twitter share facebook share ۱۳۹۸ اردیبهشت ۱۹ 1242

شاید، جدی‌ترین سنی که آدمی در آن مبتلا به افسردگی شدید می‌شود، جوانی باشد. در واقع، امروزه افسردگی شمار زیادی از جوانان را مبتلا کرده و باعث شده است تا این بیماری به یک معضل روانشناختی اجتماعی تبدیل شود که مستلزم تخصیص تحقیقات، مطالعات و درمان‌های مناسب و به موقع است.

روانشناسان، افسردگی را به عنوان یک بیماری روحی که فرد مبتلا به آن از غم، اندوه و احساسات منفی برای دوره‌های طولانی رنج می برد و شور، شوق و اشتیاق خویش را از دست می‌دهد و دچار بی‌تفاوتی می‌گردد، توصیف می کنند. اغلب اوقات، این علائم در فرد افسرده با احساس اضطراب، غم و بدبینی همراه است؛ احساس گناهی که فرد در این بیماری بدان دچار می‌شود، با علائمی همچون احساس تنگی در قفسه سینه همراه است. افزون بر موارد یاد شده، شخص افسرده، دچار فقدان هدف در زندگی است. به این معنی که عدم وجود هدف و به پوچی رسیدن، باعث می‌شود که فرد از واقعیت‌ها رنج ببرد و همین نگرش بر زندگی وی مسلط شود. رفته رفته، همین امر احساس افسردگی را در وی، پایدار و اضطراب مزمن او را دوچندان می‌سازد.

افسردگی یک معضل روانشناختی جهانی بوده و روز به روز شمار مبتلایان آن در جهان در حال افزایش است و فرصت برای یک زندگی خوب را از آنان می‌رباید.

در واقع، افسردگی یکی از شایع‌ترین اختلالات روانپزشکی است و در شمار اختلالات خلقی طبقه‌بندی می‌شود. مهمترین ویژگی افسردگی، کاهش تدریجی، شدید یا گاهی اوقات سریع در خلق و خوی فرد و عدم تمایل به انجام فعالیت‌های مختلف توسط وی است. شخص افسرده، دچار شخصیتی منفی و بدبین می‌شود و انجام هیچ نوع فعالیت فردی و گروهی را قبول نمی‌کند و تمایل به بیکاری، تنبلی و انزوا دارد. این ویژگی‌ها و سایر شرایط مرتبط با افسردگی، اغلب بر افکار فرد تأثیر منفی می‌گذارد و این تأثیر اغلب در رفتار، احساسات و دیدگاه او نسبت به دنیا جلوه‌گر می‌شود؛ مثلاً یک فرد افسرده، ممکن است به رفاه مادی با تمام مزایای آن اهمیت ندهد.

افرادی که از افسردگی رنج می‌برند ممکن است بیشتر اوقات احساس غم داشته باشند و تمایل زیادی به گریه نشان دهند. نگرانی، غربت و دوری، فقدان امید و ارزش، کمبود امکانات، احساس گناه، تحریک‌پذیری، مشکلات عاطفی، اختلالات روانشناختی، احساسات شدید، از دست دادن اهداف، تحیر و وسواس‌های فکری و رفتاری، همه و همه، می‌توانند علل ایجاد افسردگی و یا تشدید آن در افراد باشند.

به بیان دیگر، افسردگی چیزی شبیه خاموش شدن نور شور و شوق و اشتیاق در فرد و فروپاشی تعامل وی با دیگران است. فرد مبتلا به افسردگی، به کار و زندگی اجتماعی علاقمند نیست و حتی به فعالیت‌هایی که قبل از ابتلا، انجام آن‌ها را دوست می‌داشته، علاقه‌ای نشان نمی‌دهد همچنین ممکن است از بی‌اشتهایی یا پرخوری بیش از حد رنج ببرند. در واقع، آنان از تغذیه به عنوان مکانیسمی جبران کننده برای کمبودهای روانی که آنها را محاصره می‌کند، بهره می‌برند. مشکل بزرگتری که اغلب با افسردگی همراه است، ناتوانی در تمرکز همزمان بر روی فکر و عمل است. افراد مبتلا، اغلب دچار مشکلاتی در تمرکز، به یاد آوردن جزئیات و تصمیم‌گیری هستند. آنها ممکن است به خود آسیب برسانند یا خودکشی کنند یا حداقل به عنوان راه‌حلی برای پایان بخشیدن به افسردگی خویش، به آن فکر کنند.

به گفته‌ی روانشناسان، علائمی همچون بی‌خوابی، خواب بیش از حد، خستگی، کمبود انرژی، دردهای مختلف، مشکلات گوارشی و سایر علائم عجیب و غریبی که به درمان سنتی پاسخ نمی‌دهند، علائم ظاهری افسردگی هستند و ممکن است منشأ روحی داشته باشند.

 از سوی دیگر، افسردگی لزوماً یک اختلال روانشناختی نیست، بلکه گاهی ممکن است واکنشی طبیعی به حوادث خاصی که در زندگی فرد رخ داده، یا عارضه‌ی جانبی برخی از درمان‌های پزشکی و یا مانند افسردگی بالینی یکی از ویژگی‌های کلیدی مرتبط با سندرم روانشناختی باشد؛ عامل ایجاد کننده‌ی افسردگی هر چه باشد، فرد مبتلا به آن، از ضعف عزت،  عدم توانایی و گرايش به انزوا، رنج می‌برد.

افسردگی، جوامع شیعه از جمله عراقی‌ها را نیز در دام خویش گرفتار کرده است. اما به راستی چرا افسردگی در میان جوانان عراقی، پدیده‌ای شایع است؟

در پاسخ به این سؤال باید گفت از آنجا که عواملی که در ساخت، پایداری و تعالی بخشیدن به شخصیت جوانان کمک می‌کند، توسط مقامات رسمی و حتی مدنی نادیده گرفته شده و به استثنای چند فعالیت رسمی، فعالیت چشمگیری توسط مقامات این کشور برای بهره‌برداری از پتانسیل و استعدادهای جوانان این کشور صورت نگرفته است، رفته رفته جوانان این مرز و بوم دچار خلأیی مرگبار شدند و سعی کردند این خلاء را با گذران وقت در کافه‌ها، کشیدن سیگار و مواد مخدر، انجام بازی‌های اینترنتی و صرف وقت در سایت‌های نامناسب، پر کنند. این گونه بود که به تدریج روح امید از وجودشان رخت بربست و دچار افسردگی شدند و به سمت انزوا و ناامیدی بیشتر کشیده شدند. چنین صحنه‌هایی همه‌روزه و دائماً در بسیاری از مناطق و شهرهای عراق قابل مشاهده است؛ اما متأسفانه، هیچ رویکرد جدیدی برای درمان آن را شاهد نیستیم. ما، تنها از موارد فزاینده‌ی ابتلا به افسردگی که جوانان ما را به کام خویش فرو می‌برد، رنج می‌بریم. اما این درد را درمان لازم است. چطور می توان آن را درمان کرد؟ چگونه می‌توان این اپیدمی را محدود کرد؟ چگونه می‌توان اثرات عظیم آن را کاهش داد؟

همگی ما به عنوان افراد، گروه‌ها، مؤسسات و سازمان‌ها، به عنوان ایفاگران نقش‌های رسمی و مدنی، باید در مورد چگونگی استفاده از فضای ماه مبارک رمضان برای نجات جوانان‌مان از دام افسردگی که آنها را احاطه کرده و مبتلا ساخته است و گاه به کام مرگ فرو می‌برد، به طور جدی بیاندیشیم.

این هدف مستلزم برنامه‌ریزی دقیق و کارآمد، رهبری فردی، مساعدت گروهی و منابع مالی خصوصی و دولتی است. از آن جا که در فضای ویژه‌ی ماه مبارک رمضان، بستر مناسب روانی و پرهیز از محرمات به صورت اختیاری فراهم است، اگر سرمایه گذاری برنامه‌های فوق را به این ماه اختصاص دهیم، امید آن می‌رود که بتوانیم جوانانمان را از عذاب افسردگی نجات دهیم.

برقراری نمایش و تئاتر، نمونه‌ای از فعالیت‌های تفریحی هدفمندی است که این فرصت و انگیزه را برای جذب جوانان و عموم مردم به وجود می آورد تا بتوانند از آن برای بالا بردن آگاهی، اعتماد به نفس و اطمینان بهره ببرند و تمام فعالیت‌هایی که وقت و عمرشان را هدر می‌دهد، ترک کنند.

آیا ممکن است که جو آرامش، امنیت و ثبات ماه رمضان در قلب جوانان منعکس شود؟ بله ممکن است، اما نه به سبک سنتی و از دریچه‌ی ترک خوردن و آشامیدن، بلکه ایجاد شناخت و معرفت در جوانان، راهکارهای خاص خودش را دارد. در گذشته، شوراهای آموزشی رمضان وجود داشت که هزاران نفر از جوانان را جذب کرده وقلوب و دل‌های آنان را شیفته‌ی تعالیم خود می‌ساخت و سرشار از آرامش و روح امید برای ساختن آینده‌ای بهتر می‌کرد.

امروز همه ما خواستار ایجاد و انجام اموری هستیم که آرامش روحی به جوانان‌مان اعطا کند، خون امید را در رگ‌های آنان به جریان درآورد و افق‌های روشنی به آینده را پیش چشمانشان بگشاید. ولی به عمل کار برآید، به سخندانی نیست. تبدیل این گلواژه‌های زیبا به اجرا، مشارکت دولت‌ها و ثروتمندان برای حمایت کامل از جوانان و نجات آنان از چرخه‌ی ناامیدی را می‌طلبد. شاید این ماه مبارک بستری برای ایجاد امید دوباره در جوانان برای به کارگیری توانمندی‌های آنان باشد.

اگرچه این اهداف بلند مدت و اقدامات و مراحل دست‌یابی به آن، تنها به ماه رمضان محدود نمی شود، اما این ماه مبارک ویژگی منحصربه فردی دارد که در هیچ‌یک از ماه‌های دیگر یافت نمی‌شود. بر طبق اطلاعات رسمی، جرایم و تخلفات در ماه مبارک رمضان کاهش می‌یابد؛ گویی در این ماه، قلوب و اذهان آرام هستند و باغ‌های ایمان در سینه‌ها شکوفا می‌شوند. همین امر، جوانان را یاری می‌دهد تا بتوانند از دام افسردگی برهند.

آیا مقامات به جوانان کمک می‌کنند تا از اپیدمی افسردگی رهایی یابند؟ آیا رهبران کشور و نخبگان در ماه مبارک رمضان اقدامی در راستای بیدار ساختن روح امید در ذهن و قلوب جوانان انجام خواهند داد ؟ آیا چشم انداز روشنی در آینده نسبت به فضای کنونی، پیش روی ما خواهد بود؟

این همان چیزی است که امیدواریم در این ماه مبارک، ماه ایمان، شادی و امید به وقوع بپیوندد.

مترجم: ط.مکارمی

نظر شما