twitter share facebook share ۱۳۹۸ اسفند ۱۹ 1868

از دسامبر گذشته دهلی شاهد قیام و اعتراض مردمی بود که خواهان اصلاح سیاست های نارندا مودی هستند؛ سیاست هایی که هندوها را مقدم می شمارد و آنان را شهروند درجه یک محسوب می کند. اما اقدامی که خشم مردم را برانگیخت، تغییر قانون تابعیت و تسریع اعطای حق شهروندی به اقلیت های دینی کشورهای همسایه (افغانستان، بنگلادش و پاکستان) است. بر اساس قانون جدید افراد بر اساس دینشان مورد ارزیابی قرار می گیرند و اتخاذ چنین رویه ای در کشوری که قانون اساسی اش جمهوری سکولار است جای سؤال دارد.

به موجب تغییرات ایجاد شده در قانون تابعیت، قرار است فهرستی از تمام شهروندان که ملیت هند را دارند گردآوری شود. این کار که بر عهده «آمیت شاه» وزیر کشور هند و از نزدیکترین افراد به مودی است، مردم را مجبور می کند تا با تهیه مدارک مستندی، ملیت هندی خود را ثابت کنند. اگر زمانی تهیه این فهرست اجرایی شود، کسانی که نامشان ذیل این فهرست نیامده، مادامی که بودایی، مسیحی، هندو، سیک یا زرتشتی هستند و قبل از سال 2015 وارد کشور شده اند، مشمول قانون جدید تابعیت قرار گرفته و نیاز به بازداشت و نگهداری در کمپ ندارند؛ اما مسلمانان تنها جامعه بزرگ مذهبی هند هستند که از شمول اصلاحیه قانون تابعیت خارج شده و با بازداشت و بی تابعیتی روبرو می شوند زیرا نتوانسته اند مدارک لازم را برای اثبات هندی بودن خود تهیه کنند.

در کمپین انتخاباتی ماه گذشته در دهلی، حزب حاکم «بهاراتیا جاناتا» تلاش کرد تا با خائن نامیدن مخالفانش، رأی دهندگان و هواداران خود را بسیج کند. در آستانه رأی گیری، پلیس دهلی که مستقیما زیر نظر آمیت شاه کار می کند، به کتابخانه «جامعه ملی اسلامی» دانشگاهی که توسط «ذاکر حسین» یکی از مبارزان آزادی خواه مسلمان و سومین رئیس جمهور هند بعد از استقلال تاسیس شده بود، حمله کرد و دانشجویان معترضی که آنجا پناه گرفته بودند را مورد ضرب و شتم قرار داد. روز بعد یکی از وزرای دولت مودی، تظاهراتی با شعار «به خائنان شلیک کنید» به راه انداخت.

حزب بهاراتیا انتخابات دهلی را باخت؛ اما این شهر بشکه باروتی بود که قرار بود به آتش کشیده شود. بازی را یکی از سیاستمداران شکست خورده حزب بهاراتیا ادامه داد و جرقه آتش را با تعهدی که در حضور پلیس داد و اعلام کرد اعتراضات مسالمت آمیز مسلمانان در شمال شرق دهلی را یک روز قبل از آنکه هواپیمای ترامپ در هند بر زمین بنشیند جمع خواهد کرد، زد. کسی نمی داند چه کسی سنگ اول را پرتاب کرد اما آن شب حمام خون به راه افتاد و طی سه روز مناطق حاشیه پایتخت هند زیر شدیدترین خشونت های دهه اخیر بین مسلمانان و هندوها قرار گرفت؛ خانه ها به آتش کشیده شد؛ محل های عبادت تخریب گردید؛ به خانه ها کوکتل مولوتوف پرتاب شد و مردم به خاطر مذهبشان قتل عام شدند. تعداد کشته ها به 48 نفر رسید اما این تعداد بین دو گروه مذهبی متوازن نبود؛ مسلمانان در شهری که اقلیتی کوچک را تشکیل می دادند سه برابر هندوها تلفات دادند و فیلم هایی وجود داشت که نشان می داد برخی پرسنل سازمان های دولتی علنا هندوها را علیه مسلمانان تحریک می کنند. در یکی از محلات، یک زن سالخورده مسلمان درحالیکه خانه اش در آتش می سوخت دچار خفگی شد و جان داد؛ در حادثه ای دیگر یک مرد مسلمان زنده در برابر خانواده اش سوزانده شد. در این میان کشته شدن یک هندو که چندین ضربه چاقو خورده بود و داخل مجرای آب انداخته شده بود، ابزار پروپاگاندای هواداران مودی شد که می کوشیدند آن را عملیاتی جهادی بنامند که توسط مسلمانان و هواداران خائن سکولارشان انجام شده است.

اما آنچه در دهلی اتفاق افتاد، موجب شد بیش از جان انسان ها، اعتمادی که طی قرن ها بین اقوام مختلف هند ساخته شده بود، از بین برود. با مرور زمان آثار این اغتشاشات و خشونت ها زایل شده و خانه ها دوباره ساخته می شود، اما کسانی که تا همین اواخر با لبخند و شادی در کنارهم زندگی می کردند، زین پس برای نسل ها با خصومت و سوء ظن به هم خواهند نگریست. برای مردم عادی کشور، این نتیجه سیاست های تفرقه افکنانه ای است که توسط حاکمان فعلی هند وضع شده است. گرچه مودی از وقتی که به مقام نخست وزیری رسیده، شخصا از سخنرانی های آشکارا تفرقه افکنانه اجتناب ورزیده است، اما معاونان او و سایر اعضای حزب، بیان خطابه های آتشین و تفرقه افکنانه را راهی برای توفیق سیاسی خود می دانند و در اتخاذ چنین مسیری راه پیشینیان و رهبرانشان را دنبال می کنند.

سال 2002 وقتی که مودی رئیس دولت گجرات بود، نزدیک به هزار مسلمان را قتل عام کرد؛ همچنین برای برانگیختن رأی دهندگان ثروتمند هندو برای شرکت در انتخابات و رأی دادن به او، معترضان لیبرالی را که ضد حکم اعدام یک مسلمان تظاهرات می کردند به باد تمسخر گرفت و خطاب به جمعیت هوادارش گفت «اگر اسلحه های ak-57 در محل سکونت شخصی پیدا شود شما به من بگویید چه کار باید بکنم؟ نباید آنها را بکشم؟ حضار یکصدا فریاد زدند: آنها را بکش» مودی که برای رسیدن به مقامات بالاتر نقشه می کشید، به دلیل سرعتی که در از میان برداشتن موانع پیش رویش داشت، در میان مردم شناخته شد. اکنون حکومت مودی در مقام نخست وزیر هند، تکرار همان دوره ای است که رئیس گجرات بود. او توسعه ای ایجاد نکرد و تنها تصویر توسعه و پیشرفت را به مردم نمایاند. شهرهای هوشمندی که وی در سخنرانی هایش از آنها سخن می گفت جایی دیده نمی شود و نخست وزیری که رأی دهندگان جوان را در سال 2014 با قول ایجاد ده میلیون شغل فریب داد، اکنون شاهد بدترین بحران بیکاری در 45 سال اخیر است. موسسات و سازمان های مستقل، از رسانه ها گرفته تا دادگاهها از بین رفته اند؛ بر جمعیت مردان جوان بیکار هند روز به روز اضافه می شود؛ تشکیلات و سازمان های دولتی زیر فشار دولت استبدادی و اقتدارگرای نخست وزیر هستند و دستگاه قضایی ضعیف و ترسوی کشور از مهار و کنترل او خودداری می کند.

البته هند این جنگ و خونریزی ها را در دوره های دیگری از تاریخ خود نیز دیده است. بیشتر سالهای دهه هشتاد، دولتی که توسط حزب سکولار کنگره ملی هند اداره می شد، سیک های پنجاب را با خشونت سرکوب کرد. هند امکان و استعداد زیادی برای بهبودی دارد اما این خصوصیت غالبا بدلیل ظرفیت بی حد و حصر خشونت در این کشور، درست فهمیده نمی شود. مسلمانان مثل سیک ها نیستند که فقط دو درصد از جمعیت هند را تشکیل دهند، 200 میلیون مسلمان در هند وجود دارد. اما هنگامی که اعتراضات ضد قانون جدید تابعیت، کشور را فرا گرفت، نشانه هایی مبنی بر اغماض مقامات و حتی تحریک خشونت ها علیه مسلمانان هند دیده شد.  

تاکنون پاسخ مسلمانان به تحقیرهای مکرر و شرارت ها و بدنامی ها این بوده که پرچم ملی کشور را با خود حمل کنند و پایبندی خود را به قانون اساسی نشان دهند. ولی خشونت و بربریتی که در رویدادهای اخیر شاهد بودیم به نظر پاداشی است که آنها در قبال مطالبات برابری خواهانه و عزتی که بر اساس قانون اساسی به آنان وعده داده شده است دریافت کرده اند. ویدئوهایی که در گروههای واتساپی هندو ها دست به دست می شود –که مهمترین عامل انتشار اطلاعات غلط هم هست- از مسلمانان تصویر افرادی غارتگر و ناسازگار و مخالف با جامعه نشان می دهد. بخش قابل توجهی از هندوها واقعا باور دارند که قربانی هستند و این مسلمانان هستند که در دهلی مرتکب جنایت و بی رحمی شده اند. ناتوانی در تمایز قائل شدن بین فتنه انگیزی و تحریکات پاکستان و مطالبات دموکراتیک مسلمانان هند، هم اکنون در بخش بزرگی از جامعه هندو حس می شود.

برخی از ناظران معتقدند که این کشور در حال زنده کردن تاریخ آلمان تحت حکومت نازی است و باید از تجربه یوگسلاوی در اواخر دهه هشتاد درس بگیرد؛ به ویژه انکه «ایندرا گاندی» نخست وزیر سابق هند، از یوگسلاوی به عنوان ملتی که بیشترین شباهت را به هند در جهان داشته است، یاد می کند. یوگسلاوی شامل جوامع نژادی و قومی متنوعی بود که فروپاشی نظم آن کشور، سبب برخاستن موجب پوپولیست شد؛ به این شکل که یک جامعه قومی-مذهبی حس می کرد سایر جوامع آن را تحت ظلم قرار داده و به آن آسیب وارد کرده اند؛ سیاستمداران هم از این همین حس برای عوامفریبی مردم و افزایش دامنه سلطه خود بر کشور استفاده نمودند. اسلوبودان میلوسویچ در آغاز گام های ملی گرایانه ای برداشت و خودمختاری کوزوو را لغو کرد، اما در نهایت ناسیونالیسم صرب، یوگوسلاوی را نابود کرد.

ناسیونالیسم فراگیر هند که توسط بنیانگذاران سکولار جمهوری این کشور ایجاد شد به این دلیل به موفقیت رسید که یک حقیقت اساسی را به رسمیت می شناخت: بشر موجودی چند هویتی است. جاذبه هند همیشه این بوده که به فرد اجازه می دهد در آن واحد چند هویت داشته باشد اما مودی به سمت ایدئولوژی ای در حرکت است که می کوشد مردم را در یک هویت خلاصه کند و با این کار در حال پراکندن بذر اختلاف در متنوع ترین اتحادیه دموکراتیک جهان است. رشته هایی که هند را به هم متصل می کند آنگونه که بسیاری فکر می کنند نیرومند نیست و توانایی تحمل بار تعصب تحمیل شده بر خود را برای هیشه ندارد. هند در حال حرکت سریع به سوی نقطه ای بی بازگشت است و نجات آن بر عهده همه شهروندان میهن پرست فارغ از دین و باورشان می باشد.

*منبع: فارین پالیسی

مترجم: فاطمه رادمهر

messages.comments