twitter share facebook share ۱۳۹۹ آبان ۲۷ 763

انتقادات زیادی از سیاست خارجی آمریکا در دوران ریاست جمهوری ترامپ صورت می گیرد و گفته می شود که وی با هنجارشکنی و اتخاذ تصمیماتی نادرست، باعث تضعیف روابط آمریکا با متحدانش شده و دشمنان این کشور را قدرتمندتر کرده است. چیزی که از نگاه منتقدان مغفول مانده، موفقیت ترامپ در خاورمیانه می باشد. حقیقت آن است که ترامپ درحالی سکان ریاست جمهوری را به بایدن واگذار خواهد کرد، که خاورمیانه به منطقه ای باثبات تر نسبت به چهار سال پیش بدل شده و اتحادی مستحکم و قوی با دوستان آمریکا در خاورمیانه ایجاد شده است. اما اگر دموکرات ها همه آنچه از دوران ترامپ باقی مانده است را تغییر دهند، این میراث ارزشمند را نیز به باد فنا خواهند داد.

برای نمونه در خصوص ایران، موفقیت ترامپ سبب تحیر منتقدانش شد. در ابتدا بسیاری از مفسران اصرار داشتند که اگر آمریکا از برجام خارج شود، در جامعه جهانی منزوی خواهد شد و قادر به برقراری تحریم های اقتصادی علیه ایران نخواهد بود؛ اما در پایان شاهد بودیم که گرچه امضاکنندگان اروپاییِ برجام، از خروج ترامپ شاکی بودند، ولی تجار اروپایی از تحریم های آمریکا تبعیت کردند.

نکته دیگری که منتقدان عنوان می کردند این بود که خروج آمریکا از برجام، ایران را بیشتر به سمت دستیابی به بمب اتم سوق خواهد داد؛ در ادامه هم دیدیم که تهران برخی از فعالیت های هسته ای خود را تسریع نمود؛ اما حقیقت این است که آن کشور هنوز با رسیدن به بمب اتم فاصله بسیاری دارد. در این میان خرابکاری در تأسیسات اتمی ایران توسط عوامل اطلاعاتی خارجی نیز مؤثر بود و رسیدن ایران به اهداف اتمی مورد نظر خود را سخت تر کرد.

تصور دیگری که در ذهن منتقدان ترامپ وجود داشت، این بود که ترور قاسم سلیمانی به جنگ منتهی می شود، حال آنکه تنها پاسخ ایران، پرتاب موشک به یکی از پایگاههای نظامی آمریکا در عراق بود که این پایگاه هم پیش از حمله، با اخطاری که ایران از طریق سوئیس به آمریکا داده بود، خالی شده بود.

حقیقت این است که دولت ایران، آماده مذاکره با برنده انتخابات ریاست جمهوری آمریکا بود و اینکه پیروز رقابت کدام کاندیدا باشد، برایش اهمیتی نداشت. حکومت با سقوط نرخ ارز مواجه است، نمی تواند از مردم خود در برابر همه گیری کرونا مراقبت کند، نیاز به رفع تحریم ها دارد و می داند که اقتصاد جهان در دست واشنگتن است.

علیرغم همه آنچه گفتیم، آمریکایی هایی که بعد از 20 ژانویه بر سر میز مذاکره حاضر خواهند شد، احتمالا استراتژی فشار حداکثری ترامپ را نادیده گرفته و از منافع و اهرم هایی که وی در اختیار تیم مذاکره کننده آمریکا قرار داد، بی اهمیت عبور خواهند کرد.

موفقیت دیگر ترامپ، بهبود روابط اعراب و اسرائیل بود. گفتمان عمومی اندیشمندان و سیاستمداران آمریکایی برای دهه ها این بود که اسرائیل نمی تواند در خاورمیانه ادغام شود و از انزوا خارج گردد، مگر اینکه با فلسطینیان کنار بیاید؛ اما این استدلال با تجربه واشنگتن در صلح بین اعراب و اسرائیل مغایرت داشت. در توافق کمپ دیوید که به ابتکار رئیس جمهور وقت آمریکا جیمی کارتر بین مصر و اسرائیل بسته شد، تنها، اشاره مختصری به مسئله فلسطینیان صورت گرفته بود. اردن، پیمان صلح با اسرائیل را در سال 1994 و در حالی امضا کرد که مسئله فلسطینیان حل نشده باقی مانده بود. با این حال دولت های آمریکا یکی پس از دیگری برای حل مسئله فلسطین و اسرائیل نمایندگانی منصوب کرده و زمان و سرمایه سیاسی خود را برای حل نزاعی که طرفین آن از پیدا کردن راه حل طفره می روند، هدر دادند.

این تصور که مردم در جهان عرب نسبت به مسئله فلسطین حساس هستند و نادیده گرفتن حق فلسطینیان ممکن است به آشوب های خیابانی در کشورهای عربی منجر شود نیز، بر تصمیم گیری اصحاب قدرت در آمریکا تأثیر گذاشت. اما ترامپ و مشاورانش تحت تأثیر این اندیشه قرار نگرفتند و برخلاف دولت های پیشین آمریکا، وقت خود را با رفت و آمد بین بیت المقدس و رام الله به امید راضی کردن طرفین به کوتاه آمدن در مقابل خواست یکدیگر، تلف نکردند.

در این میان سیاست های ایران در منطقه نیز موجب شده بود که سلاطین سنی عرب بیش از انکه به فکر فلسطین باشند، بابت برنامه های تهران نگران شوند. این فرصتی بود که تنها ترامپ می توانست از آن استفاده کند. امروزه در جهان عرب دشمنی با ایران عامل اعتماد و اتحاد کشورها است؛ همین مسئله باعث شد که امارات به سمت صلح با اسرائیل گام بر دارد و پس از آن نیز بحرین پا در این مسیر بگذارد. نسل جوان عرب نیز که مدتهاست درگیر جنگ و نزاع در کشورهای خود هستند، دیگر انگیزه و توانی برای اعتراض در مقابل عادی سازی روابط کشورهای عربی با اسرائیل نداشتند.

این مسیری است که می تواند ادامه یابد و در آینده به توافقات صلح بیشتری منجر شود. به ویژه آنکه وقتی فلسطینیان حمایت اعراب را پشت سر خود نبینند، به خود خواهند آمد و به میز مذاکره باز می گردند. مگر اینکه بایدن راه اوباما را در پیش بگیرد.

هنگامی که از مشکلات خاورمیانه صحبت می کنیم منظورمان فقط رقابت کشورها برای افزایش نفوذ و قدرت خود در منطقه نیست؛ بلکه درگیری های شدید فرقه ای و جنگ های داخلی را نیز مدنظر داریم. در این زمینه مشکلات جهان عرب همچنان باقی است: در سوریه خاندان اسد همچنان قدرت را در دست دارند و یمن شاهد فاجعه ای انسانی است. این دو جنگ گرچه از نظر انسانی تراژیک می باشد، اما خللی در توازن قوای موجود در منطقه ایجاد نکرده است؛ ایران با پیروزهای اسد قوی تر نشده و عربستان نیز بدلیل مداخلات بیهوده اش در یمن ضعیف تر نگشته است. البته عربستان رفته رفته متوجه هزینه های ماجراجویی خود در یمن می شود و بدنبال راهی برای خروج از این مخمصه است.

در دهه گذشته آمریکا و متحدانش اغلب از جانب گروههای غیر دولتی همچون شبه نظامیان شیعه در عراق تهدید می شدند. همچنین از زمانی که داعش به سمت بغداد پیش روی کرد و حزب الله تهدیدی برای اسرائیل شمرده می شد، مدت زیادی نگذشته است. ترامپ با وجودیکه به انهدام میراث رؤسای جمهور پیشین خود مشهور است، کارزاری که دولت اوباما علیه داعش براه انداخته بود را حفظ نمود و در نهایت موفق شد این گروه را شکست دهد. از سوی دیگر با تحریم ایران، خزانه این کشور را خالی کرد و باعث شد که آن کشور از کمک هایی که به گروههای مورد حمایتش همچون حزب الله می کرد بکاهد؛ لذا این گروهها در مقایسه با دوران پیش از ترامپ خطر کمتری برای آمریکا و متحدانش دارند.

البته شکست هنجارها توسط ترامپ همیشه در راستای منافع آمریکا نبوده است، اما خاورمیانه نیاز به تغییر رویکرد داشت و اقدامات ترامپ در این منطقه مفید واقع شد.

https://foreignpolicy.com/2020/11/16/trump-biden-iran-israel-uae-middle-east/

*مقاله فوق صرفا ترجمه ای از منبع اصلی است و درج آن در این وبسایت به معنای تأیید اظهارات نویسنده نمی باشد

مترجم: فاطمه رادمهر

نظر شما