عدالت در بیانات امیرمؤمنان على(ع) در مفهومى عمیق و همه‌جانبه، به معناى قرار دادن هرچیز در جاى خود و رعایت استحقاق هر چیز و رساندن هر ذى‌حقى به حقش آمده، چنانکه آن حضرت فرموده است: «عدالت کارها را بدانجا مى‌نهد که باید.» (نهج‌البلاغه، حکمت 437)

پیشواى عدالت‌گرایان، امام على(ع)، همه چیز را برمبناى عدالت مى‌دید و همه‌چیز را با میزان عدالت مى‌سنجید و حکومت را نیز پذیرفت تا عدالت را برپا سازد و در بستر عدالت، عبودیت‌الله را معنا بخشد. امیرمؤمنان على(ع) حکومت را هدف نمى‌دانست تا همه چیز را براى آن بخواهد، آن را کعبه‌ آمال نمى‌دید تا همه‌کس را به گِرد آن به طواف وادارد، حکومت را وسیله‌ قدرت و مکنت و منزلت نمى‌دانست تا آن را محمل خودکامگى و اقتدارگرایى و چپاولگرى و ثروت‌اندوزى و خوارسازی و به بنده‌گیری مردمان سازد. امام على(ع) براى نفسِ حکومت، هیچ ارزش و اعتبارى قائل نبود، مگر اینکه به وسیله‌ آن بتواند عدالت را برپا سازد که در این صورت، حکومت اعتبار مى‌یابد و در تمام دوران حکومت خود در این راه گام برداشت و ذره‌اى در این مسیر کوتاهى روا نداشت و این میزانى روشن در توفیق حکومتىِ آن حضرت است.

گفت‌وگوى امیرمؤمنان على(ع) با ابن‌عبّاس نمونه‌اى است گویا براى تبیین دیدگاه عدالت‌گرایانه‌ آن حضرت و اینکه نفسِ حکومت تا چه اندازه نزد آن حضرت بى‌ارزش بوده است، مگر آنکه به وسیله‌ حکومت، باطل و ستمى را بزداید و حق و عدالتى را برپا نماید. شریف رضى آورده است که عبدالله‌ بن عباس گوید در «ذى قار» [پیش از جنگ جمل] نزد امیرمؤمنان(ع) رفتم، آن حضرت مشغول پینه‌زدن کفش خود بود، چون مرا دید، گفت: «بهاى این کفش چقدر است؟» گفتم: «بهایى ندارد». فرمود: «به خدا سوگند این کفش بى‌ارزش نزد من محبوب‌تر است از حکومت بر شما، مگر آنکه حقى را برپا سازم یا باطلى را براندازم.» (همان، خطبه 33)

امام على(ع) حکومت را نپذیرفته بود تا حکمفرمایى کند، تا خاندان خود را بر مردمان مسلط سازد، تا از حکومت براى خود توشه‌اى اندوزد، تا مردمان را به بندگى خویش گیرد، تا گروهى را به ناحق بالا کشد و گروهى را به ناحق پایین آورد، تا صالحان را دشمن گیرد و فاسقان را حزب خویش قرار دهد، تا به نام دین، دنیاطلبى نماید؛ هرگز، بلکه این امور همان چیزى بود که پیشواى عدالت‌گرایان از ظهورش در میان مسلمانان سخت هراس داشت و نگرانى او براى امت اسلامى از همین امور بود، چنانکه فرمود: «نگرانى من از آن است که نابخردان و نابکاران این امت زمامدارى را به دست آرند و مال خدا را دست به دست گردانند و بندگان او را به بندگى و خدمت خود گیرند و با صالحان در پیکار باشند و فاسقان را یاران خود سازند.» (همان، نامه 62)

پیشواى عدالت‌گرایان، على(ع)، حکومت نابخردان و نابکاران را که مایه‌ ظهور انواع بى‌عدالتى‌ها است، سبب بیشترین نگرانى خود بر امت اسلامى معرفى کرده و حکومت را براى زدودن چنین روابط و مناسبات و به منظور برپا نمودن عدالتى همه‌جانبه پذیرفته، چنان‌که فرموده است: «آرى، به حق آنکه دانه را شکافت و جهان را آفرید، اگر حضور حاضران و اتمام حجت با اعلام وجود ناصران نبود و اگر خداوند از عالمان پیمانى سخت نگرفته بود که در برابر شکم‌بارگى ستمگر و گرسنگى ستمدیده هیچ آرام و قرار نگیرند، بى‌تأمل رشته‌ حکومت را از دست مى‌گذاشتم و پایانش را چون آغازش مى‌انگاشتم و چون گذشته، خود را به کنارى مى‌کشیدم.» (همان، خطبه 3)

امیرمؤمنان على(ع) در تمام دوران حکومت خود بر سر این سخن ایستادگى نمود و هرگز در سیاست خود ذره‌اى از عدالت عدول ننمود. او عدالت را میزان حکومت خود قرار داد، نه حکومت را میزان عدالت؛ او عدالت را میزان سیاست خود قرار داد، نه سیاست خود را میزان عدالت؛ و از این‌رو جز به راه عدالت نرفت. آن حضرت مى‌فرمود: «معیار و میزان سیاست، عدالت است.» (شرح غررالحکم، خوانساری، ج 6، ص 116)

در منظر امام على(ع) عدالت قوام‌بخش حکومت، مایه‌ پیوند مردم و دولت و راه تحقق دیانت است. این نگاه به عدالت در کلمات آن حضرت مکرر وارد شده است، از جمله این بیانات:
«عدالت نظام‌بخش حکومت است.» (غررالحکم، آمدی، ج 1، ص 40)
«عدالت نگهدارنده‌ مردم است.» (همان، ص 37)
«خداى سبحان عدالت را مایه‌ برپایى انسان‌ها و ستون زندگانى آنان و سبب پاکى از ستمکارى‌ها و گناهان و روشنى چراغ اسلام قرار داده است.» (همان، ص 335)

امام على(ع) با چنین دریافتى از عدالت، به حکومت پرداخت و تحت هر شرایطى که قرار گرفت از عدالت رو برنتافت؛ تنگناها و مخالفت‌ها و مصیبت‌ها و نامردمى‌ها سبب نشد که از عدالت همه‌جانبه و فراگیر خود دور شود، بلکه پیوسته بر مدار عدالت حکومت کرد و معیارى جاودان ارائه نمود تا محکى باشد براى تفکیک «شیفتگان عدالت» از «فریفتگان قدرت».

جمالِ سیاست و حکومت و زیبایى برنامه‌ها و رفتار و سلوک سیاستمداران و حاکمان تابعى است از عدالت و به میزانى که عدالت همه‌جانبه و گسترده ظهور مى‌یابد، سیاست و حکومت در جهت حق جلوه مى‌یابد. چنین جمالى جز با مبنا قرار دادن عدالت در همه‌ امور و حاکمیت عدالت در همه چیز معنى نمى‌یابد. در سخنان امیرمؤمنان على(ع) چنین توجهى داده شده است، چنانکه آن حضرت فرموده است:«جمال سیاست به برپا داشتن عدالت در حکومت است.» (شرح غررالحکم، خوانساری، ج 4، ص 375)

در سایه‌ عدالت، آرامش و راحتى و امنیت تدارک مى‌شود و از این‌رو است که امام على(ع) از عدالت به «قُرَّه عَین» (نور دیده) براى حکومت تعبیر کرده است. «قُرَّه عَین» در اصل آرامش یافتن دیدگان است. «قُرَّه» قرار گرفتن و آرامش یافتن است و انسانى که ناراحت باشد و گرفتار بى‌امنیتى و فقدان آرامش و عدم راحتى باشد، همواره دیده‌اش به این سوى و آن سوى مى‌رود و آرام و قرار ندارد، اما وقتى براى انسان امنیت و آرامش و راحتى فراهم مى‌شود، دیده‌اش آرام و قرار مى‌گیرد. اینجا است که «قُرَّه عَین» معنى مى‌یابد و عدالت آن چیزى است که زندگى فردى و اجتماعى را به زیبایى و جمال، یعنى به امنیت و آرامش و راحتى آراسته مى‌سازد. امیرمؤمنان على(ع) در عهدنامه‌ مالک اشتر چنین یادآور شده است: «بى‌گمان آنچه بیش از همه دیده‌ والیان به آن روشن است، برقرارى عدالت در کشور و گسترش دوستى ملت است.» (نهج‌البلاغه، نامه 53)

به وسیله عدالت است که براى عموم مردم امنیت و رفاه فراهم مى‌شود و بستر رشد و تعالى آنان مهیا مى‌گردد، زیرا با عدالت است که هر کس به حقوق حقّه‌ خویش مى‌رسد و هر چیز در مجراى درست خود جریان مى‌یابد و هر کس در جاى مناسب خویش قرار مى‌گیرد، ستم و بیداد، استکبار و استبداد، خودکامگى و بهره‌کشى رخت برمى‌بندد. بنابراین بهترین سیاست براى همگان، سیاستى است که بر عدالت همه‌جانبه استوار باشد و به بهانه‌هاى گوناگون عدالت زیر پا گذاشته نشود. امیرمؤمنان على(ع) این گونه فرموده است: «بهترین سیاست‌ها عدالت است.» (شرح غررالحکم، خوانساری، ج 3، ص 420)

امام على(ع) سیاست و حکومت عادلانه را از بارانى که شکوفاکننده است، بهتر و مفیدتر معرفى کرده و فرموده است: «پیشواى عادل بهتر و نفع رساننده‌تر از باران درشت قطره است.» (همان، ج 1، ص 386)

در سایه‌ عدالت است که سرزمین‌ها و انسان‌ها شکوفا مى‌شوند و عمران و آبادى براى همگان فراهم مى‌شود. به بیان على(ع): «هیچ‌چیز مانند عدالت، سرزمین‌ها را آباد نمى‌کند.» (غررالحکم، آمدی، ج 2، ص 264)

چنین امرى معیارى روشن براى قضاوت درباره‌ حکومت‌ها است. هیچ چیز مانند ستم و بیدادگرى، سیاست و حکومت را زشت و تنفرآور نمى‌سازد، که درنده‌خویى در حکومت ستمگر با هیچ چیز قابل قیاس نیست. نقل شده است که کنفسیوس ـ حکیم چینى، درگذشته به سال 479 پیش از میلاد مسیح ـ از منطقه‌اى دورافتاده و خشک مى‌گذشت، زنى را دید که در کنار قبرى نشسته بود و سخت مى‌گریست. کنفسیوس علت گریه و زارى آن زن را جویا شد. زن پاسخ داد که پلنگى درنده پدر شوهرم را کشته و سپس شوهرم را دریده و آنگاه پسرم را پاره‌پاره کرده است. کنفسیوس با تعجب گفت: پس چرا هنوز در این منطقه به سر مى‌برید و این‌جا را رها نمى‌کنید؟ زن پاسخ داد: زیرا در اینجا حکومت ستمگر وجود ندارد. کنفسیوس رو به یارانش کرد و گفت: توجه کنید که حکومت ستمگر براى مردم از هر درنده‌ وحشى، بدتر و غیرقابل تحمل‌تر است. (فی ظلال نهج البلاغه، مغنیه، ج 2، ص 75)

زمامدارانى که درهاى ستمگرى را مى‌گشایند و بر مردم جفا روا مى‌دارند، زشت‌ترین و کریه‌ترین چهره‌ها را صورت مى‌بخشند و باید در انتظار ویرانى سرزمین‌ها و شورش انسان‌ها و زوال دولت‌ها باشند. امام على(ع) در هشدارى مهم فرموده است: «از ستم و بیداد بپرهیز که بى‌گمان ستم [مردم را به شورش کشد و] شمشیر را در میان آرد و بیداد مردم را به فرار و آوارگى وادارد و کیفر و انتقام [الهى] را شتاب بخشد.» (غررالحکم، آمدی، ج 1، ص 140)

ستم و بیداد مایه‌ زشتى و خرابى و تباهى است و عدالت و داد مایه‌ زیبایى و درستى و آبادى.
هر کجا عدل روى بنمودست
نعمت اندر جهان بیفزودست
هر کجا ظلم رخت افکنده است
مملکت را زبیخ برکنده است
عدل بازوى شه قوى دارد
قامت ملک مستوى دارد
عدل شمعى بود جهان افروز
ظلم شه آتشى ممالک سوز
رخنه در ملک شاهى آرد ظلم
در ممالک تباهى آرد ظلم
شه چو ظالم بود نپاید دیر
زود گردد برو مخالف چیر(مثنوى‌هاى حکیم سنائى)

امیرمؤمنان على(ع) عدالت را روشنى دیده‌ حکومت و مایه‌ امنیت و رفاه و وسیله‌ فزونى نعمت و فراهم‌کننده‌ عافیت مى‌دید و حکومت خود را در خدمت برپا داشتن عدالت قرار داد و آن را در عمل برپاساخت، چنانکه فرمود: «از عدالت خود لباس عافیت بر تنتان کردم.» (نهج‌البلاغه، خطبه 87)

امام على(ع) حکومت را وسیله‌اى براى برپایى عدالت همه‌جانبه مى‌دید و از این‌رو هر سختى و دشوارى را در راه تحقق چنین عدالتى به جان خرید. او عدالتخواه بود و حکومتش، حکومتى عدالت‌گرا؛ از این‌رو نام او و یاد حکومت او با عدالت و عدالت‌گرایى قرین گشته است.

همین عدالت‌خواهى على(ع) و عدالت‌گرایى او در حکومتش بود که مخالفت قدرت‌طلبان و مزّیت‌جویان و امتیازخواهان و چپاولگران را برانگیخت؛ اما على(ع) عدالت را برتر از هر چیز و والاتر از هر امر مى‌دانست و خود را وقف برپایى عدالت همه‌جانبه کرده بود، پس در راه تحقق عدالت هر سختى و نامردمى و دشوارى را به جان خرید و خود شهید راه آن شد.
دشمن طاووس آمد پرّ او
اى بسى شه را بکشته فرّ او
گفت من آن آهوم کز ناف من
ریخت این صیاد خون صاف من
اى من آن پیلى که زخم پیلبان
ریخت خونم از براى استخوان (مثنوى معنوى، دفتر اول)

*ایران

نظر شما