twitter share facebook share ۱۳۹۹ مهر ۳۰ 2255

دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا ماه می 2018 با بیان این توضیح که می خواهد ایران را تحت فشار بگذارد تا برای رسیدن به توافقی بهتر با آمریکا وارد مذاکره شود، از توافق هسته ای خارج شد. امریکا در راستای سیاست فشار حد اکثری، بر ایران تحریم هایی وضع کرده که نتایج زیانباری همچون کوچک شدن هفت درصدی اقتصاد و سقوط ارزش پول این کشور را در پی داشته است. همین اواخر نیز واشنگتن تحریم های بیشتری بر سیستم بانکی ایران وضع کرد.

اما علی رغم همه اینها، تهران مذاکره مجدد برای رسیدن به توافقی جدید با آمریکا را رد کرده و پذیرش خواسته های ایالات متحده را در حکم تسلیم شدن کامل در برابر آن کشور می داند. در عوض برخی از فعالیت های هسته ای که پیشتر معلق کرده بود را از سر گرفته، به برنامه های موشکی اش ادامه می دهد و نفوذ خود را در منطقه عمیق تر کرده است.

با وجود افزایش تنش ها در هر دو سوی ماجرا، بسیاری منتظر رفت و آمد دیپلمات ها و انجام دور جدید گفتگو بین تهران و واشنگتن پس از انتخابات ریاست جمهوری ماه بعد هستند. جو بایدن نامزد دموکرات ها گفته است که اگر انتخاب شود به برجام باز خواهد گشت و ترامپ نیز اظهار داشته که مطمئن است می تواند پس از انتخاب مجدد، ظرف چند هفته با ایران به توافق جدیدی برسد.

موافقان و مخالفان برجام هر دو معتقدند بازگرداندن تحریم ها در دو سال گذشته، اهرمی مهم برای استفاده علیه ایران در دور جدید مذاکرات، در اختیار آمریکا گذاشته است؛ اما این دو گروه در خصوص اینکه آیا آمریکا باید از این اهرم برای رسیدن به توافقی بهتر استفاده کند و فشار را روی ایران برای گرفتن امتیازات بیشتر افزایش دهد یا خیر اختلاف نظر دارند.

دولت بایدن احتمالا تحریم ها را برخواهد داشت و در ازای آن می خواهد که محدودیت های بیشتری روی فعالیت های هسته ای ایران -نسبت به آنچه در برجام وجود داشت- اعمال گردد. از طرف دیگر دولت ترامپ احتمالا همگام با افزایش فشارها بر ایران، مشوق های اندکی به این کشور می دهد تا امتیازاتی فراتر از برجام بگیرد.

هر دو گروه موافقان و مخالفان برجام، فرض را بر این گذاشته اند که ایران ناچار به مذاکره است و از آمریکا می خواهد تا تحریم ها را بردارد و اقتصادش را از فروپاشی نجات دهد؛ اما یک نکته مهم را نادیده می گیرند: از وقتی آمریکا در سال 2018 از برجام خارج شد، فضای سیاسی ایران دستخوش تغییراتی اساسی شده و محاسبات آن کشور را به کل تغییر داده است. تغییری که از آن صحبت می کنیم، یافتن منابع جدید قدرت توسط رهبران ایران در داخل و خارج می باشد

در تاریخ جمهوری اسلامی، بین صاحبان قدرت تا به این اندازه انسجام وجود نداشته است. در طول سه دهه از انقلاب -از زمان فوت آیت الله خمینی- سیاست های نادرست جناحی، سبب ایجاد اختلاف در دولتمردان شد و سیاست خارجی ایران را ناکارآمد کرد. در قضیه برجام، وقتی رئیس جمهور و وزیر خارجه در آستانه دستیابی به موفقیتی دیپلماتیک بودند، سپاه تلاش کرد تا مانع از این اقدام شود. این نگرانی همواره بین فرماندهان سپاه وجود داشته که دیپلمات های ایرانی به توان نظامی کشور باور ندارند و امتیازاتی به طرف مقابل می دهند که امنیت ملی را به خطر می اندازد. ترور سردار سلیمانی که با تحریم های آمریکا همراه شد و رئیس جمهور ایران این تحریم ها را جنگ اقتصادی نامید، احزاب و جناح های سیاسی ایران را به همکاری و هماهنگی بی سابقه ای رساند و سکان امور را به دست سپاه داد.

از زمان خروج آمریکا از برجام تاکنون، ایران نشان داده است که می تواند تولید نفت عربستان را به نصف برساند، پهپادهای آمریکا را در خلیج فارس ساقط نماید و به نیروهای آمریکایی در عراق با موشک های بالستیک حمله کند. این انسجام حزبی و جناحی در فعالیت های اخیر جواد ظریف وزیر خارجه ایران آشکار بوده است؛ امتناع سازمان ملل از وضع مجدد تحریم ها بر ایران در ماه سپتامبر، برای ظریف یک پیروزی دیپلماتیک به شمار می رود؛ همان وزیر خارجه ای که تیم مذاکره کننده ایران در برجام را رهبری می کرد و ایرانیان به او به چشم کلید گشایش روابط ایران و آمریکا می نگریستند، اکنون روابط ایران را با روسیه تحکیم می بخشد و توافق 25 ساله استراتژیک با چین را نهایی می کند.

تهران با استقبال از مسکو و پکن برای ایفای نقش در خاورمیانه و ایجاد توازن در منطقه در مقابل آمریکا، بدنبال ایجاد منطقه ای اقتصادی با حضور برخی از همسایگانش و روسیه و چین است که در آن دلار هیچ حضور و نقشی نداشته باشد. به این ترتیب پس از آنکه در سی سال گذشته اختلاف بین جناح ها در تعیین سمت و سوی سیاست خارجی، سبب ناتوانی این بخش شده بود، می توان گفت که اکنون صاحبان قدرت در ایران بر جهت گیری سیاست خارجی کشور به سمت شرق اجماع پیدا کرده اند. اپوزیسیون داخل کشور نیز نسبت به این تصمیم منفعل عمل کرده و ظاهرا تسلیم بوده اند که این هم نشانه دیگری از تغییر اوضاع داخلی در ایران است.

ایران برای منافع اقتصادی و امنیتی اش به روسیه و چین نظر دارد و روز به روز بیشتر از آمریکا دور می شود. این تغییر درحالی است که بین سالهای 2002 تا 2015 چین و روسیه برای جلب رضایت واشنگتن، علیه فعالیت های هسته ای ایران رأی دادند و حالا این کشورها متحدان استراتژیک ایران هستند. خصومت مشترک آنها با آمریکا، اختلافات سابقشان را کمرنگ کرده و جبهه ای هماهنگ بین آنها ایجاد کرده است که واشنگتن نباید ان را دست کم گیرد.

مسئله فقط این نیست که ایران سیاست خارجی واحد و منسجم تری دارد، بلکه رهبران کشور نیز دریافته اند که اعتبار و شخصیت آمریکا به عنوان کشوری آزاد، دموکرات و لایق بین ایرانیان کاهش یافته است. تهران مطمئن است که با نقض توافق هسته ای، بدرفتاری با اقلیت ها و مهاجران و اتباع ایران، و شکست در جلوگیری از شیوع کووید 19 تصویر مثبتی که برای دهه ها از واشنگتن وجود داشت خدشه دار شده است. در ابتدای شیوع کرونا ناظران در آمریکا به سرعت مسئولان ایران را بدلیل ناتوانی در کنترل همه گیری بیماری، به بی کفایتی متهم کردند، اما چند ماه بعد بسیاری از ایرانیان دیدند که ثروتمندترین کشور جهان در مدیریت کرونا چندان بهتر از ایران عمل نکرده و این درحالی است که ایران تحت فشار تحریم ها قرار دارد. آمریکا حتی در زمان شیوع کرونا اقدامات تنبیهی را علیه ایران افزایش داد و ادعای مقامات ایران را مبنی بر اینکه آمریکا خوبی ایرانیان را نمی خواهد و مسئله برنامه هسته ای، دستاویزی برای نابودی کشور است را تأیید کرد

حامیان توافق هسته ای معتقدند که اگر آمریکا بدنبال کسب امتیازات بیشتر از ایران است، باید خود نیز به آن کشور امتیازاتی بدهد؛ اما عوامل داخلی -که پیشتر اشاره کردیم- و عوامل ژئو استراتژیک، باعث می شود که ایران با هر کدام از نامزدها که وارد مذاکره شود، به راحتی تن به خواسته های آمریکا ندهد. بیانیه هایی که دولت ایران می دهد، موانع پیش روی مذاکرات را آشکارتر می کند؛ در گفتگویی که ظریف اخیراً با فرید زکریا در شورای روابط خارجی داشت گفت که ایران قطعا در مورد توافق هسته ای مذاکره مجدد نخواهد کرد. رهبران ایران –که اکنون نسبت به سال 2015 منسجم تر هستند- بیشتر از آنکه حاضر به دادن امتیاز باشند، در انتظارِ گرفتن امتیاز هستند.

*منبع: فارین افرز

مترجم: فاطمه رادمهر

نظر شما