twitter share facebook share ۱۳۹۵ مهر ۲۷ 806

كُنْ فِي الْفِتْنَةِ كَابْنِ اللَّبُونِ‏ لَا ظَهْرٌ فَيُرْكَبَ وَ لَا ضَرْعٌ فَيُحْلَب‏؛

در فتنه چون شتر کم سن و سال باش: نه پشتی دارد که سوار شوند و نه شیردانی که بدوشند.

زندگی بشر در بستر تاریخ همواره شاهد جنگها و درگیریها بوده و انسانها بازیچه دست سیاستمدارن. گردنکشانی که با شعارهای فریبنده مردم را با خود همراه می­کنند تا به اهداف خود دست یابند. مردان الاهی همچون علی علیه السلام که با نگاهی ژرف دوردستهای زندگی انسانی را میدیده اند در کلمات گهربار خود مردم را در مواجهه با خطرات گوناگون راهنمایی نموده اند که یکی از این پرتگاهها هنگامه ­ی فتنه است. امام در این سخن به چگونگی رویارویی با فتنه می پردازد.

 

فتنه به چه معناست؟

فتنه معانی متعددی دارد که به برخی از آنها اشاره می گردد:

الف. کفر و شرک؛ چنانکه در برخی روایات، از فتنه بدین معنا استفاده شده است.

ب‌. گمراهی: از آن رو به شیطان «فتّان» گویند که انسان را در فتنه و گمراهی می¬افکند؛

ج‌. عذاب و شکنجه؛

د‌. اختلاف و درگیری بین افراد که گاه به کشتار و خونریزی می انجامد. بررسی فراز مذکور از سخن امیرالمومنین (علیه السلام) این معنا از فتنه را به ذهن نزدیک می گرداند.

 

  چگونگی رویارویی با اختلاف

هنگام بروز نزاع و کشمکش بین احزاب و گروههای مختلف، اشخاص دسته بندی شده، هر کدام به سوی یکی از طرفین درگیری متمایل شده و به طرفداری از او می پردازند، حال آنکه در چنین شرایطی بهترین کار، اتخاذ موضعی میانه و تلاش برای برقراری صلح و آشتی بین دو گروه است؛ همانگونه که در احادیث نیز آمده است؛ «إِصْلَاحُ ذَاتِ الْبَيْنِ أَفْضَلُ مِنْ عَامَّةِ الصَّلَاةِ وَ الصِّيَامِ؛  اصلاح روابط تیره بین افراد، از یک عمر نماز و روزه برتر می باشد.»

 

 ابْنِ اللَّبُونِ

حضرت برای بیان شیوه صحیح برخورد با فتنه، از تشبیه معقول به محسوس  بهره برده اند. «لبون» شتر ماده است و «ابْنِ اللَّبُونِ» به فرزند دو ساله شتر گفته می شود. ویژگی فرزند شتر آن است که نه برای سواری دادن به اندازه کافی نیرو دارد (لَا ظَهْرٌ فَيُرْكَبَ) و نه به سن شیردهی رسیده که بتوان از شیر آن استفاده کرد (وَ لَا ضَرْعٌ فَيُحْلَب.)

این تمثیل گویای این اندرز است که در هنگام بروز فتنه باید به گونه ای عمل نماییم که مورد سوء استفاده هیچ فرد و گروهی قرار نگیریم و هیچیک از طرفین دعوی نتوانند از ما برای دستیابی به مقاصد خود استفاده کنند.

 

این تشبیه دربر گیرنده دو نکته است:

الف- بهره برداری به دو شیوه کلی و جزئی انجام می گیرد. گاه حمایت فرد از یکی از طرفین درگیری، به شکلی است که خود را وقف مطالبات آنان ساخته و به مرکبی راهوار در جهت رسیدن به اهداف گروه بدل می گردد؛ اما گاه این همراهی و هم صدایی همیشگی نیست، بلکه پاره ای اوقات مداخله نموده، توان خود را صرف یاری رساندن به اعضای حزب متبوعش می نماید. شاید در این سخن استفاده کامل و بی وقفه از فرد، به سواری دادن و بهره برداری جزئی و گهگاه از او، به شیردادن شتر تشبیه شده است.

ب- گاه صرف وجود شخص فارغ از اینکه کیست و چه امکاناتی در اختیار دارد، یاری رسان است؛ اما گاه شخصیت فرد به تنهایی، منافع گروه را تأمین نمی نماید، بلکه مهم ثروت، دانش، فرزندان و سایر امکاناتی است که وی در دایره اختیار و قدرت خود دارد و گروه­های درگیر برای رسیدن به اهداف خود نیازمند چنین ابزاری می باشند؛ پس باید هوشیار بود و کوشید تا هیچیک از این دو، مورد سوءاستفاده طرفین نزاع قرار نگیرد.

اجتناب از یاری رساندن به حکام جور، می تواند یکی از مصادیق فرمایش حضرت باشد. بر ما لازم است که با آگاهی، راه سوء استفاده حاکمان ستمگر را از خود سد کنیم، از یاری رساندن به آنان خودداری ورزیم و به گونه ای رفتار نماییم که آنان نتوانند برای رسیدن به مقاصد خود از ما بهره گیرند. علي بن حمزه که یکی از اصحاب امام صادق (علیه السلام) است نقل میکند: «مرا دوستي بود از منشيان و كاتبان بني اميه. از من خواست تا براي ديدار با امام صادق ( عليه السَّلام ) اجازت طلب كنم. از امام اذن خواستم، امام اذن فرمود، چون بر امام وارد شد سلام كرد و نشست سپس گفت: جانم به فدايت: من در ديوان بني اميه كار كردم و دارايي فراوان فراهم نمودم و از أعمال ديوان ديده فرو مي بستم! امام فرمود: اگر بني اميه را كاتباني كه براي آنان بنويسند و عمالي كه فيء را گرد آورند و مدافعاني كه در دفاع از آنان بجنگند و به جماعتشان حاضر شوند نبودند، حق ما را غصب نمي كردند و اگر مردم بني اميه را به آنچه كه داشتند وامي گذاشتند جز آنچه در دست داشتند نمي يافتند.»[1]

 

امر در این روایت، مولوی است یا ارشادی؟

اوامر مولوی به فرمان هایی گفته می شود که مولا در مقام مولا بودن خود آن را صادر می کند؛ اوامر ارشادی به فرمانهایی گفته میشود که مولا در مقام ارشاد و نصیحت و خیرخواهی بنده تذکر می دهد، و صدورش از جهت مقام مولویت نیست. در امر مولوی اگر بنده با فرمان مولا مخالفت کند، شایستگی عقوبت دارد؛ اما در اوامر ارشادی شخص با مخالفت شایستگی عقوبت پیدا نمی کند، اما به گونه ای ضرر می بیند؛ برای مثال:

-           خواب بین الطلوعین حرام نیست، ولی خوابیدن در این ساعت تأثیرات نامطلوبی بر روح و روان انسان به دنبال دارد. بنابراین اگر نهی از خواب با توجه به تأثیرات منفی آن صورت گرفته باشد، ارشادی است. ولی برخی نهی را در اینجا مولوی دانسته اند و در عین حال معتقدند، نهی آنقدر شدید نیست که اثر حرمت را بر انجام عمل مترتب سازد بلکه نتیجه مخالفت با این نهی، تا حد کراهت جاری است و نه بیشتر.

-           بنابر روایات، بهتر آن است که پنیر همراه با گردو میل شود، چرا که پنیر و گردو هر یک به تنهایی بیماری زاست، ولی به همراه هم، شفابخش خواهد بود: «إِنَّ الْجَوْزَ وَ الْجُبُنَّ  إِذَا اجْتَمَعَا كَانَا دَوَاءً، وَ إِذَا افْتَرَقَا كَانَا دَاءً» .

این دو مثال نمونه هایی از اوامر ارشادی است، دستوراتی که شخص در صورت عمل کردن به آن سود می برد و در صورت مخالفت و روی برتافتن از آن سزاوار مجازات نیست، اما بی تردید زیان خواهد دید.

بنا بر نظر مشهور  امر در این حکمت، امر ارشادی است. نتیجه ارشادی بودن این امر آن است که اگر شخص در دفاع از یکی از طرفین، غیبت طرف دیگر را بکند یک گناه مرتکب شده است (گناه غیبت)؛ اما اگر امر در این سخن امام علیه السلام مولوی بوده باشد، شخص دوگناه مرتکب شده و علاوه بر گناه غیبت، به خاطر سرپیچی از امر مولا عقاب می بیند.

برگرفته از درس گفتارهای ایت الله سید مرتضی شیرازی

 


[1] . وسائل الشيعه، ، ۱۴۴/۱۲-۱۴۵، ( ما يكتسب به ) باب ۴۷، ح۱٫

اين روايت به قرينه ي گفته ي سائل كه « از تفحص و پرس و جو در اعمال ديوان و مقتضياتِ آن ديده فرو مي بستم » برمي آيد كه اين روايت در مورد كسي است كه در عمل خود ظلم كرده است و نيز فرمايش امام كه مي فرمود: در دفاع از بني اميه بجنگند » ظهور در آن دارد كه عليه جبهه ي معارضان بر حق وارد جنگ شوند.

نظر شما