اميرمؤمنان على(ع) مالك را از اين آفت سخت پرهيز داده است: «إِيَّاکَ أَنْ تَعِدَهُمْ فَتُتْبِعَ مَوْعِدَکَ بِخُلْفِکَ؛ زنهار كه بدانان وعده دهى و به دنبال آن خلف وعده كنى».
وعده دادن و خلف وعده كردن در حكومتها و مديريتها گاهى به منظور فريب مردمان و ادارهشوندگان براى به دست گرفتن قدرت و بر سر كار آمدن است؛ زمانى ناشى از بىتدبيرى و فقدان برنامه درست؛ در مواردى حاصل نوع نگاه زمامداران و مديران به زمامدارى و مديريت، و به مردمان و ادارهشوندگان؛ و گاهى برآمده از خُلقيات زمامداران و مديران و بيمارى روحى آنان است. در هر صورت كه باشد، وعده و پيمان، بنيانى است كه تمام روابط انسانى و مناسبات اجتماعى در گرو سلامت و پايبندى به آن است، و با آسيب ديدن و شكسته شدن و خلاف ورزيدن در آن، همه چيز آسيب مىبيند و شكسته مىشود.
وعده دادن و آن را پاس داشتن چنان مهم است كه در حديثى كه على(ع) از رسول خدا(ص) روايت كرده، آمده است: «الْعِدَةُ دَيْنٌ، وَيْلٌ لِمَنْ وَعَدَ ثُمَّ أَخْلَفَ؛ وَيْلٌ لِمَنْ وَعَدَ ثُمَّ أَخْلَفَ؛ وَيْلٌ لِمَنْ وَعَدَ ثُمَّ أَخْلَفَ؛ وعده، دَين است؛ واى بر كسى كه وعده دهد و خُلف وعده كند؛ واى بر كسى كه وعده دهد و خُلف وعده كند؛ واى بر كسى كه وعده دهد و خُلف وعده كند».
نوع بيان در اين حديث نشان مىدهد كه موضوع وعده تا چه اندازه مهم است و آنكه خُلف وعده مىكند چه جايگاهى دارد. اينگونه تهديدها نادر است و فقط در مورد خلافى است كه آن خلاف بالاترين حرمتشكنى و ستمگرى شمرده شود. در منطق دين، وعده از هر چيز حتّى دَين بالاتر است، چنانكه از پيامبراكرم(ص) روايت شده است كه فرمود: «الْوَاعِدُ بِالْعِدَةِ مِثْلُ الدَّيْنِ أَوْ أَشَدُّ؛ وعدهاى كه داده مىشود مانند دَينْ يا مهمتر از آن است.»
انسان تا وعده نداده است آزاد است، امّا چون وعده داد، در گرو آن است و آزاد نمىشود مگر به وعده خود عمل كند. به بيان على(ع): «الْمَسْؤُولُ حُرٌّ حَتَّى يَعِدَ؛ آنكه از او چيزى خواستهاند تا وعده نداده آزاد است».
آن حضرت چون حكومت را به دست گرفت، در نخستين خطبه حكومتى خود در اينباره فرمود: «ذِمَّتِي بِمَا أَقُولُ رَهِينَةٌ وَ أَنَا بِهِ زَعِيمٌ... وَ اللهِ مَا كَتَمْتُ وَشْمَةً وَ لاَ كَذَبْتُ كِذْبَةً؛ پيمان من بدانچه مىگويم در گرو است، و به درستى گفتارم متعهد و پايبندم... به خدا سوگند، به اندازه سر سوزنى چيزى را از شما پنهان ندارم و هيچگونه دروغى به شما نگويم.»
زمامداران و مديران، به هيچوجه، نبايد وعدههايى دهند كه توان اجراى آن را ندارند يا اطمينان به عملى شدنش وجود ندارد. اميرمؤمنان على(ع) در اين باره تأكيد فرموده است: «لاَ تَعِدَنَّ عِدَةً لاَ تَثِقُ مِنْ نَفْسِکَ بِإِنْجَازِهَا؛ هرگز وعدهاى نده كه نسبت به انجام دادن آن از خود مطمئن نيستى».
در منطق امام على(ع) چنين است كه هرگاه وعدهاى داده مىشود، پيوسته بايد در نظر باشد و لوازم تحقق آن فراهم گردد و هرگز از نظر دور نشود: «اُذْكُرْ وَعْدَکَ؛ وعده خود را [ همواره ] به ياد داشته باش.»
زيرا وعده چيزى نيست كه از گردن زمامداران و مديران برداشته شود، چنانكه در حديث امام صادق(ع) آمده است: «عِدَةُ الْمُؤْمِنِ نَذْرٌ لاَ كَفَّارَةَ لَهُ؛ فَمَنْ أَخْلَفَ فَبِخُلْفِ اللهِ بَدَأَ، وَ لِمَقْتِهِ تَعَرَّضَ، وَ ذلِکَ قَوْلُهُ: (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لاَ تَفْعَلُونَ)؛ وعده مؤمن نذرى است كه كفّارهاى برايش [ متصوّر ] نيست. زيرا هر كه خُلف وعده كند، قبل از هر چيز با خدا خُلف وعده كرده و خود را در معرض خشم و دشمنى او قرار داده است، و اين سخن خداوند است آنجا كه مىفرمايد: اى كسانى كه ايمان آوردهايد! چرا چيزى مىگوييد كه انجام نمىدهيد؟»
خُلف وعده در حكومت و مديريت، تمام تكيههاى اعتقادى و اعتمادى را مىشكند و سرمايههاى اعتقادى و سرمايههاى اجتماعى را مضمحل مىسازد، چنانكه امام(ع) به مالكاشتر هشدار داده است: «وَ الْخُلْفُ يُوجِبُ الْمَقْتَ عِنْدَ اللهِ وَ النَّاسِ. قَالَ اللهُ سُبْحَانَهُ: (كَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لاَ تَفْعَلُونَ )؛ و خُلف وعده، دشمنى خدا و مردم را به بار مىآورد. خداى پاك از هر كاستى فرموده است: «دشمنى بزرگ در نزد خدا آن است كه چيزى را بگوييد و به كردار درنياوريد».
خُلف وعده در حكومت و مديريت، ايستادن در برابر مردمان و پايمال كردن حقوق آنان، و مقابله با خداى عالميان و نفى سنّتهاى حاكم بر جهان است، و بىگمان اينگونه حكومت و مديريت راه هر فساد و نامردمى، و تباهى و ستمگرى را هموار مىكند و در نهايت نابودى را بر خود مقرر مىنمايد.
*دکتر مصطفی دلشاد تهرانی
نظر شما