص ها ایالات متحده دومین کشور برتر جهان در زمینه علم و نوآوری است و پس از ان هم اسرائیل قرار دارد. قطر در بین کشورهای خاورمیانه بالاترین جایگاه را دارد و در رتبه 21ام است. اکثر کشورهای منطقه در نیمه پایین رتبه بندی جهانی هستند؛ عمان در جایگاه 76 ،امارات در رتبه 25 ،مراکش 94 ،عربستان 40 ،تونس 99، بحرین 45، کویت 103، اردن 56، الجزایر 104، لبنان 58، مصر 109، ایران 66، یمن 134 و ترکیه در رتبه 69 قرار دارند.
تعداد نشریات علمی در تمام کشورهای عربی 1059 مورد است که 20% کمتر از تمام مجلات علمی منتشر شده در اسرائیل (1315) می باشد. متوسط میزان انتشار مقاله در کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا 95 است؛ عربستان باداشتن 427 مقاله، ترکیه 381 و ایران 274 بیشترین تعداد مقاله را در منطقه منتشر کرده اند.
اما مطمئنا روزهای روشن تری برای بخش علم و فناوری در خارومیانه و شمال آفریقا در پیش است. ما از هم اکنون شاهد تحولاتی مهم در این عرصه هستیم که از جمله آن موقوفات و کمک های چند میلیارد دلاری پادشاهی به دانشگاههای این کشور است (20 میلیارد دلار به دانشگاه علم و صنعت ملک عبدالله، 2.7 میلیارد دلار به دانشگاه ملک سعود و یک میلیارد دلار به دانشگاه ملک عبدالعزیز). طیف وسیعی از سرمایه گذاری هایی که اخیرا در بخش علم وفناوری در این منطقه انجام شده، به توسعه اجتماعی-اقتصادی و به ویژه حوزه انرژی مربوط است؛ برای مثال می توان به پروژه شهر علم و فناوری زوائل در مصر، مصدر در ابوظبی، بنیاد پیشرفت علوم در کویت و مؤسسه علوم و فناوری پیشرفته در امارات اشاره کرد.
قطر و عربستان در دهه گذشته رشد چشمگیری در میزان انتشارات علمی داشته اند. اکنون دو دانشگاه عربستان در بین 500 دانشگاه برتر جهان قرار دارد. بسیاری از کشورهای منطقه برنامه های بزرگی برای کاهش وابستگی خود به نیروی کار خارجی از طریق کاهش شکاف جنسیتی و توسعه آموزش فنی و حرفه ای در دست انجام دارند.
کشورهای منطقه باید بر بهبود آموزش در دانشگاهها، افزایش ظرفیت تحقیقات علمی، افزایش حمایت مالی از بخش تحقیقات و تقویت همکاری با مراکز علمی و آموزشی جهان تمرکز کنند. برای بهبود تعامل باید شبکه ای متشکل از مراکز علمی برتر خاورمیانه و شمال آفریقا راه اندازی شود تا همکاری در پروژه های تحقیقاتی مشترک را تسهیل نماید. هم اکنون سهم حمایت مالی کشورهای منطقه از بخش تحقیق و توسعه 0.3% از تولید ناخالص داخلی است؛ این سهم باید به 3% افزایش یابد و بخش خصوصی در این عرصه مشارکت فعال تری داشته باشد. کار تحقیقات باید بر چند حوزه متمرکز شود از جمله: بیوتکنولوژی، علوم زیستی، نانوتکنولوژی، فناوری اطلاعات، آب، غذا، فناوری کشاورزی و شیلات، فضا، انرژی، علوم بیابانی، محیط زیست و انرژی های تجدیدپذیر. همچنین دانشمندان منطقه باید پویایی بیشتری در همکاری با سازمان های بین المللی از خود نشان دهند.
منع تحصیل زنان را نادیده نگیرید
وقتی آداب و رسوم یک جامعه با حقوق اساسی یک فرد به ویژه حق تحصیل در تضاد باشد، وضعیت دشواری می آفریند
من این وضع را از نزدیک لمس کردم؛ وقتی که در روستایی کوچک در شمال عراق بدلیل جنسیتم با محدودیت های زیادی مواجه شدم. تحصیل آرزوی من بود اما هنجارها و سنت جامعه حکم می کرد دختران در خانه بمانند و پسران کار کنند و خانواده را تأمین نمایند. آموزش تهدیدی علیه هنجارها تلقی می شد و این درحالی بود که حق آموزش در قانون اساسی عراق به رسمیت شناخته شده است
علیرغم این محدودیت ها من از تلاش خود برای کسب دانش دست نکشیدم. متأسفانه سال 2014 بدلیل حمله داعش به شهرم مجبور به مهاجرت شدم و بر چالش هایی که پیش روی تحصیل داشتم، افزوده شد اما عزم من برای غلبه بر این موانع زمانی قوی تر شد که به قدرت آموزش در توانمندسازی فرد و کمک به توسعه جامعه پی بردم
سالها آشفتگی و هرج و مرج در کنار عدم سرمابه گذاری کافی در عراق، باعث شد که سیستم آموزشی این کشور بدتر شود و بسیاری از کودکان از دسترسی به اموزش باکیفیت محروم بمانند .در حال حاضر تقریبا 3.2 میلیون کودک عراقی که در سن آموزش هستند به مدرسه نمی روند؛ از میان کودکانی که در مدرسه ابتدایی ثبت نام نکرده اند 56% دختر هستند (این تعداد بین دانش اموزان دبیرستانی 65% است). متأسفانه همه گیری کووید ترک تحصیل کودکان را تشدید کرد. از جمله عواملی که مانع از تحصیل زنان می شود، هنجارهای اجتماعی، آوارگی بر اثر هرج و مرج های داخلی، ازدواج های زودهنگام و اجباری و مشکلات اقتصادی و مالی است. در مناطق روستایی داده های دقیقی از میزان ترک تحصیل زنان وجود ندارد ولی در روستاها دختران بیش از شهرها در معرض خطر ازدواج اجباری و زودهنگام قرار دارند
متأسفانه وضعیت امروز افغانستان با آنچه من در عراق تجربه کردم تفاوت چندانی ندارد. ممنوعیت تحصیل زنان توسط طالبان ضربه سختی به پیشرفت های حاصل شده در سالهای اخیر در زمینه برابری جنسیتی زد. زنان افغانستان برای حق تحصیل خود مبارزه زیادی کردند و حالا غم انگیز است که می بینیم پیشرفت هایی که با این سختی بدست آمده، اینگونه توسط طالبان تهدید می شود
اقدامات طالبان ناقض حقوق اولیه زنان افغان است و پیامدهای بلندمدتی بر توسعه اجتماعی و اقتصادی افغانستان دارد. افراد برای اینکه توانایی های بالقوه خود را به فعلیت برسانند و به توسعه جوامع خود کمک کنند نیاز به آموزش دارند. محرومیت از تحصیل برای زنان مانع از کار کردن آنها می شود و پتانسیل آنها را برای ایفای نقش اجتماعی محدود می کند
طالبان با ممنوعیت تحصیل دختران جلوی پیشرفت افغانستان را می گیرد. از زمان به قدرت رسیدن طالبان در سال 2021 یکی از اقدامات اولیه انها اجرای تفسیر سختگیرانه از قوانین اسلام بوده است؛ این امر شامل منع دختران از حضور در مدرسه و دانشگاه شده است زیرا به عقیده آنها آموزش برای زنان نه ضروری است و نه مناسب
پیش از سال 2021 در سالهای پس از حمله آمریکا به افغانستان، واشنگتن و متحدانش بر بازسازی و نوسازی زیرساخت های کشور از جمله سیستم آموزشی تمرکز کردند
از سال 2002 آمریکا در راستای تلاش های خود برای بازسازی افغانستان 88 میلیارد دلار کمک امنیتی، 36 میلیارد دلار کمک غیرنظامی (شامل 787 میلیون دلار کمک برای پیشرفت زنان) و 3.9 میلیارد دلار کمک بشردوستانه به این کشور ارائه داد
این کمک ها در ساخت مدارس جدید، آموزش معلمان و توسعه آموزش هزینه شد. آمریکا همچنین با مقامات افغانستان و سازمان های بین المللی در راستای افزایش دسترسی مردم افغانستان به ویژه دختران به آموزش همکاری می کرد. از سال 2002 ایالات متحده به افغانستان 133 میلیارد دلار کمک اقتصادی و امنیتی کرد که از جمله آن تخصیص بودجه برای زیرساخت ها و نیروهای امنیتی و پیشرفت اقتصادی و اجتماعی بود
این تلاش ها منجر به افزایش ثبت نام در مدارس به ویژه در میان دختران و بهبود کیفیت آموزش در افغانستان شد. بر اساس گزارش بانک جهانی درصد ثبت نام زنان در مدارس ابتدایی از صفر به 85% در سال 2019 رسید؛ با این حال وضعیت هنوز با ایده آل فاصله زیادی داشت زیرا بسیاری از خانواده ها در برابر آموزش دختران مقاومت می کردند و هنوز مناطقی از کشور بودند که طالبان در آنجا حضور پررنگی داشت و دختران را از تحصیل منع می کرد
هنگامی که طالبان مجددا قدرت را در افغانستان به دست گرفتند، اعلام کردند کلاس های درس را تفکیک جنسیتی می کنند اما بعد از رسیدن به قدرت، از بازگشایی مدارس متوسطه برای دختران خودداری کردند. دسامبر 2022 طالبان تحصیل زنان و حضور آنها در دانشگاه را ممنوع اعلام کردند
این ممنوعیت ها سالهای پیشرفت زنان در ایجاد برابری جنسیتی در افغانستان را از بین برد و تأثیر مخربی بر تحصیل و احقاق حقوق زنان داشت. ادامه این روند مانع از توسعه اقتصادی کشور می شود؛ آموزش، محرک اصلی رشد اقتصادی است و ارائه آموزش به دختران می تواند تأثیر قابل توجهی بر اقتصاد یک کشور داشته باشد. از سال 2023 آماری در افغانستان وجود ندارد که امکان ارزیابی کامل را از وضعیت اقتصادی این کشور بدهد ولی کارشناسان پیش بینی می کنند که تولید اقتصادی افغانستان از اوت 2021 ،20 تا 30 درصد کاهش یافته است
علاوه بر این نزدیک به 90% مردم این کشور با خطر فقر مواجه هستند و بیش از نیمی از مردم برای ادامه حیات به کمک های بشردوستانه وابسته می باشند. به طور متوسط در حال حاضر یک خانوار افغان 91درصد از درامد خود را صرف غذا می کند و برای رفع دیگر نیازهای خود پول کافی ندارد. این وضعیت وخیم باعث شده است که بسیاری از خانواده ها رو به فروش کلیه یا جیره بندی غذا آورند. کودکان در این شرایط آسیب پذیرتر از همه هستند زیرا در معرض خطر گرسنگی، سوء تغذیه و بیماری های قابل پیشگیری قرار دارند
تحلیل اخیر صندوق بین المللی کودکان سازمان ملل یونیسف نشان می دهد که محرومیت از تحصیل دختران افغان، تأثیر اقتصادی قابل توجهی داشته و منجر به ضرر حداقل 500 میلیون دلاری در سال گذشته شده است. این آمار یادآور اهمیت اطمینان از دسترسی دختران به آموزش است؛ آموزش نه تنها دختران را برای تصمیم گیری و داشتن زندگی رضایت بخش توانمند می سازد که مزایای اقتصادی برای جامعه دارد
طبق آمار آموزش دختران تأثیر چند برابری بر رشد و توسعه اقتصادی دارد؛ هنگامی که دختران تحصیل کرده باشند عضوی موفق برای جامعه خواهند شد و به توسعه اقتصادی و افزایش سطح زندگی کل جامعه کمک می کنند. بنابراین باید به آموزش به عنوان یک سرمایه گذاری برای آینده کل جامعه نگاه کرد
مزایای اقتصادی تحصیل دختران در کاهش فقر و ارائه راهکارهای بیشتر برای کمک به اقتصاد غیرقابل انکار است. آموزش ابزار قدرتمندی برای شکستن چرخه فقر است و می تواند به زنان کمک کند تا به مشاغلی با درامد بهتر دست یابند و از نظر مالی مستقل تر شوند. این امر می تواند سطح زندگی زنان و خانواده های آنها را افزایش دهد و به توسعه اقتصادی کل کشور کمک کند
ممانعت از تحصیل و اشتغال زنان تا یک میلیارد دلار برای افغانستان هزینه خواهد داشت و با توجه به شرایط اقتصادی کشور، این ضرری هنگفت است
زنان تحصیلکرده بارداری سالم تری دارند، دسترسی آنها به مراقبت های بهداشتی بیشتر است و در نتیجه فرزندان سالم تری نیز به دنیا خواهند آورد؛ نتیجه این امر جمعیتی سالم تر و بهبود کیفیت زندگی است
دولت افغانستان وعده هایی که پیش از رسیدن به قدرت داده بود را فراموش کرده ولی جامعه بین الملل باید بر تعهد خود برای حفاظت از حقوق زنان افغان ثابت قدم بماند. بنابراین باید بر دولت افغانستان برای پایبندی به تعهدات خود و حمایت از حقوق شهروندی زنان فشار وارد آورد. جامعه بین الملل باید از سازمان هایی که برای توانمندسازی زنان کار می کنند حمایت بیشتری کند و با سازمان های معتبر محلی برای اتخاذ رویکردی جهت ارتقای آموزش زنان همکاری نماید؛ همچنین باید به خانواده ها مشوق های مالی داده شود تا تشویق شوند و دختران خود را به مدرسه بفرستند
به عنوان یک پناهنده عراقی که اهمیت آموزش را درک کرده است، می دانم که دستیابی به برابری جنسیتی در اموزش برای رشد و شکوفایی بلندمدت اقتصادی افغانستان امری حیاتی است .آموزش حقی اساسی و محرک اصلی توسعه اقتصادی است و ممانعت از دسترسی دختران به آموزش به آینده کشور ضرر می رساند. تنها از طریق اقدام جمعی است که جامعه جهانی می تواند حفظ حقوق زنان افغان را تضمین کند
عراق بیست سال بعد از حمله امریکا
حمله آمریکا به عراق در سال 2003 به تحریک گروهی از نومحافظه کاران و به منظور مهندسی مجدد خاورمیانه انجام شد. این حمله گرچه در ظاهر پاسخی به دخالت ادعایی صدام در حملات یازده سپتامبر و برخورداری این کشور از سلاح های بیولوژیک و کشتار جمعی بود، ولی بعد مشخص شد که اهداف بسیار گسترده تری پشت آن نهفته بوده است. معماران جنگ بدنبال این بودند که کشورهای منطقه بیش از پیش در راستای منافع آمریکا گام بردارند و رفتار دوستانه تری با این کشور داشته باشند؛ همچنین می خواستند ایران را منزوی نمایند، قدرت آمریکا را پس از حملات یازده سپتامبر به جهان نشان دهند و در ضمن با اسلام گرایان رادیکال مقابله نمایند.
اما اهداف معماران و هواداران جنگ محقق نشد. این تهاجم به جای اینکه باعث جوانه زدن دموکراسی در خاورمیانه شود، خلأ امنیتی ایجاد کرد، ایران را برای انتقام از واشنگتن به خاطر حمایتش از شاه و صدام در جنگ تحمیلی تحریک نمود، به ظهور گفتمان فرقه گرا دامن زد، با ایجاد قطب بندی سیاسی در عراق منجر به ظهور جنگ داخلی در این کشور به مدت سه سال شد. این حمله همچنین تصوری را که مردم جهان نسبت به قدرت نظامی آمریکا داشتند از بین برد و شهرت این کشور را به عنوان تنها ابرقدرتی که می تواند اراده خود را در فراسوی مرزهایش تحمیل کند درهم شکست. همچنین به ظهور موج جدیدی از گروههای جهادی انجامید و در نهایت سبب شکل گیری داعش در عراق و سوریه شد. در آخر اینکه منطقی را که بوش برای حمله به عراق به آن متوسل شده بود، به سخره گرفت: بازرسان نه سلاح کشتار جمعی در عراق پیدا کردند و نه ارتباطی بین صدام و حملات یازده سپتامبر یافتند.
گرچه عراق تحت حاکمیت صدام به کشوری دهشتناک بدل شده بود اما شادی سقوط او به سرعت از بین رفت. این دوگانگی احساسی از همان آوریل 2003 خود را آشکار کرد، ساکنان بغداد که امیدوارانه از ورود نیروهای آمریکایی استقبال کرده بودند، زمانی که من به انجا سفر کردم، از من می پرسیدند: چرا سربازان نظم عمومی را برقرار نمی کنند؟ چرا جلوی باندهایی که ساختمان های دولتی را غارت می کنند و اموال گران بهای موزه ها و کتابخانه ملی را می برند را نمی گیرند؟ برای عراقی ها غیرقابل درک بود که چرا ارتش آمریکا باید اجازه چنین هرج و مرجی را بدهد؛ لذا نسبت به ایالات متحده بدبین شدند و فکر کردند توطئه ای پشت رفتار آمریکا نهفته است. افزایش احساسات ضد آمریکایی که متأثر از ناسیونالیسم عرب بود، رفته رفته به دیگر نقاط خاورمیانه گسترش یافت و بسیاری با فراموش کردن آنچه در زندان های صدام گذشته بود، برای رژیم بعث اظهار دلتنگی کردند.
با گذشت 20 سال از ان حمله کاملا روشن شده است که این تهاجم از بسیاری جهات شکستی فاحش بود. کوتاه مدتی پس از این حمله آمریکا افکار عمومی عراق را از دست داد و پس از حمله نیز مرتکب اشتباهات عدیده ای شد که از جمله آن انحلال ارتش و از بین بردن ساختارهای امنیتی عراق و پاکسازی اعضای سابق حزب بعث از دولت بود.
سرامد همه این اشتباهات ایجاد ساختاری حکومتی بود که همچون لبنان در ان تقسیم قدرت بر اساس فرقه ها انجام می شد. در چنین سیستمی تمام فرقه ها در مجلس صاحب کرسی هستند ولی امکان تصمیم گیری ندارند؛ این سیستم فسادزا است زیرا هر حزبی پایگاه رأیی دارد که از آن به هر نحو حمایت می کند و احزاب مقابل، علیرغم مشاهده فساد از به چالش کشیدن هم پرهیز می کنند تا مبادا کل ساختار سیاسی از هم فروبپاشد.
آمریکا عراق را به سه جامعه اصلی کرد و سنی و شیعه تقسیم کرد؛ در این تقسیم بندی سنی ها به پایین ترین رده سقوط نمودند و بازنده اصلی تحولات سیاسی جدید در عراق شدند؛ همین امر سبب ساز خشونت در عراق شد.
با کنار گذاشتن سنی ها از قدرت، القاعده رشد کرد و آمریکا که بدنبال این بود نیروهایش را به سرعت از منطقه بیرون بکشد، اقدامی برای مهار این گروه نکرد اما چند سال بعد مجبور شد برای مقابله با داعش به عراق برگردد. امروز ممکن است داعش با توسل به نیروی نظامی سرکوب شده باشد ولی نارضایتی همچنان در جامعه اهل سنت وجود دارد و بقایای داعش منتظر روزی هستند که با استفاده از ضعف دولت مرکزی، بار دیگر خودی نشان دهند.
اشغال عراق توسط آمریکا به ایران امکان داد تا نفوذ خود را از طریق شبه نظامیان نیابتی تا مرزهای عربستان، اردن و سوریه گسترش دهد و از خاک عراق به عنوان عمق استراتژیک خود در برابر جهان عرب استفاده کند. هنگامی که نظام اسد در برابر اعتراضات مردمی در سال 2011 دچار تزلزل شد، ایران به کمک متحدان سوری خود شتافت و در یمن از حوثی ها حمایت کرد.
ولی برخلاف پیش بینی های برخی ناظران، حمله آمریکا به معنای پایان عراق نبود. مرزهای این کشور پایدار باقی ماند، ناسیونالیسم عراق دوباره احیا شد، کردها به خودمختاری بیشتری دست یافتند ولی در نهایت نتوانستند به استقلال برسند و جامعه عراق از آزادی اندکی برخوردار شد. این کشور برای نخستین بار در تاریخ خود دارای سیستم چند حزبی انتخابات پارلمانی و مطبوعات آزاد است؛ تحت ساختار کنونی عراق هیچ رهبر مستبدی نمی تواند با قدرت نامحدود عمل کند ولی همین ضعف دولت مرکزی که با یک طبقه سیاسی فاسد احاطه شده و قادر به ارائه یک حکمرانی خوب نیست، به ظهور شبه نظامیان غارتگر و مداخلات مکرر از سوی کشورهای همسایه به ویژه ایران و ترکیه انجامیده است.
مترجم: فاطمه رادمهر
نظر شما