twitter share facebook share ۱۳۹۸ فروردین ۱۲ 3418

کنترل خشم یکی از ویژگی‌های اخلاقی شایسته است که تنها از صاحبان دل‌های دریایی و قلب‌های خالص و پالوده‌ای ساخته است که خداوند آنها را ستوده و در وصف‌شان فرموده است: «وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ[1]؛ کسانی که خشم خود را فرو مى‌خورند و از لغزش مردم در مى‌گذرند. اینان نیکوکارند و خدا نیکوکاران را دوست مى‌دارد.» و در جای دیگر فرموده است: « وَ الَّذينَ يَجْتَنِبُونَ کَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ وَ إِذا ما غَضِبُوا هُمْ يَغْفِرُونَ[2]؛ و کسانى که از گناهان بزرگ و کارهاى زشت دورى مى کنند و چون بر کسى خشم گیرند، از او درمى گذرند».

کنترل بر خشم عبارتست از حلم ورزیدن و به جان خریدن حلم در مقابل عوامل پدیدآورنده‌ی خشم و غضب شدید؛ پس هرکس خشم خود را فروخورده و بر اعصاب خود در هنگام عصبانیت مسلط باشد، به گونه‌ای که چه در سخن و چه در عمل، خشم و غضبش نمودار نگردد، به معنای واقعی کلمه کظم غیظ نموده است. این امر مستلزم تمرین دادن نفس است و تلاش و ممارست بر این امر سخت‌ترین مبارزه‌ها با نفس را می‌طلبد.

در احادیث شریف نبوی درباره‌ی ممارست بر این امر در راستای آراسته شدن به صفت زیبنده‌ی کظم غیظ آمده است که از رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله روایت شده است که فرمود: «هرکس بر خشم خود غلبه کند، خداوند دلش را از ایمان سرشار می‌سازد[3].» و در جای دیگر فرمود: «بنده در راه رضای خدا هیچ جرعه‌ای را بهتر از فروخوردن خشم نمی‌نوشد[4]».

 در یکی از نامه‌های امیرالمؤمنین علیه‌السلام به حارث همدانی آمده است که حضرت فرمود: «و خشم خویش را فروبر و هرگز آن را آشکار نساز و چون توان یافتی، از کسی که به تو بدی کرده درگذر و از کیفرش بپرهیز. آن‌گاه که خشمگین شدی، بردباری پیشه کن و در وقت رسیدن به دولت و اقتدار از بدکاران درگذر تا فرجامی خوش بیابی[5].».

امام باقر علیه‌السلام فرمود: «هر كس خشم خود را فرونشاند، در حالي كه مي تواند آن را اظهار كند، خداوند در روز قيامت، قلب او را از ايمني و ايمان، سرشار مي‌سازد[6]».

امام صادق علیه‌السلام فرمود: «هر كس خشم خود را فروخورد، در حالي كه مي تواند آن را به کار بسته و از طرف خود انتقام بگیرد، خداوند در روز قيامت دلش را از خوشنودی خود لبریز مي‌سازد[7].»

 

مقایسه‌ی حلم و کظم غیظ

گاهی در تعابیر عامه‌ی مردم ممکن است حلم و فروخوردن خشم، یکسان تعبیر شود. حلم و کظم غیظ، با وجود تفاوت‌شان، به هم شباهت دارند. برطبق اشاره‌ی غزالی، کظم غیظ همان حلم یا به جان خریدن حلم است و نیاز به تلاش و ممارست شدید، رازپوشی، مقاومت، صبوری و تحمل دارد. اما حلم، یکی از فضایل اخلاقی و دال بر عقلانیت، خویشتنداری و توان فرد بر چیره شدن بر غضب است که خضوع آگاهانه‌ی وی را می‌طلبد. گام اول برای حلیم شدن آن است که فرد برای مدتی نقش حلیم بودن را بازی کرده و این صفت را با خود تمرین کند[8]. 

در روایتی آمده است که روزی امیرالمؤمنین از فرزندش امام حسین علیهما‌السلام پرسید: پسرم! حلم چیست؟ حضرت پاسخ داد: همان فروخوردن خشم و تسلط بر نفس است[9].

در روایت دیگری آمده است که فروخوردن خشم، برتر از حلم و کامل‌تر از آن است. امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: «حلم برای علم زیبندگی می‌آورد و کمال حلم در صبر و فرو خوردن خشم است[10].»

شواهدی از سیره‌ی امام کاظم علیه‌السلام

امام موسی کاظم علیه‌السلام را به خاطر ویژگی‌ کظم غیظ و حلم‌ورزی و صبر بسیارش بر ظلم ظالمان و بخشش ستمگران در حقش، کاظم لقب داده‌اند. تاریخ نمونه‌های بسیاری از حکایات دال بر حلم‌ورزی و فروخوردن خشم توسط امام موسی کاظم علیه‌السلام را در خاطر دارد که از آن جمله می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

1. شیخ مفید بیان کرده است که مردی از نوادگان عمربن‌خطاب در مدینه، امام كاظم علیه‌السلام را آزار می‌داد و هر گاه ایشان را می‌دید، به امیرالمؤمنین علیه‌السلام دشنام می‌داد. برخی از اطرافیان به حضرت گفتند: اجازه بفرمایید این مرد را به قتل برسانیم. امام كاظم علیه السلام آنان را از این كار، به شدّت منع كرد و سراغِ [نشانی] مرد دشنام‌گو را گرفت. گفتند: در فلان منطقه از مدینه كشاورزی می‌كند. امام علیه‌السلام، سوار بر مركب به سویش رفت و او را در مزرعه‌اش دید. با الاغش داخل مزرعه شد. آن مرد فریاد زد: زراعت ما را لگدمال نکن!  امام علیه‌السلام با مرکب از داخل زراعت به سوی مرد رفت تا نزدیك او رسید. پیاده شد، در كنارش نشست، با او شوخی و مزاح كرد و به او فرمود: چه مقدار خسارت بر زراعت تو وارد كردم؟ گفت : صد دینار.

فرمود: امید داری چه قدر محصول به دست بیاوری؟

گفت: علم غیب ندارم. فرمود: گفتم چه قدر امید داری؟

گفت: امید دارم دویست دینار محصول به دست آورم.

امام كاظم علیه‌السلام كیسه‌ای به او داد كه در آن سیصد دینار بود و فرمود: زراعت تو بر جایش باقی است و خداوند  آنچه امید داری را به تو روزی می‌كند. مرد بلند شد و سرِ مبارک حضرت را بوسید و خواست تا از تقصیرش درگذرد.

امام علیه السلام تبسّمی كرد و بازگشت و به مسجد رفت و مرد دشنام‌گو را دید كه در مسجد، نشسته است. وقتی نگاهش به امام علیه السلام افتاد، گفت: خداوند، می‌داند رسالت خود را كجا قرار دهد! یاران امام كاظم علیه السلام به سوی آن مرد رفتند و گفتند : داستان چیست؟ تو تا به حال به گونه‌ای دیگر سخن می‌گفتی؟!

مرد گفت : شنیدید الآن چه گفتم و شروع به دعا كردن برای امام كاظم علیه‌السلام كرد.

گفتگوها میان مرد و یاران امام علیه السلام ادامه یافت. وقتی امام كاظم علیه السلام به خانه‌اش بازمی‌گشت، به اطرافیانش كه پیش از آن می‌خواستند مرد را بكُشند، فرمود: كاری كه شما می‌خواستید انجام دهید، بهتر بود یا آنچه من انجام دادم؟ من با این مقدار پول، كارش را اصلاح كردم و از شرّش در امان گشتم[11].

2. یکی از مصادیق حلم امام موسی کاظم علیه‌السلام این بود که به کسانی که به ایشان خسارتی وارد می‌کردند، پول می‌دادند. ابوفرج روایت کرده است که امام موسی کاظم علیه‌السلام هنگامی که به ایشان درباره کسی خبری می‌رسید که کاری ناگوار در حق حضرت انجام داده است، حضرت کسی را به همراه کیسه‌ای که  حاوی 200تا300 دینار بود، نزد او می‌فرستاد[12].

3. حماد بن عیسی نقل کرده است: موسی بن عیسی در خانه خود مشرف بر محل سعی صفا و مروه نشسته بود ناگاه دید موسی بن جعفرعليه‌السلام سوار قاطری است از طرف مروه می‌آید. به ابن هیاج که مردی از قبیله همدان بود و پیوسته با او به سر می‌برد، گفت: برو لجام استر او را بگیر و ادعا کن از من است. ابن هیاج آمد لجام قاطر را گرفت و ادعا کرد که مال من است. امام عليه‌السلام بدون این که بحث کند یا بر آن ادعای باطل خشمگین شود، پای از رکاب خارج کرده پائین آمد به غلامان خود فرمود: زین استر را بردارید و قاطر را به او بسپارید.

ابن هیاج گفت: زین هم مال من است. موسی بن جعفر فرمود: دروغ میگوئی ما شاهد داریم که این زین متعلق به محمد بن علی است ولی قاطر را من تازگی خریده‌ام تو میدانی با ادعائی که میکنی[13].

4. دو صفت حلم و فرو بردن خشم در امام کاظم علیه‌السلام با سخاوتمندی ایشان عجین گشته است. آن گونه که ابن‌ابالحدید معتزلی روایت کرده است که امام کاظم علیه‌السلام در بردباری و حلم زبانزد مردم بود، روزی امام مشغول وضو گرفتن بود، کنیزی که ظرف آب را برای امام نگهداشته بود، دچار لغزش شد و ظرف آب به سر امام اصابت کرد و امام را مجروح نمود، کنیز از ترس به لرزه افتاد، امّا با موقعیّت شناسی گفت: (و الکاظمین الغیظ) امام فرمود: خشم خود را فرو بردم، کنیز گفت: (و العافین عن الناس)، امام فرمود: از تقصیر تو گذشتم، کنیز گفت: (و اللَّه یحب المحسنین) امام فرمود: تو را در راه خدا آزاد کردم[14]!

5. معتب روایت کرده است که امام کاظم علیه‌السلام در باغ خرمی، در حال بریدن خوشه‌های خرما بود. دیدم یکی از غلامان ایشان دسته‌ای از خوشه‌های خرما را برگرفت و آن را به پشت دیوار باغ انداخت، من آمدم آن خوشه را گرفتم و نزد آن حضرت آوردم و گفتم: قربانت گردم، من این را با خوشه‌ی خرما دیدم. حضرت به آن غلام فرمود: ای فلانی! گفت: بله. فرمود: گرسنه‌ای؟ گفت: نه ای آقایم، فرمود: برهنه‌ای؟ گفت: نه سرورم. فرمود: پس چرا این را برگرفتی؟ گفت: دلم می‌خواست. امام فرمود: برو! این خرما هم از آن تو باشد و سپس فرمود: او را رها کنید[15].

6. روزی موسی بن جعفر علیه السلام فرزندانش را احضار کرد و به آنان گفت: «فرزندانم به شما وصیتی می کنم که هرکس آن را به خاطر سپارد هلاک نشود». سپس فرمود: «اگر کسی نزد شما آمد و در گوش راستتان حرف زشتی زد و سپس در گوش چپتان عذرخواهی کرد و گفت: چیزی نگفته، عذر او را بپذیرید[16].»

اکنون برماست که با تأسی به آن امام همام، ویژگی حلم‌ورزی و فروبردن خشم را در خود تقویت کنیم. پس از مدتی ملاحظه خواهیم کرد که از این رهاورد، بسیاری از دشمنی‌ها به دوستی مبدل گشته و بسیاری از مشکلات ما در زندگی زناشویی، خانوادگی و اجتماعی حل و فصل می‌گردد. یادمان باشد که امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: «از خشم بپرهیز، که سرآغازش دیوانگی و پایانش پشیمانی است[17].» و امام صادق علیه‌السلام فرمود: «کسی که مالک خشم خود نباشد، مالک عقل خود نیست[18].»

..............................

 

[1] آل‌عمران:134

[2] شوری:37

[3] «مَن كَظَمَ غَيظاً مَلَأ اللَّهُ جَوفَهُ إيماناً» بحار الأنوار: 66/ 382/ 44.

   [4] «ما تَجَرَّعَ عَبدٌ جُرعَةً أفضَلَ عِندَ اللَّهِ مِن جُرعَةِ غَيظٍ كَظَمَها للَّهِ ابتِغاءَ وَجهِ اللَّهِ» كنز العمّال: 5819.

[5]  «وَاكظِمِ الغَيظَ، وتَجاوَزْ عندَ المَقدِرَةِ، واحلُمْ عندَ الغَضَبِ، واصفَحْ مَع الدَّولَةِ؛ تَكُنْ لكَ العاقِبَةُ» نهج‌البلاغه: نامه 69.

[6]  «مَن كَظَمَ غَيظاً وهو يَقدِرُ على‏ إمضائهِ حَشا اللَّهُ قَلبَهُ أمناً وإيماناً يومَ القِيامَةِ» الكافي: 2/ 110/ 7.

[7]  «مَن كَظَمَ غَيظاً ولو شاءَ أن يُمضِيَهُ أمضاهُ، مَلَأ اللَّهُ قلبَهُ يومَ القِيامَةِ رِضاهُ» بحار الأنوار: 68/ 411/ 25.

[8] موسوعة أخلاق القرآن، د. أحمد الشرباصي، دار الرائد العربي، بيروت – لبنان، الطبعة الثانية 1405هـ - 1985م، ج1، ص183.

[9] مستدرك الوسائل، الميرزا حسين النوري الطبرسي، ج 9، ص 11، رقم 10056.

[10]  كَمالُ العِلمِ الحِلمُ، وكَمالُ الحِلمِ كَثرَةُ الاحْتِمالِ والكَظْمِ. غرر الحكم: 7231.

[11] الإرشاد، الشيخ المفيد، ص 289 – 290. مقابل الطالبيين، ص 499 - 500.

[12] بحار الأنوار، العلامة المجلسي، ج 48، ص 104. مقاتل الطاليين، ص 499.

[13] الوسائل، الحر العاملي، ج 27، ص 291، رقم 33778.

[14] شرح نهج البلاغة، ابن أبي الحديد، ج18، ص 46.

[15] أصول الكافي، الشيخ الكليني، ج2، ص 116، رقم 7.

  [16] «يا بني إني موصيكم بوصية فمن حفظها لم يضع معها: إن أتاكم آت فأسمعكم في الأذن اليمنى مكروهاً ثم تحول إلى الأذن اليسرى فاعتذر وقال: لم أقل شيئاً فاقبلوا عذره» بحار الأنوار، العلامة المجلسي، ج 68، ص 425.

[17]   «إيّاك والغَضَبَ، فَأوَّلُهُ جُنونٌ وآخِرُهُ نَدَمٌ» غرر الحكم: 2635.

[18]   «مَن لَم يَملِكْ غَضَبَهُ لَم يَملِكْ عَقلَهُ» الكافي: 2/ 305/ 13.

messages.comments