اظهارات اخیر دونالد ترامپ در مورد خروج سریع نیروهای آمریکایی از سوریه گرچه اینجا و آنجا شگفتی و تعجب برانگیخت، اما در کنه خود از منطقی پیروی میکند که مبدا آن به کارزار انتخاباتی دوران ریاست جمهوری آمریکا در سال ۲۰۱۶ برمیگردد.
ترامپ در کارزار تبلیغاتیاش بر این تاکید داشت که آمریکا نباید در بحران سوریه و معادلات قدرت در این کشور درگیر شود. او گفته بود: «ما داریم از شورشیهایی حمایت میکنیم که اصلا نمیدانیم چه کسانی هستند. افرادی که به همان اندازه اسد بد هستند و حالا به نیروهایی بدتر از اسد تبدیل شدهاند...شکست داعش اولویت بالاتری نسبت به متقاعد کردن بشار اسد، رئیسجمهوری سوریه برای کنارهگیری از قدرت دارد. آنچه باید انجام دهیم، تمرکز روی داعش است؛ ما نباید روی سوریه تمرکز کنیم.»
در تمامی ۱۵ ماهی که دولت ترامپ بر سر قدرت است، او کمابیش در این راستا حرکت کرده است. هم صرف نظرکردن از ایجاد مناطق پرواز ممنوع یا مناطق امن در سوریه و هم قطع کمک آمریکا به شورشیان در تیرماه سال گذشته را میتوان در این راستا دید. حمله موشکی فروردینماه گذشته به پایگاه هوایی سوریه در حمص که «تنبیه اسد به خاطر حمله شیمیایی به خان شیخون (در نزدیک حلب) عنوان شد هم تغییری در سیاست یادشده آمریکا نداد.
معادلاتی که در موضع ترامپ موثر بودهاند
البته با نزدیکشدن پایان کار داعش در عراق و سوریه و راندهشدن آنها از آخرین پایگاههایشان در موصل و رقه که آمریکا در آن نقشی اساسی داشت، واشینگتن بر ادامه حضور نیروهایش در سوریه تاکید میکرد تا برآمد و نفوذ ایران در این کشور را محدود کند و در «عمق استراتژیکی» که این کشور از عراق و سوریه و لبنان برای خود ساخته خلل وارد آورد. ایران اغلب پنهان نکرده است که این عمق استراتژیک بخشی از تلاش برای مقابله با رقبای منطقهایاش و به خصوص محدودسازی اسرائیل و در درازمدت، رقم زدن نابودی آن است. طبیعی است که آمریکا به عنوان متحد استراتژیک اسرائیل که امنیت آن را بخشی از دکترین نظامی و امنیتی خود میداند همه تلاشها را برای محدودسازی حضور و قدرت ایران در منطقه و به خصوص در کنار مرزهای اسرائیل (سوریه) به کار گیرد. این امر در سند استراتژی امنیت ملی آمریکا که در آذرماه گذشته انتشار یافت نیز تصریح شده است.
با این همه، برخی معادلات جدید که اخیرا در سوریه و بیرون از آن رقم خوردهاند بیش از پیش آمریکا را به سوی بیرونآمدن از صحنه نظامی سوریه و عملیاتیکردن راهبرد مربوط به محدودسازی ایران از راههای دیگر سوق دادهاند.
در سوریه در ماههای اخیر دولت سوریه بیش از پیش کنترل خود را بر مناطق هر چه وسیعتری از کشور احیا کرده است. آمریکا اما امیدوار بود که بتواند مناطق نفتخیز و مهم سوریه در شمال و شرق این کشور (رقه، دیرالزو و ...) را که با کمک کردها از چنگال داعش به درآورده بود همچنان حفظ کند تا بتواند بازیگری فعال در صحنه سیاسی سوریه باقی بماند. محور عمده این بازیگری هم تاثیرگذاری بر معادلات سیاسی آینده در دمشق در راستای محدودسازی نفوذ روسیه و به خصوص ایران در سوریه عنوان میشد. همین سه ماه پیش بود که رکس تیلرسون و جیمز ماتیس، وزرای (وقت) خارجه و دفاع آمریکا این گونه عنوان کردند که برای حذف ایران از معادلات قدرت در سوریه و تا زمانیکه روند مذاکرات ژنو به پیشرفتی در این زمینه دست نیابد، نیروهای آمریکا در سوریه میمانند.
در ماههای اخیر اما با توجه به سکوت واشنیگتن در برابر حمله ترکیه به عفرین، کردهای سوریه در باره اتحاد خود با آمریکا و ثبات و انسجام این همکاری دچار تردید شدهاند و تبعا واشینگتن شاید نتواند از آنها در مقابله با دولت اسد همان وفاداری را شاهد باشد که در مقابله با داعش از خود نشان دادند. اتحاد بخشی از کردها با اسد برای مقابله با حمله ترکیه در عفرین هشداری بود در این راستا.
مهمتر اما شکاف خطرناکی بود که مناقشه بر سر رویکرد در برابر کردهای سوریه میتوانست میان واشینگتن و آنکارا رقم بزند. ترکیه کردهای سوریه را متحد پ ک ک، حزب کارگران کردستان ترکیه میداند. این حزب در حال حاضر از نظر مقامهای آنکارا یک سازمان تروریستی است. قدرتگیری کردها در شمال سوریه، از طریق دستیابی به منطقهای خودمختار یا مستقل، از نظر دولت اردوغان محملی برای قدرتگیری پ ک ک و سوق کردهای ترکیه به سوی خودمختاری یا جدایی است.
این در حالی است که کردهای سوریه متحد عمده آمریکا در مقابله با داعش بودند و انتظار داشتند که واشینگتن در معادلات سیاسی مربوط به آینده سوریه و نیز در برابر حملات احتمالی ترکیه از آنها حمایت کند. عدم حمایت آمریکا از رفراندوم استقلال در کردستان عراق و سکوت در برابر حمله اخیر ترکیه به عفرین تا حدودی به اعتماد کردهای سوریه به واشینگتن خدشه وارد کرد. در این میان تهدید اخیر ترکیه به ورود به مناطقی از شمال کردنشین سوریه که نیروهای آمریکایی در آن مستقر هستند (منبج) نیز واشینگتن را با معضلی پیچیده روبرو کرده بود.
خروج از سوریه آری، کاهش فشار بر ایران نه
در محافل سیاسی واشینگتن این بحث نیز جریان داشت که چراغ سبز بی سر و صدای مسکو و تهران به ترکیه برای ورود به شمال سوریه و درافتادن با کردهای متحد آمریکا در این منطقه، طرح آگاهانه آنها برای تشدید مناقشه میان آنکار و واشینگتن در راستای تضعیف موقعیت آمریکا در منطقه و نیز دورساختن ترکیه از ناتو و ایالات متحده است. تصمیم ترامپ برای خروج از سوریه که عملا معنایی جز بریدن از کردهای سوریه و بازگذاشتن دست ترکیه در ادامه مقابله با آنهاست در عمل مانع از تحقق رویکرد مسکو و تهران در ایجاد شکاف میان آمریکا و ترکیه است.
منتهی این سوال مطرح است که با خروج آمریکا از سوریه طرح محدودسازی قدرت ایران در این کشور و تضمین بیشتر امنیت اسرائیل از این رهگذر که در سال گذشته دائما مورد تاکید مقامهای واشینگتن بوده است چه سرنوشتی پیدا میکند. در این رابطه میتوان به دو، سه مولفه اشاره کرد.
در حال حاضر آمریکا با شدت تمام چه در مورد برجام، چه در مورد برنامه موشکی ایران و چه در مورد رویکردهای این کشور در منطقه به شدت مشغول بسیج و یارگیری برای اعمال فشار بر تهران است.
همین حالا هم برجام با توجه به اعمال فشارهای آمریکا با سکتههایی روبرو است که مناسبات مالی و بانکی و تجاری ایران با جهان خارج را با مشکلاتی روبرو کرده و خروج اقتصاد این کشور از رکود و بنبست را ناممکن ساخته است. در چنین شرایطی تشدید فشارهای مختلف و احیای احتمالی بخش یا همه تحریمها که آمریکا به دنبال آن است میتواند مانع از آن شود که ایران همچنان حضوری فعال در منطقه و به خصوص در سوریه داشته باشد، به خصوص که در داخل کشور هم در باره این جهتگیری انتقادها و پرسشها رو به فزونی رود. در مجموع میتوان گفت که کل فشارهایی که آمریکا در صدد اعمال آنهاست تا حدود زیادی معطوف به دستیابی به چنین هدفی (محدودسازی قدرت اقتصادی، سیاسی ونظامی ایران در منطقه) است.
فعل و انفعالات و رفت و آمدهای فشردهای که عربستان و آمریکا در عراق در آستانه انتخابات پارلمانی این کشور انجام میدهند نیز عمدتا معطوف به شکافاندازی در میان متحدان ایران در عراق و محدودسازی قدرت برتر ایران در ساختار سیاسی عراق است.
وظایفی که بقیه به عهده میگیرند
از سوی دیگر، ترامپ اعلام خروج نیروهای آمریکایی از سوریه را این گونه فرمولبندی کرد: «ما داریم از سوریه خارج میشویم، خیلی زود. بگذارید بقیه به آن بپردازند.» او البته نگفت که منظور از بقیه چه کسانی یا کدام کشورها هستند. منتهی این قطعی است که ایران همچنان از نظر آمریکا نه بخشی از راهحل در سوریه که بخشی از مشکل در این کشور است و تبعا نمیتواند بخشی از بقیه مورد نظر ترامپ باشد.
همزمان بحثهایی در جریان است که واشینگتن در ازای امتیازی که با قطع همکاری خود با کردهای سوریه به ترکیه داده از آنکارا انتظار دارد که در بحثهای مربوط به آینده سوریه که با روسیه و ایران پیش میبرد مدافع محدودسازی نفوذ و حضور تهران بر معادلات مربوط به آینده قدرت سیاسی در دمشق باشد. ترکیه با حضور ولو مناقشهانگیزش در شمال سوریه حالا به اهرمی قوی در تاثیرگذاری بر معادلات سوریه دست یافته است. در مورد سرنوشت ادلب که حالا به کانون عمده حضور و تجمع انواع نیروهای مسلح مخالف دولت اسد بدل شده نیز، جزء با همکاری و همراهی ترکیه و میدان دادن احتمالی به حضور و نفوذ نیروهای نزدیک به آن در قدرت آتی سوریه، بعید است که پیشرفتی حاصل شود.
این در حالی است که ایران (و تا حدودی روسیه) هدف برترشان بازگرداندن سوریه به دروان پیش از شروع بحران و جنگ داخلی و احیای قدرت انحصاری بشار اسد است، زیرا در غیر این صورت، یعنی با تقسیم قدرت در دمشق به این یا آن شکل، حضور و نفوذ تهران در سوریه با مشکلات زیادی روبرو خواهد شد. همین حالا هم بخشهایی از مردم سوریه به خصوص سنیها حضور روسیه در کشورشان را بیش از حضور ایران که با مسائل ایدئولوژیک گره خورده است مقبول میدانند و احتمالا با پایان نسبی جنگ داخلی در سوریه فشار اجتماعی بر دولت اسد برای محدودسازی حضور ایران هم شاید به این یا آن اندازه افزایش پیدا کند.
این نیز هست که اسرائیل نیز یک پای قوی دیگر آن بقیه مورد اشاره ترامپ است. اسرائیل هم با اقدامات نظامی خود که امکانات و اهداف مربوط به ایران و همکاریهای آن با حزبالله و حکومت اسد را نشانه میرود و هم در گفتوگوهای فشردهای که با روسیه دارد تمام تلاش خود را بر محدودسازی حضور و نفوذ ایران در معادلات سیاسی و نظامی سوریه متمرکز کرده است. این که ترامپ هم خروج نیروهای آمریکایی را با روسیه هماهنگ کرده باشد و از مسکو در ازای آن محدودسازی قدرت و نفوذ ایران در سوریه را طلب کرده باشد نیز بخشی از گمانهزنیهاست که میتواند فاقد مبنای واقعی نباشد.
در مجموع، نوع رویکرد ایران در قبال اسرائیل و منطقه و تنش با آمریکا که از این رهگذر تشدید شده زمینهساز اصلی فشارها و فعل و انفعالاتی است که هدفش محدودسازی حضور و نفوذ ایران در منطقه است. پیوستن عربستان به این مجموعه وسرسختی آن در برابر ایران نیز کار را برای تهران دشوارتر کرده است. اعلام خروج نیروهای آمریکایی از سوریه هم بعید است که در نهایت به سود ایران تمام شود و روند محدود و فلجسازی قدرت و نفوذ ایران در منطقه که هدف عمده آمریکاست را با نوسان و تغییر همراه کند. در مجموع، به نظر میرسد هدف آمریکا به رغم خروج نیروهایش از سوریه، با فشردگی دنبال شود و اقتصاد و توسعه و امنیت ایران نیز تبعاً در معرض تهدیدات بیشتری قرار گیرد.
*بی بی سی
messages.comments