تا ماه گذشته گروه بریکس از خاورمیانه هیچ عضوی نداشت ولی در نشست 22 اوت چهار کشور مصر، ایران، عربستان و امارات متحده برای پیوستن به بریکس دعوت شدند. اگر هر چهار کشور این دعوت را بپذیرند، آنوقت یک سوم از اعضای گروه از خاورمیانه خواهند بود. دعوت از این چهار کشور برای عضویت در بریکس، یکی از نشانه های تغییر در خاورمیانه است. کشورهای ثروتمند خلیج فارس تلاش می کنند خود را به عنوان قدرت هایی نوظهور معرفی کنند. عربستان پیشنهاد میانجیگری بین روسیه و اوکراین را داده است؛ امارات که امسال میزبانی اجلاس جهانی اقلیمی cop28 را بر عهده دارد، می خواهد علاوه بر نقش نخستین خود به عنوان صادرکننده نفت، در زمینه تولید انرژی سبز نیز پیشگام باشد. شورای همکاری خلیج فارس یکی از قطب های اقتصادی جهان است که افراد بااستعداد و ثروتمند را از سراسر جهان جذب می کند و در خارج از منطقه سرمایه گذاری های کلان دارد
مهمتر از همه اینها برقراری آرامش نسبی در خاورمیانه است؛ پس از هشت سال جنگ در یمن، اکنون بین دو طرف آتش بس برقرار است. ایران و عربستان ماه مارس توافق کردند که اختلافات 40 ساله خود را کاهش دهند. قطر روابط خود را با همسایگانش ترمیم کرده است. کشورهای منطقه حتی با بشار اسد آشتی کرده اند. در همین حال امریکا از عربستان می خواهد که به پیمان ابراهیم بپیوندد و با اسرائیل روابط برقرار کند
پنج سال پیش محمد بن سلمان ولیعهد عربستان چشم انداز امیدوار کننده ای از آینده ارائه کرد؛ او گفت: «من فکر می کنم خاورمیانه، اروپای جدید خواهد بود و رنسانس بعدی جهان در خاورمیانه شکل خواهد گرفت». اظهارات او با اتفاقاتی که در خلیج فارس در جریان است مطابقت دارد. خاورمیانه جدید به جای دموکراسی، اسلام گرایی و دیگر ایدئولوژی ها، بر اقتصاد تمرکز دارد و از طریق دیپلماسی بدنبال برقراری ثبات است تا سرمایه گذاری و رشد اقتصادی را تقویت کند. دولتهای حاشیه خلیج فارس مدتهاست که این مدل را در داخل کشورهای خود اعمال کرده اند و اکنون درصدد صادرکردن ان هستند. خاورمیانه پتانسیل عظیمی دارد؛ اول اینکه غرق در هیدروکربن است. این منطقه 36% تولید نفت جهان، 46% از صادرات نفت، 22% از تولید گاز طبیعی و 30% از صادرات گاز طبیعی مایع را در اختیار دارد و این اعداد با گذشت زمان افزایش خواهد یافت. منطقه دارای ذخایر عظیم (52% از کل نفت و 43% از کل گاز جهان) است و هزینه تولید نیز پایین است
دوم اینکه از موقعیت مکانی ممتازی برخوردار است؛ خاورمیانه اروپا، آفریقا و آسیا را به هم متصل می کند. حدود 30% از کانتینرهای حمل و نقل جهان از کانال سوئز در مصر عبور می کند و 16% از محموله های هوایی از طریق فرودگاههای خلیج فارس جابه جا می شود. سومین مزیت، جمعیت جوان آن است؛ 55% از مردم خاورمیانه زیر 30 سال سن دارند
اما منطقه در دو دهه گذشته شاهد درگیری و ناامیدی بوده است؛ نخست حمله آمریکا به عراق در سال 2003 رخ داد. بدنبال آن بهار عربی برای برخی از کشورها دموکراسی به ارمغان آورد ولی چندی نگذشت که همه کشورهایی که شاهد بهار عربی بودند، یا به دیکتاتوری بازگشتند و یا به ورطه جنگ داخلی فرو افتادند. خشونت اسلام گرایان و درگیری های فرقه ای بر مشکلات منطقه افزود
خاورمیانه 6% از جمعیت جهان را دارد ولی سهمش در اقتصاد جهانی تنها 4% است و اگر چند تولیدکننده بزرگ نفت را حذف کنید، این سهم به زیر 2% می رسد. در بیشتر کشورهای منطقه، تولید ناخالص داخلی راکد یا درحال کاهش است؛ نرخ فقر در مصر و لبنان افزایش یافته و سودان، یمن و سوریه جنگزده وضعیت به مراتب بدتری دارند
اما سه تغییر بزرگ در پیش رو است که می تواند جایگاه خاورمیانه را در جهان تغییر دهد؛ نخستین مورد ایجاد فاصله فزاینده بین کشورهای خلیج فارس و امریکا است. سه رئیس جمهور متوالی امریکا بدنبال کاهش حضور نظامی ایالات متحده در خاورمیانه بوده اند
جو بایدن فعلا تلاشی برای تحمیل دموکراسی به منطقه ندارد و حتی به نظر نمی رسد که علاقه زیادی به مهار برنامه هسته ای ایران داشته باشد. آمریکا اولویت های دیگری دارد: رقابت با چین، جنگ در اوکراین و وضعیت آشفته سیاسی در داخل
نقش اقتصادی آمریکا در جهان نیز در حال کاهش است. طبق گزارش صندوق بین المللی پول طی 30 سال گذشته، سهم صادرات خاورمیانه به چین و هند از 5% به 26% افزایش یافته و این درحالی است که صادرات خاورمیانه به اروپا و آمریکا از 34% به 16% کاهش یافته است. این آمار نشان دهنده اشتهای فزاینده آسیا برای نفت –صادرات اصلی خاورمیانه- است. دهه 1990 چین کمتر از 1% از صادرات نفت خام عربستان و هند کمتر از3% از این صادرات را به خود اختصاص می داد اما تا سال 2021 این ارقام به 28 و 12 درصد افزایش یافت. اخیرا قیمت های بالای نفت، سود باداورده ای را برای کشورهای تولیدکننده به همراه داشت؛ آرامکو غول نفتی عربستان سال گذشته 161 میلیارد دلار سود کرد این درحالی است که سال 2021 سود شرکت 110 میلیارد دلار بود. این شرکت قصد دارد ظرف سه سال آینده ظرفیت تولید خود را به میزان 1 میلیون بشکه در روز (تقریبا 10%) افزایش دهد. امارات نیز هدف مشابهی دارد؛ این کشور خود را به نقطه ترانزیت نفت ایران و روسیه –که مشمول تحریم های غرب هستند- بدل کرده است. قطر در حال حاضر بزرگترین صادرکننده گاز طبیعی مایع در جهان است و قصد دارد تا سال 2027 تولید خود را تا 63% افزایش دهد
درآمد حاصل از فروش نفت و گاز به صنایع جدید سرازیر می شود. عربستان به جای ذخیره دلارهای نفتی خود در بانک های آمریکا –کاری که در گذشته می کرد- در زمینه های مختلف همچون خرید فوتبالیست از اروپا و خرید سهام شرکت های خودروی برقی، سرمایه گذاری می کند. تابستان امسال پادشاهی با بزرگترین شرکت معدن برزیل قراردادی به ارزش 2.6 میلیارد دلار بست و بنا دارد تا سال 2030، 170 میلیارد دلار در صنایع مختلف هزینه کند
مهمترین تغییر در فکر و نگرش مردم عرب رخ داده است. بررسی ها نشان می دهد که اقتصاد به دغدغه اصلی اعراب بدل شده است؛ حدود یک سوم جوانان عرب هزینه های زندگی را بزرگترین مشکل مردم منطقه می دانند و یک سوم دیگر به بیکاری اشاره می کنند. تقریبا نیمی از آنها می گویند پیدا کردن شغل در کشورشان سخت است. در پاسخ به این سؤال که ثبات مهمتر است یا دموکراسی، 82% ثبات را انتخاب می کنند. تعداد فزاینده ای بر این باور هستند که دموکراسی برای رشد اقتصادی مضر است. علاقه شهروندان به اسلام سیاسی کم شده است؛ احزاب اسلام گرا در تونس و مصر از میدان بیرون رانده شده اند. اسلام گرایان مسلح نتوانستند کنترل لیبی، سوریه و عراق را در دست بگیرند. تظاهرات گسترده در ایران که سال گذشته رخ داد، نشانه ناامیدی مردم از حاکمان مذهبی بود
رهبران کشورهای خلیج فارس نیز فکر و دیدگاه جدیدی پیدا کرده اند. در دهه گذشته آنها بدنبال استفاده از زور برای ایجاد تغییرات مورد نظر خود بودند. آنها سعی کردند یک دولت دوست را بر یمن تحمیل کنند؛ عربستان برای شورشیان سوری سلاح می فرستاد؛ امارات تلاش کرد تا خلیفه حفتر را به عنوان رهبر لیبی منصوب کند اما همه این تلاش ها شکست خورد. حداقل در حال حاضر دوران سیاست خارجی مبتنی بر زور به پایان رسیده است. غیرمنتظره ترین تغییر، توافق دیپلماتیک عربستان و ایران بود؛ از زمان انقلاب اسلامی ایران تنش بین دو کشور به شکل جنگ نیابتی در عراق، لبنان، سوریه و یمن گسترش یافت اما با میانیجگری چین، در نهایت تهران و ریاض توافق کردند که سفارت های خود را بازگشایی کنند؛ انتقادات علیه یکدیگر را در رسانه ها کاهش دهند و روابط اقتصادی را تقویت کنند. گرچه هنوز نمی توان از دوستی ریاض-تهران سخن گفت ولی این توافق احتمال درگیری را در خلیج فارس کاهش داده است
شاید ناخوشایندترین تغییر، بازگشت اسد به اغوش اعراب باشد. استقبال از او در حالی صورت می گیرد که اسد پس از نابودی سوریه، هیچ گام مثبتی برای اصلاح یا آشتی ملی بر نداشته است. سعودی ها ماه مه به اسد اجازه دادند تا کرسی سوریه در اتحادیه عرب را بازپس گیرد
کاهش تنش ها در منطقه سبب برقراری آرامش نسبی شده و به بهبود چشم انداز اقتصادی کمک کرده است. صندوق بین المللی پول پیش بینی می کند که بخش غیرنفتی اقتصاد کشورهای خلیج فارس، امسال 4.2% رشد کند. این منطقه سال گذشته 6% از جریان سرمایه گذاری خارجی در جهان را به خود جذب کرد و این درحالی است که این رقم سال 2019، 3% بود. اصلاحات بزرگ داخلی نیز ادامه دارد؛ 31% از زنان سعودی در سه ماهه اول سال جاری شاغل بودند که این رقم در سال 2017، 16% بود.
خاورمیانه آرام تر به معنای خطرات کمتر برای تجارت جهانی و جریان انرژی و پناهندگان کمتر است. شرکت های غربی بدنبال تنوع بخشیدن به زنجیره های تأمین هستند و خاورمیانه می تواند به یک پایگاه تولیدی جدید تبدیل شود؛ هم اکنون صنعت پررونق خودرو در مراکش 700000 وسیله نقلیه در سال تولید می کند و 220000 شغل ایجاد کرده است
کشورهای منطقه نیز می توانند تجارت بیشتری با یکدیگر داشته باشند. تجارت فیمابین کشورهای خاورمیانه تنها 2.9% از تولید ناخالص داخلی منطقه را تشکیل می دهد این درحالی است که تجارت در اتحادیه اروپا 22% از تولید ناخالص داخلی است. محققان تخمین می زنند برداشته شدن موانع تجارت می تواند تولید ناخالص داخلی منطقه را 5% افزایش دهد
یکی دیگر از اقداماتی که کشورهای خاورمیانه می توانند انجام دهند اتصال زیرساخت ها است. کشورهای شورای همکاری خلیج فارس مدتهاست که بدنبال یکپارچه سازی راه آهن های خود هستند؛ در صورت تحقق این امر خطوط ریلی این کشورها می تواند براحتی به خطوط ریلی عراق، اسرائیل و اردن متصل شود. همچنین اتصال خط لوله این کشورها می تواند هیدروژن عربستان را به مدیترانه و مصرف کنندگان اروپایی برساند
این چشم انداز جذابی است ولی موانع زیادی پیش روی ان قرار دارد؛ اول اینکه پیشرفت اقتصادی کشورهای منطقه در چند سال گذشته نابرابر بوده است. خاورمیانه از دیرباز شاهد گسل های سیاسی بین انقلابیون و سلطنت طلبان، ملی گرایان و اسلام گرایان و سنی ها و شیعیان بوده است اما مهمترین گسل، امروزه گسل اقتصادی است که بین کشورهای مرفه و ضعیف فاصله انداخته است
متأسفانه بیشتر کشورهای منطقه وضعیت خوبی ندارند؛ حتی اکنون که ارامش برقرار شده، اقتصادهای روبه سقوط ثبات کشورها را تهدید می کند. تنها در پنج سال گذشته –از زمانی که بن سلمان برای نخستین بار از رنسانس منطقه ای حرف زد- اعتراضات بزرگی در الجزایر، ایران، عراق، اردن، لبنان و سودان براه افتاد
مصر پرجمعیت ترین کشور جهان عرب وضعیت نگران کننده ای دارد. سیسی که پس از کودتای 2013 اداره کشور را در دست گرفت، کمترین بودجه را به بخش بهداشت و آموزش اختصاص می دهد و درامد کشور را صرف پروژه های بزرگی مانند ساخت پایتختی جدید در بیابان و خرید تسلیحات برای ارتش می کند (مصر ششمین وارد کننده بزرگ سلاح در جهان است)
بدهی مصر به شدت افزایش یافته است؛ اقتصاد غیرنفتی 33 ماه متوالی است که در رکود است؛ پول ملی در دو سال گذشته نیمی از ارزش خود را از دست داده و احتمالا این کاهش ارزش ادامه یابد. تورم سالانه در ماه جولای به رکورد 38% رسید؛ شهروندان تابستان امسال خاموشی های مکرر برق را تحمل کردند زیرا دولت توان خرید سوخت کافی برای نیروگاهها را نداشت
اما این احتمال وجود دارد که حتی کشورهای مرفه منطقه در ایجاد شغل و رشدی که وعده داده اند شکست بخورند. این کشورها بدون شک تا به امروز عملکرد بهتری نسبت به دیگر کشورهای خاورمیانه داشته اند؛ سال 1975 سعودی و لیبی تولید ناخالص داخلی یکسانی داشتند ولی امروزه این رقم برای عربستان 353% بیشتر است. کشورهای خلیج فارس و اسرائیل (به عنوان کشورهای مرفه خاورمیانه) تنها 14% از جمعیت منطقه را تشکیل می دهند ولی 60% تولید ناخالص داخلی، 73% از صادرات کالاها و 75% از سرمایه گذاری مستقیم خارجی در منطقه از ان این کشورهاست
اما عربستان نیز با مشکلات ساختاری مواجه است؛ شهروندان هنوز یک شغل خوب در بخش دولتی را حق خود می دانند. 53% از سعودی های شاغل، در بخش دولتی کار می کنند؛ البته این میزان نسبت به 66% در سال 2019 کاهش یافته است. مدارس مهارت هایی را که در بازارِ کار به آن نیاز است آموزش نمی دهند و دستمزدها بسیار بالا است
بن سلمان امیدوار است که میزان سرمایه گذاری مستقیم خارجی تا سال 2030 به 100 میلیارد دلار برسد. این رقم سال گذشته تنها 8 میلیارد دلار بود؛ میزان کم سرمایه گذاری باعث می شود که بار اصلی رشد و تحول اقتصادی بر دوش دولت باشد. این امر از این جهت نگران کننده است که منابع مالی دولت گروگان بازار نفت است؛ به عبارت دیگر اگر قیمت نفت کاهش یابد، دولت با کسری بودجه مواجه می شود
دوم اینکه معلوم نیست سرمایه گذاری های دولت برای تنوع بخشی به اقتصاد به نتیجه برسد. بر اساس چشم انداز 2030 قرار است گردشگری تا پایان دهه، 10% از تولید ناخالص داخلی عربستان را تأمین کند و یک میلیون شغل ایجاد نماید؛ به طوری که از هر 20 سعودی یک نفر در صنعت گردشگری استخدام شود اما شواهد کمی از تحقق این اهداف وجود دارد. سال گذشته عربستان میزبان تنها 16 میلیون گردشگر بود
نگرانی دیگر ظهور مجدد درگیری های ایدئولوژیکی است. عربستان اکنون بدنبال تنش زدایی با ایران است و این درحالی است که ایران به تولید اورانیوم غنی شده برای برنامه هسته ای خود ادامه می دهد. اگر جمهوری اسلامی پا را فراتر گذاشته و بمب بسازد، ممکن است یک مسابقه تسلیحاتی براه افتاده یا حتی جنگ آغاز شود
همچنین گرچه درگیری اسرائیل و فلسطین در دو دهه گذشته نسبتا فروکش کرده ولی بعید است که شرایط به همین منوال باقی بماند. بروز یک درگیری جدی در فلسطین می تواند توافقات اعراب و اسرائیل را متزلزل کند. خشونت در لیبی، یمن و سوریه کاهش یافته ولی اختلافات اساسی حل نشده باقی مانده است؛ اسد ماه گذشته با موجی از اعتراضات در صویدا روبرو شد. عربستان و امارات هم گرچه کشورهای پیشرو در شکل گیری خاورمیانه جدید هستند ولی در سیاست خارجی و مسائل اقتصادی با یکدیگر اختلاف نظر دارند
خطر نهایی این است که تلاش کشورهای منطقه برای ایجاد توزان بین قدرت های بزرگ با شکست مواجه شود. آمریکا هنوز تنها کشوری است که می تواند در منطقه حضور نظامی قوی داشته باشد و از سوی دیگر تسلط آن بر سیستم مالی جهانی به این کشور قدرت اقتصادی بی نظیری داده است. کشورهای حاشیه خلیج فارس نمی توانند این شریک را از دست بدهند ولی همکاری فزاینده آنها با روسیه و چین خشم فزاینده واشنگتن را برانگیخته است. آمریکا چند شرکت را در امارات تحریم کرده است -اتهام یکی از این شرکت ها تهیه پهپاد برای روسیه بوده است- و قرارداد فروش جت های اف35 را به دلیل ادعای حضور نظامی چین در یکی از بنادر ابوظبی، به تعویق انداخته است
امین هوکایم کارشناس مؤسسه مطالعات استراتژیک می گوید: «کشورهای خلیج فارس با این فرض که رشد اقتصادی چین ادامه خواهد یافت، بر همکاری های خود با این کشور افزوده اند ولی معلوم نیست که این فرض درست باشد. با توجه به رشد آهسته اقتصاد و پیر شدن جمعیت چین، افزایش رابطه با این کشور به بهای دور کردن آمریکا از خود، قماری است که می تواند کشورهای خلیج فارس را در موقعیت دشواری قرار دهد».
بن سلمان نخستین رهبر منطقه نیست که در مورد رنسانس در خاورمیانه سخنرانی کرد؛ شباهت های زیادی بین دوران کنونی و دهه 1990 وجود دارد. در ان دوران به نظر می رسید که منطقه تلاش می کند گذشته خشونت بار خود را پشت سر بگذارد؛ توافقنامه اسلو خبر از پایان درگیری اسرائیل و فلسطین می داد، جنگ داخلی لبنان متوقف شده بود، رهبران مصر، اردن و سوریه در مورد باز کردن درهای اقتصاد خود به روی جهان صحبت می کردند، ملک عبدالله ولیعهد وقت عربستان نیز وعده اصلاحات داد و بدنبال روابط بهتر با ایران بود
سال 1993 شیمون پرز وزیر خارجه وقت اسرائیل کتابی به نام «خاورمیانه جدید» نوشت و استدلال کرد «افزایش تجارت کشورهای منطقه باعث آرام شدن خاورمیانه شده و بازار مشترکی ایجاد خواهد کرد که همه کشورهای منطقه در ان بازار حضور دارند و منافع خود را در حفظ صلح می بینند»
ولی متأسفانه تاریخ به نحو دیگری رقم خورد؛ روند صلح اسرائیل و فلسطین به تدریج متوقف شد، آمریکا سال 2003 به عراق حمله کرد و اسرائیل سال 2006 ارتش خود را به جنوب لبنان فرستاد. اقتصادهای خلیج فارس به جز دبی وابسته به نفت باقی ماندند و مدرنیزاسیونی که حاکمان خودکامه در منطقه در پیش گرفتند، صرفا باعث تسریع بهار عربی شد
دوران صلح و توسعه آرزویی وسوسه انگیز است اما برای رسیدن به آن رهبران منطقه باید در حفظ صلح جدی باشند و برای اصلاحات اقتصادی هوشمندانه عمل کنند
مترجم: فاطمه رادمهر
messages.comments