آذربایجان و رئیس جمهورش «الهام علی اف» برندگان اصلی این جنگ بودند. باکو موفق شد چندین شهر را در منطقه قره باغ، بار دیگر ضمیمه خاک خود کند. منطقه قره باغ متعلق به آذربایجان بود که در جنگ های متعددی که بین سالهای 1989 تا 1994 بین این کشور با ارمنستان روی داد، به تصرف ایروان درآمد. دلیل شکست آذربایجان در آن زمان، درگیری ها و نزاع های داخلی بین گروههای مختلف سیاسی بود؛ این گروهها، بدلیل رقابت ها و اختلافاتی که بر سر جهت گیری سیاست خارجی کشور و هویت آینده این جمهوریِ تازه استقلال یافته داشتند، در کار ارتش خرابکاری کرده و باعث شکست در جنگ با ارمنستان می شدند.
پس از چند دهه، بازپسگیری مناطق از دست رفته، به آرمان ملی آذربایجان و اساس مشروعیت رهبران آن بدل شد. قرار گرفتن قره باغ در رأس اهداف و سیاست های آذربایجان، باعث گشت که هرگونه توافق و سازشی با ارمنستان حول این مناطق غیرممکن شود. علی اف که ریاست جمهوری را از پدرش به ارث برده است، موفق شد با بازپس گیری این مناطق، موقعیت خود را تثبیت کند.
آذربایجان با اتکا به جمعیت بزرگتر و منابع بیشتر خود به ویژه منابع فراوان نفت و گاز، استراتژی طولانی مدتی را در مقابله با ارمنستان در پیش گرفت؛ ارتش خود را با سلاح های مدرن مجهز کرد و ثروت حاصل از فروش انرژی باعث شد که کشورهای غربی به طمع بهره بردن از این ثروت، به ارمنستان کمک نکنند. کنگره آمریکا سال 1992 از ماده 907 قانون حمایت از آزادی برای ممنوع کردن کمک مستقیم به آذربایجان استفاده کرد؛ اما ده سال بعد این قانون را لغو کرد و در جنگ اخیر هم هیچ کمکی به ارمنستان ننمود. آذربایجان سیاست خارجی زیرکانه ای در پیش گرفت و ضمن ایجاد رابطه ای نزدیک با اسرائیل و همراهی با ترکیه و غرب، رابطه خوب و ثمربخش خود را با مسکو حفظ کرد. باکو از همسایگی خود با ایران نیز استفاده کرد؛ از یکسو خود را به عنوان سدی در برابر نفوذ منطقه ای تهران نشان داد و از طرف دیگر سیاستی غیرعقلانی را در قبال استان آذربایجان ایران، با هدف ایجاد آذربایجان بزرگ دنبال کرد.
ارمنستان بازنده قطعی آخرین نبردش با آذربایجان بود؛ این کشور مناطق وسیعی از قره باغ و بخشی از مرزش با ایران را از دست داد. از زمانی که ترکیه مرز خود را با ارمنستان پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروری بست، مرز ایران و ارمنستان تنها راه ارتباط ارمنستان با جهان خارج در طول جنگ روسیه-گرجستان در سال 2008 بود. اگر آنگونه که در توافق صلح پیش بینی شده است، منطقه باریکی که قره باغ را به لاچین در ارمنستان وصل می کند از دست این کشور خارج شود، ارمنستان به جز شمال که هم مرز با گرجستان است، تحت محاصره آذربایجان و ترکیه قرار خواهد گرفت.
دستاوردهای ترکیه
از زمان فروپاشی شوروی در سال 1991 ترکیه بدنبال ایفای نقش قدرت برتر در اوراسیای جدید و رهبری جهان ترک بود؛ جهانی که از دید آنکارا تا قفقاز و آسیای میانه را شامل می شد. این کشور تحت رهبری هر دو گروه سکولارها و اسلام گرایان تلاش کرد تا به این اهداف خود برسد. نبود مرز مشترک با آذربایجان مانع بزرگی بر سر رسیدن به این هدف بود زیرا آذربایجان بخش مهمی از استراتژی بلندمدت آنکارا محسوب می شد. در جنگ اخیر به یُمن سکوت و انفعال غرب، آنکارا موفق شد باکو را بیش از پیش در فرهنگ و اقتصاد خود ادغام کرده و آن را به حوزه نفوذ امنیتی اش بدل کند.
با اتصال آذربایجان به نخجوان، منطقه ای آذری نشین در طول مرزهای شمالی ایران شکل گرفته که با توجه به مجاورتش با مناطق آذری نشین ایران، آنکارا را قادر می سازد که به اعمال سلطه در آذربایجان ایران و فراسوی آن بپردازد و به هدف بلندمدت خود یعنی اتصال زمینی به آسیای میانه از طریق ایران و تحقق رؤیای رهبری اش در اوراسیا و جهان ترک دست پیدا کند. حمایت ترکیه از باکو و جدایی طلبان آذری در ایران، بخشی از این استراتژی می باشد. همچنین عملکرد ترکیه در طول جنگ ارمنستان-آذربایجان، اعتبار این کشور را به عنوان متحدی قابل اعتماد تقویت کرده است.
اسرائیل یکی دیگر از برندگان بود
آذربایجان با ایجاد منطقه نفوذی برای اسرائیل در مرزهای شمالی ایران، برای آن کشور نیز نقش سودمندی ایفا کرده است. اسرائیل در ازای این امر، به باکو سلاح و پهپاد داده و با ایده آذربایجان بزرگ همراهی کرده است. علیرغم انزجار شدیدی که حامیان اسرائیل در کنگره و اتاق های فکر آمریکا همچون مؤسسه هادسن و بنیاد دفاع از دموکراسی ها نسبت به اردوغان دارند، در طول جنگ علنا به نفع آذربایجان موضع گرفتند. اسرائیل همچنین موفق شد در این جنگ ارزش خود را به عنوان متحد باکو اثبات کند.
اعتبار خدشه دار روسیه
در مقایسه با ترکیه که از باکو حمایت همه جانبه ای از جمله دیپلماتیک و نظامی کرد و حتی مزدورانی را از سوریه برای جنگ مقابل ارمنی ها روانه میدان نمود، روسیه ثابت کرد که متحد قابل اعتمادی برای ارمنستان نبوده است. این واقعیت می تواند تأثیرات طولانی مدتی برای نفوذ منطقه ای مسکو داشته باشد و ممکن است ایروان را ترغیب کند که در عضویت خود در سازمان امنیت جمعی به رهبری روسیه بازنگری نماید. البته دیپلماسی مسکو در نهایت موفق شد جلوی خونریزی بیشتر را بگیرد و از گسترده تر شدن جنگ و تبدیل شدنش به جنگی منطقه ای جلوگیری کند. ولی در کل، این جنگ نشان داد که مسکو دیگر حرف آخر را در جنوب قفقاز نمی زند و ترکیه را باید رقیبی قدرتمند برای روسیه دید.
ایران یکی دیگر از بازندگان بزرگ
در اوایل دهه نود، ایران این فرصت را داشت تا نفوذ بیشتری برای خود در منطقه دست و پا کند. این کشور تعامل و اثرگذاری متقابلی با ارمنی ها و آذری ها طی دو هزار سال تاریخ خود داشته و از نفوذ فرهنگی بسیاری در هر دو کشور برخوردار بوده است؛ ضمنا، رابطه اش هم برای آذری ها و هم ارمنی ها از منظر ژئوپلیتیکی و ایجاد امکان دسترسی به خلیج فارس، سودآور بوده است. اما تمایلات و اندیشه های ضد آمریکایی تهران و خصومت غیرمنطقی اش با اسرائیل، در کنار ترویج انقلاب اسلامی در آذربایجان، عملا ایران را از توسعه اقتصادی و تأثیرگذاری در رویدادهای سیاسی منطقه محروم کرد.
به این ترتیب و درحالیکه تهران خود را میانجیگری بی طرف نشان داد و با ایروان و باکو روابط دوستان برقرار کرد، در پایان هر دو کشور از ایران دوری گزیدند. باکو از فضای بازی که در تهران وجود داشت، برای توسعه نفوذش بر آذری های ایران استفاده کرد و تبلیغات ضد ایران و ضد فارس را ترویج داد؛ ایروان هم نگرانی های ایران را نادیده گرفت و برخی از سیاستمداران ارمنی، ساده لوحانه جلب دوستی آنکارا را بر دوستی ایران ترجیح دادند.
هم اکنون ایران می بیند که منافعش در توافق صلح اخیر نادیده گرفته شده است و مسکو با ترجیح دادن روابطش با آنکارا در برابر تهران، تهران را تحقیر کرده است. توافق صلح، هم برای اقتصاد و هم امینت ایران مضر است؛ زیرا آذربایجان را به نخجوان متصل کرده و از این حیث ترکیه و آذربایجان امکان بیشتری می یابند که در آذربایجان ایران مداخله کنند. اگر ایران مرزهای خود را با ایروان از دست دهد، برای تجارت زمینی با منطقه اوراسیا و اروپا، خود را وابسته به ترکیه خواهد یافت؛ همچنین ایران ممکن است از سمت مرزهای شمالی اش در معرض تهدیدات جدیدی قرار گیرد. خبرگزاری فارس وابسته به سپاه، در خصوص خطرات توافق صلح اخیر و ایجاد قفقاز جدید برای ایران مطلبی نوشت و سایت های اصلاح طلبی همچون دیپلماسی نیز در مقالاتی نسبت به خطرات پان ترکیسم هشدار دادند.
در آینده، ایران باید توجه بیشتری به مرزهای شمالی اش معطوف دارد و سیاست فعالانه تری در منطقه از جمله در خصوص آذربایجان اتخاذ کند. تهران باید بی توجهی خود را نسبت به فعالیت های ترکیه در آذربایجان ایران و کشور آذربایجان مورد بازنگری قرار دهد و به این بیاندیشد که دست دوستی آنکارا به دیگر کشورها، استراتژی ای است برای تضعیف موقعیت ایران در منطقه؛ البته درک این موضوع احتمالا به ایجاد تنش های جدیدی در روابط ترکیه و ایران منجر خواهد شد.
همچنین از نظر عقلانی رفتاری که با ایران صورت گرفت باید این کشور را به بازنگری روابط خود با مسکو وا دارد. سالهاست که روسیه، ایران را تحقیر می کند و نادیده می گیرد؛ اما متأسفانه مادامی که ایران از غرب فاصله گرفته است، تجدیدنظر در روابطش با مسکو سخت خواهد بود.
مترجم: فاطمه رادمهر
messages.comments