twitter share facebook share ۱۳۹۸ آذر ۱۸ 1152

هنگامی که مردم اروپا به بحث پیرامون زنان عرب می پردازند، یک کلیشه در ذهنشان جای گرفته است و آن این است که زنان عرب مورد ظلم خانواده و جامعه خود قرار دارند. این تصویر نصف و نیمه و بعضا نادرست، در درک غربی ها از مفهوم خانواده و نقش زنان و مردان در جامعه عرب تاثیر گذار است.

با خانمی در جنوب اردن مصاحبه می کردم که حجاب سفت و سختی داشت؛ روسری، مانتوی بلند و بدون آرایش؛ با اینحال وقتی در مورد کار خود به عنوان مشاور محلی در استان «مادبا» سخن می گفت سرسخت و جدی به نظر می رسید. به ادعای وی «زنان، دیگر مثل گذشته حاضر نیستند که پشت سر مردان بایستند و از رشد و پیشرفت باز مانند». وی از دشواری هایی گفت که در پیدا کردن موقعیت خود در جامعه مردسالار اردن با آن روبرو بوده و اینکه چگونه جنگیده است تا شورای استان، در تصمیم گیری هایش منافع و حقوق زنان را مورد ملاحظه قرار دهد. او در موقعیت شغلی خود از تمام قدرت و نفوذی که دارد استفاده می کند تا زنان را توانمند ساخته و از پروژه هایشان حمایت کند.

اسمای 50 ساله یکی دیگر از زنان فعال عرب است که در گفتگو با ما می گوید: «موج بزرگ تغییرات اجتماعی، از لبنان تا یمن، از اردن تا مراکش و از امارات تا سودان را در نوردیده است؛ مفهوم خانواده و نگرش زنان به ازدواج در حال تغییر است؛ زنان جوان عرب، نسبت به مادرانشان از زندگی چیزهای بیشتری می خواهند و به چیزی که هستند و دارند قانع نیستند؛ امروزه زنان کسب و کار و تجارت خود را دارند و گاه به عنوان مادر مجرد به تنهایی نیاز مالی خانواده را تامین می کنند؛ در رشته های ورزشی، هنر، حقوق و سیاست فعالند؛ در اوقات فراغت خود و به دور از چشمان مراقب پدران و برادرانشان آزادی های جدیدی را تجربه می کنند. آنان برای احقاق حقوق خود می جنگند و خواهان تفسیرهای جدیدی از آیات قرآن هستند که این حقوق را تامین کند.»

با این وجود، این تغییرات به ندرت در گفتمان عموم غربی ها منعکس می شود. در غرب گفتگو پیرامون زنان جوامع اسلامی، به ازدواج اجباری، قتل های ناموسی و خشونت مردان تقلیل داده می شود. در این کشورها صنعت نشر به انتشار کتاب هایی همچون «من آزادی را انتخاب می کنم؛ چگونه از ازدواج اجباری و ظلم جان سالم به در بردم و امید را یافتم» (منتشر شده در آلمان توسط آدئو) می پردازد. درست است که زنان عرب نسبت به هم جنسان خود در غرب با مشکلات و چالش های بیشتری در پرداخت اجاره بها، تسهیل آموزش فرزندان و پیشرفت شخصی خود روبرو هستند، اما از منظر ادیبان و روشنفکران غرب، زنان خاورمیانه تنها زمانی می توانند زندگی مستقلی داشته باشند و پیشرفت کنند که از تمام ریشه های فرهنگی و مذهبی خود جدا شوند.

مواجهه با زنان مسلمانی که تحت ظلم قرار گرفته اند، منجر به ایجاد تصوری غیر منطقی در ذهن ما شده و مانع از فهم مبارزات و آرزوها و تضادهای موجود در زندگی زنان عرب می شود؛ درحالیکه مواجهه با زنان مورد ستم، چیز زیادی از واقعیت موجودِ این زنان به ما ارائه نمی دهد و بحث مداوم رسانه ها در مواردی همچون روسری، تنها در راستای تقویت تصورات و پیش داوری های ما انجام می گیرد. بنابراین مفهوم زن مظلوم عرب که روسری و حجابش سمبل تخریب موجودیت اوست، به کلیشه ای پایدار در ذهن گروه گسترده ای از طبقه متوسط غرب تبدیل شده است. تصویر زنی با روسری در ذهن جمعیِ ما، نشان دهنده زن خاورمیانه ای است که ایفا کننده نقشی ضعیف و درمانده است؛ کلیشه ای که حقیقت تغییر زندگی زنان منطقه را از نگاه ها مخفی می کند.

تردیدی نیست که زنان عرب با تبعیض و خشونت جنسی دست و پنجه نرم می کنند؛ این موارد باید به شدت محکوم شود. اما تقویت و مشروعیت بخشی به ساختارهای مردسالار در جوامع اسلامی روند مشابهی را با جوامع مسیحی و یهودی و بودایی و هندو طی چندین قرن طی کرده است؛ حال آنکه تصویر زن مظلوم عرب باعث نادیده گرفته شدن حقایق مهم دیگری می شود. برای شروع، این نگاه، همه جوانب روابط بین مردان و زنان منطقه را نشان نمی دهد. در جهان عرب مثل هر جای دیگری خانواده های نرمالی هستند که در آن والدین با عشق دختران خود را همچون پسران تشویق کرده و آنان را در مسیری که برای آینده خود در پیش می گیرند حمایت می کنند. پدران و شوهرانی هستند که حقوق برابر را برای زنان خانواده به رسمیت شناخته و با صلح و صفا در کنار آنان زندگی می کنند و بالاتر از اینها مردانی هستند که برای احقاق حقوق زنان در جامعه می جنگند.

فرض مردم در جوامع غربی بر این است که ساختار جوامع مسلمان مبتنی بر مردسالاری است درحالیکه در غرب، مدرنیته و ترقی حاکم است؛ اما آنگونه که «آنه ماری سانکار» انسان شناس سوئیسی می گوید «این دو تصویر هیچکدام صحیح و جامع نیست؛ زنان غربی نیز با تبعیض روبرو هستند؛ ما چون از وضعیت خودمان تصویری ایده آل در ذهن داریم، زنان مسلمان را در مقابل این تصویر قرار داده و آنان را بیچاره می بینیم». کمپین me too (که یکسال پیش به راه افتاد و زنان قربانی آزار جنسی از آزار و خشونتی که دیده بودند صحبت می کردند)، تبعیض جنسیتی در پرداخت حقوق و دستمزد، خشونت خانگی چنانکه به گفته اداره پلیس جنایی فدرال آلمان هر سه روز یک مرد شریک زندگی فعلی یا سابق خود را می کشد، تنها چند نمونه از وضعیتی است که زنان غرب با آن مواجه اند؛ بنابراین در غرب نیز هنوز راه زیادی برای رسیدن به برابری کامل داریم. کسانی که ضعف ها و نارسایی های فرهنگی خود را در احقاق حقوق زنان نادیده می گیرند، نمی توانند پیچیدگی و تناقضات زندگی زنان را در فرهنگ های دیگر درک کنند.

اما این کلیشه ها و تصورات غلط نه تنها ما را از درک و دریافت واقعیت روابط جنسیتی در اروپا منحرف می کند، بلکه این واقعیت را که همه مردم اعم از مرد و زن در خاورمیانه و شمال آفریقا از فقر و سرکوب سیاسی در رنج هستند پنهان می دارد. به گفته «دینا عبید» انسان شناس مصری، سوالات پیرامون وضعیت زنان در خاورمیانه، نمی تواند از سوالاتی که در مورد سرکوب های سیاسی و مسئولیت غرب در چنین اعمالی وجود دارد جدا شود. منظور از مسئولیت غرب، هم حمایت مستقیم سیاسی از دیکتاتورها است و هم استفاده بیش از حد از سوخت های فسیلی توسط کشورهای صنعتی که سبب تغییرات اقلیمی شده و تاثیرات منفی بسیار گسترده ای در شمال آفریقا و خاورمیانه گذاشته است.

خانم عبید به این امر اشاره می کند که ما تاوان تغییرات اقلیمی را می پردازیم، مصر روز به روز داغتر می شود زیرا غربی ها بیشتر از ما از منابع زمین استفاده می کنند.

کلیشه زن مظلوم عرب از دیرباز در اروپا وجود داشته و بارها برای توجیه فعالیت های استعماری به آن استناد شده است؛ اما چرا درحالیکه زنان خاورمیانه و شمال آفریقا سعی در تغییر زندگی خود دارند، این کلیشه همچنان به رشد خود ادامه می دهد؟ گرچه دستاوردهای زنان در این مناطق در معرض انواع تهدیدها و موانعی همچون تهدید اسلام گرایان و سرکوب و فشار دیکتاتورهایی که ادعای سکولار بودن می کنند قرار دارد، اما می بینیم که این دستاوردها همچنان ادامه دارد.

واقعیت این است که هرچه غربی ها تسلط خود را بر فرهنگ های جهان از دست دهند، اشتیاقشان بر ترویج نظریه توحش و بربریت خاورمیانه بیشتر می شود؛ هرچه قدرت واقعی اروپا تحلیل می رود، بحث های مربوط به برتری تمدنی غرب و بدنام کردن مهاجران بیشتر می شود. ناامنی عمیق حاکم بر اروپا که از جهانی شدن بحران پناهندگان و افت اقتصاد نشأت گرفته است، نیاز به خود اطمینانی فرهنگی را در آنان به وجود آورده است.

مشاهده مقاله اصلی

مترجم: فاطمه رادمهر

نظر شما