twitter share facebook share ۱۴۰۰ فروردین ۱۸ 1450

بایدن اخیرا با تغییر سیاست آمریکا در قبال عربستان از جمله تصمیمی که برای تحریم برخی از شخصیت های سعودی مرتبط با قتل خاشقچی گرفت، جنجال آفرین شد. این تغییر سیاست از یک طرف منتقدان دولت بایدن را نگران برهم خوردن مشارکت استراتژیک ده ساله واشنگتن-ریاض کرد و از طرف دیگر هواداران بایدن معتقد بودند که دولت برای پاسخگو نمودن حکام سعودی تلاش کافی نکرده است.

اما رویکردی که در نهایت بایدن در پیش گرفت، بسیار زیرکانه بود؛ او گزارش نهادهای اطلاعاتی را در باره مقصر دانستن محمد بن سلمان در مرگ جمال خاشقچی منتشر کرد اما تحریمی علیه وی وضع ننمود. از آنجا که هدف آمریکا تقویت خاورمیانه ای آزادتر و باثبات تر است، حفظ روابط با بن سلمان اقدامی سنجیده به نظر می رسد.

تاریخ به ما نشان می دهد که آمریکا چگونه می تواند در ارتقای آزادی در کشورهای دیگر نقشی مؤثر ایفا کند. در مقاله ای که دو اندیشمند علوم سیاسی «جی گودلیف» و «دارن هاوکینز» سال 2009 منتشر کردند، آمده است: یکی از عوامل مؤثر در سیاست داخلی کشورها «شبکه وابستگی» است (منظور از شبکه وابستگی مجموعه کشورهایی است که از نظر اقتصادی و سیاسی و.. به یکدیگر وابسته بوده و تعامل و ارتباط گسترده ای با یکدیگر دارند)؛ به عبارت دیگر ما می توانیم با نزدیک شدن به رهبران جهان و وابسته کردن آنان به خود، رفتار آنها را شکل دهیم.

این مسئله پیامدهای مهمی برای سیاست آمریکا در خاورمیانه دارد؛ آمریکا در مواجهه با دیکتاتورهای منطقه اغلب باید از بین دو گزینه نامطلوب، یکی را انتخاب کند: به آنها دست دوستی دهد یا برای سرنگونی شان تلاش کند. گزینه دوم هیچگاه نتیجه مفیدی در پی نداشته است؛ تصمیم دولت بوش برای سرنگونی صدام پیامدهای فاجعه باری برای عراق در پی داشت و مداخله اوباما علیه معمر قذافی، لیبی را به کانون خشونت و افراط گرایی تبدیل کرد که تاکنون هم ادامه دارد.

از سوی دیگر آن دسته از دولت های منطقه که از حمایت آمریکا برخوردار هستند، عمدتاً ثبات بیشتری داشته و برخی از آنها نیز از نظر سیاسی بازتر شده اند. برای مثال در دهه های اخیر متحدان نزدیک آمریکا از جمله مراکش، اردن و کویت علیرغم اینکه در منطقه ای هستند که دستخوش ناآرامی و هرج و مرج می باشد، از ثبات برخوردارند. این کشورها حتی دست به یکسری اصلاحات سیاسی زده اند و از آزادترین کشورهای عرب محسوب می شوند.

در ارتباط با بن سلمان، آمریکا با همین دوراهی روبرو است: کار با او را ادامه دهد یا برای برکناری اش از ولایت عهدی فشارها را بر این کشور بیشتر کند. اگر اقدام به وضع تحریم کند، این پیام را ارسال خواهد کرد که آمریکا مایل نیست او را به عنوان رهبر عربستان به رسمیت بشناسد و با اعمال فشار علیه پدرش، ملک سلمان را مجبور به تعیین جانشینی دیگر خواهد کرد. ولی این خواسته ای است که سبب برهم خوردن روابط واشنگتن-ریاض شده و آمریکا توان مطالبه چنین چیزی را ندارد.

اگر آمریکا به عنوان مهمترین عضو شبکه وابستگی عربستان، رابطه دوستانه اش با بن سلمان را ادامه دهد، می تواند در آینده این کشور نفوذ و نقش مهمی داشته باشد. بن سلمان هم در مواجهه با ایران و هم در اجرای طرح جامع خود (چشم انداز 2030) به حمایت و سرمایه گذاری غرب نیاز دارد. او به عنوان بخشی از تلاش خود در اجرای این طرح، تمایل خود را برای اقتصاد لیبرال، رفع محدودیت های اجتماعی و ایجاد تغییرات قابل توجه فرهنگی و سیاسی نشان داده و گام هایی در این مسیر برداشته است که پیشتر غیرقابل تصور می نمود.

البته شکی نیست که بن سلمان رفتارهای خشونت آمیز و استبدادی نیز داشته است که آمریکا باید از هرچه در توان دارد، برای جلوگیری از تکرار چنین اقداماتی استفاده کند. اما برای این منظور نیازی به تخریب روابط تاریخی آمریکا و سعودی نیست و راههای دیگری نیز وجود دارد. شاید مجازات زیاده روی ها و رفتارهای افراطی پادشاهی، در کنار تشویق برای ایجاد تغییرات سیاسی، مؤثرترین راه برای هدایت عربستان در مسیر درست باشد.

*منبع: نشنال اینترست

مترجم: فاطمه رادمهر

نظر شما