twitter share facebook share ۱۳۹۶ مرداد ۱۹ 1903

شخصیت افراد بشر به دلیل تفاوت در استعداد و توانایی‌ها، از گوناگونی بسیاری برخوردار است. گروهی از آنها شخصیتی ضعیف و گوشه‌گیر دارند که هیچ تأثیری بر وقایع اجتماعی نمی‌گذارند، حال آنکه گروه دیگر کسانی هستند که سخن، تفکر، راه و روش و رفتار آنها می‌تواند مسیر یک ملت را تغییر داده و به کشور شکوه و عظمت بخشد. در اینجا به دنبال سخن گفتن از مشاهیر و شخصیت‌های برجسته تاریخی که توانستند ملت‌های خود را از منجلاب عقب‌ماندگی و ضعف بیرون کشند نیستیم. هرچند تاریخ ما مسلمانان مالامال از نام شخصیت‌ها و مشاهیری است که امکان ندارد روزی از حافظه تاریخ و بشریت پاک شود؛ شخصیت‌هایی که توانستند اثر خود را بر جامعه گذاشته و به‌عنوان بزرگانی نام برده شوند که افتخار و آگاهی را برای بشریت به ارمغان آوردند.

سؤال این است که این‌گونه افراد چگونه چنین شخصیت مقتدر و تأثیرگذاری کسب کردند؟ آیا به ناگه صاحب جایگاه های رفیع شدند و خود را در مقام تصدی مسؤولیت و پست‌های خطیر یافتند؟ یا مراتب تحصیلی را پشت سر گذاشته، به مرور به فراگیری دانش و تجربه پرداختند و در نهایت با پله پله طی کردن مراحل ترقی و عبور از مسیری طولانی و پر پیچ و خم، بر جایگاه مدیریت و مقام های کلیدی تکیه زدند؟ اساساً کسی که با تلاش و تحمل مرارت های بسیار و با نمایش لیاقت و شایستگی خود به قله رسد، خواهد توانست مسؤولیت‌های محول شده را با موفقیت به انجام رساند؛ وگرنه کسانی که بدون طی این مراحل، صاحب پست و مقام می شوند و از مدیریت اصلاحی تصوراتی غیر واقعی داشته و آن را کاری بس سهل و ساده می انگارند، در عمل کاری از پیش نمی برند و با سوء مدیریت خود بر خرابی وضع موجود می افزایند. بنابراین اگر کسی از عقل و دانش و برنامه ریزی، صبر و شکیبایی، هوش و ذکاوت، مدیریت، اخلاص و بصیرت بهره کافی نداشته باشد، نمی‌تواند همچون بزرگان تاریخ از خود نام نیکی بر جای گذارد و کاری مثمر ثمر انجام دهد.

تاریخ نشان می دهد آن دسته از دولتمردانی که بدون احراز صلاحیت های لازم و تنها با خوش اقبالی به پست و مقام‌ رسیده اند، در ایجاد اختلاف و نزاع بین ملت‌ها و ویرانی کشورها مؤثر بوده اند و با اعمال نابخردانه خود مجموعه‌ای از ویرانی‌، درگیری‌ و عقب‌ماندگی‌ را به ارث گذاشته اند. نمونه این گروه از افراد در کشورهای اسلامی و به‌خصوص عربی بسیار زیاد است. در این کشورها عامل اصلی عقب‌ماندگی و بروز مشکلات، آن است که مسؤولین خود را با مسائل پیش پا افتاده و کم ارزش مشغول نموده و از اصلاحات و تغییرات بزرگ و ریشه‌ای باز مانده اند.

آیت‌الله العظمی سیدمحمد شیرازی(رحمه الله) متفکر و اندیشمند بزرگ اسلامی در سخنانی به این مشکل ویران‌کننده اشاره می‌کنند و از اصلاحات سطحی انتقاد کرده، آن را سد راه اصلاحات عمیق و ریشه‌ای بر می شمارند. به عقیده ایشان درک آنچه در این زمینه اتفاق می‌افتد از هرگونه محاسبات ریاضی، ساده، روشن‌تر و واضح‌تر است. ایشان می‌فرمایند: «آنان که به دنبال تغییر و اصلاح اند باید بدانند که نباید به امور بی‌ارزش یا کم‌ارزش مشغول شده و از هدف اصلی دور شوند، چراکه مشغول شدن به اهداف و تغییرات کوچک، انسان را از تغییرات ریشه‌ای باز می‌دارد».

در غالب کشورهای عربی_اسلامی، مسؤولی که دارای راهبردی به روز و کارآمد بوده، از درک و آگاهی و تعقل برخوردار باشد، بینش عمیق و دقیق داشته و مدیریت او از نظم و برنامه پیروی کند، یافت نمی‌شود. حتی مسؤولی را نمی‌توان یافت که تأثیر حیاتی بر جامعه داشته، بین مردم و دولتمردان همبستگی، وحدت و همدلی ایجاد کند و نیروها و استعدادها را به دور یک محور واحد جمع نماید؛ حال آنکه یکپارچه کردن اراده و خواست ملت از وظایف یک مسؤول عالی رتبه است. سؤال اینجاست که منجی ملت چگونه مسئولی می‌تواند باشد؟ او کسی است که ما را به شخصیت‌های بزرگ تاریخی که در امتداد قرن‌ها بر میراث این ملت اثر داشته‌اند پیوند می‌دهد. آنان که تاریخ ملت و دولت را به وجود آوردند، کسانی که اصلاح عمیق و ریشه‌ای را هدف اصلی خود قرار دادند و با بروز مشکلات عقب ننشستند. آنان تغییرات جزئی و سطحی‌نگری را در زمینه اصلاحات کنار گذاشتند و به تحولاتی اساسی پرداخته، در این راه اخلاص و صداقت و برنامه‌ریزی را چاشنی کار خود قرار دادند، بلکه در این زمینه پا را فراتر گذاشته و راهبردی بلندمدت را مد نظر خود قرار دادند.

آیت‌الله شیرازی(رحمه الله) می‌فرمایند: «انسان دو نوع قدرت و توانایی دارد؛ قدرت اصلاحات و تغییرات سطحی و قدرت اصلاحات بزرگ و ریشه‌ای».

آیا می‌توان گفت از دلایل عقب‌افتادگی و ویرانی دولت و ملت‌های اسلامی این است که مسؤولینی با اولویت اصلاحات و تغییرات ریشه‌ای و بزرگ در صحنه وجود ندارند؟ آیا می توان جوان ها و نسل‌های امروزی که با عقب‌ماندگی و ویرانی دست و پنجه نرم می‌کنند را قربانیان رفتار مسؤولینی دانست که خود را به امور بی‌ارزش مشغول‌ کردند؟ اگر لایه‌های درونی تاریخ را مورد بررسی قرار دهیم و اشتباهات متراکم و بی‌شمار دولت‌مردان را در امتداد تاریخ مورد بحث و نقد قراردهیم، آیا فکر می‌کنید پاسخ سؤالات خود را می‌یابیم؟

باید عامل این عقب‌ماندگی را در چه دوره‌ای از تاریخ جستجو کرد؟ تاریخ بنی‌امیه را کاوش کرد یا در تاریخ بنی‌عباس، عثمانی، دوران پادشاهی، جمهوری یا در زمان کودتاها و انقلاب‌ها به دنبال گمگشته خود بود؟ از کدامین دوران سیاسی ناگوار شروع کنیم تا به اوضاع نابسامانی که در آن هستیم برسیم؟ تاریخی که حکومت ها تلاش کردند با حذف و تحریف بخش هایی از آن، حقیقت ناتوانی و بی‌لیاقتی خود را کتمان و مخفی کنند.

اگر رهبرانی داشتیم که در اندیشه اصلاحات اساسی و شگرف بودند، چه بسا اوضاع ما چنین نابسامان نمی‌شد و مسیر رشد و حرکت ما تغییر می‌یافت. اما متأسفانه رهبران کشورهای اسلامی، تنها به تغییرات و اصلاحات سطحی و بی‌ارزش و حاشیه‌ای پرداخته و از اصلاحات ژرف و عمیق غافل ماندند.

ضعف و بی خردی حکام  اسلامی در حالی است که این جوامع در گذشته رهبرانی همچون پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ به خود دیده بودند؛ پیامبری که توانست از مردمی جاهل و عقب مانده، امتی فرهیخته و دولتی باشکوه بسازد و فرهنگ متعالی اسلام را به جهان صادر کند، کسی که افراطی‌گری و تعصب را به روشنفکری جایگزین نمود و تندخویی و شرارت بادیه نشینان را به بالاترین ارزش‌های انسانی بدل کرد.

آری، رهبران و دولتمردان ما به اموری پیش پاافتاده و کوچک مشغولند و با جهل و بی توجهی، دستاوردهای بزرگان تاریخ را نابود می کنند؛ بدین ترتیب میراث فکری و عملی نامداران اسلام، با اشتباهات جانشینانی از بین می رود که از سیاست و فن رهبری و مدیریت، تنها امتیازها و حقوق کلان و خودخواهی و مالکیت را دریافته‌اند.

مشکل اصلی اینجاست که مردم، پیرو پادشاهان و رهبران هستند. کاری را می‌کنند که رهبران و حکمرانان انجام می‌دهند و در تلاشند که مانند آنان فکر کنند و رفتار نمایند. از‌این‌رو مردم نیز مانند سیاستمداران و مسؤولان به امور کوچک سرگرم شدند و بدنبال آن دیدگاه و اندیشه صحیح از بین رفت و همه از قافله جا ماندند.

آیت‌الله شیرازی (رحمه الله) می‌فرمایند: «سرگرم شدن به امور ساده و کوچک از ویژگی‌های جامعه جاهل و عقب‌مانده به حساب می‌آید. این باعث می‌شود که مردم گاهی به امور بسیار ساده و خجالت آور مشغول شده و از تفکر در امور بزرگ و عظیم غافل شوند».

نجات از این حالت و وضع محال نیست، کافی است که دستاوردهای امروزه را به خوبی درک کنیم و گذشته را به خوبی مورد بررسی قرار دهیم تا بتوانیم راه‌های اصلاح و تغییر ژرف و عمیق را پیدا کرده، در آن مسیر حرکت کنیم و نگذاریم کسی که شایسته و لایق این مسیر نیست در آن قدم بردارد.

مترجم: محمد منوری

نظر شما