twitter share facebook share ۱۳۹۷ مرداد ۱۷ 2011

اگر شخص خوش گمان به چيز ترديد برانگيزى برخورَد آن را بر محمل درست حمل مى كند و اگر سخن زشتى به گوش او خورَد با خود مى گويد شايد من مفهوم اين سخن را در نيافته ام و گوينده مقصودى جز آنچه من فهميده ام داشته است، و اگر گناهى را ببيند چشم مى پوشد و در حق آن فرد، خير و خوبى مى گويد، و بدين سان دل او پاك مى گردد و جانش پرتو مى نشانَد و انديشه اش ناب مى گردد، بنابراين هم خود او آسوده خواهد بود هم مردم از دست او آسوده خواهند بود. اين فرد درباره آفريدگار آسمان و زمين، خداى عليم و حكيم نيز همين گونه است و اگر چيزى بشنود كار آن را به خداوند وامى گذارد و با خود گويد: خدا به آنچه او كرده داناتر است. و اگر تلخى بچشد با خود گويد: «وَ عَسَى أَن تَكْرَهُوا شَيْـًا وَ هُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ؛ و بسا چيزى را خوش نمى داريد و آن براى شما خوب است».

دارنده دل پليد بر عكس چنين شخصى است، او هم به مردم بدگمان است هم به خدا، و بدين ترتيب خود او بيش از كسانى كه آنها را مى آزارد از خويش آزار مى بيند.

اسلام از هر پديده، پاكِ آن را مى پسندد: «وَ هُدُوا إِلَى الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ؛ و به گفتار پاك هدايت مى شوند».

چنانكه مى خواهد انسان مسلمان نيز خوش گمان باشد. خداى متعال مى فرمايد:

«يَـأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ؛ اى كسانى كه ايمان آورده ايد از بسيارى از گمانها بپرهيزيد كه برخى از گمانها گناه است».

از بسيارى از آنها بپرهيزيد، زيرا برخى از آنها پليد است چنانكه از داروها مى پرهيزيد، زيرا برخى از داروها همچون سمّ كشنده اند.

خداى متعال در آيه ديگرى مى فرمايد: «وَ ظَنَنتُمْ ظَنَّ السَّوْءِ وَ كُنتُمْ قَوْمَا بُورًا؛ و گمان بد كرديد و شما مردمى در خور هلاكت بوديد».

اين در مورد بدگمانى نسبت به مردم، اما پيرامون بدگمانى نسبت به خدا بايد اين آيه را از نظر گذرانْد: «وَ ذَ لِكُمْ ظَنُّكُمُ الَّذِى ظَنَنتُم بِرَبِّكُمْ أَرْدَاكُمْ؛ و همين بود گمانتان كه درباره پروردگارتان بُرديد شما را هلاك كرد».

بدگمانى به خدا انسان را به نابودى مى كشانَد. شخص بدگمان از بد كردن به خود چه بهره اى مى بَرد؟ بگذريم از اين كه او كار خود را نيكو هم مى پندارد، و هرگاه در چگونگىِ اين گمانها از او پرسش كنيم مى گويد: اين كار مرا از گرفتار شدن در چاه مى رهانَد! شگفتا او در چاه گرفتار شده است و شيرى كه از آن مى گريزد پيكرش را دريده است، زيرا انسان بدگمان چندان به اين كار ادامه مى دهد كه كارش بر همه مردم آشكار مى گردد و در اين هنگام هر آشنا و بيگانه اى از او مى رمد و او در تنهايى و هراس به سر خواهد بُرد.

هرگاه احوال مردم را از نظر بگذرانيم اين سخن را درست مى يابيم، زيرا هر بدگمانى از مردم به دور است و همگان از او متنفرند، و برعكس، هر خوش گمانى به مردم نزديك است و همگان او را دوست مى دارند. اگر اسلام ما را به خوش گمانى توصيه مى كند تنها نمى خواهد ما به ديگران نيكى كنيم بلكه خواست بيشتر او اين است كه ما نسبت به خود نيكوكار باشيم.

اميرالمؤمنين على(عليه السلام) مى فرمايد: «ضع أمر أخيك على أحسنه حتّى يأتيك ما يغلبك منه و لا تظنّنّ بكلمة خرجت من أخيك سوءاً، و أنت تجد لها في الخير محملا؛ كار برادر خود را به بهترين محمل آن حمل كن مگر آن كه نشانه اى قوى عليه آن يابى و هيچ گاه سخن برادرت را كه مى توانى براى آن محملى خيريابى به بدى مگير».

انسان بدگمان تا آنجا در گمراهىِ خود فرو مى رود كه هر خيرى را بد مى پندارد. هركه بدو سلام كند گمان مى كند به مسخره اش گرفته يا از سر خودپسندى بدو سلام كرده، و هركه بدو سلام نكند دنيا را زير و زبر مى كند. تو را به خدا به او بگوييد: كسى كه تو را ببيند چه بكند؟ و اين برعكس سفارش امام(عليه السلام) است كه فرمود: «كار برادرت را به نيكوترين محمل حمل كن. پس اگر ترديد كردى كه كسى به تو ناسزا گفت يا خوشامد يا سلام، با خود بگوى سلام كرده، زيرا سلام از خوشامد بهتر است»، و بدين سان اسلام در دلها بذر محبّت مى افشانَد و خارها را برمى چيند و حسد را از ميان مى بَرد تا جامعه از فروپاشى و نابودى حفظ شود.

اسلام همچنانكه به خوش گمانى سفارش مى كند از قرار گرفتن در جايگاههاى تهمت نيز برحذر مى دارد، و كسى كه خود را در جايگاههاى ترديد برانگيز قرار ندهد ديگر چگونه مى توان به او گمان بد بُرد و كدام سپر نيكوتر از اين؟

پيامبر(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد: «إتّقوا مواقع التّهم؛ از قرار گرفتن در جايگاههاى تهمت بپرهيزيد».

در حديث ديگر اميرالمؤمنين(عليه السلام) مى فرمايد: «و من جلس مجالس السوء أُتهم؛ هركه در جايگاههاى ناپسند در آيد متهم گردد».

اين حديث نيكوترين نمونه در مراقبت اسلام نسبت به جلوگيرى از قرار گرفتن در جايگاههاى ترديد برانگيز است:

«ان النبي(صلى الله عليه وآله) كان يكلّم زوجته صفية بنت حي بن اخطب فمرّ به رجل من الأنصار فدعاه رسول الله(صلى الله عليه وآله) و قال: يا فلان هذه زوجتي صفية، فقال: يا رسول الله، أفنظن بك إلاّ خيراً؟! قال: إنّ الشيطان يجري من ابن آدم مجرى الدم، فخشيت أن يدخل عليك؛ پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) با همسر خود صفيه دختر حى بن اخطب بود كه مردى از انصار از كنار حضرت(صلى الله عليه وآله)گذشت. پس پيامبر(صلى الله عليه وآله) او را بخوانْد و بدو گفت: اى مرد! اين صفيه همسر من است. آن مرد عرض كرد: يا رسول الله! آيا ما جز نيكى از تو گمان مى بريم؟! پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: شيطان همچون خون در رگ آدمى جريان دارد، و من ترسيدم مبادا در وجود تو در آيد».

]زيرا احتمال داشت آن مرد گمان كند كه پيامبر با زن نامحرمى سخن مى گويد[.

فرد خردمند نبايد خود را در چنين تنگناهايى قرار دهد تا نسبت بدو بدگمانى حاصل آيد، و اگر چنين كند خود او مقصر خواهد بود.

اميرالمؤمنين على(عليه السلام) مى فرمايد: من عرّض نفسه للتّهمة فلا يلومنّ من أساء به الظنّ؛ هركه خويش را در معرض تهمت نهد نبايد كسى را كه بدو بدگمان شده نكوهيد. زيرا خود او انگيزه اين بدگمانى را فراهم آورده، پس چرا ديگرى را نكوهش مى كند؟

*برگرفته از کتاب ارزش ها در نگاه اسلام؛ نوشته آیت الله سید محمد شیرازی

نظر شما