کشورهای توسعه یافته و ثروتمند با دو مشکل مهم روبرو هستند: پیری جمعیت و به تبع آن کم شدن نیروی کار، و سیل ورود مهاجران.
رویکرد معمول برای مواجهه با مشکل نخست، ارائه مشوقهایی به زنان برای زادآوری بیشتر است. با این حال مشاهده تجارب کشورها نشان می دهد که این کار نتیجه بخش نیست. پرهزینهترین و جامعترین برنامه حمایت از خانواده را میتوان در فرانسه، سوئد و روسیه دید؛ با این وجود در این سه کشور میزان باروری به سختی به دو فرزند در هر خانواده میرسد.
میزان زادآوری در کل جهان از شرق آسیا گرفته تا غرب اروپا روندی نزولی را طی میکند. دلیل این امر روشن است: در دنیایی که زنان میتوانند در رشتههای مختلف تخصص یافته و اشتغال پیدا کنند و درحالیکه هزینه سنگین مراقبت از کودک، تحصیل و مسکن، باعث میشود داشتن سه الی چهار فرزند بار مالی زیادی را بر خانوادهها تحمیل کند، زادآوری بیشتر خواب و خیال است. زمانه تغییر کرده است و هیچ چیز به عقب برنمیگردد.
در مورد بحران دوم یعنی بحران مهاجرت، باید توجه داشته باشیم که تعداد کسانی که بدنبال مهاجرت از کشورهای فقیر به کشورهای ثروتمند هستند، با گذشت زمان کاهش نمییابد. جمعیت در سن کار در آفریقا، خاورمیانه و آسیا در سی سال آینده بیش از یک میلیارد نفر افزایش خواهد یافت. حتی اگر کشورهای فقیر، ثروتمندتر شوند، از آنجا که مردم دانش و پس انداز بیشتری پیدا می کنند میل به مهاجرت در انان تقویت می شود. بر اساس روندی که مهاجرت در طول تاریخ داشته و باعث شده است که در حال حاضر سه درصد از جمعیت جهان مهاجر باشند، میتوان انتظار داشت که در سه دهه آینده سیوسه میلیون نفر بدنبال مهاجرت باشند و بسیاری از آنها به کشورهای ثروتمند بروند.
در این میان تغییرات اقلیمی و مشکلات سیاسی بر میزان مهاجرت میافزاید؛ بهخصوص که مناطق درحال توسعه بیشترین تأثیر را از تغییرات اقلیمی خواهند پذیرفت. اگر میزان مهاجرت یک میلیون مهاجر در سال باشد، برای دولت ها قابل مدیریت است؛ چنانکه از سال 1985 تا 2010 آمریکا هر ساله پذیرای یک میلیون مهاجر بود.
وقتی بحرانهای ناگهانی در کشورهای فقیر همچون خشکسالی بزرگ آمریکای مرکزی یا جنگ سوریه رخ میدهد و نهادهایی هم نباشند که موج ورود مهاجران را مدیریت کنند، شاهد هجوم هزاران نفر به مرزها و ایجاد بحرانی انسانی میشویم. با وقوع چنین رویدادهایی ترس از مهاجرت تقویت میشود؛ اما حتی در همین دورهها نیز مهاجران به سرعت در جامعه ادغام میگردند. چنانکه شاهد ورود یک میلیون مهاجر بین سالهای 2015 و 2016 در آلمان بودیم؛ اما این کشور به سرعت به حالت عادی بازگشت. اگر اکثر کشورها اجازه جریان ورود منظم و گسترده تری از مهاجران را میدادند و همانگونه که خود را برای مقابله با تغییرت ناگهانی آبوهوایی آماده میکنند، ظرفیت های خود را برای مقابله با چنین موجهای ناگهانی و بزرگی از مهاجران نیز تقویت میکردند، شاهد بروز این بینظمی نبودیم.
واقعیت این است که پذیرش بیشتر مهاجران قانونی، به حل مشکل پیری و کم شدن نیروی کار و جلوگیری از هجوم بیضابطه مهاجران به مرزها کمک میکند. به بیان دیگر اگر کشورهای ثروتمند جهان تا یک میلیون مهاجر در سال بپذیرند، میتوانند روند پیری و کاهش جمعیت خود را معکوس کنند؛ به ویژه که مهمترین چیز برای کشورهای ثروتمند بهره وری است، که در این خصوص هم می توانند روی مهاجران تکیه کنند.
در سالهای بین 1985 تا 2010 که آمریکا سالانه یک میلیون مهاجر می پذیرفت، موفق شد پیروز جنگ سرد شود، انقلابی در دنیای نیمهرسانا و صنعت ارتباطات راه بیاندازد، رسانههای اجتماعی را توسعه دهد و جهان را تسخیر کند. بسیاری از شرکتهای پیشرو در جهان را، مهاجران چه به عنوان کارگر ماهر و چه به عنوان بنیانگذار میگرداندند. به این ترتیب درحالیکه مهاجران ماهر در بخشهای نوآوری و مدیریت شرکتها فعالیت میکنند، مهاجران غیر ماهر، نیروی کار بخشهایی همچون مراقبت از کودکان و سالمندان را فراهم نموده و به اقتصاد کمک میکنند. حضور مهاجران همچنین در بخشهایی که مردم بومی تمایلی به حضور و فعالیت ندارند، همچون رانندگی کامیون ضروری است.
ترس از اینکه مهاجران ارزشهای کشور مقصد را تغییر دهند، بیاساس است. عموما وقتی مهاجران در کشور جدید فرصت کار پیدا کرده و موفق میشوند، ارزشهای کشور مقصد را نیز میپذیرند. چنانکه میبینیم در آمریکا رأیدهندگان اسپانیایی تبار از دونالد ترامپ حمایت میکنند و به مدافعان سرسخت و محافظهکار آرمانهای آمریکا بدل شدهاند.
کوتاه سخن اینکه ارائه مسیرهای امن و قانونی برای مهاجران میتواند بسیاری از مشکلات را حل کند و مخالفت با مهاجرت تنها بحران پیری جمعیت و هجوم مهاجران به مرزها را تشدید خواهد کرد.
مترجم: فاطمه رادمهر
نظر شما