اما آندسته از افرادی که ابلاغیه اخیر شوری نگهبان را سیاسی می دانند در اثبات دیدگاه خود به این مطلب اشاره می کنند که سپنتا نیکنام پیش از این به مدت چهارسال عضو شورای شهر یزد بوده بدون آنکه اسلام در این مدت به خطر بیفتد. این مقاله، به بررسی ادعای فقهی آیت الله جنتی در توجیه برخوردهایی از این دست با اقلیتهای دینی خواهد پرداخت.
کسانی که از نظریه آیت الله خمینی دفاع میکنند آن را با قاعده فقهی نفی سبیل و آیه صد و چهل و یک سوره نسا تطبیق میدهند که نفی کننده تسلط کافران بر مسلمانان است: «لن یجعل الله للکافرین علی المسلمین سبیلا» قبل از ورود به بحث اصلی مایلم به دونکته اشاره کنم:
یک ـ بسیاری از صاحب نظران و فقیهان معتقدند عبارت مسلم در قرآن، تنها برای توصیف مسلمانان به کار نرفته است.
دو ـ قرآن با صراحت اعلام کرده انسانها به خاطر هیچ نوع دسته بندی بر یکدیگر برتری ندارند وتنها عامل برتری، تقواست.
فقهای شورای نگهبان در حالی یک زرتشتی را مشمول حکم کافر میدانند که از آئینِ آنان بارها در قرآن نام برده شده است. از جمله آیه شصت و دو سوره بقره، پیروان زرتشت را در جمع کسانی قرارداده که ایمان ایشان موجب رفع حزن و ترس و رستگاری ایشان در روز جزا خواهد بود. نشانه قرآنی دیگری نیز وجود درد که ثابت میکند برداشت ارتجاعی از دین و تضییع حقوق اقلیتهای دینی، برخلاف سنت الهی است. قرآن از یعقوب و ابراهیم به عنوان مسلم نام میبرد و بر همین اساس بسیاری از فقهای شیعه، جاری بودن احکام کفار بر یهودیان، مسیحیان، زرتشتیان و صائبین را بر خلاف نص قرآن میدانند. حتی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران آئین زرتشتی را یکی از ادیان آسمانی میداند.
ازسوی دیگر حتی در خصوص تطبیق قاعده نفی سبیل بر اهل کتاب و نیز حوزه نفوذ این قاعده، میان فقهای شیعه اختلاف نظر وجود دارد. برخی مفسران و روحانیون شیعه، عدم تسلط کافران را مرتبط با تشریع میدانند نه در زندگی روزمره و امور جاری. یکی از فقهای متاخر که حتی آیت الله خامنهای نیز به تبحر فقهی و موفقیتهای پژوهشی دینی او گواهی داده است مرحوم آیت الله سید محمد شیرازی میباشد. ایشان در عین حال یکی از سنتی ترین مراجع تقلید دردهههای اخیر بوده است که هیچگاه نگاه سیاسی را در بیان دیدگاههای فقهی خود دخالت نداده است. پس رابطه میان مسلمان و غیر مسلمان آنگونه که آیت الله شیرازی توصیف کرده، میتواند بیانگر نگاه غیرسیاسی بخش عمدهای از جامعه مذهبی ـ سنتی به این مقوله باشد.
آیت الله سید محمد شیرازی در میان روحانیون معاصر، بیشترین آثارفقهی را تالیف نموده و صدها سخنرانی برای تبیین احکام دینی و مذهبی از او به یادگار مانده است. آنچه در ذیل میآید چکیدهای از نظرات ایشان در خصوص تعامل باغیر مسلمانان است. (تمام موارد ذیل از نوارهای سخنرانی سید محمدشیرازی استخراج شده است).
یکـ ـ پیامبراسلام هیچگاه، هیچکس را به پذیرش اسلام مجبور نکرد. لذا پس از فتح مکه توسط پیامبر اسلام بسیاری از کافران وبت پرستان، بر آئین خویش باقی ماندند بدون آنکه محرومیتی بر آنان تحمیل شود.
دوـ حکم صریح قرآن، سنت پیامبر و امام علی، محبت به کافرانی بود که بر روی مسلمانان شمشیر نکشیدند. دستور اسلامی در مورد این افراد، عدالت کامل در معاملات، مراودات و قضاوت بود.
سه ـ عدهای از قبیله پیامبر ـ قریش ـ به کفار خزاعه، ستم کردند. پیغمبر اسلام شخصا به یاری ستمدیدگان شتافت و گفت: خدا مرا یاری نکند اگر برای احقاق حقوق خزاعه به آنان کمک نکنم.
چهار ـ پیامبر اسلام و امام علی برای احکام سایر ادیان، ارزش و حرمت قائل بودند. امام اول شیعیان میگفت: اگر یهودیها به من مراجعه کنند بین آنها بر اساس تورات قضاوت خواهم کرد و میان مسیحیان بر اساس انجیل همانگونه که قرآن، مبنای قضاوت در میان مسلمانان است.
پنج ـ کفر هیچ کس باعث سلب حق از او نخواهد شد. از منظر دین اسلام هر کس مرتکب معصیت در برابر خداوند شود استفاده او از نعمت هایی که خداوند آفریده، حرام است. اما این یک موضوعِ اخلاقی است و دلیلی بر سلب حقوق اجتماعی، مالی و سیاسی نخواهد بود. (معصیت میتواند کفر به خداوند باشد یا دروغگویی، غیبت و......)
شش ـ بر اساس روایات اسلامی اگر یک کافر زمین بایر و موات را احیا نماید آن زمین متعلق به او خواهد بود و هیچ کس حق ندارد مالکیت او و حقوق مکتسبه را از او سلب نماید.
هفت ـ این عبارت، بین فقیهان مشهور است: اصالت الصحه فی عمل المسلم؛ در رفتار مسلمانان، اصل بر صحت است. به نظر من ـ سید محمد شیرازی ـ کلمه مسلِم در اینجا اضافه است. اصل صحت در مورد همه انسانها جاری است. مثلا هیچ مسلمانی حق ندارد ازدواج دو کافر را غیر مشروع بداند.
هشت ـ اغلب فقیهان، زرتشتیان را اهل کتاب میدانند اما در مورد پیروان سایر فرقهها همچون بهاییت نیز اصل صحت جاری است و مالکیت ایشان، محترم.
نه ـ کفار به سه دسته تسیم میشوند. کافر ذمی یعنی کسی که زیر لوای جامعه اسلامی زندگی میکند. دسته دوم کافرانی هستند که قرارداد حُسن سلوک با جامعه اسلامی دارند که باید با آنان با مهربانی و حسن سلوک رفتار کرد و رعایت همه حقوق آنان واجب و لازم است. دسته سوم کافران حربی هستند که با مسلمانان میجنگند. اگر کافری به جنگ مسلمانان آمد مسلمانان باید با او بجنگند و حتی بر آنان تسلط پیدا کنند اما کسی حق ندارد حقوق آنان را سلب و نسبت به معاهداتی که با ایشان منعقد شده، بی اعتناباشد.
موارد نه گانه فوق، اظهارنظرهای صریح آیت الله سید محمد شیرازی در خصوص نحوه تعامل با کافران است. اما ایشان اظهار نظری در تفسیر لن یجعل الله للکافرین علی المسلمین سبیلا دارد که به نظر میرسد در تطابق کامل با اصول اخلاقی ـ انسانی است. سید محمد شیرازی در تفسیر این آیه میگوید: «معنای واقعی آیه، اینست که هیچگاه یک کافر در منطق بر یک مومنِ اهل تحقیق غلبه نمیکند». او سپس به این نکته اشاره می کند که «پیامبر اسلام در اوج قدرت، جلسات بحث آزاد ـ الحوار الحرـ برگزار میکرد ویک فرد عادی ـ مسلمان یا کافرـ با ایشان به مباحثه و مناظره میپرداخت.»
توجه به نکات فوق نشان میدهد حتی با فرضِ کافر دانستن زرتشتیها و سایر اهل کتاب، نمیتوان آنان را با استناد به قاعده تحریف شده نفی سبیل، از حقوق شهروندی و حضور در مناصب و مسئولیتها محروم کرد یا از مناظره با آنان طفره رفت.
در یکی از سخنرانیهای مرحوم سید محمد شیرازی نکتهای یافتم که قبلا نشنیده بودم و نگاه من به بسیاری از امور را تغییر داد. آیت الله شیرازی میگوید: «حضرت علی برای یک یهودی کار میکرد و از او مزد میگرفت.» باتوجه به این داستان، کدام یک را میتوان تسلط غیر مسلمان بر مسلمان دانست: کار کردن مستقیم امام شیعیان زیر دست یک یهودی یا عضویت یک غیر مسلمان در جمعی که اکثریت آن را مسلمانان تشکیل میدهند و وظیفه آن جمع، تصمیم گیری برای خدمات عمومی شهر است؟
*مجتبی واحدی
نظر شما