twitter share facebook share ۱۴۰۳ آبان ۰۳ 150

ایران و عربستان هردو غول انرژی هستند و در مجموع نزدیک به یک سوم ذخایر نفت جهان و یک پنجم گاز طبیعی را در اختیار دارند؛ ولی دو کشور توسط مردانی بسیار متفاوت و با نقشه هایی بسیار متفاوت اداره می شوند. رهبر عربستان ولیعهد 39 ساله این کشور محمد بن سلمان، می خواهد کشور را که سالهاست غرق در تندروی اسلامی است، به سرعت مدرن کند؛ از وابستگی به سوخت های فسیلی بکاهد و زمینه دستیابی به چشم انداز 2030 را فراهم نماید. رهبر 85 ساله ایران علی خامنه ای همچنان به اصول ایدئولوژیک انقلاب اسلامی پایبند است و دیدگاه اش مبتنی بر چشم انداز 1979 و حفظ دین سالاری می باشد

دو کشور رقیبانی تاریخی با اهدافی آشتی ناپذیر هستند. چشم انداز 2030 بر ملی گرایی تأکید دارد، درحالی که چشم انداز 1979 ملی گرایی را تضعیف می کند. چشم انداز 2030 بدنبال اتحاد امنیتی با آمریکا و عادی سازی رابطه با اسرائیل است؛ ولی چشم انداز 1979 بر مقاومت در برابر آمریکا و نابودی اسرائیل تأکید دارد. چشم انداز 2030 با آزادی های اجتماعی پیش می رود، درحالیکه چشم انداز 1979 در سرکوب آزادی های اجتماعی ریشه دارد

گرچه بی اعتمادی متقابل زیادی بین ایران و عربستان وجود دارد؛ ولی بعید است که دو کشور مستقیما با یکدیگر درگیر شوند. تهران و ریاض سال 2023 برای عادی سازی روابط به توافق رسیدند و تنش های فیمابین را کاهش دادند؛ بنابراین بزرگترین چالش آنها نه رویارویی با یکدیگر، که مقابله با مخالفت ها و چالش های داخلی است. مشکلات جمهوری اسلامی آشکار است؛ این کشور شبیه به اتحاد جماهیر شوروی است که از نظر اقتصادی و ایدئولوژیک در آستانه فروپاشی قرار گرفته و برای بقای خود سخت گیری های داخلی را افزایش می دهد، ولی ورای مرزهای خود در موقعیت خوبی قرار داد. نیروهای نیابتی این گروه همچنان بر عراق، لبنان، سوریه، یمن و غزه مسلط هستند؛ همچنین نقش تهران در بسیاری از مسائل امنیت جهانی از جمله اشاعه تسلیحات هسته ای، جنگ روسیه در اوکراین، امنیت سایبری و کارزار اطلاعات نادرست، پررنگ است

مشکلات عربستان به این روشنی نیست. درحال حاضر به نظر می رسد که بن سلمان برای رفع محدودیت های اجتماعی و اقتصادی، از حمایت گسترده ای در کشورش برخوردار است. ولی موفقیت چشم انداز 2030 منوط به تحقق پروژه های بلندپروازانه بن سلمان است و نوسان قیمت نفت، فساد و سرکوب، چالشی است که پیش روی اجرایی شدن این پروژه ها قرار دارد. نیروهای ارتجاعی یکی دیگر از چالش های بن سلمان هستند؛ در این کشور هنوز جمعیت زیادی از اسلام گرایان به شدت محافظه کار وجود دارند که از تصمیمات بن سلمان ناراضی هستند و می توانند مشکلات بزرگی را برای دولت او ایجاد کنند

مشخص نیست که آیا تهران و ریاض در حفظ چشم اندازهای خود موفق خواهند شد یا خیر؛ ولی هردو دیدگاه –که یکی از آنها خواهان تغییر است و دیگری با مقاومت تعریف شده- پیامدهایی خواهند داشت که فراتر از این کشورهاست

میراث 1979

اواخر دهه 1960محمدرضا شاه پهلوی که در ایران دست به نوسازی زده بود، نامه ای به ملک فیصل پادشاه عربستان نوشت و توصیه کرد که او نیز در کشورش دست به اصلاحات و اعطای پاره ای آزادی های اجتماعی بزند، وگرنه سرنگون می شود

ملک فیصل با نظر محمدرضا شاه ابراز مخالفت نمود و گفت که اوست که با دیدگاههای سکولار و اروپایی اش در خطر خلع شدن قرار دارد. در بخشی از این نامه آمده بود: «یادآوری می کنم که شما شاه فرانسه نیستید و 90% جمعیت شما مسلمان هستند»

تاریخ نشان داد که حق با ملک فیصل بود. محمدرضا شاه در انقلاب 1979 خلع شد و حکومت ایران از سلطنتِ متحد با آمریکا به تئوکراسی ضد آمریکایی بدل گشت. گرچه مخالفان شاه را گروههای متنوعی تشکیل می دادند؛ ولی رهبری انقلاب را خمینی 76 ساله بر عهده داشت که معتقد بود نفوذ سیاسی و فرهنگی غرب موجودیت ایران و تمدن اسلامی را تهدید می کند. «همه چیزهایی که برای انحراف جوانان ما استفاده کردند، از سمت غرب بود. نقشه غرب این بود که ابزاری برای انحراف مردان و زنان ما ایجاد کنند، آنها را به فساد بکشانند و از رشد انسانی خود باز دارند». خمینی یک دهه بعد درگذشت ولی جانشین او آقای خامنه ای نیز همین دیدگاه را داشت

سال 1979 برای عربستان نیز سالی مهم بود. تندروهای اسلامگرا که معتقد بودند خاندان سلطنتی سعودی از مسیر اسلام واقعی منحرف شده، مسجدالحرام را تصرف کردند و حکومت سعودی را با بحران مواجه نمودند. دولت عربستان از ترس اینکه به سرنوشت شاه ایران دچار شود، تلاش برای مدرن سازی را کنار گذاشت و به نیروهای مرتجع در داخل و خارج، قدرت و منابع مالی زیادی داد. همچنین به روحانیون اصولگرا قدرت داد تا بر آموزش و پرورش و قوه قضائیه نظارت داشته باشند، پلیس اخلاق را توسعه داد، سینماها را تعطیل کرد و در مدارس و فضاهای عمومی، طرح تفکیک جنسیتی را اجرایی نمود. آمریکا که برای مقابله با شوروی در افغانستان، به عربستان نیاز داشت، با این سیاست ها همراهی کرد. به این ترتیب عربستان دهها میلیارد دلار برای تأمین مالی هزاران مسجد و گروههای جهادی –که بعدها طالبان و القاعده را پایه گذاری کردند- هزینه نمود

این سیاست ها 20 سال ادامه پیدا کرد، تا اینکه حملات یازده سپتامبر در سال 2001 رخ داد. 15 نفر از 19 هواپیماربا، اتباع سعودی بودند؛ همچنین بمب گذاری های مرگبار القاعده در سال 2003 رخ داد که هر دو اتفاق سبب تغییر مسیر عربستان شد. این حملات واقعیت تلخی را آشکار کرد: اینکه بنیادگرایی اسلامی به تهدیدی جدی برای ثبات عربستان بدل شده است. بنابراین دولت تلاش کرد تا حمایت مالی خود را از تندروهای خارجی متوقف کند و کارزاری را ضد اسلام گرایی افراطی در داخل کشور، براه اندازد

یک دهه بعد با روی کار آمدن بن سلمان، عربستان تحول گسترده تر خود را آغاز کرد. از نظر بن سلمان عربستان بیش از حد به نفت متکی بود و حکومت رهبران پیر باعث شده بود که ارتباط دولت با جامعه جوان قطع شود. او نگران بود که کشورش از قطر و امارات –که برای تبدیل شدن به قطب حمل و نقل، تجارت، سرگرمی، ورزش و رسانه تلاش می کردند- عقب بماند. بنابراین چشم انداز 2030 را با هدف باز کردن کشور از نظر اقتصادی، به حاشیه راندن اسلام گرایان، تنوع بخشیدن به اقتصاد و ساختن هویت ملی در دستور کار قرار داد

این سند که بر سه موضوع متمرکز شده «جامعه ای پویا، اقتصادی شکوفا و ملتی جاه طلب»، منجر به تغییرات بنیادینی در سیاست عربستان شده است. از آغاز سال 2018 زنان سعودی حق رانندگی و سفر بدون اجازه قیم مرد را بدست آوردند. حضور آنها در نیروی کار کشور از جمله در مناصب ارشد دولتی، به طور قابل توجهی افزایش یافته و دولت شروع به سرمایه گذاری دهها میلیارد دلاری در طرح هایی –با مرکزیت هوش مصنوعی و فناوری- کرده است. همچنین با برگزاری مسابقات فرمول 1، کشتی و جذب ستاره هایی همچون کریستیانو رونالدو، گزینه های جوانان برای سرگرمی به طرز چشمگیری افزایش یافته است. –تقریبا دو سوم سعودی ها زیر 30 سال سن دارند- در کنار اینها برای تشویق گردشگران خارجی برای سفر به عربستان، قوانین جدید گردشگری وضع شده است

دو مرد، دو چشم انداز

چشم انداز 1979 و چشم انداز 2030 منعکس کننده شخصیت آقای خامنه ای و بن سلمان است. آن دو قدرتمندترین افراد در خاورمیانه امروز هستند؛ ولی دیدگاهها و سبک رهبری بسیار متفاوتی دارند. این تفاوت ها سبب دشمنی آن دو با یکدیگر نیز شده است. بن سلمان خامنه ای را «هیتلر جدید خاورمیانه» نامیده و خامنه ای از بن سلمان به عنوان «جنایتکاری» که «بی تجربگی» او منجر به سقوط عربستان خواهد شد، یاد کرده است

هردو نفر پیشینه منحصر به فردی دارند. خامنه ای در یک خانواده مذهبی با وضع مالی متوسط بدنیا آمد، در حوزه عملیه تحصیل کرد و دوران جوانی خود را به عنوان یک مبارز انقلابی سپری نمود –چند سال زندانی سیاسی بود- اگر انقلاب ایران رخ می داد، او به عنوان یک روحانی ساده به زندگی خود ادامه می داد؛ ولی سرنوشت جور دیگری رقم خورد. وی در سال 1981 به ریاست جمهوری رسید و در سال 1989 رهبر شد. هوشیاری او در برابر تهدیدها و مشکلات، یکی از کلیدهای طول عمر وی بوده است

علیرغم نارضایتی گسترده و بحران های پی در پی خارجی، خامنه ای از آرمان های انقلابی خمینی عدول نکرده و ستون های ایدئولوژیک چشم انداز 1979 همچون حجاب اجباری و شعار «مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل»، به همان شکلی که بود باقی مانده است

اما بن سلمان در تضاد کامل با رهبر ایران قرار دارد. او به عنوان فرزند یکی از ثروتمندترین مردان جهان، در رفاه و ثروت متولد شد و آرزو داشت که مردمش به جای شهادت، رو به سوی نوگرایی آورند. او در مصاحبه با خبرنگاران گفت: «ما 30 سال از زندگی خود را با افکار افراطی تلف نخواهیم کرد و این افکار را نابود می کنیم». ولیعهد سعودی اعتماد بسیاری از جوانان کشور را بدست آورده و موفق شده است برنامه چشم انداز 2030 را با سرعتی قابل قبول به پیش ببرد 

از مهمترین تفاوت های سعودی و ایران، آزادی های اجتماعی است. ایرانیان مدتها به همسایگان عرب خود در خلیج فارس با دیده تحقیر می نگریستند؛ خمینی زمانی از آل سعود به عنوان «شتر چران های ریاض و بربرهای نجد، بدنام ترین و وحشی ترین افراد بشر» نام برد و در وصیت نامه خود به مذمت آنها برخاست. ایرانیان ممکن است روزی از آزادی های اجتماعی بیشتری نسبت به سعودی ها برخوردار بودند، ولی دیگر اینگونه نیست. اکنون مشهورترین نوازندگان جهان در عربستان برنامه اجرا می کنند؛ از جمله خوانندگان معروف ایران که در کشور خود ممنوع الکار هستند. دهها میلیون ایرانی، اخبار را از شبکه ایران اینترنشنال که تحت حمایت سعودی است، دریافت می کنند. عربستان پس از 35 سال ممنوعیت، در سال 2018 سالن های سینما را بازگشایی کرد؛ شبکه های اجتماعی در این کشور براحتی در دسترس هستند؛ ورود گردشگر به این کشور بیش از هر زمان دیگری است و این درحالی است که در ایران، خارجی ها و دوتابعیتی ها گروگان گرفته می شوند

تفاوت بین بینش دو رهبر به ویژه در مورد زنان آشکار است. گرچه زنان سعودی زمانی از عرصه عمومی پنهان بودند و همچنان در شاخص های برابری عقب هستند؛ ولی پیشرفت هایی که در زمان ولایتعهدی بن سلمان داشتند اند قابل توجه بوده است. زنان ایران نسبت به همتایان مرد خود تحصیلات بهتری دارند و در حرفه های مختلف به بالاترین سطوح رسیده اند؛ ولی نسبت به مادربزرگ هایشان در پنج دهه پیش، آزادی های اجتماعی کمتری دارند. این عدم توازن منجر به شکل گیری جنبش زن، زندگی، آزادی در سالهای 2022 و 2023 شد

اقتصاد

بزرگترین تفاوت بین چشم انداز 2030 و چشم انداز 1979 در اثرات اقتصادی ان بوده است. عربستانی ها بسیار ثروتمندتر از همتایان ایرانی خود هستند. سعودی با داشتن کمتر از نیمی از جمعیت ایران، بیش از دوبرابر تولید ناخالص داخلی ایران را دارد. نرخ تورم سالانه ایران، همواره در بین بالاترین نرخ های تورم در جهان بوده است؛ درحالی که نرخ تورم سعودی، حدود دو درصد می باشد. ریاض بیش از 450 میلیارد دلار ذخایر ارز خارجی دارد که تقریبا 20 برابر ذخایر ارزی تهران است

وضع وخیم اقتصادی ایران دلایل زیادی دارد که همه این دلایل به چشم انداز 1979 مربوط می شود. ایران به لطف دشمنی با غرب، تحت تحریم های سنگین قرار گرفته؛ در فروش دو کالای اصلی خود نفت و گاز با مشکل مواجه شده و ذخایر ارز خارجی اش به شدت کاهش پیدا کرده است. سال 1978 یکسال قبل از آنکه انقلاب اسلامی پیروز شود، ایران تقریبا شش میلیون بشکه نفت در روز تولید می کرد و تقریبا پنج میلیون بشکه از آن صادر می شد. از زمان انقلاب تولید و صادرات ایران به طور متوسط کمتر از نصف این مقدار بوده است. گرچه ایران پس از روسیه دومین ذخایر بزرگ گاز جهان را دارد، ولی در بین 15 صادرکننده برتر جهان نیست. تهران بدنبال استفاده از منابع انرژی خود به عنوان اهرم فشار بوده است؛ پس از حمله روسیه به اوکراین، مقامات ایران بارها به اروپای نیازمند به گاز یادآوری کردند «زمستان سخت در راه است»، تا از این طریق به رهبران این قاره فشار وارد اورند تا به خواسته های هسته ای ایران تن دهند

اما بدترین پیامد چشم انداز 1979 برای ایران، نه هدر رفت منابع طبیعی، که از دست رفتن منابع انسانی آن بوده است. سال 2014 وزیر علوم و فناوری ایران مدعی شد که فرار مغزها سالانه 150 میلیارد دلار برای اقتصاد کشور هزینه دارد، که بیش از چهار برابر درامد نفتی ایران از سال 2023 است. سالانه 150000 نفر از ایران خارج می شوند؛ این درحالی است که 70000 دانشجوی عربستانی که خارج از کشور تحصیل می کنند، پس از پایان تحصیلات به کشورشان باز می گردند. چشم انداز 1979 ذهن های تحصیل کرده ایران را به عنوان یک تهدید می بیند؛ ولی چشم انداز 2030 به آنها به عنوان دارایی می نگرد

عربستان هزینه زیادی را صرف برنامه های بلندپروازانه خود برای مدرن سازی اقتصاد کرده است، که از جمله آنها ساخت شهرهای هوشمند همچون نئوم می باشد. نئوم شهری بزرگ در بیابان است که می تواند عربستان را به مرکز فناوری جهان تبدیل کند و حرکت کشور برای تنوع بخشیدن به اقتصاد را تسهیل نماید. این درحالی است که تهران از فناوری، بیشتر برای مقابله با معترضان، مسلح کردن شبه نظامیان نیابتی و حمله به دشمنانش استفاده می کند

نظم و بی نظمی

چشم انداز 2030 عربستان به وضوح از چشم انداز 1979 در پیشبرد رفاه اقتصادی و رضایت شهروندان موفق تر بوده است. اما وقتی صحبت از نفوذ بین المللی می شود، داستان بسیار متفاوت است؛ خلأ قدرت در خاورمیانه و بی ثباتی دائمی، تهدیدی برای چشم انداز 2030 و موهبتی برای چشم انداز 1979 است.

این تفاوت منطقی است زیرا چشم انداز 2030 بر پایه ساخت و ساز است و چشم انداز 1979 بر پایه تخریب. خلأ قدرت و بی ثباتی ناشی از جنگ داخلی لبنان، جنگ عراق و بهار عربی 2011، جاه طلبی ایران را بیشتر کرده و نفوذ این کشور را در جهان عرب عمیق تر نموده است. گرچه نظرسنجی ها حاکی است که عربستان نسبت به ایران از حمایت مردمی بیشتری در جهان عرب برخوردار است، ولی تلاش های ریاض برای مقابله با جاه طلبی های ایران، با شکست مواجه شده است

در دو دهه گذشته ایران و عربستان در درگیری های مرگبار خاورمیانه ،در دو طرف متضاد بودند و از گروههای رقیب در عراق، سوریه، یمن، لبنان و فلسطین حمایت می کردند. در هر یک از این عرصه ها، این ایران بوده که با تکیه بر قدرت سخت خود چیره شده و عربستان را به حاشیه رانده است. تحقیرامیزترین این شکست ها در یمن رقم خورد؛ بین سالهای 2015 تا 2019 ریاض بیش از 200 میلیارد دلار برای مداخله نظامی در یمن برای مقابله با قدرت گرفتن حوثی ها هزینه کرد؛ ولی این مداخله منجر به کشته شدن دهها هزار غیرنظامی شد و در نهایت هم در تضعیف حوثی ها ناکام ماند. امروز حوثی ها که فریاد مرگ بر اسرائیل و مرگ بر آمریکا سر می دهند، نه تنها در قدرت باقی مانده اند، که با آزار کشتی ها در دریای سرخ، برای اقتصاد جهانی مشکل آفرین شده اند

ایران به عنوان تنها حکومت دینی در خاورمیانه، از رادیکالیسم اسلامی برای تقویت نفوذ و قدرت خود استفاده می کند. تقریبا همه تندروهای شیعه از لبنان گرفته تا پاکستان، دوست دارند برای ایران بجنگند. این درحالی که بیشتر رادیکال های سنی از جمله القاعده و داعش، بدنبال سرنگونی دولت عربستان علیرغم تبار سنی آن هستند. جالب آنکه تهران نشان داده است که می تواند و مایل است با گروههای رادیکال سنی که مخالف اسرائیل و آمریکا هستند، همکاری کند؛ چنانکه سیف العدل رئیس فعلی القاعده، دو دهه است در ایران اقامت دارد

اسرائیل یکی از بزرگترین نقطه اختلاف های دو کشور است. چشم انداز 2030 بدنبال عادی سازی روابط با اسرائیل است، درحالی که چشم انداز 1979 مخالف موجودیت اسرائیل می باشد. ایران تنها کشوری در جهان است که به صراحت از حمله 7 اکتبر حماس به اسرائیل ستایش کرد. گرچه هنوز مشخص نیست که تهران تا چه اندازه در برنامه ریزی این عملیات مشارکت داشته، ولی ایران بیشتر بودجه نظامی حماس را تأمین می کند؛ بنابراین مقامات آمریکایی، ایران را شریک جرم حماس می دانند. این حمله موفق شد توافق عادی سازی اسرائیل و عربستان را به تعویق بیندازد

دوستانی قدرتمند

دو کشور خارجی که احتمالا بیشترین نقش را در تعیین سرنوشت این دو چشم انداز خواهند داشت، ایالات متحده و چین هستند. چشم انداز 2030 برای موفقیت، به واشنگتن به عنوان متحد نیاز دارد؛ ولی چشم انداز 1979 بدنبال دشمن سازی از آمریکا است. چشم انداز 2030 مشروط به حمایت امنیتی ایالات متحده است، درحالی که چشم انداز 1979 بدون حمایت اقتصادی چین نمی تواند دوام بیاورد. طبق تخمین ها 90% از صادرات نفت ایران، به چین انجام می شود

باتوجه به وابستگی اقتصادی و استراتژیک ایران به چین، هرگونه تلاش ایالات متحده برای مقابله با جاه طلبی های هسته ای و منطقه ای تهران، نیازمند همکاری با پکن است. دلایلی وجود دارد که نشان می دهد علیرغم رقابت پکن و واشنگتن، چنین همکاری ممکن است رخ دهد. چین و آمریکا منافع مشترکی در منطقه دارند؛ برخلاف روسیه که از بی ثباتی منطقه ای و آشوب در بازارهای نفت سود می برد، پکن و واشنگتن خواهان ثبات سیاسی و جریان آزاد تجارت و انرژی هستند.

لیبرال های آمریکایی پیشتر به ریاض نگاهی دوسونگر داشتند؛ اما رقابت ایالات متحده با چین و حمله روسیه به اوکراین، نگاه واشنگتن را تغییر داد و عربستان که زمانی شریکی مشکل ساز تلقی می شد، اکنون متحدی ارزشمند در نظر گرفته می شود. احتمال توافق عادی سازی بین اسرائیل و عربستان در ازای حمایت نظامی واشنگتن، آرزوی هر دولتی در آمریکا اعم از دموکرات و جمهوری خواه است

البته در شرایط کنونی، هزینه های سیاسی داخلی چنین توافقی، از مزایای چتر امنیتی آمریکا برای عربستان بسیار بیشتر است. نظرسنجی که نوامبر و دسامبر 2023 انجام شد، نشان داد که 95% سعودی ها معتقدند حماس در 7 اکتبر غیرنظامیان اسرائیلی را نکشته است و 96% سعودی ها معتقد بودند که «کشورهای عربی باید فورا تماس دیپلماتیک، سیاسی و اقتصادی با اسرائیل را قطع کنند». این احساسات، بن سلمان را مجبور کرده است تا شروط خود را برای عادی سازی با اسرائیل افزایش دهد. او اخیرا اعلام کرد که ریاض قبل از تأسیس کشور فلسطین، روابط دیپلماتیک با اسرائیل برقرار نخواهد کرد. بن سلمان گرچه فردی خودکامه است؛ ولی نمی تواند نسبت به افکار عمومی بی تفاوت باشد. انور سادات رئیس جمهور مصر نیز خودکامه بود و دیدیم که بعد از عادی سازی روابط با اسرائیل و بی توجهی به خواست مردم، ترور شد

ولی دلایلی وجود دارد که به ما امکان می دهد فکر کنیم سعودی ها در نهایت با آمریکا و اسرائیل توافق خواهند کرد. علیرغم روابط تجاری گسترده این کشور با چین و دوستی با روسیه، ریاض برای محافظت از خود در برابر دشمنان خارجی، تنها می تواند روی ایالات متحده حساب کند و به چنین حمایتی نیاز دارد. حملات ایران در سپتامبر 2019 به آرامکو، نشان داد که عربستان و چشم انداز 2030 چقدر آسیب پذیر است. در نبود ضمانت های امنیتی آمریکا، عربستان ممکن است طی یک دهه، نیم تریلیون دلار برای ساخت نئوم هزینه کند و ایران و نیروهای نیابتی اش ظرف چند روز، آن را با موشک ها و پهپادهای ارزان قیمت نابود کنند

خطرات پیش رو

ناآرامی های مدنی، ایران را در زمره کم ثبات ترین کشورهای جهان قرار داده است. تنها در 15 سال گذشته ایران با سه تظاهرات بزرگ در سالهای 2009، 2019 و 2022 روبرو شد و میلیون ها شهروند به خیابان ها آمدند. با این حال پیش بینی هایی که همیشه در مورد سقوط نظام می شود، نادرست از اب درامده و جمهوری اسلامی به حیات خود ادامه داده است. تاریخ نشان می دهد که دیکتاتوری های انقلابی، اغلب پایدارتر از سلطنت هایی هستند که رو به مدرن شدن می آورند. همانطور که اندیشمندان علوم سیاسی استیون لویتسکی و لوکان وی نوشته اند: «رژیم های انقلابی برخاسته از مبارزه ای پایدار، ایدئولوژیک و خشونت امیز، دوام بیشتری دارند؛ زیرا نیروهای امنیتی قدرتمندی ایجاد می کنند»

گذشته همچنین نشان می دهد که خیزش های موفق مردمی، در کشورهایی رخ نمی دهد که از محرومیت دائمی رنج می برند؛ بلکه در کشورهایی است که بهبود استانداردهای زندگی، در مردم انتظارات بالایی ایجاد می کند. همانگونه که اریک هافر نظریه پرداز اجتماعی نوشته است: «این رنج واقعی نیست که مردم را به شورش وامی دارد، بلکه طعم چیزهای بهتر است». اصلاحات سیاسی می تواند در را به روی تغییرات ناگهانی باز کند و این چیزی است که ایران از آن اجتناب کرده است. آقای خامنه ای به اصول ایدئولوژیک انقلاب کاملا پایبند بوده و معتقد است که کمرنگ شدن این اصول، باعث سقوط جمهوری اسلامی می شود

با این تفاصیل سرنوشتی همچون سرنوشت شاه سابق ایران، ممکن است در انتظار بن سلمان باشد؛ زیرا که وی همچون محمدرضا شاه، راه مدرن سازی را در پیش گرفته و روحانیون و روشنفکران را به حاشیه رانده است. اما عباس میلانی مورخ دلیل سقوط شاه را اینگونه توضیح می دهد: «پهلوی در مواقعی که لازم نبود بیش از حد استبداد به خرج می داد و در مواقعی که لازم بود به اندازه کافی اقتدارگرا نبود»؛ شاید بن سلمان از این مسئله درس گرفته باشد

بزرگترین ترس طبقه حاکم سعودی، نه قیام مردمی همچون انقلاب 1979 ایران، که توطئه ای داخلی و هدفمند علیه ولیعهد است. این سناریو در عربستان سابقه تاریخی نیز دارد؛ مارس 1975 ملک فیصل یکی دیگر از پادشاهان مدرن سعودی، توسط برادرزاده اش هدف گلوله قرار گرفت و کشته شد. انگیزه این اقدام، مرگ برادر قاتل در اعتراضات بود؛ او که یک اسلامگرا بود، تقریبا یک دهه قبل در اعتراض به راه اندازی تلویزیون، کشته شد

بن سلمان رهبری سعودی را در دست دارد و برای رسیدن به این هدف بیش از هر رهبر دیگری در تاریخ این کشور، با نخبگان سیاسی و اقتصادی عربستان درافتاده است. او خانواده سلطنتی را کوچک کرد، سال 2017 صدها تاجر برجسته سعودی را در هتل ریتز کارلتون در حصر قرار داد و طبق گزارش ها بیش از 100 میلیارد دلار از دارایی آنها را مصادره نمود

بن سلمان ممکن است از خطراتی که در انتظارش است، بی خبر باشد؛ حاکمان مستبد معمولا در انتصاب مشاور، وفاداری را به شایستگی ترجیح می دهند و اینگونه خود را از شنیدن حقایق تلخ محروم می کنند. برای مثال شاه در آستانه انقلاب، از خشم مردم دچار شگفتی شده بود و از اینکه دستیاران و مشاورانش حقایق را به او منتقل نکرده بودند، ابراز تأسف می کرد. ممکن است بن سلمان هم در این دام افتاده باشد؛ یکی از مشاوران ولیعهد به من گفت که هرچه مدت حکمرانی بن سلمان طولانی تر شود، به نگاه و قضاوت خود اطمینان بیشتری پیدا می کند و کمتر خود را نیازمند انتقادات سازنده می بیند

بن سلمان با خطرات دیگری نیز مواجه است؛ اصلاحات قضائی در عربستان از اصلاحات اقتصادی و اجتماعی بسیار عقب تر است. تربیت نسل جدیدی از وکلا و قضات سکولار، فرایندی بسیار پرزحمت تر و سخت تر از استخدام مشاوران خارجی برای تغییر ساختار اقتصاد و ساخت شهرهای جدید خواهد بود. بسیاری از مردان سعودی از اینکه سلطه خود را بر زنان از دست داده اند، ناراضی هستند. این پیشرفت نابرابر –اصلاحات سریع اقتصادی و اجتماعی بدون اصلاحات سیاسی همزمان- می تواند منبع ناآرامی باشد. ساموئل هانگتینتون در کتاب خود به نام «نظم سیاسی در جوامع درحال تغییر»، هشدار می دهد که بی ثباتی سیاسی معمولا ناشی از «تغییر سریع اجتماعی و توسعه آهسته نهادهای سیاسی» است

درحال حاضر بن سلمان قدرتمند و محبوب است. گرچه نظرسنجی در عربستان امر نادری است ولی نظرسنجی که نوامبر 2023 انجام شده، نشان می دهد که اکثر سعودی ها به حکومت اطمینان دارند. در مقابل نظرسنجی اخیر در ایران نشان می دهد که بیش از 90% مردم این کشور، احساس نارضایتی یا ناامیدی می کنند. مقابله با تجار برجسته سعودی به اتهام فساد، کاهش حقوق خانواده سلطنتی، زندانی کردن روحانیون بنیادگرا و حذف پلیس مذهبی، همگی باعث افزایش حمایت از ولیعهد شده است؛ ولی بن سلمان لیبرال های سعودی–همچون خاشقچی و لوجین الحثلول فعال حقوق زنان- را نیز سرکوب کرده است

شاید قتل خاشقچی در داخل عربستان چندان مورد توجه قرار نگرفت ولی اعتبار بن سلمان را در غرب لکه دار کرد. پرسروصداترین منتقدان او –همانند منتقدان شاه فقید ایران- لیبرال های غربی هستند که بسیاری او را به صدام تشبیه می کنند. سال 2020 سناتور آمریکایی برنی سندرز گفت که رهبران عربستان «اراذل و اوباش و قاتل» هستند و این رژیم «خطرناک ترین کشور روی زمین» است. ولی در داخل عربستان اگر قرار باشد کسی قدرت بن سلمان را به چالش بکشد، نه لیرال هایی که او را غیردموکرات می دانند، که اسلام گرایانی هستند که اتفاقا معتقدند بن سلمان بسیار لیبرال است

گرچه ولیعهد تلاش می کند ورق بنیادگرایی اسلامی را برگرداند، ولی نتوانسته است آن را به طور کل از بین ببرد. علی شهابی نویسنده عربستانی با اشاره به افراط گرایی اسلامی در این کشور، می گوید بن سلمان «وهابیون را در قفس قرار داد» ولی همانطور که طالبان در افغانستان به حیات خود ادامه دادند و بعد از دو دهه زمام امور کشور را بدست گرفتند، اسلام گرایان عربستانی نیز زنده می مانند. یکی از مفسران مذهبی سعودی در مصاحبه با اکونومیست، اسلامگرایان مخالف بن سلمان را به مورچه هایی تشبیه کرد که در زیرزمین برای خود یک پادشاهی می سازند و افزود: «گرچه بن سلمان دهانشان را بسته، ولی نتوانسته به حکومت آنها پایان دهد»

پیش بینی آینده

در طول نیم قرن گذشته، خاورمیانه دستخوش حوادث بسیار بوده و ترکیب هوا و هوس حاکمان مستبد، مذهب، ثروت نفت و سیاست قدرت های بزرگ، منطقه را به شدت آسیب پذیر کرده است. از جمله این حوادث که پیامدهای جهانی داشته، انقلاب 1979 ایران، حمله عراق به کویت در سال 1990، حملات تروریستی یازده سپتامبر، بهار عربی، ظهور داعش و حملات 7 اکتبر به اسرائیل بوده است

با این پس زمینه، آینده هر دو چشم انداز 2030 و 1979 به سرنوشت رهبران عربستان و ایران و تقاضای جهانی برای انرژی بستگی دارد. اگر پروژه های بن سلمان تبدیل به پروژه هایی پرهزینه و غیرمولد شود، یا اگر قیمت نفت برای مدت طولانی روند کاهشی پیدا کند، افزایش نارضایتی عمومی ممکن است ولیعهد را وادار کند تا ثبات نظام را بر اصلاحات تحول آفرین اولویت دهد.

اما آینده جمهوری اسلامی و چشم انداز 1979 بعد از آقای خامنه ای، مبهم تر است. گرچه این احتمال وجود دارد که قدرت به آرامی به روحانیون وفادار و نظامیان متعهد به آرمان های انقلاب منتقل شود، ولی این احتمال نیز وجود دارد که به سمت حاکمیتی که منافع ملی و اقتصادی ایران را بر دکترین انقلابی اولویت دهد، تغییر کند. تلاش برخی از حامیان مجتبی خامنه ای برای مقایسه او با بن سلمان، نشان می دهد که حتی انقلابیون نسل جوان هم می دانند که چشم انداز آینده نگر، جذاب تر از نگاه و باوری است که رو به عقب دارد

موفقیت یا شکست این دو چشم انداز، پیامدهای جهانی نیز خواهد داشت. شکست چشم انداز 2030 منابع عظیم انرژی عربستان و ایران را تحت کنترل تندروهای شیعه و سنی قرار می دهد و خاورمیانه و اقتصاد جهانی را از رونق و ثبات کمتری برخوردار می کند. برعکس اگر رهبر ایران بعد از فوت آقای خامنه ای رفاه اقتصادی و امنیت مردم را در اولویت قرار دهد، ایران این پتانسیل را خواهد داشت که روزی به یکی از کشورهای جی20 و ستون ثبات جهانی بدل شود

تجربه ناموفق آمریکا در افغانستان و عراق و شکست های بهار عربی، این توهم را در میان مقامات آمریکایی از بین برد که واشنگتن توانایی شکل دهی مثبت به سیاست خاورمیانه را دارد و نشان داد که این بازیگران منطقه هستند که می توانند تعیین کنند کدام دیدگاه غالب شود. اما باتوجه به اینکه چشم انداز 2030 بدنبال حفظ نظم جهان لیبرال به رهبری آمریکا است و چشم انداز 1979 بدنبال شکست آن، ایالات متحده منافعی در موفقیت اولی و شکست دومی دارد. همچنین دیدن عربستان و ایرانی باثبات و مرفه که با خود و با یکدیگر در صلح هستند، به نفع اقتصاد جهانی است. این بدان معناست که جهان باید عربستان را تشویق کند تا برای حفظ تحولات اجتماعی و اقتصادی، اصلاحات سیاسی را نیز در پیش بگیرد و به مردم ایران نیز کمک کند تا از نظامی برخوردار شوند که سیاست هایش سبب رکود داخلی و ناآرامی های منطقه ای نمی شود

منبع: فارین افرز

مترجم: فاطمه رادمهر

نظر شما