twitter share facebook share ۱۳۹۷ اسفند ۰۹ 1483
پول نمی خواهیم، فقط به ما آزادی بدهید

ماهها پیش فیلمی در رسانه ها منتشر شد که در آن شیخه لطیفه دختر محمد بن راشد آل مکتوم حاکم دوبی، خبر از فرار خود می داد. با کنکاش خبرنگاران مشخص شد او که در فوریه 2018 سوار بر کشتی یکی از دوستان فرانسوی خود از دوبی فرار کرده بود، توسط تیمی که پدرش به دنبال وی فرستاده بود بازگردانده شده و هم اکنون در حصر خانگی قرار دارد.

نشریه فارین پالیسی به بهانه انتشار این فیلم به زندگی شاهزادگان عرب و سایر زنان طبقه ممتاز کشورهای حاشیه خلیج فارس نگاهی انداخته و از شکاف عمیقی که بین تصویر فریبنده زندگی این گروه از زنان با واقعیت وجود دارد، سخن می گوید.  

به نوشته فارین پالیسی با توجه به نقش پررنگ سنت در کشورهای عرب، محدودیت های اجتماعی بسیاری توسط خانواده ها بر زنان وضع می شود که البته نوع و میزان این محدودیت ها در قبایل مختلف متفاوت است.

برای مثال زنان در ازدواج و انتخاب شریک زندگی خود، بیرون رفتن از منزل، استفاده از شبکه های اجتماعی، مسافرت، اشتغال، تحصیل و نوع پوشش خود مختار نیستند. به ویژه در عربستان قانون قیمومیت موجب شده است که مردان (شوهر، پدر یا پسر) صلاحیت داشته باشند از بدو تولد تا مرگ یک زن، به جای او تصمیم بگیرند.

اما اعمال محدودیت بر زنان مختص به خانواده ها نیست، بلکه این امر حتی در سازمان های دولتی نیز مشاهده می شود. برای نمونه یکی از دانشگاههای دولتی امارات متحده، دانشجویان زن را از همراه داشتن موبایل دوربین دار منع کرده است و زنان تنها در صورت موافقت قیم خود، با همراهی شخصی دیگر، اجازه خروج از محوطه دانشگاه را دارند. همچنین در این کشور هیچ قانونی علیه خشونت خانگی نسبت به زنان وضع نشده و این درحالی است که وضع زنان امارات نسبت به عربستان به مراتب بهتر است.

در عربستان محکومان جرایم غیر اخلاقی و منافی عفت در بازداشتگاه دارالرعایه شکنجه می شوند و مجبور به تحمل حبس های طولانی مدت بعضاً در سلول های انفرادی هستند. به گفته یکی از فعالین حقوق زنان، در این بازداشتگاه گاه حتی دختران نه ساله ای نگهداری می شوند که به زعم حکومت مرتکب رفتارهای غیر اخلاقی شده اند.

گرچه تحمل چنین شرایطی برای هر زنی دشوار است اما به گفته هاله الدوسری از فعالان حقوق زنان در عربستان، این سختی برای زنان طبقه ممتاز اعم از اعضای خاندان حاکم و سیاسیون مرتبط به حکومت بیشتر است؛ زیرا که این زنان از سطح بالایی از زندگی برخوردارند، از داشتن موبایل و ارتباط با رسانه ها محروم نیستند، و از طریق سفر به خارج یا تحصیل در مدارس خصوصی در کنار دانش آموزان و دانشجویانی با ملیت های مختلف، با مردم غرب در ارتباط و تعامل قرار می گیرند. این امر موجب می شود که آنان با شیوه زندگی و حقوق زن در مغرب زمین آشنا شده و کمبودهای خود را بیشتر و بهتر درک کنند؛ لذا برای بسیاری از آنها ثروت معنای خود را از دست می دهد چون نمی توانند به آنچه می خواهند و خود را شایسته داشتنش می دانند برسند.

جالب آنکه بسیاری از خانواده های برجسته و ممتاز عرب، در مواجهه با جهان خارج واقعیت را قلب کرده و تصویری لیبرال از خود نشان می دهند. برای مثال محمد بن راشد حاکم دوبی یکی از روشن فکرترین رهبران عرب حاشیه خلیج فارس محسوب می شود که از دیده شدن با همسر و دخترانش آن هم بدون حجاب ابایی ندارد، علیه خشونت خانگی صحبت می کند و در راستای حمایت و اعطای حقوق بیشتر به اقلیت ها می کوشد. اما اتفاقی که برای دخترش شیخه لطیفه افتاد تصویری که از او در اذهان نقش بسته است را زیر سؤال برده و نشان می دهد که وی نیز همچون دیگر شیوخ عرب، در خانه ارزش های سنتی خود را مافوق همه چیز می داند. بنابراین هر زنی علیه نظام مردسالار حاکم برخانواده بایستد، تهدیدی علیه نظم عمومی تلقی شده و توسط خانواده یا دولت مورد برخورد قرار می گیرد

اما لطیفه نخستین شاهزاده ای نیست که کوشید تا از این شرایط سخت بگریزد. یحیا اسیری مدیر یک گروه حقوق بشری در لندن است که فعالیت خود را بر روی کمک به زنان عربی که می خواهند از کشور خود فرار کنند متمرکز کرده است. او سال 2013 با چهار دختر ملک عبدالله شاه سابق سعودی که در حصر خانگی به سر برده و بدنبال راهی برای فرار بودند در تماس بود. به گفته اسیری بزرگترین چالشی که این دختران برای فرار دارند این است که قیم هایشان پاسپورت آنان را می گیرند و از این طریق راه فرار آنان را سد می کنند.

ماه گذشته رهف محمد دختر رییس دولت یکی از استان های شمال سعودی به کانادا پناهنده شد. او نیز در گفتگو با رسانه ها مدعی شد که همچون دیگر زنان با محدودیت های بسیاری دست و پنجه نرم می کرده و برای نمونه حتی امکان کوتاه کردن موهای خود را نداشته چون در عربستان موی بلند مطلوب مردان است؛ اما بدلیل سرپیچی از این امر، تا زمانی که موهایش دوباره بلند شود، توسط خانواده اش در حصر قرار می گیرد. او به خبرنگاران می گوید «من ثروتمند بودم، اما همه آنچه می خواستم آزادی بود و آرامش خاطر»

با انتشار داستان رهف، حال بسیاری از مردان عربستان می کوشند با اقداماتی همچون استفاده از اپلیکیشن women-tracking  که خروج زنان را از کشور به قیم هایشان اطلاع می دهد، یا گرفتن پاسپورت از زنان جلوی فرار آنان را از کشور بگیرند.

https://foreignpolicy.com/2019/02/20/the-secret-lives-of-arab-princesses/

 

انتقاد از لابی اسراییل، یهودی ستیزی نیست

یکی از نمایندگان مسلمان کنگره آمریکا خانم ایلهان عمر نماینده مینه‌سوتاست که به تازگی بدلیل توئیتی که در انتقاد به لابی پرنفوذ حامی اسراییل در آمریکا نوشته بود خبر ساز شد؛ وی در این توئیت، دلیل حمایت سیاستمداران آمریکایی از اسراییل را دریافت پول از آیپک می دانست.

این اظهارات با واکنش تند دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان همراه شد و هر دو حزب خانم عمر را به یهودی ستیزی متهم کردند.

نشریه فارین پالیسی در این مقاله ضمن اشاره به تاریخچه یهودی ستیزی، به بیان نکاتی پیرامون فعالیت لابی های مختلف در امریکا پرداخته و در ادامه از سوء استفاده ای که از عنوان یهودی ستیزی می شود و از این طریق همه صداهای مخالف اسراییل سرکوب می گردد، انتقاد می کند. خلاصه این مقاله از قرار ذیل است:

در آمریکا گروههای پر شماری همچون ایپک، اتحاد مسیحیان برای اسراییل، سازمان صهیونیست امریکا و بنیاد دفاع از دموکراسی وجود دارند که به فعالیت سیاسی می پردازند و با توجه به آزادی هایی که در قانون اساسی آمریکا -از جمله آزادی تجمع- وجود دارد، مانعی بر سر این فعالیت ها نیست.

به عبارت دیگر هریک از شهروندان آمریکا که بخواهند با ایجاد سازمانی، بر دولت در راستای اعمال سیاست مورد نظر خود فشار وارد کنند، این امکان را دارند که در چارچوب قانون وارد عمل شوند. با این توصیف تلاش های لابی اسراییل با آنچه سایر گروهها از جمله انجمن ملی اسلحه، اتحادیه آزادی های مدنی امریکا یا دهها گروه دیگر انجام می دهند، تفاوتی ندارد و هیچ چیز مخفی، غیر قانونی یا توطئه آمیزی در پشت فعالیت این لابی نیست.

لازم به ذکر است که گروههای مختلفی در راستای گسترش روابط بین امریکا و اسراییل فعالیت می کنند که باهم یکپارچه و متحد نیستند و یک رهبری مرکزی ندارند. حتی گاهی این گروهها درباره بحث ها و موضوعات خاصی همچون حفظ توافق هسته ای یا راه حل دو دولت در خصوص اختلاف اسراییل و فلسطین، باهم اختلاف نظر دارند.

نکته دیگر در خصوص لابی اسراییل این است که این لابی نه با قومیت و مذهب اعضا که با دستور کار سیاسی اش تعریف می شود. در لابی اسراییل علاوه بر برخی از یهودیان آمریکا که حامی سرسخت اسراییل هستند، مسیحیان اوانجلیست نیز عضویت دارند و وجه مشترک این دو دسته آن است که هر دو خواهان افزایش حمایت بی قید و شرط آمریکا از اسراییل هستند. در طرف دیگر نیز بسیاری از یهودیان آمریکا هستند که نسبت به سیاست های اسراییل انتقاد شدید دارند. بنابراین استفاده از واژه لابی یهود هنگامی که می خواهیم در مورد گروههای حامی اسراییل صحبت کنیم نادرست بوده و به تصورات و کلیشه های نادرست و خطرناکی که در مورد یهودیان در اذهان وجود دارد دامن می زند

اما لابی اسراییل نیز همانند سایر گروهها از ابزار و استراتژی های مختلفی برای تحقق اهدافش استفاده می کند که کمک به کمپین های احزاب سیاسی و سیاستمداران، در کنار انتشار کتاب و مقاله، حضور پررنگ در رسانه ها و نفوذ و نقش آفرینی در دولت امریکا از جمله این ابزارهاست. اقداماتی از این دست را سایر لابی ها نیز انجام می دهند برای مثال شرکت های نفتی و داروسازی نیز برای تحقق اهداف خود افرادی را در وزارت کشور یا بخش های مربوط به غذا و دارو دارند.

ایپک هم به عنوان شناخته شده ترین حامی اسراییل در آمریکا، در بسیاری از لابی ها حضور دارد، کنفرانس های سالانه برگزار می کند، در محله های مختلف حضور یافته بر روی مردم عادی کار می کند و از سفر نمایندگان کنگره به اسراییل حمایت مالی می کند؛ اما مثل هر گروه دیگری که تنها می تواند به بخشی از خواسته های خود برسد، ایپک نیز علی رغم همه این تلاش ها، قادر به تحقق همه اهداف و خواسته های خود نیست و آنان که دولتمردان امریکا را عروسکان خیمه شب بازی حامیان اسراییل می دانند به بیراهه رفته اند.

بیان این نکات نشان می دهد که افراد به هنگام سخن گفتن و انتقاد در خصوص نقشی که حامیان اسراییل در سیاست خارجی آمریکا بازی می کنند، باید دقت بیشتری به خرج دهند، به ویژه انکه روابط اسراییل و آمریکا همواره از حساسیت ویژه ای نزد سیاستمداران برخوردار است و از آنجا که سخن گفتن در این باب گاه با رگه هایی از یهودی ستیزی همراه است، موضوعی مخاطره آمیز محسوب می شود.

یهودی ستیزی در جهان سابقه طولانی دارد و تاریخ شاهد افرادی بوده است که با توسل به تئوری های توطئه و دامن زدن به شایعاتی که پیرامون نفوذ و نقش پول یهود وجود دارد، باعث بروز جنایاتی از جمله هولوکاست شده اند. این موضوع تنها مربوط به گذشته نیست و همچنان به عنوان یک تهدید برای جوامع توسعه یافته به شمار می رود، چنانکه سال گذشته در کنیسه پیتسبورگ ایالت پنسیلوانیا تیراندازی یک یهودی ستیز منجر به کشته شدن عده ای از یهودیان شد.

اما همه اینها باعث نمی شود که آزادی افراد در انتقاد از فشار گروههایی همچون ایپک و نقشی که این گروهها در تعیین سیاست های آمریکا در خاورمیانه و اسراییل بازی می کنند، محدود گردد. آری خشونت علیه همه افراد و اقلیت ها از جمله یهودیان محکوم است؛ اما چرا باید از یهودی ستیزی به عنوان سلاحی برای خاموش کردن صدای منتقدان استفاده کرد.

جی جی گلدبرگ سردبیر سابق فوروارد در کتاب خود قدرت یهود به اتخاذ چنین رویه ای از جانب سیاستمداران انتقاد کرده، می گوید: «انگار ما مجبوریم بین یهودیانی که همه چیز را تحت کنترل و اداره خود دارند و یهودیانی که فاقد توانایی و امکان تأثیر گذاری و نقش آفرینی در تصمیمات و سیاست گذاری ها هستند یکی را انتخاب کنیم. حال انکه جایی بین این دو، واقعیتی است به نام جامعه یهود، متشکل از سازمان ها و مردمان عادی که هیچکس در مورد آن صحبتی نمی کند»

با توجه به آنچه گفته شد، حتی اگر ایلهان عمر حساسیت بیشتری در مورد توئیت خود نشان می داد و بحث را مستندتر پیش می برد، باز هم مورد هجمه و انتقاد قرار می گرفت؛ چراکه آگاهی، حساسیت نشان دادن، مخالفت عمیق با یهودی ستیزی و ارائه تصویری واقعی از فعالیت لابی ها هیچ کمکی به منتقدان فعالیت های اسراییل که از ماهیت رابطه یکطرفه امریکا-اسراییل نگران هستند و مخالف نفوذ و موقعیت سیاسی گروههایی مثل ایپک می باشند، نمی کند.

در تجربه مشابهی که خود داشتم کتابی را سال 2007 در مورد لابی اسراییل منتشر کردم که در آن، ضمن محکومیت یهودی ستیزی و زیر سؤال بردن شایعاتی که در مورد موقعیت مالی یهودیان و کنترل رسانه ها توسط آنان وجود دارد، از برخی مواضع مورد حمایت ایپک و نتایج مصیبت باری که سیاست این گروه برای خاورمیانه و امریکا بدنبال داشته، انتقاد کردم و در خصوص حل موضوع فلسطین بر راه حل دو کشور اصرار ورزیدم. در کنار این انتقاد، بارها بر ضرورت حمایت آمریکا از اسراییل در صورت به خطر افتادن بقای آن کشور تأکید کردم و هدف خود را از نوشتن کتاب، افزایش امنیت اسراییل در خاورمیانه ای باثبات تر عنوان نمودم

اما علی رغم همه نکاتی که در کتاب مطرح کردم، بارها به یهودی ستیزی محکوم شدم و مطالبی کاملا مغایر با آنچه نوشته بودم به من نسبت داده شد. جالب انکه این هجمه نه از جانب ترول های توئیتر که در پاره ای موارد از جانب اشخاص برجسته سیاسی و فکری انجام شد.

نویسنده فارین پالیسی در پایان خاطر نشان می کند:

این هجمه به منتقدان از آن رو است که بعد از گذشت 50 سال از اشغال و سرکوب مردم غزه و تداوم سیاست گروههای دست راستی، حمایت از اسراییل در امریکا در حال کاهش است؛ لذا لابی حامی اسراییل می خواهد با ساکت کردن، بی اعتبار نمودن و حمله به منتقدان مانع از هرگونه بحثی در این زمینه شده و حمایت بی قید وشرط آمریکا را همچنان برای اسراییل نگه دارد.

https://foreignpolicy.com/2019/02/15/how-and-how-not-to-talk-about-the-israel-lobby/

نظر شما