twitter share facebook share ۱۳۹۸ اردیبهشت ۲۱ 2699

در این کتاب آمده است: هیچ بی نیازی مانند عقل نیست و بهترین سرمایه ای که در اختیار انسان قرار می گیرد عقل است و هیچ نداری مانند جهل و نادانی نیست و هیچ ارثی با ارزش تر از ادب نیست. پس اگر فرزند ادب دارد ارثی است که از پدر و مادر برده است و اگر ادب باشد دین، اخلاق، ارتباطات و …نیز به همراه آن خواهد بود.

زیبایی هر شخص به ادب اوست و اولین چیزی که در زندگی افراد جلب نظر می کند ادب آنها است و انسان بر اساس ادب درباره دیگران داوری و قضاوت می کند.

امیر المومنین(ع) در نامه به امام حسن مجتبی در نهج البلاغه فرمودند؛ ادب تو برای من مهم است؛ قبل از اینکه شخصیت تو شکل بگیرد و قلب تو دچار قساوت شود جدیت و اهتمام در ادب تو دارم، من برای ادب تو سرمایه گذاری کرده ام و مسئولیت اول خانواده نسبت به فرزند این است که فرزند مودب تربیت کند.

حضرت در نهج البلاغه فرمودند: فرزند بر گردن پدر و مادر چند حق دارد؛ اول اینکه نام نیک بر او بگذارند، به او  قرآن یاد دهند و فرزند خود را خوب تربیت کنند و در این بین تربیت از سنگین ترین وظایف است.

انسان در زندگی دنیا، نیازهای مختلفی دارد که نیاز به اخلاق، علم و دین از آن جمله است. ولی آنچه برای زندگی اجتماعی، سنگ زیربنای روابط به حساب می آید و در هیچ شرایطی نمی توان آن را نادیده گرفت، ادب است.

ممکن است با انسانی که به لحاظ اخلاقی ساخته نشده و از فضائل اخلاقی برخوردار نیست بتوانیم همزیستی داشته باشیم اما به شرط اینکه او ادب را رعایت کند و نیز با کسی که از نظر دینی و اعتقادی، دین برحقّی را نپذیرفته می توان همزیستی داشت به شرط اینکه ادب را رعایت کند.

استاد حوزه علمیه قم ضمن تاکید براینکه حداقلی که در هیچ شرایطی نمی توان از آن صرفنظر کرد، ادب است، به بحث پیرامون این صفت اخلاقی در چهار حوزه پرداخت و بیان کرد: اولین حوزه، ادب در رفتارهای شخصی است؛ رفتارهای شخصی انسان می تواند آداب خاصی داشته باشد مانند آداب خوردن و آشامیدن، آداب مسواک زدن و امثال آن. آداب رفتارهای شخصی به طور مفصل در منابع دینی ما ذکر شده است.

حوزه دوم، ادب در قلمرو ارتباطات خاص است مانند آداب رابطه پدر و فرزندی، آداب رابطه استاد و شاگرد، ادب در قلمرو تجارت، آداب رابطه همسران. حوزه سوم ادب، ادب عام و عمومی است که این قلمرو مربوط به ارتباطات افراد با یکدیگر بدون در نظرگرفتن نسبت خاصی است و حوزه چهارم، ادب در برابر حق تعالی است.

ادب نیازمند توازن است یعنی رفتاری که براساس ادب انجام می گیرد، شکل و قالب خاصی دارد که اگر از شکل خود خارج شود، ادب نادیده گرفته شده است.

یکی از نکاتی که کمتر مورد توجه ما قرار می گیرد این است که موازین و حدود را در گفتار رعایت نمی کنیم. اغراق گویی و چاپلوسی یک نمونه از خارج شدن انسان از حدود و موازین ادب است. احترام گذاشتن ادب است اما اغراق گویی ادب نیست، همانگونه که به زمین زدن افراد بی ادبی است، بالابردن افراد هم بی جهت خلاف ادب است و ما متاسفانه گرفتار هردو هستیم؛ گاه افراد را چنان به زمین می زنیم که آنها را از هستی ساقط می کنیم و گاه آنها را چنان بالا می بریم که به عرش می رسانیم و هیچ یک از این دو صورت در قاعده ادب نیست.

جامعه شناسان و محققان علوم تاریخی معتقدند ایرانی ها زیاد اغراق می کنند؛ مخصوصا صاحبان قدرت را زیاد ستایش می کنند و سبک شعرا و ادیبان ایرانی در آثارشان نشانگر این امر است. این درحالی است که پیامبر اکرم می فرماید: «به دهان و صورت کسانی که مداحی و چاپلوسی می کنند، خاک بپاشید» یعنی پیامبر اجازه نمی داد کسی تملق و چاپلوسی کند. از سوی دیگر، اشعار شعرای خودمان که الگوهایی در جامعه ما هستند، می بینیم که چه قدر سلاطین و پادشاهان را تجلیل و تکریم کرده اند که به عنوان نمونه می توان به اشعار حافظ در خصوص شاه شجاع، شاه زمان خود یا اشعار محتشم کاشانی اشاره کرد.

در فرهنگ اصیل اسلامی، اولیای الهی ادب دیگری به ما یاد داده و خواسته اند ما طور دیگری رفتار کنیم؛ به عنوان نمونه امام علی(ع) در خطبه ای که در صفین ایراد کردند حقوق مردم را برشمرده و فرمودند که حاکم هرکس باشد در حکومت نیازمند همراهی مردم است. در زمانی که سخنان حضرت اوج گرفت، مردی از میان برخاست و شروع به تعریف و تمجید حضرت کرد. اما امام علی(ع) جلوی صحبت و سخن او را گرفتند و فرمودند: تعریف و تمجید از حاکمان پسندیده نیست. زشت ترین حالت ها و سخیف ترین حالات برای حکام این است که مردم فکر کنند حکامشان از تعریف و تمجید کردن لذت می برند، البته من اینطور نیستم اما شما باید رعایت کنید، مبادا برای من حمد و سپاس و تعریف و تمجید به کار برید چون مسئولیت های به زمین مانده را شخص حاکم نمی تواند ادامه دهد و دچار تکبر و خودبینی و غرور می شود.

مهم این است که حکومت زمینه ها را برای تملق و چاپلوسی در فضای مجازی یا حقیقی و در گفتار یا نوشتار از بین ببرد. حضرت علی(ع) به مالک اشتر فرمودند: آنچه انجام می دهی اولا در تصمیم گیری ها مراقب باش، خواست و رضایت مردم را مقدم بدار، هرکس که سخن حق را با صراحت می گوید را به خود نزدیک کن سپس مردم را عادت بده که از تو تعریف و تمجید نکنند.

ادب به ما حد و اندازه می دهد و کسی که از ادب محروم است حد و اندازه در رفتار و گفتارش نیست، ادب اعتدال در اظهارنظر، گفتار و رفتار است.

ادب دارای ضابطه است و با این ضوابط می توان رفتار مطابق ادب را تشخیص داد.

اولین معیار برای تشخیص رفتار مطابق ادب نگاه عرف است. در هر محیط و فرهنگ و جامعه ای برخی کارها مطابق ادب و برخی مخالف ادب شمرده می شود، اینجا حکمیت عرف پذیرفته می شود مثلا وقتی دو نفر به یکدیگر برخورد می کنند در بسیاری از جوامع ادب به این است که به احترام کلاه خود را بر می دارند

شاخص دوم اخلاقی بودن یک رفتار است. هرکدام از رفتارهای ما به تناسب سازگاری آن با اخلاق می تواند منطبق با ادب باشد، باید توجه کرد نوع رفتاری که بین انسان ها وجود دارد و ما آن را ادب تلقی می کنیم آیا باارزشهای اخلاقی سازگار است یا نیست؛ به عنوان نمونه وقتی دو نفر به یکدیگر می رسند گاهی به یکدیگر سلام می دهند، گاهی مصافحه می کنند، گاهی اوقات معانقه می کنند، گاهی اوقات تعظیم می کنند، گاهی اوقات دست طرف مقابل را می بوسند، گاهی اوقات خاکساری می کنند.

اخلاق همه این مراتب را یکسان نمی بیند، برخی را تائید کرده و برخی را نمی پذیرد درحالیکه عرف همه اینها را ادب می داند.

در هر رفتاری، اخلاق تا جایی که رابطه مساوی و برابر انسان ها با یکدیگر تساوی آن به هم نخورد، ادب و احترام را می پذیرد اما آنجا که ادب یک طرف را بالا برده و یک طرف را پائین می آورد، نمی پذیرد.

اخلاق، هر رفتاری در برابر دیگران که مضمون و محتوای آن کوچک شمردن خود است را اجازه نمی دهد، چون مسلمان حق ندارد خود را خفت و خواری دهد؛ انسان نه تنها در مقابل افراد معمولی، نباید چنین کاری انجام دهد بلکه اولیای الهی به ما یاد داده اند که در برابر بزرگان دین هم چنین کاری انجام ندهیم.

امیرالمومنین(ع) بر مرکب سوار بود و حرکت می کرد و یکی از یاران حضرت پیاده او را همراهی می کرد، امیرالمومنین(ع) فرمود: «برگرد». این تخطئه یک تخطئه اخلاقی است. حضرت فرمود: «دنبال حاکم راه افتادن درحالی که او سواره است و شما پیاده هم برای حکمران و هم برای مردم ضرر دارد» چون او را دچار غرور و نخوت می کند و از سوی دیگر، یک خفت و خواری برای مردم است.
گاهی اوقات این تفاوت ها خود را در مساله پیاده و سواربودن نشان می دهد ولی هیچ رفتاری برای انسان ها وقتی برخی را بالا برده و برخی را پائین می آورند و این نسبت را به هم می زنند قابل قبول نیست.

سید رضی از امیرالمومنین(ع) نقل می کند: حضرت در مسیر شام به منطقه انبار رسید، ارباب ها آمدند و جلوی حضرت شروع به هلهله کردند. حضرت فرمود: «این چه کاری است؟» پاسخ دادند: «این روش ماست که بزرگان خود را اینگونه احترام می کنیم». حضرت فرمود: «به خداقسم این احترام ها برای حاکمان سودی ندارد، دردنیا برای شما سختی و گرفتاری و در آخرت هم گرفتاری و مصیبت».

حجت الاسلام سروش محلاتی در ادامه با طرح این سئوال که دست بوسی از نظر اسلام چه حکمی دارد؟ عنوان کرد: مرحوم کلینی در کتاب کافی، یک باب را به این مساله اختصاص داده است و در آنجا توضیح می دهد بوسیدن هم حدودی دارد.

در این کتاب، روایتی نقل شده است، راوی می گوید: خدمت امام صادق رسیدم و دست ایشان را بوسیدم. حضرت فرمود: «اینجا اشکال ندارد اما جای دیگر این کار را تکرار نکن، این ادب برای غیر پیامبر و جانشینش مجاز و شایسته نیست.»

در قضیه هجرت مسلمانان به حبشه که در دو مرحله صورت گرفت، جعفر بن ابیطالب سرپرستی مسلمانان در این هجرت را برعهده داشت. وقتی مسلمانان به حبشه رسیدند وارد مجلس نجاشی شدند و نجاشی از آنها در مورد آئینشان سئوال کرد. در اینجا تفاوتی بین مسلمانان و دیگران بود. هرکسی می آمد روبروی نجاشی به خاک می افتاد اما مسلمانان این کار را نکردند و وقتی نجاشی از انها علت را پرسید، جعفر بن ابیطالب گفت: پیامبر به ما اجازه نداده برابر کسی به خاک بیفتیم.

بنابراین رفتارهای اخلاقی از این جهت است که اگر پشتوانه اخلاق از ادب گرفته شده، ادب تابع عرف و محیط قرار گرفته شود، بی ضابطه می شود لذا باید مراقب باشیم و ببینیم که رفتارهایی که انجام می دهیم به لحاظ اخلاقی تاثیر مثبت دارد یا منفی؟

اما شاخص سوم اهداف و اغراض است. گاهی این احترام کردن های مومن به مومن دیگر حرام می شود، مثلا آنجا که احترام به قاضی با هدف گرفتن حکم صورت می گیرد که مرحوم محمدکاظم طباطبایی یزدی، این رفتار را حرام می شمارد و در ردیف رشوه قرار می دهد.

نظر شما