twitter share facebook share ۱۳۹۹ اسفند ۰۷ 960

نه فقط در دولت بایدن بلکه در مجموعه حاکمیتِ آمریکا، اجماع جدیدی در رابطه با چین و روسیه شکل گرفته است: تنظیم سیاست گذاری ها از رقابت به تقابل محاسبه شده. مدتهاست روسیه و چین، فضای «همکاری و تقابل هم زمان» را با آمریکا پیش گرفته اند ولی مماشاتِ دولت های بوش پسر و بخصوص اوباما باعث شده بود تا آمریکایی ها عمدتاً همکاری کنند تا تقابل. شاید بتوان تقابلِ محاسبه شده را اینگونه جمع بندی کرد: آمریکا هر رفتار منفی را پاسخ خواهد داد. به عبارتی، سیاست خارجی آمریکا مجموعه ای از سیاست گذاری ها و واکنش های تشویق و تنبیه هم زمان خواهد بود. به نظر می رسد این اجماع جدید نه استراتژی است و نه تاکتیک بلکه نوعی انطباق با نظامِ بین المللی سه قطبی است که آمریکا می خواهد میدانِ عملِ دو قطب دیگر را حتی المقدور محدود کند.

این نظام سه قطبی چند دهه ادامه خواهد داشت و توأم با ابهام، فرصت و رفتارهای متناقض کشورها خواهد بود. آمریکا در این رهیافت، شش شریک نسبتاً قابلِ اتکا دارد: انگلستان، کانادا، ژاپن، استرالیا، کره جنوبی و هند. شواهد نشان می دهد آمریکا تصمیم گرفته با ترکیه، عربستان، عراق و افغانستان نیز روش تشویق و تنبیه هم زمان را پیش گیرد. قابل توجه این که آلمان و فرانسه بدون آنکه تبلیغ کنند به صورت خزنده و آرام، روابط اقتصادی/سیاسی مهمی را با روسیه و چین تدارک دیده اند و می خواهند در نظام بین الملل سه قطبی با هر سه قطب همکاری دوجانبه داشته باشند.

همانگونه که در یادداشت اول دولت بایدن و ایران ذکر شد (لینک مطلب )، متدلوژی دولت بایدن، سنجیده و قدم قدم جلو رفتن است. تیم سیاست خارجی و امنیت ملی بایدن نه تئوریسین هستند (مانند برژینسکی) و نه ایدئولوگ (مانند بولتون). بلکه با اجماع، شبکه سازی و روش پلکانی عمل خواهند کرد. این متدلوژی با تقابلِ محاسبه شده سازگاری دارد زیرا در شرایطِ ابهام و تناقض، اصولاً نمی توان استراتژی داشت، اما می توان افق هایی را هدف گذاری کرد. با توجه به کلیت «تقابل محاسبه شده» و متدلوژی پلکانی، چه نوع تصوراتی نسبت به رهیافتِ دولتِ جُو بایدن با ایران را می توان مطرح کرد؟

گاهی اوقات از یک واژه می توان به عمقِ تئوریک آنچه در جلساتِ محرمانه کشورها گفته می شود پی برد. در حالی که دولتِ ترامپ با افزایشِ تحریم ها در پی برجامِ جدید بود، اخیراً یکی از مقاماتِ دولت بایدن، از عبارت (Boxing them In) در جعبه گذاشتن و یا محصور کردن ایران برای برجامِ جدید سخن گفته است.

بدون آنکه بخواهیم پیرامونِ صحت و سُقمِ آنها قضاوت کنیم، ابتدا ضروری است فرض های تیمِ سیاستِ خارجی بایدن در مورد ایران را بر اساس روشِ تحلیل محتوا، وبینارها و نجواها بیان کنیم:

1. فشار بر ایران جواب می دهد؛

2. وضعیت مالی، اقتصادی و فروش نفت ایران در نامساعد ترین شرایط خود است؛

3. سیاست گذاری هسته ای و اصولاً سیاست خارجی ایران فراتر از نهادِ دولت است. تفاوتی نمی کند آن طرف میز مذاکره، کدام جریان سیاسی نشسته باشد؛

4. توقفِ کاملِ برنامه هسته ای ایران محتاجِ برجام جدید است؛

5. جبهه واحد آمریکا، اتحادیه اروپا، اسراییل و عربستان، انتخابهای ایران را فوق العاده محدود خواهند کرد.

با توجه به این فرض ها، به نظر می رسد مراحلِ تدریجی و پلکانی دولت بایدن در فرایند و تحولات آتی به شرح زیر باشند و آمریکا تلاش خواهد کرد موضوع هسته ای و ایران را به صورت رهیافت تشویق و تنبیه به پیش ببرد:

1. ایجادِ یک جبهه متحد و منسجم میان آمریکا، اتحادیه اروپا، اسراییل و عربستان؛

2. تشویق و تنبیه روسیه و چین که از کارت ایران در تعاملات آتی خود با آمریکا استفاده نکنند و حتی اگر اعلام هم نمی کنند در عمل همراه جبهه آمریکا باشند؛

3. با حفظِ ساختارِ تحریم ها، آمریکا آنقدر صبر کند تا نمایندگانِ حاکمیت ایران، چه فعلی و چه در شهریور 1400، راضی به مذاکره شده و با توجه به اجماع حاصل شده، مفاد برجامِ جدید را بحث کند؛

4. به ازای هر قدمِ مثبتِ ایران در همکاری با آژانس و قبول تدریجی مفاد برجام جدید، به صورت قطره چکانی تعدادی از تحریم های اولیه و مربوط به هسته ای، مورد تخفیف، تعلیق و شاید حذف قرار گیرند؛

5. به ازای هر قدم مثبت ایران در همکاری با آژانس و قبول تدریجی مفاد برجام جدید، آمریکا به صورت بسیار تدریجی، منابع مالی مسدود ایران را با شرایط ویژه آزاد کند، دخالتِ سیستم های امنیتی خارجی در ایران محدود شود ولی فشار حقوق بشری حفظ شود؛

6. انسداد روابط ایران با کشورهای عربی حوزه خلیج فارس حفظ شود و بازگشایی روابط اقتصادی اروپا با ایران به میزانِ پیشرفتِ مذاکراتِ برجام جدید مشروط گردد؛

7. اطمینان بخشی به اسراییل که با مذاکرات برجامِ جدید، تمایلات عربستان، مصر و ترکیه در ایجاد برنامه هسته ای و درنتیجه اشاعه تسلیحات هسته ای در منطقه خاورمیانه به حداقل و حتی صفر برسد؛

8. در فرایندِ مذاکرات، هرگونه رفتار «غیر قابل قبول» ایران در منطقه می تواند مشمول رهیافت «تشویق و تنبیه» باشد؛

9. از آنجا که دولتِ بایدن، کنگرۀ آمریکا، اتحادیه اروپا و کشورهای منطقه، برجام 2015 را قبول ندارند، برجامِ جدید باید ابهاماتِ غیر هسته ای را رفع کند، نقش آژانس را همیشگی کند و حتی المقدور اهرم های ایران برای بازگشت و فعال شدن برنامه هسته ای را به حداقل برساند.

کانون تئوریک «تقابل محاسبه شده و رهیافت تشویق و تنبیه هم زمان» نسبت به ایران شاید بدین صورت قابل خلاصه باشد: رشد و توسعه اقتصادی و کاهشِ بحران های اجتماعی در ایران تابع بازبینی در برنامه هسته ای و سیاست خارجی ایران خواهد بود. آن سوی برخوردهای آمریکا، واقعیت های فکری و سیاسی ایران است. مواضع و اندیشه های موجود کشور، هم پوشانی محدودی با این برخوردهای خارجی دارد. حداقل نتیجه ای که می توان گرفت این است که این پروسه کش و قوس، زمان بر خواهد بود. هرچند احتمالِ ظهورِ اجماعِ داخلی بعد از شهریور 1400 وجود دارد، در عین حال، انسداد رشد و توسعه اقتصادی از یک طرف و تداومِ فقدانِ سرمایه گذاری و همکاری بانکی و تجاری خارجی از طرف دیگر ادامه خواهد داشت.

بیش از صد و پنجاه سال است که زندگی ایرانیان درگیر روابط خارجی است. امید است که ایرانیان بتوانند خود را از مدارهای سیاسی قدرت های بزرگ خارج کنند و به سوی تنوع سازی در روابط بین الملل خود بروند. اندونزی که خود از بنیان گذاران نهضتِ غیرمتعهد ها بوده از دو طریق به این هدف دست یافته است: انسجامِ فکری پایدارِ میان جامعه وحاکمیت در داخل و تفسیرِ اقتصادی از ماهیتِ نظام بین الملل.

نظر شما