twitter share facebook share ۱۳۹۹ فروردین ۱۷ 1823

روش ابتلا و امتحان نيكوترين روش در شكوفا كردن استعدادهاى بشر و آشكار نمودن گوهر حقيقت آدمى و خالص ساختن وجود انسان و مشخص كردن شايستگى ها و مراتب افراد و وسيله جدا نمودن و تميز آنان است.

(وَ إِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا) بقره/ ۱۲۴

و چون ابراهيم را پروردگارش با امورى چند بيازمود و وى همه را به انجام رسانيد، [خدا به او] فرمود: من تو را پيشواى مردم قرار دادم.

بدون ابتلا و امتحان نه جايگاه و مرتبه آدميان مشخص مى شود و نه امكان تميز و تفكيك آنان فراهم مى گردد، و نه زمينه ظهور بواطن و كسب كمالات آماده مى شود.

«ابتلا» و «بلا» هر دو به معنى امتحان و آزمايش است، بدين ترتيب كه كارى را به كسى پيشنهاد مى كنند يا او را در حادثه و واقعه اى قرار مى دهند تا بدين وسيله خود را نشان دهد و صفات باطنى او را مانند اطاعت، شجاعت، سخاوت، عفت، علم و وفا و يا نقطه مقابل اين ها و ميزانشان را دريابند؛ و بديهى است كه امتحان و آزمايش همواره به وسيله عمل باشد، زيرا ابتلا جز با عمل معنا نمى يابد و در صحنه عمل است كه صفات باطنى انسان ظاهر مى شود؛ و نيز استعدادهاى انسان از قوّه به فعل در مى آيد و به سوى كامل شدن پيش مى رود.

هرگاه بخواهيم انسان را به سوى مقصد تربيت سير دهيم، بايد به وسيله مجموعه اى از اعمال دريابيم كه او تا چه اندازه آمادگى و صلاحيت آن مقصد را دارد، تا بتوانيم زمينه لازم را براى اين سير به درستى فراهم كنيم؛ و نيز براى اين كه دريابيم كه متربّى در چه مرتبه اى است و چه توانايى ها و صلاحيت هايى دارد و بخواهيم آن توانايى ها و صلاحيت ها ظهور كند، بايد يك سلسله امور را كه متناسب مقصد تربيت است بر او وارد كنيم، و اين عمل ابتلا و امتحان ناميده مى شود؛ و همه چيز براى اين است كه باطن ها ظهور كند و صلاحيت ها و عدم صلاحيت ها ظاهر شود. اين همان چيزى است كه پيوسته درباره انسان تحقق مى پذيرد.

 لحظه لحظه امتحانها مى رسد        

سرّ دل ها مى نمايد در جسد 

ارسال رسل، انزال كتب، تحوّلات و تطوّرات، خير و شرّ، نعمت و نقمت، وسعت و تنگى، فراوانى و كمبود، فقر و غنا، امنيت و ترس، حيات و مرگ، همه و همه براى اين است كه صلاحيت و عدم صلاحيت انسان نسبت به مقصدى كه آدميان برای آن آفریده شده اند ظهور يابد.

امتحان ها و ابتلاهاى الهى براى آن است كه انسان بدين وسيله به كمالى كه شايسته آن است برسد. يك وقت چيزى را مورد امتحان قرار مى دهند تا مجهولى را به معلوم تبديل كنند، مانند به كار بردن ترازو براى توزين شىء يا به كار بردن ميزان الحراره براى تعيين درجه گرما و مانند اين ها. ما غالبا از باطن اشيا و امور بى خبريم و از مجراى امتحان تلاش مى كنيم تا باطن آن ها را تشخيص دهيم و نادانى خود را نسبت به اشيا و امور برطرف سازيم. اين نوع امتحان يعنى به كار بردن ميزان و مقياس براى كشف مجهول درباره خداى متعال صحيح نيست، بلكه امتحان الهى معنايى ديگر دارد و آن از قوّه به فعل درآوردن استعدادها و تكميل آن هاست. اين كه خداوند انسان ها را به وسيله امور گوناگون امتحان مى كند، بدين معنى است كه به وسيله اين ها هر كسى را به كمالى كه لايق آن است مى رساند. فلسفه مشكلات و بلاها فقط سنجش وزن و درجه و كميّت نيست، زياد كردن وزن و بالابردن درجه و افزايش دادن به كميّت است. خداوند امتحان نمى كند كه وزن واقعى و حدّ و درجه معنوى و اندازه شخصيت كسى معلوم شود؛ امتحان مى كند تا بر وزن واقعى و درجه معنوى و حدّ شخصيت آن بنده افزوده شود. خداوند امتحان نمى كند كه بهشتى واقعى و جهنّمى واقعى معلوم شود، امتحان مى كند و انسان ها را در نعمت ها و نقمت ها، راحتى ها و سختى ها، و خير و شرّ قرار مى دهد تا صلاحيت باطنى انسان ها از نظر استحقاق ثواب يا عقاب به منصه ظهور برسد و هر كه مى خواهد به بهشت برود و هر كه مى خواهد به قرب الهى برسد، در خلال اين امور خود را شايسته و لايق بهشت كند يا به بالاتر از آن دست يابد و هر كه شايستگى و لياقت ندارد سر جاى خود بماند. (المیزان فی تفسیر القرآن، طباطبایی، ج ۴، ص ۳۵-۳۴؛ بیست گفتار، مطهری، ص ۱۷۹-۱۷۸ )

(وَ نَبْلُوكُمْ بالشَّرِّ وَ الْخَيْرِ فِتْنَةً) انبیا/ ۳۵ 

و شما را از راه آزمايش به بد و نيك خواهيم آزمود.

اگر ابتلاها و امتحان هاى الهى به بدى و نيكى، سختى و آسانى، مصيبت و دولت نباشد، استعدادهاى انسان به فعليّت نمى رسد و اعمالى كه مقياس پاداش و كيفر است ظهور نمى كند، زيرا تنها بر اساس صفات درونى و استعدادهاى پنهانى نمى توان پاداش داد و كيفر نمود، بلكه بايد اين صفات و كيفيّت ها و استعدادها ظهور يابند تا انسان ها مستحق ثواب و عقاب شوند.

(أَحَسِبَ النّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لاَ يُفْتَنُونَ وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ) عنکبوت/ ۳-۲

آيا مردم پنداشته اند كه تا گفتند ايمان آورديم، رها مى شوند و مورد آزمايش قرار نمى گيرند؟ و بى گمان كسانى را كه پيش از اينان بودند آزموديم تا خدا آنان را كه راست گفته اند معلوم دارد و دروغگويان را [نيز] معلوم دارد.

نظام هستى بر ابتلا و امتحان استوار است و هر كه ادّعايى كند بايد بداند كه هزاران امتحان در پيش دارد. به تعبير «ملّاى روم» آن انسان بى اطّلاع از فنّ خياطى چون ادّعاى خياطى كند، بلافاصله يك قواره پارچه اطلس پيش رويش مى گذارند و مى گويند يك قباى گشاد بِبُر و در نتيجه اين امتحان، راستگو از دروغگو معلوم مى شود. اگر مردم در ناگوارى ها و جز اين امتحان نمى شدند، هر ناكسى مدّعى مى شد كه در روز جنگ، رستم دستان است.

از نیکوترین راه ها برای به فعلیت درآمدن استعدادها و ظهور استحقاق ها قرار گرفتن در ابتلاها و امتحان های گوناگون است که چنان چه انسان به آن ابتلاها و امتحان ها رویکردی درست داشته باشد و از پیش، خود را برای آن ها آماده نموده باشد زمینه ای مناسب برای رشد و کمال می گردد، زیرا در ميدان حوادث و در عرصه ابتلا و امتحان است كه استحقاق ها بروز مى كند و هر كس شايسته جايگاه مناسب خويش مى شود.

(وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِينَ مِنْكُمْ وَ الصَّابِرِينَ) محمد/ ۳۱

و البتّه شما را مى آزماييم تا مجاهدان و شكيبايان شما را باز شناسانيم.

اميرمؤمنان على (ع) در اين باره فرموده است:

«أَلاَ إِنَّ اللهَ تَعَالَى قَدْ كَشَفَ الْخَلْقَ كَشْفَةً، لاَ أَنَّهُ جَهِلَ مَا أَخْفَوْهُ مِنْ مَصُونِ أَسْرَارِهِمْ وَ مَكْنُونِ ضَمَائِرِهِمْ، وَلكِنْ لِيَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلا، فَيَكُونَ الثَّوَابُ جَزَاءً وَ الْعِقَابُ بَوَاءً.»  نهج البلاغه، خطبه ۱۴۴

بدانيد كه خداوند احوال مردمان را آشكار نمود، نه آن كه بر اسرارِ پوشيده آنان دانا نبود و بر آن چه در سينه هاى خود نهفته اند بينا نبود، بلكه خواست آنان را بيازمايد تا كداميك از عهده تكليف، نيكوتر برآيد تا پاداش برابر كار نيك بود، و كيفر مكافات كار بد باشد.

پس ابتلا و امتحان الهى براى آن است كه شئون باطنى و لياقت ذاتى انسان ها به فعليت درآيد و مستحق آن چيزى شوند كه درخور آنند، نه آن كه چيزى بر خداوند معلوم شود. به بيان اميرمؤمنان(ع):

«وَ إِنَّ سُبْحَانَهُ أَعْلَمُ بِهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ، وَلكِنْ لِتَظْهَرَ الاَْفْعَالُ الَّتِي بِهَا يُسْتَحَقُّ الثَّوَابُ وَالْعِقَابُ.» همان، حکمت ۹۳

هر چند خدا از خود آن ها به آن ها داناتر است، ليكن ابتلا و امتحان براى آن است كه كردارهايى كه شايسته پاداش و كيفر است [به خود ايشان] آشكار گردد.

عموميت ابتلا و امتحان

ناموس ابتلا و امتحان، ناموسى الهى است كه هميشه جارى است و همگان را دربرمى گيرد و انسان ها پيوسته به راه ها و وسايل گوناگون در ابتلا و امتحانند. هر چه به نوعى با انسان ارتباط دارد وسيله امتحان است. خداوند امتحان و ابتلا را به تمام امورى كه به نحوى به انسان مرتبط مى شوند، عموميت داده است. گاهى اين امور مربوط به خود انسان و اجزاى وجود اوست كه خداوند انسان را با آن ها امتحان مى كند، مانند چشم و گوش و حتّى اصل حيات؛ و گاهى اين امور چيزهايى خارج از وجود انسان است كه مرتبط به اوست، مانند زن و فرزند، خاندان و دوست، مال و مقام، و بالاخره هرچيزى كه به نوعى مورد استفاده و محل ارتباط انسان است؛ و همچنين امور مقابل اينها، مانند مرگ يا مصيبت هاى ديگرى كه انسان با آن ها روبه رو مى شود. هر جزئى از اجزاى عالم و هر حالتى از حالات آن كه به انسان مرتبط مى شود، از جمله وسايل و عواملى است كه خداوند انسان را با آن امتحان مى كند؛ و اين ابتلا و امتحان تمام افراد بشر را دربر مى گيرد، مؤمن يا كافر، نيكوكار يا بدكار، پيامبر يا مقام هاى پايين تر، همه و همه در ابتلا و امتحانند و هيچ كس از اين ناموس عمومى الهى مستثنا نيست. المیزان فی تفسیر القرآن، طباطبایی، ج ۴، ص ۳۵

آيات متعدّد قرآن كريم و سخنان پيشوايان حق بيانگر اين حقيقت است. خداى متعال هر آن چه را كه در زمين است وسيله ابتلا و امتحان معرفى كرده است:

(إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الاَْرَضِ زِينّةً لَهَا لِنَبْلُوَهَمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً) کهف/ ۸

ما آن چه را بر زمين است، زيورى براى آن قرار داديم تا مردمان را بيازماييم كه كدامشان نيكوكارترند.

دنيا محل ابتلاى انسان است و آن چه در آن جلوه دارد وسيله امتحان و سنجش اعمال آدمى و مايه ظهور استعدادها در جهات مثبت و منفى است. زيورهاى دنيا و جاذبه هاى آن آدمى را به خود مشغول مى كند و انگيزه هاى گوناگون را در درون آدمى بيدار مى نمايد تا در كشاكش اين انگيزه ها و درخشش آن زيورها، انسان آزموده شود و ميزان قدرت ايمان و نيروى اراده و معنويت و فضيلت خود را به نمايش بگذارد. اميرمؤمنان على (ع) در نامه اى به معاويه، اين حقايق را بدو گوشزد کرده و چنین فرموده است:

«أَمّا بَعْدُ فَإِنَّ اللهَ سُبْحَانَهُ قَدْ جَعَلَ الدُّنْيَا لِمَا بَعْدَهَا، وَ ابْتَلَى فِيهَا أَهْلَهَا لِيَعْلَمَ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً. وَ لَسْنَا لِلدُّنْيَا خُلِقْنَا، وَ لاَ بِالسَّعْيِ فِيهَا أُمِرْنَا، وَ إِنَّمَا وُضِعْنَا فِيهَا لِنُبْتَلَى بِهَا، وَ قَدِ ابْتَلاَنِي اللهُ بِکَ وَ ابْتَلاَکَ بِي: فَجَعَلَ أَحَدَنَا حُجَّةً عَلَى الاْخَرِ.» نهج البلاغه، نامه ۵۵

امّا بعد، خداى سبحان دنيا را براى آخرت قرار داده و مردم دنيا را در آن به آزمايش نهاده تا معلوم دارد كه كداميك نيكوكارتر است. ما را براى دنيا نيافريده اند، و نه ما را به كوشش در آن فرموده اند. ما را به دنيا آورده اند تا در آن آزموده شويم، و همانا خدا مرا به تو آزمود و تو را به من آزمايش نمود، و يكى از ما را حجّت ديگرى مقرر فرمود.

درگيرى حق و باطل، و پيروى از حق و دنباله روى باطل عرصه امتحان و جداشدن صفوف است.

(وَلكِنْ لِيَبْلُوَ بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ) محمد/ ۴

تا برخى شما را به وسيله برخى ديگر بيازمايد.

هرگونه رابطه انسانى و هر داشتن و نداشتنى مايه ابتلا و امتحان است كه اين جهان به تمامى صحنه آزمايش است.

(لَتُبْلَوُنَّ فِي أَمْوَالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ) آل عمران/ ۱۸۶

هر آينه در مال ها و جان هايتان آزموده خواهيد شد.

(وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الاَْمْوَالِ وَ الاَْنْفُسِ وَ الَّثمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ) بقره/ ۱۵۵

و هر آينه شما را به چيزى از [قبيل] بيم و گرسنگى، و كاهشى در اموال و جان ها و محصولات مى آزماييم، و شكيبايان را مژده ده.

هدف از آفرينش، رساندن آدميان به كمال شايسته ايشان است و قرار گرفتن انسان در اين مرتبه از هستى و انتقال از اين نشئه و نشئه ديگر نيز آزمونى است تا انسان ها از يكديگر متمايز شوند.

(الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً) ملک/ ۲

خداوند مرگ و زندگى را پديد آورد تا شما را بيازمايد كه كدامتان نيكوكارتريد.

عموميت ابتلا و امتحان در نظام هستى چنان است كه هيچ چيز از آن خالى نيست. امام صادق (ع) فرموده است:

«مَا مِنْ قَبْضٍ وَ لاَ بَسْطٍ إِلاَّ وَ لِلّهِ فِيهِ مَشِيئَةٌ وَ قَضَاءٌ وَ ابْتِلاَءٌ.» الکافی، کلینی، ج ۱، ص ۱۵۲

هيچ قبض و بسطى نيست مگر آن كه خداوند در آن مشيّت و حكم و امتحانى دارد.

هيچ چيز از قبض و بسط الهى بيرون نيست كه هستى عين ابتلا و امتحان است و هر گامى كه انسان برمى دارد و هر حركتى كه مى نمايد و هر تصمیمی که می گیرد و هر تدبیری که به کار می بندد، گام در امتحانى مى نهد و محك زده مى شود. پس آدمى بايد به هوش باشد و بهترین تدبیر را پیش گیرد و درست عمل کند و اگر در امتحانى كوچك و ناچيز قبول گرديد، مغرور نشود و خود را مردود نكند.

گر تو نقدى يافتى، مگشا دهان

هست در ره، سنگ هاى امتحان

سنگ هاى امتحان را نيز پيش

امتحان ها هست در احوال خويش

گفت يزدان از ولادت تا به حَيْن

يُفْتَنُونَ كُلَّ عامٍ مَرَّتَيْن

امتحان بر امتحان است اى پدر

هين به كم تر امتحان، خود را مَخَر 

علاوه بر آنچه ذكر شد، ابتلا و امتحان بهترين وسيله براى خالص ساختن انسان و فراهم كردن زمينه اتّصاف به صفات و كمالات الهى است، چنان چه خداى متعال فرموده است:

(وَ لِيَبْتَلِيَ اللهُ مَا فِي صُدُورِكُمْ وَ لِيُمَحِّصَ مَا فِي قُلُوبِكُمْ وَ اللهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ) آل عمران/ ۱۵۴

و [ابتلاها و امتحان ها] براى اين است كه خداوند آن چه را در دل هاى شماست [در عمل] بيازمايد؛ و آن چه را در قلب هاى شماست پاك گرداند، و خدا به آن چه در سينه هاست داناست.

راه ورود به درگاه الهى خالص شدن آدمى از ناخالصى هاست و انسان در بوته ابتلا و امتحان به خلوص مى رسد. در حديث امام صادق (ع) آمده است:

«يُفْتَنُونَ كَمَا يُفْتَنُ الذَّهَبُ؛ يُخْلَصُونَ كَمَا يُخْلَصُ الذَّهَبُ.» الکافی، کلینی، ج ۱، ص ۳۷۰

مردم چنان كه طلا [در بوته] آزمايش مى شود، امتحان مى شوند؛ و چنان كه طلا خالص مى شود، خالص مى شوند.

اگر انسان نگاه خود را تصحيح كند و بياموزد كه همه چيز وسيله ابتلا و امتحان است، به خوبى مى تواند از اين امور در جهت رشد و كمال خويش بهره ببرد. در اين صورت سخت ترين بلاها نيز معنايى ديگر مى يابد و با رویکرد درست و تدبیر صحیح، دستاويز كرامت و سعادت انسان مى شود.

 اندر بلاى سخت پديد آرند        

فضل و بزرگمردى و سالارى 

والاترين مرتبه تربيت اين است كه انسان پيوسته خود را در امتحان الهى ببيند و آن را نردبان سير به سوى مقصدى كند كه براى آن آفريده شده است.

آن چه مهم است اين است كه متربّى به دريافتى صحيح از ابتلا و امتحان دست يابد تا بتواند از چنين نردبان هايى با استمداد از الطاف الهى و عمل ايمانى، و صبر و استقامت، بالا رود و كرامت و عزّت يابد، نه اين كه سقوط نمايد و در حقارت و ذلّت سرنگون شود ، چنان که در آموزه ای والا آمده است:

«عِنْدَ الاِمْتِحَانِ يُكْرَمُ الرَّجُلُ أَوْ يُهَانُ.» غررالحکم، آمدی، ج ۲، ص ۳۰

هنگام آزمايش است كه انسان خود را گرامى يا خوار می دارد.

messages.comments