twitter share facebook share ۱۳۹۷ دی ۰۴ 1166

در حديث آمده است: «ما من شيء حرّمه الله تعالى إلاّ و قد أحلّه لمن اضطرّ إليه; خدا هيچ چيز را حرام نكرده مگر آن كه هنگام اضطرار و ناچارى آن را حلال و روا شمرده است».

بيشتر تهيدستانى كه مى توانند كار و كسبى در پيش گيرند ولى دوستدار تنبلى هستند و بار زندگى خود بر دوش مردم مى افكنند از نظر اسلام مجرمند. از ظرايفى كه در اين زمينه نقل مى شود آن است كه ميرزاى بزرگ شيرازى، حاج سيد محمدحسن(رحمه الله) روزى بر فقيرى گذشت كه چارچوب بدنش راست و درست بود و بسيار فعال به نظر مى رسيد. ميرزا درهمى بدو داد تا دستش را دراز كند، فقير دستش را دراز كرد، ميرزا درهم دوم را بدو داد تا پايش را دراز كند و فقير پاى خود را دراز كرد، ميرزا درهم سوم را بدو داد تا برخيزد و راه رود و فقير برخاست و راه رفت. در اين هنگام ميرزا به او گفت: پس چرا در كار تنبلى مى ورزى و بار زندگى خود را بر دوش مردم مى افكنى؟!

كمك رساندن به چنين كسانى با علم به رفتار و خصلت شان، اگر اعانه بر حرام نباشد اعانه بر امر مكروه است و سبب توانگرى بيشتر اين عده مى شود. به هر روى اسلام گدايى بدين شكل را خوش نمى دارد و از آن جلوگيرى مى كند. پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد:

«مسألة الناس من الفواحش; گدايى كردن از مردم از زشت كارى هاست».

«من سأل عن ظهر غنى فإنّما يستكثر من جمر جهنّم و من سأل و له ما يغنيه جاء يوم القيامة و وجهه عظم يتقعقع ليس عليه لحم; هركه در عين بى نيازى گدايى كند از گدازه جهنم زياده خواهد و اگر كسى گدايى كند در حالى كه رزق كافى دارد به روز رستخيز با چهره اى استخوانى كه گوشتى ندارد و استخوانها بر اثر برخورد با يكديگر صدا توليد مى كنند درآيد».

«من سأل الناس و عنده قوت ثلاثة أيّام لقي الله يوم يلقاه و ليس على وجهه لحم; هركه از مردم گدايى كند در حالى كه توشه سه روزه خويش دارد خدا را به روز ديدار چنان ديدار كند كه گوشتى بر چهره ندارد».

«ما من عبد فتح على نفسه باباً من المسألة إلاّ فتح الله عليه سبعين باباً من الفقر; هيچ بنده اى درى از گدايى را به روى خود نگشود مگر آن كه خدا هفتاد در از فقر به روى او گشود».

«إنّ المسألة لا تحلّ إلاّ لفقر مدقع أو غرم مفظع; درخواست ]از مردم[ جز در فقرى كشنده و وامى سنگين و از پاى درآورنده روا نيست».

«من سأل عن ظهر غنى فصداع في الرأس و داء في البطن; گدايى از سر بى نيازى سبب سر درد و بيمارى (هرزگى) شكم مى گردد».

«من سأل الناس أموالهم تكثّراً فإنّما هي جمرة، فليستقل منه أو ليستكثر; هركه از سرِ زياده طلبى از مردم گدايى كند به آتش دست يافته، حال پولى اندك ستانَد يا بسيار».

پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) پيوسته به خوددارى از گدايى فرا مى خواند و مى فرمود: «من سألنا أعطيناه و من استغنى أغناه الله و من لم يسألنا فهو أحبّ إلينا; هركه از ما بخواهد بدو مى دهيم و هركه بى نيازى ورزد خدا بى نيازش كند و هركه از ما گدايى نكند نزد ما محبوبتر است».

«ما قلّ من السؤال فهو خير، قالوا: و منك يا رسول الله؟ قال: و منّي و لو أنّ أحدكم أخذ حبلاً فيأتي بحزمة حطب على ظهره فيبيعها و يكفّ بها وجهه خير له من أن يسأل; خواستن كمتر بهتر است. عرض كردند: حتى از شما اى پيامبر خدا؟ ايشان فرمودند: حتى از من و اگر يكى از شما ريسمانى با خود بَرد و پشته اى هيزم بر پشت خويش آورَد و آن را بفروشد و آبروى خويش حفظ كند بهتر از آن است كه گدايى در پيش گيرد».

آيا مى دانيد چرا گدايى حتى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مكروه است؟ زيرا موجب خوارىِ نفس و سستى اعتماد به نفس مى گردد، در حالى كه اگر كسى اعتماد به نفس داشته باشد و خود را در چرخه كار بيفكند كمتر شكست مى خورَد اگرچه اين كار، جمع كردن هيزم و خار و خاشاك باشد. آيا تاكنون نابينايانى را نديده ايد كه كار مى كنند. آنها در پرتو اعتماد به نفس به اين مرز رسيده اند. هم اينك چهره مردى را در خاطر دارم كه بر اثر آبله در چهار سالگى كور شد و با اين حال امروزه از بزرگترين نويسندگان شمرده مى شود و با نوشتن كتابهايى توانسته است ثروتى بسيار بدست آورَد.

امام سجاد(عليه السلام) فرمود: «ضمنت على ربّي أنّه لا يسأل أحدٌ من غير حاجة، إلاّ اضطرته المسألة يوماً إلى أن يسأل من حاجة; خداى با من پيمان بسته كه هيچ كس بدون داشتن نياز از كسى چيزى نخواهد مگر آن كه اين خواستن او را وادارد كه روزى به گدايى افتد».

امام(عليه السلام) به روز عرفه زنان و مردانى را ديد كه گدايى مى كنند، پس فرمود: «هؤلاء شرار من خلق الله، الناس مقبلون على الله و هم مقبلون على الناس; اينها بدترين مردمان خدايند، زيرا مردم به خداى رو مى آورند و اينان به مردم».

امام باقر(عليه السلام) فرمود: «أقسم بالله و هو حقّ، ما فتح رجل على نفسه باب مسألة إلاّ فتح الله عليه باب فقر; سوگند به خدا كه سوگندى حق است هيچ كس درِ گدايى به روى خود نگشود مگر آن كه خداى درِ تهيدستى به روى او گشود».

امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد: «من سأل من غير حاجة فكأنّما يأكل الجمر; هركه بدون نياز گدايى كند گويى گدازه اى افروخته مى خورَد».

اسلام مطلقاً گدايى را ناپسند مى شمرد و خواستن هيچ چيز را روا نمى داند مگر دانش را كه خواستن آن بسى ستوده است.

خداى متعال مى فرمايد: (فَسْـَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ); «از عالمان جويا شويد».

زيرا اسلام، خواهان آن است كه مردم بكوشند و بپويند و اعتماد به نفس يابند و به خويش ببالند، در حالى كه گدايى خلاف مردانگى و مروّت است.

روايت شده است كه: «گروهى از انصار نزد پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) رسيدند و بر او درود فرستادند و پيامبر پاسخ درود ايشان بداد. آنها عرض كردند: يا رسول الله! ما را نزد تو نيازى است. پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) فرمود: نيازتان چيست؟ عرض كردند: نياز ما بسى بزرگ است. پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) فرمود: بگوييد نيازتان كدام است؟ عرض كردند: بهشت را براى ما تضمين كن. پيامبر(صلى الله عليه وآله) سر خويش پايين افكنْد، آن گاه بديشان روى كرد و فرمود: بدين شرط چنين مى كنم كه ديگر چيزى از كسى نخواهيد. راوى مى گويد: پس هرگاه يكى از آنان در سفر و سوار مركب، تازيانه از دستش مى افتاد، چون خوش نمى داشت از كسى بخواهد تازيانه اش را به دستش دهد، خود از مركب پياده شده، تازيانه را بر مى داشت. و يا بر سر سفره با اينكه ظرف آب به هم سفره اش نزديك بود، ولى از او آب نمى خواست و خود بر مى خواست و آب مى نوشيد».

در روايتى آمده است كه: پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) با گروهى كه اسلام آورده بودند بيعت فرمود و با ايشان شرط كرد كه سخن او بشنوند و فرمانش بَرند، آن گاه پيامبر(صلى الله عليه وآله) آهسته بديشان فرمود: از مردم چيزى نخواهيد. از آن پس اگر چوبدست كسى به زمين مى افتاد خود از اسب فرود مى آمد و آن را بر مى داشت و به كس نمى گفت كه آن را به من ده.

جناب سيد محسن حكيم برايم نقل مى كرد كه در خدمت ميرزاى شيرازى دوم، شيخ ميرزا محمدتقى(رحمه الله) بود. ايشان به همراه گروه زيادى به سهله آمده بودند. آقاى حكيم مى گفت: ميرزاى شيرازى از مسجد باز مى گشت و راه اندكى پيموده بود كه بازگشت. همراهيان از او پرسيدند كه آيا كارى دارد؟ ايشان چيزى نگفت و به جايى از مسجد رسيد كه آن را ترك كرده بود، از آنجا چيزى را كه فراموش كرده بود برداشت و بيامد، زيرا ايشان خوش نمى داشت از كسى بخواهد كه چنين كار ساده اى را براى او انجام دهد.

امام صادق(عليه السلام) فرمود: «طلب الحوائج إلى الناس إستلاب للعزّ و مذهبة للحياء و اليأس ممّا في أيدي الناس عزّ للمؤمن في دينه، و الطمع هو الفقر الحاضر; خواستن نيازها از مردم موجب از دست دادن عزّت و از ميان بردن شرم است و نوميدى از آنچه در دست مردم است موجب عزت مؤمن در دين اوست، و طمع، همان فقر موجود است».

برخى از مردم ـ به ويژه توانگران ـ اين احاديث را بهانه بخل خود و كمك نكردن به فقير و گدا قرار مى دهند. اين جماعت بايد اين آيات قرآنى را از نظر بگذرانند:

(وَ أَمَّا السَّآئـِلَ فَلاَ تَنْهَرْ); «اما فقير را نرانيد».

(وَ فِى أَمْوَ لِهِمْ حَقٌّ لِّلسَّآئِلِ وَ الَْمحْرُومِ); «و در اموالشان براى سائل و محروم حقّى ]معيّن[ بود».

(وَ أَطْعِمُوا الْقَانِعَ وَ الْمُعْتَرَّ); «و به تنگدست ]سائل[ و به بينوا]ى غير سائل[ بخورانيد».

پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد: «لا تردّوا السائل و لو بشقّ تمرة; گدا را مرانيد اگرچه به نيمى خرما باشد».

«لولا أنّ السائل يكذب ما قدّس من ردّه; اگر نه اين است كه گدا ]غالباً [دروغ مى گويد، آن كه وى را رد كند و چيزى به او ندهد هرگز ستوده نخواهد بود».

«للسائل حقّ و إن جاء على الفرس; گدا را حقى است اگرچه با اسب بيايد».

«لا تردّوا السائل و لو بظلف محترق; گدا را مرانيد اگرچه به سُمى سوخته».

امام صادق(عليه السلام) فرمود: «لو يعلم السائل ما عليه من الوزر ما سأل أحدٌ أحداً و لو يعلم المسؤول ما عليه إذا منع ما منع أحدٌ أحداً; اگر گدا بداند با گدايى چه بارى بر دوش خود مى نهد هرگز از كسى چيزى نمى خواست و اگر فردى كه از او چيزى خواسته اند و او از دادن آن خوددارى كند بداند كه با اين كار چه بارى بردوش خود نهاده هرگز گدايى را باز نمى گرداند».

پس دو تكليف در ميان است: اين كه شخص نخواهد و اين كه شخصِ خواسته شده از دادن دريغ نورزد.

اما اين كه بخيلان بهانه مى آورند و فقرا را دروغگو مى انگارند و داستانها و خرافه هايى به هم مى بافند جز پوشش نهادن بر بهانه هاى خود در توجيه موضعگيرى منفىِ آنها و بخل پوشيده شان هيچ نيست.

 

*برگرفته از کتاب ارزش ها در نگاه اسلام نوشته آیت الله سید محمد شیرازی

نظر شما