آن حضرت از همان ابتداى شكل‏ گيرى حكومت خود، اجازه نداد كه بيعت با وى به كسى تحميل شود و به امنيت فردى و سياسى تجاوزی صورت گیرد، حريم آزادى انديشه شكسته شود، تحميل سياسى پا بگيرد و حكومت به تغلّب و تسلّط آلوده گردد. بيعت با امام (ع) آگاهانه و آزادانه صورت گرفت، چنان كه فرمود: «لَمْ تَكُنْ بَيْعَتُكُمْ إِيَّايَ فَلْتَةً؛ بيعت شما با من بى ‏انديشه و ناگهانى و بى ‏تدبير نبود.»

پس از بيعت همگانى با اميرمؤمنان على(ع) چند نفر مخالفت كردند و بيعت ننمودند، و امام (ع) اجازه نداد يارانش متعرّض آنان شوند يا آنان را تحت فشار قرار دهند و با زور از آنان بيعت بگيرند؛ حتّى آزادى و امنيت آنان را تضمين نمود، چنان كه پس از ابا كردن سعدبن‌ابى ‏وقّاص از بيعت، حضرت فرمود كه او را آزاد بگذارند؛ و نيز چون برخى خواستند عبداللَّه‌بن‌عمر را به خاطر سر باز زدنش از بيعت تحت فشار قرار دهند، امام (ع) اجازه نداد و فرمود آزادش بگذاريد، من او را ضمانت مى ‏كنم. 

در حكومت امام (ع) هيچ يك از اين مخالفان به صرف مخالفتشان تحت فشار قرار نگرفتند و امنيت‌شان تهديد نشد و از آزادى محروم نشدند، كه بنيان حكومت اميرمؤمنان على(ع) بر آزادى و دادگرى بود، چنان‏كه آن حضرت در نامه‏ اى به مردم كوفه هنگامى كه از مدينه به بصره مى‏ رفت تا فتنه پيمان‏ شكنان و آشوب‏ طلبان جمل را فرو نشاند، چنين نوشت: «مِنْ عَبْدِ اللَّهِ عَلِيٍّ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ إِلَى أَهْلِ الْكُوفَةِ، جَبْهَةِ الْأَنْصَارِ، وَ سَنَامِ الْعَرَبِ. أَمَّا بَعْدُ، فَإِنِّي أُخْبِرُكُمْ عَنْ أَمْرِ عُثْمانَ حَتَّى يَكُونَ سَمْعُهُ كَعِيَانِهِ. إِنَّ النَّاسَ طَعَنُوا عَلَيْهِ، فَكُنْتُ رَجُلًا مِنَ الْمُهَاجِرِينَ أُكْثِرُ اسْتِعْتَابَهُ، وَ أُقِلُّ عِتَابَهُ، وَ كَانَ طَلْحَةُ وَ الزُّبَيْرُ أَهْوَنُ سَيْرِهِمَا فِيهِ الْوَجِيفُ، وَ أَرْفَقُ حِدَائِهِمَا الْعَنِيفُ. وَ كَانَ مِنْ عَائِشَةَ فِيهِ فَلْتَةُ غَضَبٍ، فَأُتِيحَ لَهُ قَوْمٌ فَقَتَلُوهُ، وَ بَايَعَنِي النَّاسُ غَيْرَ مُسْتَكْرَهِينَ وَ لَا مُجْبَرِينَ، بَلْ طَائِعِينَ مُخَيَّرِينَ؛ از بنده خدا، على اميرمؤمنان، به مردم كوفه كه در ميان انصار پايه‏اى ارجمند دارند، و در عرب مقامى بلند. من شما را از كار عثمان آگاه مى ‏كنم، چنان‏كه شنيدن آن همچون ديدن بُوَد: مردم بر عثمان خرده گرفتند. من يكى از مهاجران بودم، بيش تر خشنودى وى را مى‏ خواستم و كم تر سرزنشش مى‏ نمودم، و طلحه و زبير آسان‏ترين كارشان آن بود كه بر او بتازند، و برنجانندش و ناتوانش سازند. عايشه نيز سر بر آورد و خشمى را كه از او داشت، آشكار كرد و دسته‏اى بر او تاختند و غرق خونش ساختند پس مردم بدون اكراه و اجبار و از سر ميل و اختيار با من بيعت كردند.»

اميرمؤمنان على(ع) فراهم‌كردن امنيت همه جانبه را مقصدى اساسى مى ‏دانست كه در سايه آن رشد و تعالى مردمان سامان مى ‏يابد، چنان‏كه فرموده است: «اللَّهُمَّ إِنَّكَ تَعْلَمُ أَ نَّهُ لَمْ يَكُنِ الَّذِي كَانَ مِنَّا مُنَافَسَةً فِي سُلْطَانٍ، وَ لَا الْتِمَاسَ شَيْ‏ءٍ مِنْ فُضُولِ الْحُطَامِ، وَلكِنْ لِنَرُدَّ الْمَعَالِمَ مِنْ دِينِكَ وَ نُظْهِرَ الْإِصْلَاحَ فِي بِلَادِكَ. فَيَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِكَ، وَ تُقَامَ الْمُعَطَّلَةُ مِنْ حُدُودِكَ؛ خدايا! تو مى ‏دانى آن‏چه از ما رفت، نه به خاطر رغبت در قدرت بود، و نه به خاطر رسيدن به چيزى از بهره ‏هاى ناچيز دنيا، بلكه مقصد ما آن است كه نشانه‏ هاى دين تو را به جامعه باز گردانيم و اصلاح را در شهرهاى تو آشكار نماييم، تا بندگان ستمديده ‏ات را امنيت فراهم آيد و حدود اجرا نشده‏ات ( عدالت ) به اجرا درآيد.»

با ظهور نشانه ‏هاى دين و ديانت و برپايى مرزهاى شريعت، امنيت معنوى و فرهنگى، و نيز ديگر امنيت‏ها به درستى فراهم مى‏ شود. آن‏جا كه مرزهاى امنيت معنوى و فرهنگى سست و بى ‏بنياد است، ساير امنيت‏ها نيز به شدّت آسيب ‏پذير است. اميرمؤمنان (ع) اسلام را مايه امنيت اساسى معرفى كرده و فرموده است: «الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِي شَرَعَ الْإِسْلَامَ فَسَهَّلَ شَرَائِعَهُ لِمَنْ وَرَدَهُ، وَ أَعَزَّ أَرْكَانَهُ عَلَى مَنْ غَالَبَهُ، فَجَعَلَهُ أَمْنًا لِمَنْ عَلِقَهُ، وَ سِلْمًا لِمَنْ دَخَلَهُ؛ سپاس خداى را كه راه اسلام را گشود و در آمدن به آبشخورهاى آن را بر تشنگان آن آسان فرمود؛ و اركان آن را استوار ساخت تا كسى را ياراى چيرگى بر آن نباشد؛ و آن را امنيتى قرار داد براى هر كه در آن چنگ زند؛ و آن را مايه صلح و آرامش ساخت براى هر كه بدان وارد شود.»

البتّه بايد در نظر داشت كه وجوه مختلف امنيت، سخت با يكديگر پيوند دارند و هر يك بر ديگر وجوه به شدّت تأثير مى‏ گذارد، چنان‏كه با آسيب ديدن امنيت اجتماعى و سياسى، امنيت معنوى و فرهنگى، يا امنيت اقتصادى و شغلى، و جز اين‏ها آسيب مى ‏بيند و بالعكس. اميرمؤمنان(ع) در عهدنامه مالك اشتر، در اين باره به مالك چنين يادآور شده است: «براى كسانى كه به تو نياز دارند، زمانى معيّن كن كه در آن فارغ از هر كارى به آنان بپردازى. براى ديدار با ايشان به مجلسى عام بنشين، مجلسى كه همگان در آن حاضر توانند شد، و در آن مجلس برابر خدايى كه تو را آفريده فروتن باش و سپاهيان و يارانت را كه نگهبانانند يا تو را پاسبانان، از آنان بازدار، تا سخنگويشان بى ‏هراس و بى‏ درماندگى در گفتار سخن خويش بگويد، كه من از رسول خدا(ص) بارها شنيدم كه مى ‏فرمود: هرگز امّتى را پاك و آراسته نخوانند كه در آن امّت بى ‏آن‏كه بترسند و در گفتار در مانند، حقّ ناتوان را از توانا نستانند.»

امام على(ع) در راه فراهم كردن امنيت اجتماعى و سياسى هر نوع خودكامگى در عرصه حكومت را به زير پا گذاشت و فضايى آكنده از امنيت را در مناسبات حكومتى عرضه داشت، چنان‏كه در ضمن خطبه ‏اى فرمود: «فَلَا تُكَلِّمُونِي بِمَا تُكَلَّمُ بِهِ الْجَبَابِرَةُ،وَ لَا تَتَحَفَّظُوا مِنِّي بِمَا يُتَحَفَّظُ بِهِ عِنْدَ أَهْلِ الْبَادِرَةِ، وَ لَا تُخَالِطُونِي بِالْمُصَانَعَةِ، وَ لَا تَظُنُّوا بِيَ اسْتِثْقَالًا فِي حَقٍّ قِيلَ لِي، وَ لَا الْتِمَاسَ إِعْظَامٍ لِنَفْسِي، فَإِنَّهُ مَنِ اسْتَثْقَلَ الْحَقَّ أَنْ يُقَالَ لَهُ أَوِ الْعَدْلَ أَنْ يُعْرَضَ عَلَيْهِ، كَانَ الْعَمَلُ بِهِمَا أَثْقَلَ عَلَيْهِ. فَلَا تَكُفُّوا عَنْ مَقَالَهٍ بِحَقٍّ أَوْ مَشُورَةٍ بِعَدْلٍ، فَإِنِّي لَسْتُ فِي نَفْسِي بِفَوْقِ أَنْ أُخْطِئَ، وَ لَا آمَنُ ذلِكَ مِنْ فِعْلِي، إِلَّا أَنْ يَكْفِيَ اللَّهُ مِنْ نَفْسِي مَا هُوَ أَمْلَكُ بِهِ مِنِّي؛ با من چنان‏كه با جبّاران سخن مى‏ گويند، سخن مرانيد، و چنان‏كه با مستبدّان، محافظه ‏كارى مى‏ كنند از من كناره مجوييد، و با ظاهرآرايى و به طور تصنّعى آميزش مداريد، و شنيدن حق را بر من سنگين مپنداريد، و نخواهم مرا بزرگ انگاريد، چه آن كس كه شنيدن سخن حق بر او گران افتد و نمودن عدالت بر وى دشوار بُوَد، كار به حقّ و عدالت بر او دشوارتر است. پس، از گفتن حق، يا راى زدن در عدالت باز مايستيد، كه من خويشتن را برتر از آن نمى‏ دانم كه اشتباه نكنم، و نه در كار خويش از خطا ايمنم، مگر كه خدا مرا در كار نفس كفايت كند كه از من بر آن تواناتر است.»

اميرمؤمنان (ع) در پى آن بود كه امنيتى فراگير در جهت رشد و تعالى مردمان فراهم نمايد و فرمان‏هاى حكومتى آن حضرت در اين باره مايه شگفتى است. امام (ع) در دستورالعملى به مأموران گرفتن زكات، نكاتى بيان فرموده كه نشان‏ دهنده ديدگاه امام (ع) درباره امنيت اجتماعی - اقتصادى و مناسبات مربوط بدان است: «برو با ترس از خدا، كه يگانه است و بى ‏همتا. مسلمانى را مترسان! و اگر او را خوش نيايد، بر سَرِ وى مَران! و بيش از حقّ خدا از مال او مستان! چون به قبيله رسى، بر سرِ آب آنان فرود آى و به خانه‏ هايشان در مياى! پس آهسته و آرام به سوى ايشان رو تا به ميان آنان رسى و سلامشان كن و در درود گفتن كوتاهى مكن! سپس بگو: بندگان خدا! آيا خدا را در مال‏هاى شما حقّى است تا آن را به ولىّ او بپردازيد؟ اگر كسى گفت: نه! متعرّض او مشو؛ و اگر كسى گفت: آرى! با او برو، بى ‏آن‏كه او را بترسانى يا بيمش دهى، يا بر او سخت‌گيرى يا كار را بر او سخت گردانى! آن‏چه از زر يا سيم به تو دهد، بگير؛ و اگر او را گاو و گوسفند و شترهاست، بى‏رخصتِ او ميان آن در مشو كه بيشتر آن رمه، او راست؛ و چون به رمه رسيدى چونان كسى به ميانشان مرو كه بر رمه چيرگى دارد يا خواهد كه آن‏ها را بيازارد؛ و چارپايان را از جاى مگريزان و مترسان، و با صاحب و همدم آنان در میانشان بدرفتارى مكن! پس مال را دو بخش كن و خداوندِ مال را مخيّر گردان و هر بخش را برگزيد، بپذير و بر او خُرده مگير. پس، مانده را دو بخش كن و او را مخيّر گردان و هر بخش را كه برداشت متعرّض او مشو. پس پيوسته چنين كن تا آن‏چه از مالِ او باقى مى ‏آيد، حقّ خدا را ادا كردن شايد. پس حقّ خدا را از او بگير [و اگر گمان زيان كند] و خواهد آن‏چه را قسمت شده به هم زند، بپذير.»

اين همه سفارش براى آن است كه ايجاد امنيت هدفى اساسى در حكومت است و جز در سايه امنيتى همه جانبه و فراگير نمى‏ توان رشد و توسعه و تعالى فراهم نمود.

امنيت اقتصادى بايد همه‌جانبه و فراگير باشد، براى توليد‌كنندگان، توزيع‌كنندگان، عرضه‌كنندگان، بازرگانان، خدمتگیران، مصرف‌كنندگان و جز آنان. اميرمؤمنان على(ع) در اين باره در عهدنامه مالك اشتر چنين فرموده است: «ديگر اين‏كه نيكى به بازرگانان و صنعتگران را بر خود بپذير، و سفارش كردن به نيكويى درباره آنان را به عهده ‏گير، چه كسى كه بر جاى بُوَد و چه آن كه با مال خود از اين سو بدان سو رود، و با دسترنج خود كسب كند، كه آنان مايه‏ هاى منفعت‌اند و پديدآورندگان وسيله‌هاى آسايش و راحت، و آورنده آن از جاهاى دور دست و دشوار، در بيابان و دريا و دشت و كوهسار؛ جايى كه مردمان در آن‏جا گرد نيايند و در رفتن بدان جا دليرى ننمايند. اين بازرگانان مردمى آرام اند و نمى ‏ستيزند، و آشتى جويند و فتنه ‏اى نمى ‏انگيزند. به كار آنان بنگر، چه در آن‏جا باشند كه خود به سر مى ‏برى و يا در شهرهاى ديگر. و با اين همه بدان كه ميان بازرگانان بسيار كسان‌اند كه معاملتى بد دارند، بخيلند و در پى احتكارند. سود خود را مى‏ كوشند و كالا را به هر بها كه خواهند مى ‏فروشند، و اين سودجويى و گرانفروشى زيانى است براى همگان، و ننگ است بر واليان. پس بايدت از احتكار منع نمود كه رسول خدا(ص) از آن منع فرمود. و بايد خريد و فروش آسان صورت پذيرد و با ميزان عدل انجام گيرد. با نرخ‏هاى رايج بازار، نه به زيان فروشنده و نه خريدار. و آن كه پس از منع تو دست به احتكار زند، او را كيفر ده و عبرت ديگران گردان، و در كيفر او اسراف روا مدان.»

وجوه ياد شده از امنيت در سايه امنيت قضايى به درستى تأمين مى‏ شود و چنان چه دستگاه قضایی ناتوان از فراهم کردن امنیت همه جانبه با حفظ همه حرمت ها و کرامت ها باشد، دیگر عرصه های امنیت به شدّت آسیب می بیند. امام (ع) درباره فراهم كردن امنيت قضايى در عهدنامه مالك اشتر چنين رهنمود داده است: «و براى داورى ميان مردم خود آن را گزين كه نزد تو برترين است. آن كه كارها بر او دشوار نگردد و ستيز خصمان وى را به لجاجت نكشاند، و در خطا پايدار نَبُوَد، و چون حق را شناخت در بازگشت بدان در نمانَد. و نفس او به طمع ننگرد، و تا رسيدن به حق، به اندك شناخت بسنده نكند، و در شبهت ها درنگش از همه بيش باشد و حجّت را بيش از همه به كار بَرَد، و از آمد و شد صاحبان دعوى كم‏تر به ستوه آيد و در آشكار گشتن كارها شكيباتر بُوَد و چون حكم روشن باشد در داورى قاطع‏تر. آن كس كه ستايش فراوان وى را به خودبينى نكشاند و خوشامدگويى او را بر نيانگيزاند، و اينان اندك‏اند. پس داورى چنين كس را فراوان تيماردار و در بخشش بدو گشاده دستى به كار آر، چندان كه نياز وى به مردمان كم افتد؛ و رتبت او را نزد خود چندان بالابر كه از نزديكانت كسى درباره وى طمع نكند، و از گزند مردمان نزد تو ايمن ماند. در اين باره نيك بنگر كه اين دين در دست بدكاران گرفتار بود، كه در آن از روى هوس مى ‏راندند و به نام دين دنيا را مى‏ خوردند.»

دستگاه قضایی ای می تواند رکن اساسی تأمین امنیت همه جانبه باشد که از عالم ترین، آگاه ترین، تواناترین، متخصص ترین و پاکدامن ترین انسان ها در این عرصه تشکیل شده باشد و دارای استقلال کامل و تأمین به تمام معنا باشد و هیچ کس نتواند به آن تعدّی کند و مسیر حق و عدالت را در کار آن تغییر دهد .

نظر شما