twitter share facebook share ۱۳۹۵ مهر ۱۳ 994

امرزوه یکی از مشکلات مغرب زمین، رنج از فقر معنویت و اخلاق است. غرب در دوران رنسانس و پس از آن با بهره گیری از اشتباههای کلیسا، و نارسایی برخی مفاهیم مطرح شده در مسحیت به سمت زدودن دین از چهره جامعه حرکت کرد و در نتیجه خداباوری کمرنگ شد و تفکرات اومانیستی، تجربه گرا و مادی جای آن را گرفت.

نفی دین با فطرت بشری ناسازگار است، این امر پیامدهای نامطلوبی بر پیکر جامعه غربی بر جای گذاشته است. به حدی که بنیاد تمدن غربی متزلزل شده است و بعد از سال‌ها كنار گذاشتن دین و كوشش در  جهت حذف معنویت و باور به جهان ماوراء ماده، مشكلات و بحران‌های روانی و اجتماعی متنوعی برای غرب پیش آمد كه همه بر آمده از عدم پاسخگویی مدل زندگی مدرن به نیازهای ژرف گرایش انسان به اخلاق و معنویت است.

دردها و رنج‌های مادی و روحی بشر امروز بسیار گسترده و جوامع مادی دستخوش بحران شدید شده اند. جسم و جان تمدن مادی سرمایه داری به شدت بیمار است به گونه‌ای كه بعضی معتقدند در پایان عصر مادی قرار داریم و تمدن معنوی در حال زایش دوباره است.

فقر معنوی دستاورد مهم مدرنیته امروز است که در بسیاری از موارد، بیش از فقر مادی خطرآفرین است. فقر معنوی در شرایطی به وجود آمده که مدرنیته با انواع و اقسام تولیداتش، همه فضاها را اشغال کرده اما به نظر می‌رسد بلایی جانسوز همچون یأس و نومیدی را به کام زندگی ریخته است.

دانشمند انگلیسی (لرد لوتین) خطاب به مسلمانان در جشن فارغ التحصیلی دانشجویان (علیگره) هند در رابطه با مشکلات امروز غرب و راه حل آن چنین می‌گوید: «تمدن جدید ما را به لبه پرتگاه کشانده و شما را هم خواهی نخواهی به آن سوی خواهد کشاند، ولی بدانید که امروز ما به دارویی خالص نیازمندیم گرچه نمی‌دانیم این دارو کجاست؟ ولی گمان دارم‌ که‌ داروی‌ درد ما نزد شما است‌ و امّا شما به‌ هوش‌ باشید تا داروی‌ خالص‌ خود را بر باد ندهید و دقت‌ کنید که‌ در لذت‌های‌ معجون‌ مسموم‌ کننده‌ ما سقوط نکنید»[1].

 دکتر سید حسین نصر درباره وضعیت غرب و رابطه آن با دین می‌گوید: «پدیده دینی دیگر، گرایش بسیاری از مردم غرب به ادیان شرقی به قصد استمداد و اهتداست. از آغاز قرن بیستم و به خصوص از جنگ جهانی دوم به این سو بسیاری از غربیان که تشنه تجارب روحانی و معارف دینی بوده‌اند، اما نمی‌توانستند آن چه را که می‌جویند در بطن و متن نهادهای دینی موجود در غرب بیابند، به ادیان شرقی روی آوردند، برخی به آیین هندو گرویدند، برخی به آیین بودا و شماری نیز به اسلام وتعالیم صوفیانه در درون اسلام. این روند به نحوی قاطع و واضح طی چند دهه اخیر قوت گرفته است».

همچنین می‌افزاید: «در باب اسلام باید گفت: در آمریکا و اروپا شماری از کسانی را که در پیچ و خم سرگشتگی دنیای متجدد سرگردانند و در پی نور هدایتی می گردند که آنان را از نومیدی و گم گشتگی و بی‌هدفی نجات دهد گمشده خود را در «دین» یافته اند ....امروزه در غرب علاقه و توجهی به مراتب بیش از چند دهه گذشته نسبت به دین نشان داده می‌شود و این عمدتاً ناشی از درهم شکستن و فروریختن بسیاری از ایدئولوژی‌های غربی است، که از بطن اندیشه قرون هجدهم و نوزدهم اروپا سر در اورده و جای دین را گرفته بودند» [2].

آیت الله سید محمد شیرازی در کتاب ارزشمند «اسلام و جهانی شدن» غرب را جامعه آماده برای پذیرش اسلام می داند و می نویسد:

«ظواهر امور بر این دلالت دارد که غرب –اعم از آمریکا و اروپا - در حال تغییر سریع در دو جهت هستند:

اول: تغییر اعتقادی، فرهنگی به سوی اسلام، بدین معنی که اگر مسلمین بتوانند با رفتارهای نیکو، اسلام را آن چنان که رسول اکرم صلی الله علیه وآله آن را آورده و به اجرا گذاشته و امیرالمؤمنین علیه السلام و اهل بیت علیهم السلام به آن عمل کرده‌اند، به غرب بنمایانند، بی‌تردید غرب به جانب اسلام خواهد گرایید.

دوم: تغییر در ایجاد اصلاحات نسبی؛ عقلای غرب از عوارض و پیامدهای منفی تمدن غرب که گریبانشان را گرفته است به شدت ناخشنودند و به درمان جدی آن می‌اندیشند»[3].

و نکته مهم در این مطلب کیفیت برخورد مسلمانان با غرب در معرفی اسلام است. اگر برای معرفی اسلام به جای چهره صحیح و معنوی اخلاقی اسلام، چهره خشن و متوحش از این دین ارائه گردد مسلماً روند گرایش غرب به اسلام با مشکلات اساسی روبرو خواهد گردید یا لااقل به تاخیر خواهد افتاد.

به هر حال نیاز غرب به معنویت متناسب با فطرت بشر و پاسخگو بودن اسلام بر این نیاز، جامعه غربی را تشنه معارف اسلامی می گرداند و مسلماً رسیدن غرب به اخلاق و معنویت اسلامی، نیازمند فعالیت بیش از پیش مسلمان در معرفی صحیح فرهنگ غنی اسلام محمدی و علوی می باشد.

 


[1] - مودودي، ابو الاعلي، اسلام و تمدن غرب، 32.

[2] -  نصر، سید حسین، جوان مسلمان ودنیای متجدد، 210.

[3] - شیرازی، سید محمد، اسلام وجهانی شدن، 170.

نظر شما