twitter share facebook share ۱۳۹۵ مهر ۲۹ 1695

حقوق بشر چیست؟ دولت ها در راستای احقاق حقوق شهروندانشان چه وظایفی بر گردن دارند و مردم در صورت پایمال شدن حقوق خود چگونه باید عمل نمایند؟ اینها سؤالاتی است که امروزه در عرصه بین الملل بیش از هر زمان دیگری موضوعیت یافته و در سمینارهای گوناگون بارها مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.

گرچه کاربرد واژه حقوق بشر از پیشینه زیادی برخوردار نیست اما این حقوق بدون تردید از حقوق اولیه هر انسان بوده و امری نیست که تنها به عصر جدید و مردمان این دوره تعلق گرفته باشد. برای نمونه، کرامت بدیهی ترین لازمه انسانیت است که اسلام بر لزوم حفظ و احترام بدان تأکید نموده و در آیه 70 سوره اسراء نیز آن را مورد اشاره قرار داده است: «لقد کرمنا بنی آدم؛ همانا فرزندان آدم را کرامت بخشیدیم»

حقوق بشر، بماهو بشر را فارق از همه تمایزات فرهنگی - نژادی - قومی - منطقه ای و... می توان عبارت از موارد ذیل دانست:

حق حیات، آزادی، برابری، عدالت، حق حفظ در مقابل سوء استفاده از قدرت، حفاظت در مقابل شکنجه، حقوق اقلیت ها، حق شرکت در حیات اجتماعی، حق آزادی فکر و ایمان و سخن، حق آزادی دین، حق تجمع، حقوق اقتصادی، حق تعلیم و تربیت، حق حفظ حیات فردی شخص و حق انتخاب.

سازمان ملل حقوق بشر را اینگونه تعریف می کند: «حقوق اساسی و بنیادین همه انسانها که محل اقامت، مرد یا زن بودن، ملیت یا قومیت، نژاد، دین و زبان هیچ نقشی در میزان بهره مندی از این حقوق ایفا نمی کند.» همه انسانها آزاد افریده شده اند پس باید از حقوق و کرامتی یکسان برخوردار باشند.

حقوق بشر علاوه بر اینکه در تمام عرصه های زندگی انسان نقش آفرینی می کند، مجموعه ای است متحد و یکپارچه که نمی توان آن را در یک جنبه از زندگی پذیرفت و در جای دیگر زیر پا نهاد. برای مثال آنجا که در سیاست وارد می شود، زمینه ساز ایجاد مباحثی همچون مساوات دربرابر قانون و آزادی بیان است، در اقتصاد، جامعه شناسی و فرهنگ موضوعاتی از جمله حق اشتغال، تامین اجتماعی، حق تعیین سرنوشت و حق آموزش و پرورش را بدنبال دارد و برای نمونه آنکس که از فقر اقتصادی رنج می برد، علاوه بر جنبه مالی از بسیاری از حقوق دیگر محروم خواهد ماند. از این روست که سازمان ملل شرط تحقق و بهبود یک حق را ارتقای حقوق دیگر میداند و از کشورهای مختلف میخواهد که به حقوق شهروندان خود در تمامی عرصه ها احترام گذاشته و برای برپایی آن تلاش کنند.

برخی حقوق بشر را چیزی جز اقامه عدل و قسط نمی دانند چرا که معنای عدالت همان اعطای حقوق است که خدای سبحان پیامبرش را بدان هدف مبعوث نموده: « لقد أرسلنا رُسلنا بالبيّنات وأنزلنا معهم الكتاب والميزان ليقوم الناس بالقسط؛ به یقین ما فرستادگان خود را با دلایلی روشن  فرستادیم و با آنها کتاب و وسیله سنجش فرو فرستادیم تا مردم به قسط و عدل برخیزند »

بدرستی که با تحقق عدالت، دین ودنیای آدمیان اصلاح می گردد، جامعه نظم می یابد و سعادت آدمی پایه ریزی می شود. همه انسان ها با هر فرهنگ و زبان و سنت، خواستار عدل اند و به آن عشق می ورزند چراکه در نبود آن مردم مالکیت وضع شده بر اموال را نمی پذیرند و بدنبال کسب قدرت و ثروت بیشتر، روح درنده خوی خویش را به نمایش گذاشته، کمر به قتل یکدیگر می بندند و جامعه را گرفتار هرج و مرجی تمام ناشدنی می نمایند.

در اعلامیه جهانی حقوق بشر نیز بارها به لزوم رعایت عدالت و مساوات همه افراد بشر تأکید شده است: برای مثال در ماده ی 7 آمده؛ همه در برابر قانون برابرند و حق دارند بی هیچ تبعیضی از حمایت یکسان قانون برخوردار شوند.

آزادی، از دیگر مواردی است که جزء حقوق مسلم و اولیه هر انسانی می باشد. برخی آزادی را به لحاظ سلبی چنین گفته اند: آزادی یعنی نبودن مانع و انسانهای آزاد انسان هایی هستند که با موانعی که در جلوی رشد و تکاملشان هست مبارزه می کنند.

اعلامیه جهان حقوق بشر به عناوین مختلف در دیباچه و مواد آن به آزادی از جنبه های مختلف می پردازد: در ماده ی 2 می گوید که هر کسی حق زندگی، آزادی و امنیت شخصی دارد. در ماده 18 به آزادی اندیشه و دین اشاره می کند، در ماده 19 به بیان حق آزادی عقیده می پردازد و در ماده  20 به این اصل اشاره می کند که هرشخصی حق دارد از آزادی تشکیل اجتماعات و مجامع و انجمن های مسالمت آمیز بهره مند گردد.

هنگامی که ظلم در جامعه رواج می یابد، بدان معناست که حق آزادی و سایر حقوق اولیه و انسانی شهروندان به اشکال مختلف نقض گردیده است و این امر اعم است از ریختن خون بیگناهان و تعدی به اموال و نوامیس مردم و پایمال نمودن سایر حقوق پذیرفته شده آنان. بنابراین ظلم آفت بزرگی است که اگر به جان جامعه افتد، آن را در معرض فروپاشی قرار می دهد؛ همچنانکه خداوند سبحان می فرماید: «فَتِلْكَ بُيُوتُهُمْ خَاوِيَةً بِمَا ظَلَمُوا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِّقَوْمٍ يَعْلَمُونَ؛ و اين [هم] خانه ‏هاى خالى آنهاست به [سزاى] بيدادى كه كرده‏ اند قطعا در اين [كيفر] براى مردمى كه مى‏ دانند عبرتى خواهد بود»

یکی از مهمترین دلایل بعثت پیامبران مبارزه با ظلمی بود که حاکمان به مردم روا می داشتند، به عبارت دیگر خداوند رسولان خویش را فرو فرستاد تا عدل را در جامعه گسترش دهند و روابط حاکم بین مردم را تصحیح نمایند: «وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا وَلَيَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ؛ و اگر خداوند بعضی از مردم را بوسیله بعضی دیگر دفع نکند، دیرها و صومعه ها، و معابد یهود و نصارا، و مساجدی که نام خدا در آن بسیار برده می شود، ویران می گردد! و خداوند کسانی را که یاری او کنند ( و از آیینش دفاع نمایند ) یاری می کند خداوند قوی و شکست ناپذیر است.»

علی رغم وجود بالاترین اصول انسانی در مکتب اسلام، زمامدارانی که بر تخت خلافت اسلامی تکیه زدند، تنها آن دسته از اصول و قوانینی را که در راستای منافع خود می دیدند مورد توجه قرار داده، اجرایی نمودند و سایر اصول را نادیده گرفتند، به ویژه آنجا که پای مردم و احترام به حقوق آنان درمیان بود، از نقض دستورات اسلام هیچ ابایی به خود راه ندادند.

در این میان حاکمان اموی بدترین کارنامه را در میان حاکمان اسلامی داشتند. از جانب معاویه و کارگزاران وی فشار و اذیت و آزاری شدید به مردم اعمال می شد و آزادی و کرامت آنها به یغما می رفت. اندک افرادی نیز که ظلم را بر نمی تافتند و فریاد آزادی خواهی بر می آوردند توسط جلادان حکومت به قتل رسیده، یا به حبس های طولانی مدت محکوم می شدند.

حکومت تلاش می کرد در میان امت تخم تفرقه افکنده، بین اقوام و گروههای مختلف جدایی بیندازد. در این دوره خشونت و ترور در حیات فکری و گرسنگی و گرفتار شدن در غل و زنجیر فراگیر شد، بیت المال به دست ستمگران افتاد و بیعتی که بیانگر رضایت و انتخاب و رأی مردم بود، به امری تحمیلی تبدیل شد که پیشاپیش با تطمیع یا تهدید گرفته می‌شد.

در چنین شرایطی بود که قیام عاشورا رقم خورد. ظلم و طغیان دامنه دار حکام اموی، امام حسین علیه السلام را بر آن داشت تا با شعار اصلاحات، گسترش عدالت و زنده نمودن امر به معروف و نهی از منکر، به پا خیزد و جان خود را در مسیر رسیدن به این اهداف فدا نماید.

جمله معروف امام حسین که در روز عاشورا خطاب به لشکریان دشمن می گوید، اگر دین ندارید لااقل آزادمرد باشید، به خوبی پیام آزادی و آزادگی را می رساند. آری! امام حسین (ع) برای آزاد کردن مردم زمان خود از فقر و ظلم و جور و بی عدالتی حاکمان جنگید و شهید شد.

ایت الله سید محمد شیرازی نیز قیام عاشورا را نهضتی برای برپایی عدالت اجتماعی و برگرداندن حقوق بشر و کرامت انسانی می داند. به عقیده ایشان امام حسین علیه السلام از بیعت یزید سرباز زد زیرا که او مردم را گرسنه نگاه داشته بود و در عین حال بیت المال را در راه عیش و نوش خویش و سرکوب حرکتهای آزادی خواهانه صرف می کرد. سیاست وی بر مبنای برتری بخشی به نژاد عرب شکل گرفته بود و با آزار غیرعرب، وحدت مسلمین را برهم زده بین دو گروه مردم دشمنی می افکند. یزید هیچگونه انتقادی را بر نمی تافت، اموال مخالفان سیاسی خود را مصادره می کرد، حقوقشان را از بیت المال قطع می نمود و سرانجام آنان را به جوخه مرگ می سپرد. دین زیر لوای حکومت او تحریف گشته، افیون ملت شده بود. در چنین شرایطی بود که امام دست به قیام زد و در نامه ای که به برادرش محمد بن حنفیه نوشت از اهداف خود اینگونه پرده برداشت: «إني لم أخرج أشراً، ولا بطراً ولا مفسداً، ولا ظالماً، وإنما خرجت لطلب الإصلاح في أمة جدي، أريد أن آمر بالمعروف وأنهي عن المنكر فمن قبلني بقبول الحق فالله أولى بالحق، ومن رد على هذا أصبر حتى يقضي الله بيني وبين القوم بالحق، وهو خير الحاكمين؛ من‌ خروج‌ نکردم‌ از برای‌ تفریح‌ و تفرّج‌؛ و نه‌ از برای‌ استکبار و بلندمنشی‌، و نه‌ از برای‌ فساد و خرابی‌، و نه‌ از برای‌ ظلم‌ و ستم‌ و بی‌دادگری‌! بلکه‌ خروج‌ من‌ برای‌ اصلاح‌ امّت‌ جدّم‌ محمّد صلّی‌ الله‌ علیه‌ وآله‌ است. من‌ می‌خواهم‌ امر به‌ معروف‌ نمایم‌، و نهی‌ از منکر کنم‌؛ و به‌ سیره‌ و سنّت‌ جدّم‌، و آئین‌ و روش‌ پدرم‌ علیّ بن‌ أبی‌ طالب‌ علیه‌ السّلام‌ رفتار نمایم‌. پس‌ هر که‌ مرا بپذیرد و به‌ قبولِ حقّ روی اورد،‌ خداوند سزاوارتر است‌ به‌ حقّ. و هر که‌ مرا در این‌ امر ردّ کند و قبول‌ ننماید، پس‌ من‌ صبر و شکیبائی‌ پیشه‌ می‌گیرم‌، تا آن‌که‌ خداوند میان‌ من‌ و‌ این‌ جماعت‌، حکم‌ به‌ حقّ فرماید؛ و اوست‌ که‌ از میان‌ حکم‌‌کنندگان‌ مورد اختیار است‌.»

در طول تاریخ، مدافعان حقوق بشر همواره در تلاشند تا پیش قراولان این راه را یافته و با تأسی به سیره آنان، صبر و استقامت جویند و برای کسب موفقیت از آنها الگو گیرند؛ اما براستی کیست که با شناختی عمیق از حقوق آدمیان، برای پاسداشت آزادی و کرامت انسان دلاورانه به پا خیزد و در این راه از جان و خانواده خویش بگذرد؟ کیست که در میان امت خویش فریاد برآورد: « ألا ترون إلى الحق لا يٌعمل به وإلى الباطل لا يٌتناهى عنه؛ مگر نمیبینید به حق عمل نمی شود و از باطل نهی نمی گردد!؟» کیست که پرچم هیهات من الذله را در مقابل حاکمانی آنچنان خونریز و سفاک برافرازد؟

تاریخ بدرستی امام حسین علیه السلام را سرامد مدافعان حقوق بشر و کرامت انسانی می داند. او کسی است که نه تنها بر دفاع از اصول انسانی پا فشرد بلکه مکتبی را بنیان نهاد تا انسانها با پیروی از ان در هر زمان و مکانی بتوانند حقوق اولیه خود را مطالبه کرده و قسط و عدل را برپا دارند.

امام حسین علیه السلام در راستای دفاع از حقوق بشر دست به اقداماتی زد که برخی از آنها از قرار ذیل است:

1. خروج از گستره فرمانروایی حاکم جور

امام آنگاه تصمیم به هجرت گرفت که دستگاه حکومت اموی ایشان را بین بیعت با یزید و جنگ و درگیری مخیر کرده بود: «ألا وأن الدعي أبن الدعي قد ركز بين اثنتين: بين السلة والذلة؛ آگاه باشید که زنازاده پسر زنازاده، مرا در بین دو راهی  شمشیر و ذلّت قرار داده است». پس امام تصمیم خود را اینچنین بیان میدارد: «وهيهات منا الذلة، يأبى الله لنا ذلك، ورسوله والمؤمنون، وحجور طابت وطهرت، وأنوف حمية، ونفوس أبية، من أن تؤثر طاعة اللئام على مصارع الكرام؛ و هیهات که ما زیر بار ذلّت برویم، خدا و رسول او و مؤمنان و دامنهاى پاك و مطهّر[ى كه ما در آن پرورش يافته ايم] و دلهاى غيرتمند و جانهاى بزرگمنش، اين را بر ما نمى پذيرند كه فرمانبرى از فرومايگان را بر مرگ شرافتمندانه ترجيح دهيم».

امام پذیرش حاکمیت یزید را چیزی جز ذلت و خواری نمی دید، پس برای خارج شدن از گستره حاکمیت طاغوت زمان خود، از مدینه هجرت نمود. این رفتار حضرت الگویی است برای تمام مسلمانانی که آزادی هایشان توسط حکام خودکامه سلب شده است، حقوق خود را پایمال شده می بینند و در عین حال قدرتی برای تغییر وضعیت ندارند؛ در این شرایط راهی که پیش پای مسلمین گشوده شده، هجرت به کشورهایی است که کرامت انسانی و آزادی در آنجا پاسداشته می شود و هجرتی این چنین، نه خواری و ذلت که راهی است برای مبارزه با ظلم و خروج از دایره حاکمیتی ستمگر. 

2. فریاد مظلومیت و مطالبه حقوق

یکی از حقوقی که خداوند برای مظلومین قرار داده است حق افشای ظلمی است که به انان روا گشته، تا بدین وسیله چهره از جنایت ظالم برداشته شود. امام نیز در طول مسیر حرکت خویش به سمت کوفه، همواره ندای مظلومیت خود و جامعه اسلامی را به گوش مسلمانان رسانده، می فرمود: « ألا ترون أن الحق لا يعمل به وأن الباطل لا يتناهى عنه؛ ایا نمی بینید به حق عمل نمی شود و از باطل نهی نمی گردد؟!» 

3. آخرین تابلوی عاشورایی در موضوع حقوق بشر را می توان در نحوه رفتار امام حسین (ع) با لشکریان دشمن دید. یکی از قوانین پذیرفته شده بین المللی، مقررات حاکم بر رفتار نظامیان در خلال مخاصمات مسلحانه و حمایت از حقوق قربانیان مخاصمات مسلحانه است؛ اما در اینجا نیز حضرت بهترین الگو را برای مدافعان حقوق بشر ارائه می کند، آنجا که به سپاه خویش دستور می دهد به تمام لشکریان دشمن آب دهند و حتی اسبان آن ها را سیراب نموده و تیمار کنند، بارها سعی در ارشاد و اتمام حجت آن ها جهت هدایت دارد و از عجله در شروع جنگ نهی می کند؛ یا از رفتار زشت و خصمانه و خشونت آمیز با خانواده و کودکان و زنان باز می دارد.

بدین ترتیب امام حسین علیه السلام با خلق حادثه ای عظیم که وجدان ادمیان را تکان داد و به تحولاتی بزرگ در میدان اندیشه انجامید، شاهکاری در حیات سیاسی خود رقم زد. ایثار و شهادت طلبی ایشان در راه مبارزه با انحراف سیاست دستگاه حاکمه و برقراری اصلاحات موجب بیداری مردم گشت و روحیه سازش ناپذیری با حاکم ظالم و اعتراض در برابر انحراف دین را در آنان زنده کرد؛ همان اصلی که خداوند مسلمانان را بدان فراخوانده، می فرماید: « ولا تركَنْوا إلى الّذينَ ظَلَمْوا فَتَمَسْكُم النّار؛ و به کسانی که [به آیات خدا، پیامبر و مردم مؤمن] ستم کرده اند، تمایل و اطمینان نداشته باشید و تکیه مکنید که آتش [دوزخ] به شما خواهد رسید»

سخن اخر: حقوق بشر از اولین حقوق هر انسانی است که در جهان امروز با نگاهی ویژه به آن توجه می شود. کشورهای غربی خود را مدافع حقوق انسان میدانند در حالیکه پیشوایان مسلمانان پرچمداران این حقوق هستند همانها که به وسیله نیاکان داعش یکی پس از دیگری به شهادت رسیده اند. برماست در مرحله نخست این حقوق را در کشورهای اسلامی از شعار به مرحله اجرا درآوریم و در مرحله بعد جهانیان را که برای گسترش اسلام هراسی، با چهره ای همچون داعش آشنا شده اند، با این حقایق تاریخی بیش از پیش آگاه سازیم.

نظر شما