«قَدْ أَحْيَا عَقْلَهُ وَ أَمَاتَ نَفْسَهُ حَتَّى دَقَّ جَلِيلُهُ وَ لَطُفَ غَلِيظُهُ، وَ بَرَقَ لَهُ لَامِعٌ کَثِيرُ الْبَرْقِ، فَأَبَانَ لَهُ الطَّرِيقَ وَ سَلَکَ بِهِ السَّبِيلَ، وَ تَدَافَعَتْهُ الْأَبْوَابُ إِلَى بَابِ السَّلَامَةِ، وَ دَارِ الْإِقَامَةِ، وَ ثَبَتَتْ رِجْلَاهُ بِطُمَأْنِينَةِ بَدَنِهِ فِي قَرَارِ الْأَمْنِ وَ الرَّاحَةِ بِمَا اسْتَعْمَلَ قَلْبَهُ وَ أَرْضَى رَبَّهُ»؛ (همانا خِرَد خود را زنده گردانْد، و نفس خویش را میرانْد، چندان که درشتی [وجود] او نزار شد و غلظت [و خشونت] طبعش لطیف گشت. نوری سخت درخشان برای او بدرخشید، و راه را برای وی روشن گردانید، و او را در راه راست راند، و از دری به دری تا به درِ سلامت کشاند و خانه اقامت، و دو پای او در قرارگاه ایمنی و آسایش استوار شد، به آرامشی که در بدنش پدیدار شد، بدانچه دل خود را در آن به کار بُرد و پروردگار خویش را خشنود گردانْد).
هدف غایی تربیت، آن است که انسان به چنین مرتبهای رسد؛ انسانی شود: عقلانی و بینا، پاک از نفسانیّت، پیراسته از غلظت و خشونت و آراسته به رحمت و سلامت، دل سپرده به حقّ و دست یافته به رضایت حقّ. در واقع رسالت پیامآوران الهی این بوده است که انسان را به سوی چنین مرتبهای راه نمایند.
نقش اصلاح رابطه انسان با خدا در افق تربیت
برای اینکه انسان بتواند به سوی غایت تربیتش گام زند، لازم است رابطهاش با خدا اصلاح شود؛ برای تحقّق این امر، آدمی باید به تمام معنا بندگی نماید و از بندگی غیرخدا آزاد شود و آخرتگرایی مدار زندگی او گردد. امام علی (ع) دراین باره می فرماید: «مَنْ أَصْلَحَ مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللهِ، أَصْلَحَ اللهُ مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ النَّاسِ، وَ مَنْ أَصْلَحَ أَمْرَ آخِرَتِهِ، أَصْلَحَ اللهُ أَمْرَ دُنْیَاهُ»؛ (هرکه میان خود و خدا را اصلاح کند، خدا میان او و مردم را اصلاح کند، و هرکه کار آخرت خود را درست کند، خدا دنیای او را سامان دهد).
«فَبَعَثَ اللهُ مُحَمَداً، صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، بِالْحَقِّ لِیُخْرِجَ عِبَادَهُ مَنْ عِبَادَةِ الْأَوْثَانِ إِلَی عِبَادَتِهِ، وَ مِنْ طَاعَةِ الشَّیْطَانِ إِلَی طَاعَتِهِ»؛ (پس خداوند محمّد (ص) را به حقّ برانگیخت تا بندگانش را از پرستش بتان برون آرد و به عبادت او وارد سازد و از پیروی شیطان برهاند و به اطاعت خدا راه برد).
با اصلاح رابطه انسان با خدا و قرار گرفتن آدمی در مدار بندگی خدا، سیر کمالی انسان سامان مییابد و وجود او بستر جلوه یافتن اسما و صفات الهی و کمالاتی میشود که لایق آن است و استعداد فعلیّت یافتن آنها را دارد.
نقش اصلاح رابطه انسان با خودش در افق تربیت
برای رفتن به سوی مقصد تربیت، لازم است انسان از حقوق و مسئولیّتهای خویش آگاه شود و عدالت و رحمت و حکمت خدا را بشناسد و خود را بر آن اساس، سامان دهد و بر مدار پروای الهی زیست کند. امام علی (ع) در آغاز نامه تربیتی خویش به فرزندش امام حسن (ع) چنین سفارش کرده است:
«فَإِنِّي أُوصِيکَ بِتَقْوَى اللهِ أَيْ بُنَيَّ وَ لُزُومِ أَمْرِهِ، وَ عِمَارَةِ قَلْبِکَ بِذِكْرِهِ، وَ الإِعْتِصَامِ بِحَبْلِهِ. وَ أَيُّ سَبَبٍ أَوْثَقُ مِنْ سَبَبٍ بَيْنَکَ وَ بَيْنَ اللهِ - عَزَّ و جَلَّ - إِنْ أَنْتَ أَخَذْتَ بِهِ؟»؛ (فرزندم! تو را سفارش میکنم به پروای الهی داشتن و دلت را به یاد او آبادان نمودن و به ریسمان اطاعتش چنگ زدن. و چه رشته ای استوارتر از رشته ای که میان تو و میان خدای ارجمند و باشکوه می باشد چنانچه تو آن را به دست گیری!؟).
هیچ چیز چون پرواپیشگی نگهدار آدمی و راهبر او به سوی تعالی نیست:
«أُوصِیکُمْ عِبَادَ اللهِ بِتَقْوَی اللهِ وَ طَاعَتِهِ، فَإِنَّهَا النَّجَاةُ غَداً وَ الْمَنْجَاةُ أَبَداً»؛ (بندگان خدا! شما را به پروای الهی و فرمانبرداری او سفارش میکنم، که نجات فردا در آن است و مایه رهایی جاودان است).
آنچه آدمیان را به کمال مطلوبشان میرساند، در سایه پرواپیشگی به دست میآید و هیچ چیز مانند آن، یاری رسانندۀ مردم در شکوفایی استعدادهایشان در جهت کمال مطلق نیست:
«وَ أَوْصَاکُمْ بِالتَّقْوَی وَ جَعَلَهَا مُنْتَهَی رِضَاهُ وَ حَاجَتَهُ مِنْ خَلْقِهِ»؛ (خداوند به پرواداری تان سفارش کرده و آن را نهایت خشنودی خود و خواستش از بندگان قرار داده).
آنچه آدمی را در عرصههای گوناگون زندگی چون دژی استوار نگه میدارد و زمینه وصول به غایت تربیت را فراهم مینماید، پرواداری است که مایه شکلگیری و قوام و دوام اخلاقیّات است، و امام علی (ع) آن را چنین معرّفی کرده است: «التُّقَی رَئِیسُ الْأَخْلَاقِ»؛ (پرواداری سرآمد اخلاق است).
نقش اصلاح رابطه انسان با جامعه در افق تربیت
انسان موجودی اجتماعی است و نمیتواند جز در میان جمع و براساس روابط مبتنی بر سِلم و پاسداشت حرمت و حقوق مردم و احسان و خدمت به دیگران به سوی غایت تربیت سیر کند. سعادت حقیقی و کامل، جز در پرتو همکاریهای اجتماعی سالم و صالح میسّر نیست؛ اگر هم سعادتی حاصل شود، سعادت حقیقی و کامل و همهجانبه نخواهد بود. از منظر آموزههای امام علی (ع) چنین زیستی برترین کارهاست؛ وی دراین باره می فرماید:
«إِنَّ اللهَ تَعالَى حَرَّمَ حَرَاماً غَيْرَ مَجْهُولٍ، وَ أَحَلَّ حَلاَلاً غَيْرَ مَدْخُولٍ، وَ فَضَّلَ حُرْمَةَ الْمُسْلِمِ عَلَى الْحُرَمِ كُلِّهَا، وَ شَدَّ بِالْإِخْلاَصِ وَ التَّوحِيدِ حُقُوقَ الْمُسْلِمِينَ فِي مَعَاقِدِهَا، فَالْمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ الْمُسْلِمُونَ مِنْ لِسَانِهِ وَيَدِهِ إِلَّا بِالْحَقِّ، وَ لَايَحِلُّ أَذَى الْمُسْلِمِ إِلَّا بِمَا يَجِبُ»؛ (بیگمان خداوند حرامی را حرام کرده که ناشناخته نیست، و حلالی را حلال کرده که از عیب خالی است؛ و حرمت مسلمانان را از دیگر حرمتها برتر نهاده، و حقوق آنان را به اخلاص و یکتاپرستی پیوند داده است. پس مسلمان کسی است که مسلمانان از دست و زبان او آزاری نبینند جز آنکه برای حقّ بُوَد، و گزندِ مسلمان روا نیست جز در آنچه [براساس قانون] واجب شود).
در این بیان، چون سخن از حلال و حرامِ اسلام است، امام (ع) از تعبیر مسلمان استفاده کرده است، امّا در واقع سخن از حرمت و حقوق انسانها به میان آمده است؛ منظور از مسلمانان هم، تنها ازآن روست که محیط صدور و فضای بیان، جامعه اسلامی بوده است، وگرنه آیات و روایات و قرینه های متعدّدی بر شمول مضمون این بیان دلالت دارد. هر انسانی از هر دین و مذهب و مرامی، حقوقی همچون حقّ حیات، امنیّت اجتماعی و اقتصادی، بهرهمندی از عدالت و انصاف، برائت از اتّهام و جرم (مگر خلاف آن ثابت شود)، حقّ دفاع از سرزمین خود، حقّ تأمین اجتماعی و جز اینها دارد که همگان باید آن را محترم شمارند.
هیچ نوع آزار و گزندی نسبت به هیچکس روا نیست، مگر آنکه خود دست به کاری زند که حرمتش نقض شود و در این صورت، قانون برای جلوگیری از تجاوز و دفاع از حقوق دیگران، متناسب با جرم او، مجازاتش می کند.
نقش اصلاح رابطه انسان با طبیعت در افق تربیت
طبیعت، خاستگاه انسان است و همچون مادر اوست. شناخت طبیعت به عنوان مظهر حقّ و آیت الهی و بهرهمندی درست از آن و پرهیز از تخریب و آسیب زدن به آن در جهت سیر به سوی کمال مطلق از اهداف مهمّ تربیت به شمار می رود. دقّت و تفکّر در آفرینش هستی و لطایف صُنع الهی، انسان را به حقیقت هستی راه مینماید؛ امام علی (ع) در سخن خود به این موضوع، این گونه توجّه داده است:
«وَ لَوْ فَكَّرُوا فِي عَظِيمِ الْقُدْرَةِ، وَ جَسِيمِ النِّعْمَةِ لَرَجَعُوا إِلَى الطَّرِيقِ وَ خَافُوا عَذَابَ الْحَرِيقِ، وَلَكِنِ الْقُلُوبُ عَلَيِلَةٌ، وَ الْبَصَائِرُ مَدْخُولَةٌ»؛ (اگر در عظمت قدرت و بزرگی نعمت او میاندیشیدند، به راه راست بازمیگردیدند و از آتش سوزان عذاب میترسیدند؛ لیکن دلها بیمار است و بینشها عیبدار).
درست زیستن در بستر طبیعت و پاسداشت آن، نشانه کمال آدمی است؛ امام (ع) بر چنین زیستی تأکید کرده و فرموده است: «إِتَّقُوا اللهَ فِي عِبَادِهِ وَ بِلَادِهِ، فَإِنَّکُمْ مَسْؤُولُونَ حَتَّی عَنِ الْبِقَاعِ وَ الْبَهَائِمِ»؛ (خدا را پروادارید در حقّ بندگان و سرزمینهای او، که شما همگان مسئولید حتّی دربارۀ سرزمینها و چارپایان).
امام علی (ع) گذران درست زندگی را در گرو آبادگری زمین دانسته است و دراین باره فرموده است: «إِنَّ مَعَایِشَ الْخَلْقِ خَمْسَةٌ: الْإِمَارَةُ وَ الْعِمَارَةُ وَ التِّجَارَةُ وَ الْإِجَارَةُ وَ الصَّدَقَاتُ ... وَ أَمَّا وَجْهُ الْعِمَارَةِ فَقَوْلُهُ تَعَالَی: «هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَکُمْ فِیهَا» ، فَأَعْلَمَنَا سُبْحَانَهُ أَنَّهُ قَدْ أَمَرَهُمْ بِالْعِمَارَةِ سَبَباً لِمَعَایِشِهِمْ»؛ (به درستی که گذران زندگی مردم در پنج امر است: حکمرانی، آبادانی، تجارت، اجاره و مالیاتها... ؛ امّا توجیه و راهنمای آبادانی، این سخن خداوند است که: «او شما را از زمین پدید آورد و از شما آبادانی آن را خواست». ( هود / ۶۱ ) [این آیه] به ما میفهماند که خدای سبحان، بندگانش را به آبادانی زمین فرمان داده است تا گذران زندگی آنان صورت گیرد).
دلالت سخن امام (ع) مبنی بر اینکه رسالت انسان نسبت به طبیعت، آبادانی آن و بهرهمندی درست از آن است، کاملاً گویاست و تحقّق این امر، یکی از هدفهای کلّی تربیت انسان به شمار می رود.
نقش اصلاح رابطه انسان با تاریخ در افق تربیت
دریافت انسان از جایگاه حقیقی خود در تاریخ و نگرش به حوادث تاریخی و سیر در آنها و کسب اعتبار از آنها و شناخت سنّتهای حاکم بر تحوّلات و تطّورات ازجمله هدفهای کلّی تربیت است، به طوری که با دستیابی به آن، انسان میتواند حال و آیندۀ خود را چنانکه باید اصلاح کند. دعوت قرآن کریم به درک تاریخ گذشتگان و سیر در حوادث گذشته و توجّه و دقّت در سنّتهای حاکم بر آنها، سیر دادن انسان به سوی مقصد تربیت است.
امام علی (ع) برای تربیت فرزند خود، حسن (ع)، او را به اصلاح رابطهاش با تاریخ فراخوانده و از این راه، به سوی غایت تربیت، راهنماییاش کرده است:
«أَحْيِ قَلْبَکَ بِالْمَوْعِظَةِ، وَ أَمِتْهُ بِالزَّهَادَةِ، وَ قَوِّهِ بِالْيَقِينِ، وَ نَوِّرْهُ بِالْحِكْمَةِ، وَ ذَلِّلْهُ بِذِكْرِ الْمَوْتِ، وَ قَرِّرْهُ بِالْفَنَاءِ، وَ بَصِّرْهُ فَجَائِعَ الدُّنْيَا، وَ حَذِّرْهُ صَوْلَةَ الدَّهْرِ وَ فُحْشَ تَقَلُّبِ اللَّيَالِي وَالْأَيَّامِ، وَاعْرِضْ عَلَيْهِ أَخْبَارَ الْمَاضِينَ، وَ ذَكِّرْهُ بِمَا أَصَابَ مَنْ كَانَ قَبْلَکَ مِنَ الْأَوَّلِينَ، وَ سِرْ فِي دِيَارِهِمْ وَ آثَارِهِمْ، فَانْظُرْ فِيمَا فَعَلُوا، وَ عَمَّا انْتَقَلُوا، وَ أَيْنَ حَلُّوا وَ نَزَلُوا! فَإِنَّکَ تَجِدُهُمْ قَدِ انْتَقَلُوا عَنِ الْأَحِبَّةِ، وَ حَلُّوا دِيَارَ الْغُرْبَةِ، وَ كَأَنَّکَ عَنْ قَلِيلٍ قَدْ صِرْتَ كَأَحَدِهِمْ. فَأَصْلِحْ مَثْوَاکَ، وَ لَاتَبِعْ آخِرَتَکَ بِدُنْيَاکَ»؛
(دلت را به اندرز زنده دار و به پارسایی بمیران، و با یقین نیرومند گردان، و به حکمت روشن ساز، و با یاد مرگ رامش گردان، و به نابودی معترف ساز، و چشمش را به روی پیشامدهای دردناک ناگهانی این جهان بگشای، و از تاخت وتاز روزگار و دگرگونی بیش از اندازۀ شبان و روزان بترسان و برکنار دار، و سرگذشت گذشتگان را در برابرش بگذار، و آنچه بر سر مردم نخستین پیش از تو آمده است به یادش بیار، و در سرزمینها و نشانههای برجای مانده از آنان سیر کن، و در آنچه انجام داده و از کجا به کجا رفتهاند، و کجا بار گشوده و فرود آمدهاند، دقّت کن. پس بیگمان تو ایشان را مییابی که از کنار دوستان رخت بربسته و در سرزمینهای غربت نشستهاند؛ و دیری نخواهد گذشت که تو نیز یکی از آنان خواهی بود. پس در سروسامان دادن به جایگاهت بکوش و آخرتت را به دنیا مفروش).
نظر شما