twitter share facebook share ۱۳۹۴ مرداد ۱۰ 2271

دستها را برای دعا و نیایش به درگاه خدا بالا می بریم و در کنار نام «الله» نامهای امامان معصوم (علیهم السلام) را بر زبان میرانیم. برخی بر این باورند که در هنگام دعا فقط باید نام خدا برده شود و آوردن نام دیگری بر زبان شرک است. آیا این طور دعا کردن مشروعیت دارد؟ برای روشن شدن ابعاد مختلف این مسئله نکاتی بیان می شود.

1. ما برای همه‌ی آداب و سنت‌های خود نیاز به روایت نداریم همینکه انجام آن در دین نهی نگردیده و عمل‌کنندگان آن رفتار را به دین نسبت نمی‌دهند کافی است تا آن رفتار را مذموم و ناپسند ندانیم.

2. بلندکردن دست مفهومی جز درخواست و تمنا از مافوق ندارد ما گاهی حاجاتِ خود را بی‌واسطه از خداوند می خواهیم و گاهی أنبیاء و امامان را واسطه‌ی فیض الهی قرار می‌دهیم. در برخی منابع بلندکردن دست و صلوات بر محمد و آل او از شروط اجابت دعا دانسته شده است و در شب‌های قدر دهها میلیون از عاشقان اهل‌بیت ـ علیهم السلام ـ هنگام قرآن بر سر گرفتن دست‌ها را بالا می‌برند و در کنار نام خدا نام تک‌تک معصومین را بر زبان جاری می‌کنند.

3. در برخی روایات به مسئله‌ی بالابردن دست هنگام نام بردن از ائمه اطهار ـ علیهم السلام ـ اشاره شده است از جمله روایتی که در تهذیب‌الاحکام شیخ‌طوسی جلد 6 صفحه 117 نقل شده: «ثُمَّ ترفع يديك إلى السماء مستقبل القبلة عند المشهد وتقول يامَوْلايَ يا إِمامِي عَبْدُكَ فُلانُ بْنُ فُلانٍ أَوْفَدَنِي زائِراً لِمَشْهَدِكَ يَتَقَرَّبُ إِلى الله عَزَّوَجَلَّ بِذلِكَ وَإِلى رَسُولِهِ وَإِلَيْكَ يَرْجُو بذلِكَ فَكاكَ رَقَبَتِهِ مِنَ النّار مِنَ العُقُوبَةِ...»؛ سپس دو دست خود را به آسمان بلند کن در حالی که به‌طرف قبله باشی در نزد قبر و این‌گونه بگو ای سرور من ای امام من بنده‌ی تو فلان بن فلان مرا نایب‌الزیاره قرار داد تا قبرت را زیارت کنم تا با این کار قرب به خدا و پیامبر و شما بجوید امید دارد با این کار خود را از آتش و عقوبت نجات دهد. چنانکه می بینیم در این روایت به صراحت بیان شده که دستان را بالا ببریم و بگوییم: «یامولای یا امامی»

4. در بیشتر موارد می بینیم افرادی که در پی همرنگیِ شیعیان با اهل سنت هستند هدفشان کسب رضایت آنها است. و حال آنکه آنان هیچ‌گاه از ما راضی و خشنود نخواهند شد مگر آنکه ما دست از ارزش‌های خود کشیده و پیرو آنان گردیم. خداوند رحمان در قرآن کریم چنین‌ می‌فرماید: «وَلَن تَرْضَى عَنكَ الْيَهُودُ وَلاَ النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءهُم بَعدَ الَّذِي جَاءكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللّهِ مِن وَلِيٍّ وَلاَ نَصِيرٍ»؛ یهود و نصارا هرگز از تو راضی نخواهند شد تا به طور کامل تسلیم خواسته‌های آنان شویم و از آیین آنان پیروی کنیم. بگو هدایت تنها هدایت الهی است اگر از آنان پیروی کنی هیچ یاوری از سوی خدا برای تو نخواهد بود. از نکات قوت غربیان این است که در تبلیغ و ترویج فرهنگ خود حتی اگر نتیجه‌ای بجز گمراهی و کج‌روی نداشته باشد هیچ هراسی به خود راه نداده بلکه با استفاده از وسایل ارتباط جمعی آن را در نزد همگان امری معمول و مورد پسند جلوه می‌دهند. همچون همجنس‌گرائی که هر چند خلاف فطرت انسان است امّا موفق شدند با استفاده از تبلیغات گسترده آن را امری عادی نشان دهند و بابت این کار نه تنها شرمسار نگردیدند که خود را ملّتی متمدن و حامی حقوق انسانی معرفی کردند.

5. عقاید،‌ اصول، رفتار و اعمال شیعیان در نظر وهابیها چیزی جز شرک و بدعت نیست. زیارت قبور معصومین، اقامه‌ی نماز در حرم‌ها و سایر اماکن مقدسه‌ی شیعیان، استفاده از مُهر، ساخت گنبد و بارگاه در فراز قبور شخصیت‌های مذهبی، بوسیدن ضریح، پیاده‌روی برای زیارت، برخی نام‌ها همچون غلامرضا، یا علی گفتن هنگام انجام کارهای گوناگون، اشهد ان علیاً ولی‌الله در اذان،‌ تقلید از مراجع و .... از جمله اموری هستند که در نظر وهابیت شرک و بدعت است. آنان سجده بر مُهر را بت‌پرستی دانسته و ازدواج موقت را زنا می‌شمارند.

بنابراین با توجه به حجم گسترده‌ی شبهاتی که علیه شیعیان مطرح می‌گردد اگر بنا را بر رفتار طبق اصول مورد پذیرش آنان و ترک اعمالی که موجب شبهه می‌شود بگذاریم نتیجه‌ای بجز از بین رفتن فرهنگ تشیع نخواهد داشت. همچنین است شبهاتی که غربییان نسبت به مسلمانان مطرح می‌کنند رفتار بر اساس آنچه مورد پسند آنان است به تدریج موجب نابودی و اضمحلال اصل دین خواهد شد زیرا که آنان نسبت به بسیاری از احکام اسلام معترض بوده و خواهان برچیده شدن آن هستند از جمله حدود و تعزیرات شرعی، دیه و ارث زن و مرد، حجاب، ولایت فقیه، جهاد و ... آنان حجاب را سبب بردگی زن و تعدد زوجات را موجب تحقیر وی می‌دانند. همچنین اقامه‌ی حدود شرعی را نشانه‌ی توحش اسلام و ولایت‌فقیه را نشانه‌ی استبداد حاکم بر این دین می‌شمارند. البته این اندیشه نافی اصل تقیه نیست تقیه اگر در جای مناسب به‌کار رود نه تنها مطلوب که لازم و واجب می‌گردد از جمله درجایی که فرد در میان کفار و وهابیها زندگی می‌کند و عمل کردن طبق اصول تشیع برای وی خطرات جانی و مالی در پی خواهد داشت.

6. در سالهای اخیر با وجود تلاش برای اتحاد شیعه و سنی، شاهدیم روز به روز جنگ و اشوب در جوامع اسلامی افزایش یافته است. اختلاف سیاسی بین ایران و عربستان، قدرت یافتن دولت شیعه درعراق، تلاش شیعیان در بحرین و یمن برای دست‌یابی به حقوق سیاسی و اجتماعی خود و حمایت همه‌جانبه‌ی ایران از دولت بشارأسد در سوریه بیش از پیش بر اختلافات موجود دامن زده است. از جمله مسائلی که سبب شکست تلاش برای رسیدن به وحدت میان اهل‌سنت و شیعیان شده، رفتار روحانیون اهل‌سنت می‌باشد. آنان از آنجا که از نظر مالی وابسته به حکومت می‌باشند و حقوق خود را از پادشاهان دریافت می‌کنند و با توجه به تفسیر خود از آیه‌ی «وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنکمْ»؛ پیرو بی‌چون و چرایِ دولت متبوع خود می‌باشند. بنابراین هرگونه تلاش برای ایجاد پیوند و نزدیکی با آنان، بدون اجازه حکومت ناکام خواهد بود. از آن جمله می‌توان به حماس و اخوان المسلمین اشاره کرد. که با وجود تلاش همه جانبه برای همبستگی با آنان چون آنها از حکام خود تبعیت میکنند ذره ای موفقیت در این راه حاصل نشد.

با توجه به آنچه گفته شد برای دست‌یابی به وحدت در گام اول باید اختلافات سیاسی بین حکومت‌ها برطرف گردد تا زمینه برای پیوند مردم کشورها فراهم شده و طرح شبهه و اشکال نسبت به‌طرف مقابل به حداقل برسد. البته باید به این امر توجه نمود که بیشتر این کشورها گوش به فرمان و مطیع اوامر آمریکا می‌باشند و تا وقتی که استکبارستیزی چراغ راهِ شیعیان است، نزدیکی حقیقی بین شیعه و اهل‌سنت ایجاد نمیشود. در آخر باید به این نکته توجه نمود که اگر به‌راستی در بالابردن دست هنگام نام بردن از معصومین و یا هر امر دیگری با اشکال و شبهه مواجه شدیم راه‌ چاره پاسخ‌گویی است نه ترک آداب و سنت خود.

نظر شما