twitter share facebook share ۱۳۹۵ آذر ۰۳ 1280

تا آن جا که در حافظه تاریخ به یاد مانده است، هیچ گاه، انسان از اندیشه و رؤیای بهزیستن فارغ نبوده و همیشه، نگاه او برای یافتن آینده ای بهتر و سامان یافته تر, دور دستها را نظاره کرده است. رؤیای مزبور، در زندگانی انسان، به گونه های مختلفی تبلور یافته است و بارزترین نمونه از آن را در اندیشه آرمان شهر یا مدینه فاضله می یابیم؛ زمینی که در آن از نابسامانی و دغدغه های جوامع موجود، اثر و نشانی نباشد.

از روزگار افلاطون تاکنون بسیاری از اندیشوران طرح جامعه‌ ای آرمانی را ریخته‌اند و بسیاری از گروه‌های دینی و بهبودخواهان سیاسی در اروپا کوشش‌هایی برای برپاکردن جامعه‌های آرمانی کرده‌اند. افلاطون نخستین کسی است که خطوط اصلی لازم برای سازماندهی یک شهر آرمانی را به تصویر می‌کشد. به همین سبب از وی به‌ بنیانگذار این اندیشه نام برده می‌شود. از نظر فلسفه یونانی روح جامعه عدل است. عدل یکی از چهار فضیلت شهر مطلوب افلاطونی است که در کنار سه فضیلت دیگر یعنی حکمت، شجاعت و خویشتن‌داری بنای یک آرمان شهر را پایه گذاری می کند. عدالت در بین این چهار رکن از اهمیت بیشتری برخوردار است چراکه حکم هارمونی در یک ارکستر را دارد. از نظر افلاطون شهر عادل همچون انسان عادل است و انسان عادل باید و می تواند که بر خود حکومت کند. در چنین شهری در باطن شهر و در زوایای پنهان صلح و صفا ایجاد میشود و در آشکارا و در میان طبقات اجتماع هماهنگی کامل حاکم است. مردم رشد یافته، بر حق خود قناعت می ورزند و کسی بر دیگری ستم نمی کند.

فارابی نیز هدف و غایت شهر آرمانی را رسیدن به سعادت می داند سعادت، خیر مطلق است. سعادت مورد نظر فارابی تنها، سعادت دنیا نیست، بلکه سعادتی است که هم زندگانی این جهانی آدمی را به وجه دلخواه تامین کند و هم رستگاری او را در جهانی دیگر تحقق بخشد.

اما حکما این همه ویژگی شهر مطلوب خویش را دست نایافتنی میدانند و برای این شهر ارمانی لغت «utopia» بر گزیده اند که به معنای «لامکان» یا «جایی که وجود ندارد» یا «ناکجاآباد» است. آدمی دارای غرایض حیوانی است و دریدن و فزون طلبی در ذات اوست. مگر ممکن است دیاری را تصور کرد که کسی بر کسی ستم نورزد و روح عدالت در تار و پود ان جامعه جاری باشد، مگر اینکه انسانها خوی فردوس برین به خود گیرند و همچون ملائک غرق در عبادت خدا شوند در این صورت دیگر باب شر و زشتی بسته می شود.

سالها از مرگ افلاطون و ارسطو می گذرد و آنچه که آنها در خواب میدیدند اکنون جایی در بلاد عرب در ایام زیارت اربعین امام حسین علیه السلام جاری و ساری شده و رؤیای شهر ارمانی در راههای منتهی به زیارت نگین هستی رنگ واقعیت به خود گرفته است. آمارها از سی ملیون زائری دلالت دارد که از هر کوی و برزن رخت عزا بر تن کرده و با پیمودن فرسنگها همچون رود جاری می شوند تا به اقیانوس وجود حسین بپیوندند.

مردم عراق علی رغم خصلت تندخویی که در آنان ریشه دوانده اختلافات فکری و سیاسی را به کناری می نهند و هم سو با دیگر شیفتگان حسین با هر ملیت و نژاد و قبیله ای یکی می شوند. برای نمونه دو نفر هم نیستند که در این مناسبت از هم گله داشته باشند و به پلیس شکایت برند. این جا همه برادرند تمام قومیت ها در حب الحسین ذوب شده اند. نه تنها از عراق بلکه از همه کشورها شیعیان و نه تنها شیعیان بلکه مسیحی، یهودی، اهل سنت، ایزدی و حتی انان که دینی ندارند و تدین را به سخره می گیرند در این گردهمایی شرکت می کنند. اما عجیب است که از حس ناسیونالیستی خبری نیست! چراکه دیگر هیچ قومیتی خود را بر دیگری برتر نمیداند!

بزرگ عشیره که دهها خادم بر او خشوع می کنند، خادم زوار حسین شده و بر خدمت آنها کمر همت بسته. افتابه لگنی که تا دیروز جوانان عشیره برای او می اوردند امروز او برای زوار می اورد و پای ایشان را میشوید. پس چه شد آنهمه احساس غرور و مهتری!

فقرای بادیه نشین که تنها ارتزاقشان از شیر چند گاو و گوسفند است خود روزه گرفته اند و شیر را پیشکش زوار می برند. دیگر امروز کوخ و کپرشان مسکن زوار شده و خود در بیابان، خاک و خاشاک را بالین خویش ساخته اند. یکی غبار از چهره زوار می زداید و لباسشان را می شوید، آن دیگری که اهی در بساط ندارد خستگی از بدنهای خسته از راه می زداید و هِله گویان به زوار حسین انها را به ادامه مسیر تشویق می کند. صورتهای سوخته از افتاب سوزان عراق سایبان افراشته اند تا زائر حسین افتاب نبیند. تجار که معمولا در چنین شرایطی بازار کسب و کارشان رونق می گیرد و سودهای کلانی را کاسب می شوند، تجارت خانه های خود را تعطیل کرده و از مال خود سفره احسان گشوده و زائران حسینی را پذیرایی می کنند.

 در اربعین حسینی گویی این انسان ها همه فرشته شده اند و در خیر رسانی و رعایت نظم و انضباط بر هم پیشی می گیرند. در این راه فقیر و غنی همه رهرو عشق اند، عاشقی که ذوب در معشوق است دیگر برای او مال و منال ارزشی ندارد که به آن بر فقیر فخر فروشد. همه یک رنگ می کوشند زنگارها از ائینه دل بزدایند تا نور حسین بر دلشان جلوه کند.

بنازم به بزم محبت که این جا

گدائی به شاهی مقابل نشیند

همه یک شبه حاتم طائی شده اند و هر چه در توان دارند بذل می کنند. وای بر فرق من و تمثیل من، حاتم کجا این ها کجا! برای حاتم گفته اند:

هر که نان از عمل خویش خورد

منت حاتم طائی نبرد

اما این جا برای این که شما مهمانشان شوی اشک می ریزند، التماس می کند، منتتان را به جان می خرند و شما را ممنون و متشکرند که قبول دعوت کرده اید.

افلاطون، سر از گور بر آر و رؤیایت را نظاره بشین که به واقعیت پیوسته است. آری انسانها نباید به یکدیگر ظلم کنند تا مدینه فاضله حاکم شود. اربعینیان پا از این فراتر نهاده اند، اینجا حکومت عشق و مهربانی است و هر که می کوشد جان خود را فدای دیگری کند!

در حالی که در اقصی نقاط جهان، تجمع مسافران و گردشگران محملی است برای گناه و بی حیایی و بی عفتی و غارت و سرقت، در این نقطه از زمین هرچه هست، نور است و حیا و عفت و عصمت. شنیده بودیم که در اخر الزمان در دوران ظهور حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) انچنان امنیتی ایجاد می شود که اگر زنی طبقی از جواهر بر سر نهد و از عراق تا شام راه پیماید گزندی نمی بیند؛ بلعجب؛ این را که ما در این چند روز دیدیم! ملیونها دختر و پسر جوان شانه به شانه هم حرکت می کنند اما هیچ یک بر دیگری نظر سوئی نمی افکند! گویی خدا بر شهوات انسانی خاک مرگ پاشیده.

این همه در کشوری جنگ زده و از هم گسیخته به وقوع می پیوندد؛ در سرزمینی که داعشیان به خون شیعه تشنه اند و خود را برای کشتن محبّان علی تکه تکه میکنند. این حکومت بشری نیست. دولتها سیاستشان با هزار کاستی همراه است اما اینجا کاستی نمیبینیم. این تدبیر دولت اهل بیت است که از مردم دنیا یک شبه مدینه فاضله می سازد، مرزهای جغرافیایی و سیاسی در اینجا رنگ می بازد، از عرب و فارس و ترک بگیر تا روس و چینی و تایلندی و مالزی و امریکایی و اروپایی و افریقایی، همه به عشق حسین بن علی سلام الله علیه  گرد آمده اند و در اتفاقی عجیب مدینه فاضله را بدون دخالت حکومت ها ساخته اند. گویی که خداوند اراده نموده است شمه ای از حکومت الاهی حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را به ما بنمایاند.

ان آرمان شهری که افلاطون انرا رؤیا میدید با حب الحسین ساخته شد.

نظر شما