محمد بن سلمان ولیعهد عربستان با به حداقل رساندن نقش نهادهای مذهبی که زمانی وجودشان برای پادشاهی حیاتی تلقی می شد، دیدگاه جدیدی از اسلام میانه رو و معتدل در سعودی ارائه داد.
برای چندین دهه پادشاهان سعودی، از علما و مؤسسات مذهبی حمایت می کردند؛ این شخصیت ها و نهادهای دینی مروج تفسیر سختگیرانه از اسلام سنی به نام وهابیت بودند. در این راستا در عربستان قوانین سختگیرانه ای اجرا می شد و محدودیت های زیادی بر زنان و اقلیت های مذهبی و.. اعمال می گشت.
اما با ولایتعهدی بن سلمان، زنان مجاز به رانندگی شدند، کلاس های آموزشی مشترک، سالن های سینما و کنسرت های شبانه –که در آن زنان و مردان در کنار هم به پایکوبی می پردازند- امری عادی شد.
پژوهشگران یاسمین فاروق و ناتان براون، نقش رو به کاهش عالمان وهابی در سیاست داخلی و خارجی عربستان را «انقلاب» می نامند.
بن سلمان اذعان دارد که این اصلاحات می تواند خشم تندروها را برانگیخته و آنها را تحریک به اقدامات تلافی جویانه کند. من به عنوان محققی که تفاسیر مختلف از احکام اسلام را مطالعه کرده است، این اصلاحات را از نزدیک دنبال کرده ام.
در گذشته اقدام کسانی که اقتدار وهابی ها را به چالش می کشیدند، با واکنش های شدید روبرو می شد؛ برای مثال وقتی ملک فهد –که بین سال های 1982 تا 2005 حکومت می کرد- توصیه عالمان وهابی را رد کرد و به ارتش آمریکا اجازه داد اسلحه و نیروهای زن خود را در خاک عربستان مستقر کند، تعدادی از این عالمان از شورش خشونت آمیز علیه او حمایت کردند.
به نظر می رسد که بن سلمان نگران چنین چالش هایی نیست. وی در مصاحبه ای که در سراسر کشور پخش شد، عالمان وهابی را مورد سرزنش قرار داد و برخی از آنها را به جعل آموزه های اسلام متهم کرد. او همچنین یکی از علمای بزرگ وهابی را که زمانی از او مشورت می گرفت، به ارتکاب جرم علیه نظام سلطنتی متهم کرد و بازداشت نمود. بن سلمان از اقدامات خود دفاع کرد و مدعی شد: «ما در حال بازگشت به گذشته خود هستیم؛ کشوری با اسلام میانه رو که به روی همه ادیان، سنت ها و مردم سراسر جهان باز است».
اسلام میانه رو که بن سلمان از ان سخن می گوید، در ادامه اصلاحات پدربزرگ وی ملک عبدالعزیز بنیانگذار پادشاهی مدرن سعودی است. نگاه بن سلمان مغایر با سیاست و نگاه عموهایش ملک فیصل و ملک خالد نسبت به اسلام وهابی می باشد.
بین سالهای 1925 و 1932 عبدالعزیز آندسته از عالمان و شبه نظامیان وهابی را که از او خواسته بودند از نسخه اسلام آنها حمایت کند و درهای سعودی را به روی تجارت و توسعه نگشاید، سرکوب کرد و برعکس عمل نمود.
ملک فیصل که از 1964 تا 1975 بر سر کار بود، در رابطه سلطنت و وهابیت تجدیدنظر کرد و برخلاف عبدالعزیز، وهابیت را سبب بقای پادشاهی می دانست.
فیصل علمای وهابی را تشویق کرد تا با همکاری با سیاستمداران اسلام گرا، نگرش سیاسی عبدالناصر در مصر را بکوبند و بینش جدیدی از اسلام را به جوانان سعودی معرفی نمایند.
وی به عالمان وهابی اجازه داد تا نگاه محافظه کارانه دینی خود را وارد نظام آموزشی عربستان کنند. در خارج از کشور این عالمان، وهابیت را به عنوان جایگزینی اسلامی برای ایدئولوژی های آمریکا و شوروی در جنگ سرد، معرفی کردند. آنها معتقد بودند که سعودی های ثروتمند از نظر دینی وظیفه دارند وهابیت را در سراسر جهان ترویج کنند.
فیصل تغییرات مورد نظر خود را با موفقیت پیاده کرد. ملک خالد هم راه او را ادامه داد و از عالمان وهابی حمایت کرد. گروهی از دانشجویان سعودی که اصلاحات فیصل و خالد را نامشروع می دانستند، سال 1979 به مدت دو هفته مسجدالحرام را تصرف کردند.
با مداخله خشونت آمیز نیروهای نظامی فرانسه و عربستان، این تصرف پایان یافت. سال 1979 عده ای دیگر از جوانان سعودی، برای پیوستن به مقاومت در برابر تهاجم شوروی به افغانستان، به آن کشور رفتند. یکی از آنها اسامه بن لادن بود که القاعده را سال 1988 تأسیس کرد.
نارضایتی بن لادن و القاعده از سلطنت، پس از آنکه ملک فهد با استقرار فزاینده سربازان آمریکا در خاک عربستان در پی حمله صدام به کویت در سال 1990 موافقت کرد، ظاهر شد. بن لادن حضور آمریکایی های کافر در عربستان را سبب نجس شدن سرزمین های مقدس اسلامی و جریحه دار شدن احساسات مردم مسلمان دانست و خواهان نابودی نظام سلطنتی شد. القاعده نیز کارزاری های خشونت آمیزی را علیه سعودی براه انداخت که تا سال 2010 ادامه داشت.
البته همه محافظه کاران اسلام گرا از خشونت حمایت نمی کردند؛ آنگونه که مداوی رشید تاریخ نگار اشاره می کند، بسیاری خود را اصلاح طلب می دانستند و بدنبال پاکسازی اسلام اصیل از انحرافات فهد و بازگشت به دوران فیصل بودند.
هنگامی که بن سلمان از اسلام میانه رو صحبت می کند، فقط خشونت القاعده را محکوم نمی کند؛ او درحال جدا سازی تاریخ سلطنت از وهابیت است. وی برخی از عالمان وهابی را مقصر خشونت هایی می داند که کشور در سال های 1979 و در دهه های 1990 و 2000 با آن مواجه شد.
بسیاری از این تغییرات انقلابی در بحبوحه رونمایی از طرح چشم انداز 2030 در سال 2016 رخ داد. این طرح تحول کامل سیاسی، اقتصادی، آموزشی و فرهنگی عربستان را شامل می شود و به اعتقاد بن سلمان خواسته های جمعیت زیر سی سال کشور را که بیش از 60% از جمعیت کل کشور را تشکیل می دهند، براورده می کند.
برنامه های درسی دینی که از زمان ملک فیصل به جا مانده بود، تغییر پیدا کرده و به جای دین، تأکید بر ملیت سعودی شده است. نام محمد بن عبدالوهاب بنیانگذار وهابیت، از کتاب های درسی حذف شده و میهن پرستی جایگزین آن شده است. عربستان همچنین اعلام کرده است که دیگر به مساجد و مؤسسات آموزشی وهابی در کشورهای دیگر کمک مالی نخواهد کرد.
پلیس مذهبی عربستان که زمانی وظیفه حفظ اخلاق عمومی را بر عهده داشت، شاهد کاهش قدرت خود بوده است؛ دیگر اجازه تحقیق و دستگیری ندارد و نمی تواند رفتارهایی را که از نظر اخلاقی نامناسب می داند، مجازات کند.
اما منتقدان تحت تأثیر این اصلاحات قرار نگرفته اند. آنها می گویند کاهش قدرت مقام های مذهبی سبب نشده که از خشونت دولت سعودی کاسته شود. پلیس مذهبی به نظارت خود در شبکه های اجتماعی ادامه می دهد. سال 2018 جمال خاشقچی که صدای اصلاح طلبان اسلام گرا در عربستان بود، کشته شد. به گفته رشید: «پادشاهی همچنان به سرکوب اصلاح طلبان ادامه می دهد و از این اصلاحات برای تطهیر چهره خود استفاده می کند»
به گفته پیتر مندویل محقق امور بین الملل: «اسلام میانه رو بن سلمان پیچیده است؛ از یکسو اسلامی را ارائه می دهد که اهل مدارا و بردباری است و از سوی دیگر از جوانان سعودی می خواهد تسلیم اقتدار سلطنت باشند». به گفته محمد فاضل استاد تاریخ حقوق اسلامی: «زمانی جامعه عربستان شکوفا می شود که بن سلمان حق مسلمانان را بر حکومت بر خود به رسمیت بشناسد».
مترجم: فاطمه رادمهر
در صورت تمایل به مطالعه بیشتر در این خصوص می توانید به مقالات ذیل رجوع کنید: اصلاحات بن سلمان به کتاب های درسی رسید، چشم انداز 2030 بن سلمان و اصلاحات مذهبی، ترویج ناسیونالیسم در خلیج فارس، پروژه اصلاحات اجتماعی در عربستان، عربستان و حرکت به سوی اسلام اعتدالی، اصلاحات در کشورهای خلیج فارس
نظر شما