twitter share facebook share ۱۴۰۰ اسفند ۲۸ 939

ابراهیم رئیسی هم زمانی که نامزد ریاست جمهوری بود و هم وقتی که به این مقام رسید، یک شعار را همیشه تکرار کرده است؛ اینکه بدنبال بهبود سریع روابط ایران با همسایگانش به‌ویژه کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس است. البته نشانه‌ای مبنی بر اینکه مواضع و برنامه‌های رئیسی از مواضع سایر نخبگان حاکم در تهران از جمله آیت‌الله خامنه‌ای متفاوت است، وجود ندارد؛ بلکه به نظر می‌رسد که وی بیشتر بدنبال تعدیل تاکتیکی سیاست خارجی جمهوری اسلامی برای انطباق بیشتر با چالش‌های داخلی و اقتصادی پیش روی حکومت است.

به عبارت دیگر بسیاری از اظهاراتی که رئیسی در باب تنش‌زدایی با کشورهای همسایه مطرح می‌کند، نه متأثر از تغییر نگاه و رویکرد وی، که به خاطر مشکلات و چالش‌هایی است که او خود را در مواجهه با آن می‌بیند. چنانکه تنها با گذشت هفت ماه از ریاست جمهوری ابراهیم رئیسی، دولت وی با ورشکستگی فاصله زیادی ندارد و از همه طرف با فشارهای اجتماعی و اقتصادی مواجه است.

اما هدف رئیسی از اتخاذ این سیاست، تنها جلوگیری از ناآرامی‌های مردمی نیست، بلکه وی انگیزه‌های شخصی نیز دارد. نگرش عموم مردم این است که آیت‌الله خامنه‌ای، رئیسی را به عنوان رئیس جمهور انتخاب کرد و چه بسا وی جزء گزینه‌های نهایی رهبریِ آینده نیز باشد. از این رو رئیسی می‌کوشد تا با جلب نظر مردم و ایجاد روابط حسنه با همسایگان، هم ریاست جمهوری خود را مشروعیت ببخشد و هم با توجه به اینکه شانس رسیدن به مقام رهبری را دارد، جایگاه خود را ارتقا دهد.

از این رو است که می‌بینیم وی همچون احمدی‌‌نژاد سیاست‌هایی پوپولیستی اتخاذ کرده و بیشتر مخاطبینش را طبقه متوسط رو به پایین تشکیل می‌‌دهند؛ با این تفاوت که احمدی‌نژاد تا حدی از حمایت مردمی برخوردار بود، اما رئیسی برای کسب این پایگاه مردمی، باید تلاش بیشتری کند. ضمن اینکه رئیسی منابع مالی بسیار کمتری از احمدی‌نژاد در اختیار دارد؛ برخلاف سال 2005 که احمدی‌نژاد رئیس جمهور بود، ایران امروز به شدت از تحریم‌ها ضربه خورده و وضع اقتصادی مردم صرفا در حدی است که بتوانند نیازهای اساسی خود را رفع کنند.

خواسته رئیسی برای تنش‌زدایی با کشورهای عربی، با شرایط اقتصادی داخلی ارتباط مستقیم دارد. رئیسی نیازمند کاهش هزینه اهداف و برنامه‌های سیاست خارجی ایران است و برای این منظور ظاهرا از حمایت آقای خامنه‌ای برخوردار می باشد. اگر ایران به قیمت فروپاشی اقتصاد داخلی خود، به سرمایه‌گذاری روی پروژه‌های منطقه‌ای ادامه دهد، خود را در معرض خطر بزرگی قرار خواهد داد. تنش‌زدایی با کشورهای عرب همسایه، خواسته‌ای بود که در سفر اخیر هیأت دولت به قطر در فوریه 2022 مورد تأکید قرار گرفت.

پیامی که تهران به اعراب خلیج فارس داده –و به نظر می‌رسد که مخاطب اصلی آن عربستان می‌باشد- ساده است: آمریکایی‌ها قابل اعتماد نیستند، علاقه‌ای به آینده خاورمیانه ندارند و زمان آن فرا رسیده است که بازیگران منطقه‌ای روند دشوار سازش را آغاز کنند تا منطقه را به سمت یک ترتیب امنیتی جدید ببرند. اما هنوز رئیسی و عبداللهیان بیان نکرده‌اند که منظورشان از ترتیب امنیتی جدید چیست.

در زمان ریاست جمهوری حسن روحانی وی ابتکاری را به نام (امید) یا «تلاش صلح هرمز» آغاز کرد. رئیسی نیز بعد از روی کار آمدنش، به این طرح اشاره کرده اما مسئله این است که کشورهای عربی تاکنون نسبت به این طرح بی‌تفاوت بوده‌اند. زمان نشان خواهد داد که آیا دولت رئیسی می‌تواند نوعی ابتکار منطقه‌ای را که مورد علاقه کشورهای عرب خلیج فارس نیز باشد، تدوین کند یا خیر؛ اما روند تنش‌زدایی دوجانبه بین ایران و کشورهای عرب همسایه ادامه خواهد یافت.

اینکه ایران و اعراب بر سر نقاط مورد اختلاف خود به مصالحه برسند، هنوز دور به نظر می‌رسد؛ اما می‌توان امیدوار بود که دو طرف زمینه‌های مورد علاقه دوجانبه را برای همکاری شناسایی کنند. برای مثال اجازه ورود سرمایه‌های کشورهای خلیج فارس در پروژه‌های بازسازی سوریه، می‌تواند به نفع ایران نیز باشد. آنچه در این میان هنوز ناپیدا است، میزان نفوذ تهران بر شریکان عرب خود مانند اسد یا حوثی‌ها است که باید در فرایند تنش‌زدایی بین ایران و کشورهای عرب خلیج‌فارس گنجانده شوند.

توصیه کارشناسان این است که ایران و کشورهای خلیج فارس، بدنبال تنش‌زدایی در زمینه‌هایی باشند که بر روابط دوجانبه متمرکز است. یکی از زمینه‌ها همکاری امنیتی دریایی است. تعداد حوادث مربوط به کشتی‌ها در خلیج فارس و دریای عرب در سال‌های اخیر، از جمله توقیف کشتی‌ها و حملات پهپادی به آنها نیاز به همکاری ایران و همسایگان عربش را بیش از پیش کرده است. اما برای اینکه این همکاری اتفاق افتد، نخست ایران باید بپذیرد که این مشکل وجود دارد.

اوایل اوت 2021 مقامات ایران در سازمان ملل، از عملیات «پرچم دروغین» در آب‌های منطقه که توسط اسرائیل و متحدانش انجام شده بود، شکایت کردند. از سوی دیگر تهران آمادگی خود را برای همکاری با کشورهای همسایه در زمینه امنیت دریایی و آزادی دریانوردی اعلام کرده است. این مواضع متقابل، نشان دهنده وجود معضلی سیاسی است؛ اینکه همکاری ایران در منطقه مشروط به این است که همسایگانش روابط امنیتی و نظامی با اسرائیل نداشته باشند.

این امر کشورهای خلیج فارس به ویژه امارات و بحرین را که با اسرائیل روابط دیپلماتیک دارند، در شرایط سختی قرار می‌دهد. چالش پیش روی کشورهای خلیج فارس این است که تهران را تحت فشار قرار دهند تا زمینه‌های همکاری تاکتیکی همچون امنیت دریایی را از مسائل استراتژیکی سیاست خارجی هر کشور جدا کند.

مشکل اینجا است که مسئله اسرائیل به عنوان بخشی جدایی‌ناپذیر از ایدئولوژی محور مقاومتِ تهران باقی مانده است. بنابراین زمانی که تهران یا نهادهای نزدیک به حاکمیت ایران، آشکارا از ترویج مدل سیاسی-نظامی خود سخن می‌گویند –چنانکه اوت 2021 رهبران حشدشعبی از نیاز به ایجاد مدلی شبیه به سپاه پاسداران در عراق سخن گفتند- چگونه می‌توان به کشورهای نگران خلیج فارس اطمینان داد و آنان را به پذیرش درخواست همکاری منطقه‌ای تهران تشویق کرد. درحالی که سرمایه‌گذاری ایران بر محور مقاومت، مغایر با خواست این کشور برای تقویت همکاری‌های منطقه‌ای است.

مسئله دیگر در سیاست خارجی رئیسی، روابط نزدیک‌تر او با روسیه و چین است. این سیاست در ادامه سیاست نگاه به شرق دوران احمدی‌نژاد است که رهبر هم همواره بر آن تأکید داشته است. از این نظر ایده رئیسی چیز جدیدی نیست و با ادامه سیاست موجود، گره‌ای از مشکلات ایران حل نخواهد شد.

کوتاه سخن اینکه خواسته رئیسی برای تنش‌زدایی با کشورهای عرب خلیج فارس، ریشه در تغییر و بازنگری در سیاست‌های ایران ندارد. ولی ایران پذیرفته است که تنش‌های منطقه‌ای بی‌پایان، ثبات داخلی این کشور را به خطر می‌اندازد. کشورهای خلیج فارس می‌توانند از همین مسئله استفاده کنند تا ایران را به سمت بازنگری در سیاست‌های منطقه‌ای خود سوق دهند. اگر آنها بتوانند مناسب‌ترین چماق و هویج را در قبال ایران پیدا کنند، این سیگنال را به تهران می‌فرستند که آماده گفتگو هستند، مشروط بر اینکه تهران هم در تغییر آن دسته از سیاست‌هایش که اسباب نارضایتی همسایگان را فراهم کرده است، صادق باشد.

*منبع: مؤسسه خاورمیانه

مترجم: فاطمه رادمهر

نظر شما