twitter share facebook share ۱۴۰۲ خرداد ۱۴ 420

سخنگوی وزارت امور خارجه ایران 19 فروردین 1392 با تکرار نظراتی که سال ها از سوی رهبر جمهوری اسلامی در مورد روابط با چین و روسیه بیان می شد، گفت: «جهان فقط اروپا و امریکا نیست». لحظه ای که ایران دست از توازن رابطه بین شرق و غرب برداشت و قاطعانه به سمت روسیه و چین تغییر جهت داد، 8 می 2018 بود که دولت ترامپ از برجام خارج شد. تصمیم آمریکا برای کنار گذاشتن توافق هسته ای، رهبران ایران را در مورد هرگونه احتمال نزدیکی به واشنگتن به شدت ناامید کرد

تهران با امضای برجام، از اینکه می توانست در عین حفظ فاصله با واشنگتن و اجتناب از عادی سازی رابطه با دشمن دیرینه اش، از مزایای اقتصادی توافق از جمله ازسرگیری صادرات نفت و سرمایه گذاری خارجی بهره ببرد خرسند بود. ولی با خروج آمریکا از برجام، به این نتیجه رسید که نمی تواند به سیاست های واشنگتن در قبال ایران اعتماد نماید و سیاستمداران آمریکا را نسبت به خود نرم کند. در عین حال از توانایی و تمایل کم اروپایی ها نسبت به حفظ توافق نیز سرخورده شد

اما همگرایی عوامل داخلی از جمله فشار تندروها برای تقویت توان دفاعی و تهاجمی کشور، وضعیت بد اقتصادی و چالش هایی که تداوم نظامی سیاسی را تهدید می کرد نیز، در کنار عوامل خارجی در اتخاذ سیاست نگاه به شرق ایران بی تأثیر نبود

حاکمیت از اوایل سال 2019 تصمیم گرفت روابط ایران را به سمت چین و روسیه تغییر دهد اما منتظر بود تا قبل از برداشتن هرگونه گام ملموسی در این راستا، دولت حسن روحانی در اوت 2021 دوره خود را به پایان برساند. نشانه های این امر را می توان در ایجاد مانع بر سر مذاکرات تیم روحانی با آمریکا و جامعه بین الملل در مورد احیای برجام دید

پس از تحلیف ابراهیم رئیسی در 5 اوت 2021 سیاست چرخش به شرق ملموس تر شد و با پاکسازی نهاد دولت از مدیران لیبرال، تمام پست ها با مدیران انقلابی و وفادار به حاکمیت پر شد. (از زمان انقلاب اسلامی قوای مقننه و قضائیه غالبا در اختیار هواداران وضع موجود بوده است ولی پس از تغییر هر رئیس جمهور، قوه مجریه این فرصت را داشته تا حدود 11000 پست اداری را با افراد همفکر خود پر کند)

اکنون با روی کار آمدن دولت محافظه کار رئیسی، هر سه قوه با انسجام در راستای سیاست فعلی حاکمیت کار می کنند. سیاست خارجی کنونی ایران دو لایه است: از یکسو گردش جدی و مصمم به سمت روسیه و چین، و از سوی دیگر دادن امتیاز در مورد برنامه هسته ای و ایجاد این تصور که می توان به توافقی دیگر دست یافت. ایران در لایه اول بی سروصدا و در لایه دوم با تبلیغات گسترده عمل می کند

گرچه سیاست چرخش به شرق، با حمایت عمومی و همراهی طبقات تحصیلکرده همراه نیست ولی ایران در اتخاذ این سیاست ثابت قدم بوده است. سه دلیل اصلی برای اتحاد فزاینده ایران با چین و روسیه می توان یافت:امتناع از تسلیم شدن و دادن امتیازات گسترده به آمریکا؛ مقدم دانستن نگرانی های امنیتی بر نیاز کشور به توسعه اقتصادی؛ و تلاش برای تداوم نظام سیاسی

اجتناب از تسلیم در برابر آمریکا

سیاست ایران از دیرباز اجتناب از عادی سازی رابطه با آمریکا بوده است. در طول دوران پس از انقلاب، تهران از هرگونه حرکتی که باعث نزدیکی دو کشور به یکدیگر می شده، اجتناب کرده است و تنها زمانی که خطر عملیات نظامی قریب الوقوع آمریکا را احساس کرده، از خود انعطاف نشان داده است. تصور حاکمیت این است که عادی سازی با واشنگتن پیامدهای عمیقی برای نظامی سیاسی دارد: آمریکا می تواند اقتصاد ایران را در کنترل خود دراورد، فرهنگ را تغییر دهد و صحنه سیاست داخلی را بر هم زند

در تهران ترس زیادی وجود دارد که به محض فعال شدن شرکت ها، مؤسسات آموزشی و سازمان های جامعه مدنی آمریکایی در کشور، رهبران ایران به تدریج قدرت خود را از دست بدهند. احساسات ضد آمریکایی، به گروههای انقلابی هویت مشترک می بخشد و دست گروههای میانه رو و عملگرا را از قدرت کوتاه می کند. یکی دیگر از عواملی که امید به تغییر در روابط ایران و آمریکا را کاهش می دهد، فهرست طولانی درخواست های واشنگتن در مورد سیاست خارجی و برنامه هسته ای، ماهیت نظام سیاسی و رفتار داخلی حکومت است

اعتقاد انقلابیون این است که نزدیک شدن به آمریکا، به تغییرات اساسی ناخواسته در نظام سیاسی منجر خواهد شد. هرگونه بهبود درازمدت در روابط، نه تنها مستلزم تغییر سیاست، که طراحی مجدد ساختارهای حکومتی است؛ لذا امتیاز دادن در برنامه هسته ای ناکافی است و ایران در نهایت باید کاملا تسلیم آمریکا شود و خاطرات تلخ کودتای آمریکا-بریتانیا در سال 1953 را زنده کند. برای همین در رسانه های دولتی و تلویزیون ایران، برای توصیف تحقق انتظارات واشنگتن از تهران در برجام، از واژه تسلیم استفاده شد

انقلابیون ایران با توجه به سهم زیادی که در حوزه های سیاسی و اقتصادی کشور دارند، حاضر نبودند با دادن امتیاز به آمریکا، فضای سیاسی را برای سلطه چهره های لیبرال بر کرسی ریاست جمهوری در ایران مساعد کرده و خود از قدرت کنار روند. روی کار آمدن رئیس جمهوری محافظه کار همچون رئیسی، پیش نیاز تحکیم و تداوم سیاست انقلابی ایران بود و سرخوردگی پس از توافق برجام، فضا را برای تحقق این امر مهیا کرد

تقدم نگرانی های امنیتی بر توسعه اقتصادی

جمهوری اسلامی در هیچ مقطعی از تاریخ خود، توسعه اقتصادی را در اولویت برنامه هایش قرار نداده است. اتکای مستمر به صادرات انرژی، جریان درآمدی را برای دولت و صاحبان قدرت و ثروت فراهم کرده است تا این سیستم را حفظ کنند. سیاست خارجی ایران مبتنی بر دشمنی با بسیاری از کشورهای همسایه و خارجی است و رهبران ایران این سیاست را برای حفظ حاکمیت ضروری می دانند. یکی از اصول دکترین امنیت ملی ایران، گسترش نفوذ منطقه ای و ایجاد هلال شیعی در برابر کشورهای عربی، آمریکا و اسرائیل است. شاید ترکیه تنها کشور بزرگ منطقه باشد که ایران توانسته است روابط پایدار و درازمدتی را با آن برقرار کند. در سال های اخیر تهران با روسیه به عنوان یک قدرت بزرگ خارجی همسویی بیشتری پیدا کرده است و با تکیه بر پهپادها، قابلیت های موشکی و نفوذ ژئوپلیتیکی بیشتر در منطقه، توانسته است بازدارندگی ایجاد کند

تمرکز حکومت بر مسئله امنیت ملی و مقابله با تهدیدها، فضای کمی را برای پیگیری توسعه اقتصادی باقی گذاشته است. این رویکرد در تضاد با رویکرد همسایگان ایران همچون عربستان، ترکیه، اسرائیل و امارات است که تمام تمرکز خود را بر تنوع بخشیدن به اقتصاد، گسترش صنایع فناوری های پیشرفته، انرژی های تجدیدپذیر و جذب سرمایه گذاری خارجی گذاشته اند. بسیاری از کشورها از جمله هند، اندونزی، برزیل، نیجریه، آفریقای جنوبی و مکزیک در عین حال که از حمایت اقتصادی چین و کمک های نظامی روسیه بهره مند هستند، تلاش می کنند تا بین شرق و غرب تعادل را حفظ نموده و از بخش های مالی و فناوری اروپا و آمریکا سود ببرند

اما در ایران بخش خصوصی مدتهاست که به حاشیه رفته است و شرکت ها و بانک های غربی بدلیل تحریم ها، ایران را از معادلات خود حذف کرده اند. چرخش ایران به سمت شرق، اقتصاد کشور را محدود به فروش سوخت های فسیلی به چین و چند کشور آسیایی-اقیانوسیه دیگر در ازای واردات کالا کرده است. حتی شرکت های این کشورها بعید است که بدلیل تحریم ها روی صنایع ایران سرمایه گذاری کنند. تنها فرصت سرمایه گذاری قابل تصور برای ایران، شاید به شکل مبادله کالا باشد که در آن ایران نفت را بدون هیچ تراکنش مالی و صرفا در ازای توسعه زیرساخت ها، صادر کند

تداوم نظام سیاسی

آمریکاستیزیِ ایران برای مسکو یک دارایی بسیار ارزشمند ژئواستراتژیک می باشد؛ به یک معنا ایران یک بلاروس دیگر در جنوب روسیه است. از منظر تاریخی تمام دولت هایی که در دو قرن اخیر در روسیه روی کار آمده اند، از امپراتوری روسیه گرفته تا اتحاد جماهیر شوروی و فدراسیون روسیه کنونی، سیاست مشابهی را در قبال ایران دنبال کرده اند؛ اینکه تلاش کرده اند تا این کشور را از مدار غرب دور نگه دارند. در مقابل، مشارکت نظامی روسیه و ایران در سوریه و اوکراین افزایش یافته است. انتظار می رود ایران علاوه بر سامانه پدافند هوایی اس400، 24 فروند جنگنده سوخو35 از روسیه دریافت کند. تهران هم پهپادها و سامانه های تسلیحاتی ارزان قیمت در اختیار مسکو گذاشته است. دو کشور در بخش انرژی با یکدیگر همکاری می کنند و طبق گزارش ها روسیه ماه فوریه و مارس 2023، 30000 تن سوخت دیزل به ایران تحویل داده است

حداقل دو دلیل مهم پشت تمایل ایران به تشدید همکاری با روسیه و توسعه روابط از بعد تجاری به استراتژیک وجود دارد: نخست نیاز تهران به همکاری های اطلاعاتی در مورد عملیات احتمالی اسرائیل و آمریکا علیه ایران و دوم استفاده از کمک های سیاسی و اطلاعاتی مسکو در دوره انتقال قدرت به سومین رهبر ایران

ایران به جایی رسیده است که برای حفظ نظام سیاسی، نمی تواند تنها به افزایش کنترل داخلی و گسترش بازدارندگی منطقه ای وابسته باشد. اسرائیل در حال گسترش نفوذ خود در قفقاز جنوبی و آسیای مرکزی است و با این کشورها پیمان امنیتی می بندد. از سوی دیگر همسایگان عرب ایران روابط خود را با تل اویو عادی کرده اند. همه اینها اهرم فشار بیشتری را در اختیار آمریکا علیه ایران گذاشته است.

در شرایطی که امیدها برای رسیدن به توافق با آمریکا کاهش یافته، تهران در مواجهه با تغییرات منطقه ای و برای دستیابی به سخت افزارهای نظامی، جلوگیری از تهدیدات احتمالی آینده علیه امنیت داخلی و حفظ تداوم نظام سیاسی، گزینه دیگری جز تسلیم شدن در برابر مسکو پیش روی خود نمی بیند. در این شرایط تا زمانی که منافع روسیه در تضاد با غرب  باشد، احتمالا هرکاری که لازم باشد برای حفاظت از جمهوری اسلامی انجام می دهد

برخلاف روابط استراتژیک و بلند مدت روسیه و ایران، چین روابط خود را با ایران در حد سیاسی و تجاری نگه داشته است. پکن منافع تجاری بلندمدت و بسیار زیادی در حفظ صلح و همکاری با اسرائیل و کشورهای عربی همچون عربستان و امارات دارد و براحتی می تواند واردات نفت ایران را جایگزین کند

چالش های پیش رو

در این مقاله سعی کردیم محاسبات ایران را در پس چرخش سیاسی و اقتصادی به سمت روسیه و چین توضیح دهیم و گفتیم که حکومت ایران تداوم نظام سیاسی و مسئله جانشینی را در اولویت برنامه های خود قرار داده است؛ به نحوی که تقریبا تمام مسائل، تحت الشعاع این نگرانی مقامات است

برخلاف آمریکا و اروپا، روسیه و چین نگران نظام سیاسی ایران و ساختار قانون اساسی نیستند. ایران از میان سه دشمن اصلی خود یعنی آمریکا، اسرائیل و عربستان اخیرا به این نتیجه رسیده که نزدیکی به سعودی امکانپذیر است؛ از این رو در مارس 2023 با میانجیگری چین یک چرخش کامل در این زمینه انجام داد. ایران با توجه به ابزارهای سیاسی و مالی سعودی در میان اقلیت های ایرانی در داخل کشور و گروههای اپوزیسیون در اروپاو امریکا، رو به سوی سازش با این کشور اورد و در ازای کاهش حمایت عربستان از مخالفان ایرانی، در مورد یمن تصمیم به دادن امتیاز گرفت. از میان تمام اهرم هایی که ایران در خاورمیانه برخوردار است، به نظر می رسد که یمن کمترین ارزش را دارد

جهت گیری کنونی ایران در سیاست خارجی، نه تنها در تقابل با اهداف و برنامه های پکن و مسکو نیست که تمایلات ضد غربی این کشور در این منطقه حساس از جهان، در خدمت دو رقیب آمریکا قرار گرفته است. ایران از طریق همسویی با روسیه و چین در حوزه های امنیتی و تجاری احساس می کند در برابر قطعنامه های منفی احتمالی شورای امنیت بیمه شده است و با توجه به دوره بالقوه متلاطم انتقال قدرت و جانشینی رهبری، با اتکا به مسکو و پکن و جلب حمایت امنیتی، سیاسی، اطلاعاتی و مالی این دو کشور، احساس راحتی می کند

اما یک چالش بزرگ پیش روی نظام است: آیا روشنفکران و عموم جامعه که به سیستم ها و ایده ها و آداب و رسوم غربی خو گرفته اند، حاضر هستند گردش به شرق را بپذیرند و خود را با آن سازگار کنند

منبع: مؤسسه خاورمیانه

مترجم: فاطمه رادمهر

نظر شما