بنابراین، بهترین راه حل ممکن، رویارویی مثبت با این پدیده است؛ که این هدف، با باز بودن فضای مجازی به همراه تقویت استعداد درونی و خویشتنداری به نتیجه میرسد. این امر، بیتردید فرآیندی دشوار است که آگاهی، سازماندهی و تلاش پیگیر را میطلبد.
مراد از آنچه گفته شد، منع آزادی در تمام بسترها نیست؛ زیرا ما چه در داخل و چه در خارج از کشور، در معرض تأثیر دسترسی بیقید و شرط به محتوای فضای مجازی هستیم. مراد از این پروسه، خویشتنداری اجتماعی –فرهنگی مبتنی بر آگاهی و رفتار آگاهانه، بدون نیاز به دستکشیدن از این درگاهها یا خودباختگی در مواجهه با این فضاهاست. فرآیند مذکور، بر اساس این گفتمان سامان مییابد که بدانیم: «انسان هوشمند، فردی است که رفتار متناسبی در پیدا و پنهان زندگی خویش دارد».
گذشته از آن، به این نکته نیز باید توجه داشت که جلوگیری از تعامل در فضای مجازی و ایجاد موانع، بیتردید نتیجهی منفی بیشتری نسبت به رویکرد آزادانه در پی خواهد داشت؛ زیرا بنابر نتایج بدست آمده، همواره افرادی که با مانع فیلتر رو به رو هستند، نسبت به سایرین، رغبت بیشتری به شبکههای فیلتر شده از خود نشان میدهند.
برای تقویت خویشتنداری، میبایست مراحل و مکانیسمهایی در ما وجود داشته باشد تا ما را در مواجهه با فضای اطلاعاتی نوپدید، واکسینه سازد؛ این مکانیسمها عبارتند از:
1. آزادی: آزادی به منزلهی نیرویی که با اتکا به آن، افراد میتوانند با انرژی بیشتر و پویایی هرچه تمامتر، به حرکت خود ادامه دهند. در واقع، آزادی، حجاب از عقل میزداید و بشر را بر این امر وامیدارد که در راه تحقق بخشیدن به ایدههایش، با انگیزه گام بردارد. با آزادی است که زیربنای فکر و روحیهی ملتها تقویت میشود و خلاقیت و نوآوری در میان مردم احیا میگردد. به ویژه، زمانی که مردم جوامع، آگاهانه و همراه با مسئولیتپذیری، با آزادی مواجه شوند، جامعه قوی و قویتر شده و گرایش به اخلاق، تقویت روح آزادی و لذت بردن از حقوق انسانی در مردم افزایش مییابد. با چنین نگرشی به آزادی، امپراتوران IT نخواهند توانست مردم را به بردههای مطیع خواستههای خویش، مبدل سازند.
2. ساختن نهادهای مستقل و مختلف برای جذب انرژی جوانان و هدایت این سرمایه در چارچوب آگاهی و مسئولیتپذیری تا آنها از کودکی در برابر آفات اجتماعی ایمنی یابند. این نهادهای اجتماعی با فراهم سازی محیطی جهت رشد استعدادهای جوانان، دیگر اوقات فراغتی برای آنها باقی نمیگذارند تا در فضاهای غیر مجاز اینترنتی گذران وقت کنند. این فرضیه، اگر مبتنی بر میانهروی، به کارگیری اندیشه، حفظ آزادی فردی و همکاری سازنده با دیگران باشد، به نتایج درخشانتری میانجامد.
3. گفتمانهای فرهنگی-مذهبی میبایست متناسب با سطح درک مردم، با بیانی آرام و منطقی در راستای جهتدهی به قواعد فکری و استدلالهای عقلانی آنان صورت پذیرد و بنیان شناخت و استدلال مردم را از طریق معرفت و گفتگوی آزاد تقویت نماید تا از این رهگذر، آنان بتوانند به مصونیت ذاتی و خویشتنداری دست یابند. ملتهای قدرتمند و پیشرفته، ملتهایی هستند که مسیر دین و آزادی اندیشه را به دور از حاشیهسازی، سطحینگری و تروریسم فکری انتخاب کردهاند.
4. برگزاری کنفرانسهایی جهت گردآوری نخبگان رشتههای مختلف، به منظور تقریب ایدهها، دستیابی به توافق مشترک و سازنده و بنیان نهادن استراتژی منسجم. این نشستهای علمی، مبتنی بر درک نیاز به همکاری مشترک به هنگام مواجههی امت با خطری که سرنوشت آنها را تهدید میکند، تشکیل میشود. این کنفرانسها به منزلهی مقدمههایی کلیدی هستند که جامعه را به سمت پویایی و پیشرفت و سازندگی هدایت میکنند.
5. قبول گروهها، افراد و احزاب دیگر، به عنوان راهکاری جهت دستیابی به خلاقیت،ثبات اندیشه و وحدت کلمه.
6. جلب نظر مردم به فرهنگ اصیلی که در اختیار دارند تا از این رهاورد، جایگزینهای مناسبی در مواجهه با چالشهای پیش روی خود بشناسند. بدون شک، چاپ کتابها و نشریات در این زمینه، میتواند نقش مؤثری در این راستا ایفا کند.
7. میبایست مؤسسات اقتصادی توانمندی وجود داشته باشند که به پشتیبانی مالی نهادهای فرهنگی بپردازند و آنها را در مقابله با موج غربزدگی تقویت نمایند. شکی نیست که اقتصاد آزاد، خودکفایی، میانهروی و تولید فعال منجر به قدرت اقتصادی بیشتر شده و مؤسسات اقتصادی را در راستای حمایت هرچه بیشتر و بهتر از نهادهای فرهنگی یاری میدهد.
8. باید دانست که تقویت هوشمندی ریشهدار، احیاء اعتماد به نفس و اطمینان به فرهنگمان، از طریق ریشهکن ساختن احساس سرخوردگی حاصل میشود. بیتردید، معرفی میراث ما در چارچوب عقلانیت و به شیوهای نوین، میتواند تا حد زیادی اطمینان را به فرزندانمان بازگرداند و حقیقت فرهنگ و گنجینههای پنهانی که در اختیار دارند را به آنها بشناساند. در عین حال، باید به این نکته توجه داشت که ایجاد نوعی همگرایی بین سنت و مدرنیته، جهت قدرت بخشیدن به ایدههای ما، ضرورت دارد. جنسی از همگرایی که در نهایت، باعث میشود تا افکار ما هماهنگ با پیشرفت زمان و علم به پیش رود.
9. از بین بردن سانسور خودسرانه، که نقش بسیار مخربی در تضعیف ایدهها و سد ساختن راه اندیشه دارد و در نهایت، به پدیدهی فرار مغزهایی منجر میشود که برای شکوفایی نیازمند امنیت و ثبات هستند. سانسور سرکوبگرانه، به کمک فیلترینگ، منجر به تحمیل اثرات منفی آن بر ما، از بین بردن استعداد ملتمان و از هم پاشیدن پویاییش میگردد.
10. تقویت ساختار اطلاعات با هدایت بسیاری از زیرساختها در راستای کمک به فرزندانمان صورت میگیرد؛ هدف از این توانمندسازی، ایجاد فرهنگ یادگیری مثبت از پدیدهی فناوری اطلاعات است که در نهایت، موجب بینیازی از غرب و دستیابی به خودکفایی میشود.
بسیاری از چالشهایی که ما با آن مواجه هستیم، درونی است. در حالی که خطر چالشهای بیرونی، مربوط به زمانی است که ضعف ما را فرا گرفته و از سستی ساختارهای درونی، رنج میبریم. شکی نیست که محور چالشهای درونی، دستیابی به آزادیها، ازبینبردن محدودیتهای برخاسته از استبداد، اصالتبخشی به مشارکت عمومی از طریق تشکیل شورا و ایجاد احزاب متعدد است. با تحقق این شرایط، میتوانیم با توانمندی و اطمینانی بیش از پیش، به سوی چشماندازی روشن، گام برداریم.
مترجم: ط. مکارمی
نظر شما