twitter share facebook share ۱۴۰۰ بهمن ۳۰ 970

کمتر کشوری به اندازه ایران در چهار دهه گذشته آرمان‌های خود را روشن و ثابت نگه داشته است. از سال 1979 که انقلابیون اسلامی کشور را از نظام سلطنتی متحد آمریکا به حکومت تئوکراسی ضد آمریکایی بدل کردند، ایران به دنبال اخراج ایالات متحده از خاورمیانه، جایگزینی فلسطین به جای اسرائیل و بازسازی منطقه به شکل مورد نظر خود بوده است. برخلاف استراتژی آمریکا در قبال ایران و خاورمیانه که با روی کار آمدن رؤسای جمهور مختلف تغییر کرده، استراتژی ایران در قبال آمریکا و خاورمیانه در این چهل سال تداوم داشته است. با گذشت سالها گرچه ایران به هیچ‌یک از اهداف بلند خود نرسیده، اما گام‌های مهمی به سوی آن برداشته است و اکنون با مشاهده موفقیت‌های خود جسورتر شده است.

در دو دهه گذشته ایران در عراق، لبنان، سوریه و یمن –که به محور مقاومت معروف هستند- نفوذ زیادی یافته و این کار را با ایجاد و گسترش شبه‌نظامیان منطقه‌ای مانند حزب‌الله و حوثی‌ها در لبنان و یمن، یا بهره‌برداری از خلأ قدرت ناشی از حمله آمریکا به عراق و قیام‌های عربی انجام داده است. در این میان نه ایالات متحده و نه رقیبان منطقه‌ای ایران، اراده و ظرفیتی برای به چالش کشیدن نقش و جایگاه تهران در این کشورها از خود نشان نداده‌اند

اقدامات ایران همچنین سبب تشدید چالش‌های امنیت ملی آمریکا از جمله اشاعه هسته‌ای، جنگ سایبری، تروریسم، ناامنی انرژی و درگیری‌ها در افغانستان، عراق، سوریه و یمن و بین اسرائیلی‌ها و فلسطینی‌ها شده است. تهران و واشنگتن از سال 1979 با تهدیدهای مشترک زیادی از جمله اتحاد جماهیر شوروی، عراق در زمان صدام، القاعده، طالبان و داعش مواجه بوده‌اند، با این وجود تلاش‌های آمریکا برای وادار کردن ایران به تغییر مسیر خود با شکست مواجه شده و جمهوری اسلامی ثابت کرده است که در برابر تغییر و انعطاف، بیش از حد سرسخت است

اما ایران همچون بدنسازی است که علیرغم ظاهری ورزیده و نیرومند، از بیماری غیرقابل درمانی رنج می‌برد. مورخ جان لوئیس «استراتژی کلان» را اینگونه توصیف می‌کند: «همسویی آرزوهای نامحدود، با قابلیت‌های محدود». ایران بیش از هر کشوری در جهان –حتی چین و روسیه- برای بر‌هم زدن نظم جهانی به رهبری آمریکا سرمایه‌گذاری کرده است و در مسیر رسیدن به این هدف، رفاه مردم خود را نادیده گرفته و خود را فقیرتر و ناامن‌تر کرده است. شکاف بین آرمان‌های جمهوری اسلامی و توانمندی‌های آن، به این معنا است که این کشور به اختصاص ثروت و منابع خود به شبه‌نظامیان منطقه‌ای ادامه می‌دهد و ناامیدی اقتصادی، سیاسی و اجتماعی مردم را عمیق‌تر می‌کند

گذر زمان سبب کمرنگ شدن آرمان‌های انقلاب نشده است. آقای خامنه‌ای از زمان رهبری خود، قدرت ایران را در سراسر خاورمیانه گسترش داده و در برابر تلاش‌های شش رئیس جمهور آمریکا برای به حاشیه راندن یا تعامل با او، ایستادگی کرده است. وی تاکنون حاضر به ملاقات رو در رو با مقامات آمریکایی نشده و دیپلمات‌های ایرانی را نیز از گفتگو با همتایان آمریکایی خود در جریان مذاکرات جاری هسته‌ای منع کرده است

جمهوری اسلامی با یک معضل روبرو است: اینکه نیاز به ایجاد اصلاح و گشایش‌های بیشتر و سازگاری خود با تغییرات موجود دارد؛ اما از سوی دیگر با ایجاد اصلاحات، ممکن است زمینه نابودی خود را فراهم کند. برخلاف انقلابیون عمل‌گرای ایران مانند هاشمی رفسنجانی و حسن روحانی که طرفدار گشایش اقتصادی به سبک چین و نزدیکی با آمریکا بودند، آقای خامنه‌ای مدت‌ها است به این نتیجه رسیده که دست کشیدن از اصول انقلاب –از جمله مخالفت با آمریکا و اسرائیل- مانند زدن پتک به ستون‌های یک ساختمان است. وی معتقد است که فروپاشی شوروی با اصلاحات میخائیل گورباچوف تسریع شد؛ لذا این امر اعتقاد او را به سخن حکمت‌آمیز الکسیس دوتوکویل بیشتر کرده است که «مخاطره‌آمیز‌ترین لحظه برای یک دولت بد، زمانی است که بخواهد راه خود را اصلاح کند»

گرچه پایان دادن به چهار دهه جنگ سرد به سود ایران و آمریکا است، واشنگتن نخواهد توانست با ایران به مصالحه و سازش برسد زیرا نظام ایران هویت خود را بر پایه مخالفت با آمریکا بنا کرده و رهبرش معتقد است که نشان دادن نرمش و کاهش مخالفتش با آمریکا، برای او هزینه‌ دارد. همچنین راه حل سریعی وجود ندارد که بتواند ماهیت روابط ایران و آمریکا یا ماهیت نظام ایران را به سرعت تغییر دهد. به همین دلیل آمریکا باید با ایران مانند هر دشمن دیگری برخورد کند: گفتگو برای جلوگیری از بروز درگیری، همکاری در صورت امکان، مقابله در مواقع لزوم و مهار ایران با مشارکت شریکان منطقه‌ای و جهانی

نخست ایدئولوژی بعد ملت

همانند بسیاری از تمدن‌های قدیمی که پیروزی‌ها و شکست‌های بزرگی را تجربه کرده‌اند، ایران هم هر دو حس ناامنی و اعتماد به‌نفس را دارد. امپراتوری ایران باستان اولین ابرقدرت جهان بود اما قدرت‌های خارجی خاک آن را غصب کرده و حاکمیتش را نقض نمودند. بین سال‌های 1814 و 1828 امپراتوری روسیه سرزمین‌های وسیعی از ناحیه قفقاز را از ایرانِ تحت سلطه قاجار به زور جدا کرد. سال 1946 نیروهای شوروی استان آذربایجان غربیِ ایران را اشغال کردند و به دنبال ضمیمه کردن آن به خاک خود بودند، اما به لطف تلاش‌‌های هری ترومن رئیس جمهور آمریکا، خارج شدند. هفت سال بعد در سال 1953 بریتانیا و آمریکا کودتایی ترتیب دادند و محمد مصدق نخست‌وزیر ایران را برکنار کردند

با توجه به این رویدادهای تاریخی، بسیاری از ایرانیان بر این باور هستند که قدرت‌های بزرگ می‌خواهند مانع از پیشرفت و استقلال ایران شوند. جمهوری اسلامی نیز به همین استناد، مخالفین را عامل خارجی می‌خواند و جاه‌طلبی‌‌های هسته‌ای و شبه‌نظامیان منطقه‌ای را نوعی ابزار دفاعی در برابر امپریالیسم خارجی می‌داند

نظام انقلابی تهران از بدو پیدایش، آرمان‌های ایدئولوژیک خود را بر رفاه و امنیت مردم اولویت داده و بر این اساس تصمیماتی گرفته که به شدت به منافع ملی کشور ضربه زده است. از جمله این تصمیمات، طولانی کردن جنگ هشت ساله با عراق و ممنوعیت ورود واکسن کووید 19 از آمریکا می‌باشد

هیچ کشوری در خاورمیانه همچون ایران وسعت جغرافیایی، سرمایه انسانی، تاریخ کهن و منابع عظیم طبیعی را با هم ندارد اما جمهوری اسلامی به جای اینکه از این مواهب برای تبدیل خود به یک قدرت اقتصادی در جهان یا ارتقای منافع ملی‌اش استفاده کند، سیاست خارجی خود را بر پایه دو ستون مقابله با آمریکا و اسرائیل بنا کرده و با استفاده از سه ایدئولوژی ضد امپریالیسم، فرقه‌گرایی شیعی و ناسیونالیسم ایرانی، گروه‌هایی را در سراسر خاورمیانه پرورش داده و از آنها به عنوان نیروی نیابتی علیه دشمنان خود استفاده کرده است

ایده‌آل تهران، خاورمیانه‌ای است که آمریکا در آن حضور نداشته باشد، با برگزاری رفراندوم، فلسطین جای اسرائیل را بگیرد و جمهوری اسلامی الهام‌بخش اعراب و مسلمانان شود. اما این ایده‌آل با واقعیت فاصله زیادی دارد. آمریکا علیرغم عقب‌نشینی از افغانستان و عراق بین 45000 تا 65000 سرباز به هدف بازدارندگی ایران در خلیج فارس نگه داشته است. اسرائیل از قطب‌های فناوری در جهان است که حالا بیش از هر زمان دیگری با جهان عرب ارتباط دارد و الگویی که بیشتر اعراب آرزوی رسیدن به آن را دارند نه جمهوری اسلامی که امارات متحده عربی است که از نظر اجتماعی یکپارچه و لیبرال و از نظر اقتصادی مرفه می‌باشد.

با این وجود ایران نسبت به یک دهه قبل به اهداف و ایده‌آل‌های خود نزدیک‌تر شده است. آن زمان آمریکا نزدیک به 200000 سرباز در افغانستان و عراق داشت اما اکنون این عدد به 2500 سرباز رسیده است. در همین حال بشار اسد که بقای خود را مدیون حمایت ایران می‌‌داند، آرام آرام روابط خود را با دولت‌های عربی عادی می‌کند. همچنین ایران می‌تواند برای حمله به دشمنانش علاوه بر حزب‌الله لبنان و شبه‌نظامیان شیعه عراقی، روی حوثی‌های یمن به عنوان متحدانی فداکار حساب باز کند

اما یک عامل مهم در موفقیت‌های ایران شانس بوده است. جنگ داخلی لبنان، تهاجم آمریکا به عراق و قیام‌های بهار عربی، همگی خلأهای قدرتی ایجاد کردند که ایران با کمک شبه‌نظامیان خود -که در حال حاضر مجموع آنها بین 50000 تا 200000 جنگجو است- آنها را پر کرد. به عبارت دیگر تغییرات خاورمیانه بیشتر حاصلِ ضعف اعراب بود تا قدرت ایران

حزب‌الله، نگین انقلاب ایران

حزب‌الله که سال 1982 پس از تهاجم اسرائیل به لبنان تأسیس شد، راهبردی را آغاز کرد که بعدها ایران آن راهبرد را با سایر گروه‌های نیابتی‌اش نیز در پیش گرفت: انجام حملات مرگبار علیه نیروهای آمریکایی در خاورمیانه به منظور تغییر افکار عمومی آمریکایی‌ها و تضعیف عزم ایالات متحده. اکتبر 1983 حزب‌الله با کامیون‌های بمب‌گذاری شده به یگ گروه حافظ صلح چندملیتی حمله کرد و بیش از 300 نفر از جمله 241 سرباز آمریکایی را کشت. البته حزب‌الله رسما مسئولیت این حمله را بر عهده نگرفت. چهار ماه بعد دولت ریگان خروج نیروهای آمریکایی از لبنان را آغاز کرد

امروز حزب‌الله قدرتمندترین نیرو در لبنان است، اقتصاد خود را دارد و بنابر برخی گزارش‌‌ها با داشتن بیش از 100000 موشک می‌تواند به اسرائیل حمله کند. همچنین ابایی از این ندارد که بگوید به ایران وابسته است؛ حسن نصرالله در یک سخنرانی در سال 2016 گفت: «به روشنی می‌گویم که بودجه حزب‌الله، درآمد و هزینه‌های آن، خوردنی‌ها و نوشیدنی‌هایش، سلاح‌ها و موشک‌هایش، از جمهوری اسلامی می‌رسد. مادامی که ایران پول دارد ما هم داریم؛ همانگونه که موشک‌هایی که با آن اسرائیل را تهدید می‌کنیم از تهران می‌گیریم، پول خود را نیز از آنها می‌گیریم»

ایران از رویکردی مشابه برای تبدیل عراق به جهنمی برای نیروهای آمریکایی پیروی کرد؛ چون می‌ترسید که واشنگتن بخواهد از عراقی موفق و دموکرات به عنوان سکویی برای تهدید و براندازی نظام ایران استفاده کند. شبه‌نظامیان شیعه مورد حمایت ایران با استفاده از بمب‌های دست‌ساز جان 1000 آمریکایی را گرفتند. امروز شبه‌نظامیان شیعه ایران قدرتمندترین نیروی مبارز در عراق هستند که منافع ایران را در آن کشور تضمین می‌کنند

ایران و شبه‌نظامیانش نقش تعیین کننده‌ای در جلوگیری از فروپاشی حکومت اسد ایفا کردند. مشارکت تاکتیکی ایران و سوریه علیه صدام در دهه 1980 با ضدیت متقابل نسبت به آمریکا و اسرائیل و تلاش دو حکومت برای بقا تداوم یافت. با وجود تلاش‌های کشورهای عربی برای جدا کردن اسد از تهران، دو دولت اکنون به یکدیگر وابسته هستند: اسد به پول و تسلیحات ایران نیاز دارد و تهران به خاک سوریه به عنوان پلی برای رسیدن به حزب‌الله و سدی در برابر اسرائیل نگاه می‌کند. سال 2017 بی‌بی‌سی گزارش داد که ایران در حال ایجاد یک پایگاه نظامی دائمی در سوریه به منظور باز کردن جبهه‌ای جدید علیه اسرائیل است

اخیرا تهران یمن را به فهرست کشورهایی اضافه کرده است که به مدد شبه‌نظامیان وابسته به خود در آن کشورها نفوذ زیادی دارد. ایران از حوثی‌های یمن حمایت تسلیحاتی و... می‌کند. شعارهای تحریک‌آمیز حوثی‌ها از جمله آرزوی مرگ برای آمریکا، اسرائیل، یهودیان و بهائیان، بازتاب دهنده ایدئولوژی حامیان ایرانی‌شان است. این گروه می‌کوشد همان کاری را با عربستان انجام دهد که حزب‌الله لبنان مدتها است با اسرائیل می‌کند

ایران به عنوان تنها حکومت دینی خاورمیانه، از همتایان خود بهتر می‌داند که چگونه تندروی اسلامی –اعم از سنی و شیعه- را مهار کند. یکی از دلایل برتری تهران بر رقیبان عربش این است که معیار اصلی برای اتحادهای استراتژیک را ایدئولوژی قرار داده است نه مذهب؛ از این رو است که می‌بینیم با گروه‌های رادیکال سنی حماس و جهاد اسلامی فلسطین رابطه دارد و میلیاردها دلار برای مبارزه با اسرائیل به آنها داده است. موسی ابومرزوق یکی از مقامات حماس سال 2021 در مصاحبه‌ای گفت: «ایران یکی از کشورهایی است که بیشترین کمک را به حماس می‌کند، تنها کشوری است که محدودیت‌های تحمیل شده بر حماس را نادیده می‌گیرد و از نظر نظامی به آموزش و تسلیح این گروه کمک می‌کند»

تهران حتی تجربه همکاری با بنیادگرایان سنی از جمله القاعده و طالبان را دارد؛ این درحالی است که این گروه‌ها شیعیان را بدعت‌گذار دانسته و هدف حمله قرار می‌دهند. استراتژی کلان جمهوری اسلامی به جای اولویت دادن به منافع ملی ایران، بر اساس سلسله مراتب دشمنی بنا شده است. به این معنا که هر دشمنِ آمریکا و اسرائیل، شریکی بالقوه برای تهران است. همانگونه که آقای خامنه‌ای سال 2021 گفت: «ما از هر ملت و گروهی که در هر کجا با رژیم صهیونیستی مخالف هستند و با آن مبارزه می‌کنند، حمایت و کمک می‌کنیم و از گفتن این حرف ابایی نداریم»

موفقیت غرور می‌آورد

پیشتر گفتیم که ایران برای الهام بخش شدن در بین اعراب و ترویج الگوی حکومتداری خود تلاش کرد تا در کشورهای عربی نفوذ کرده و به این منظور اقدام به پرورش گروههای شبه‌نظامی در سراسر خاورمیانه نمود. اما نشانه‌ها گویای آن است که در این اقدام زیاده‌روی کرده و نتیجه عکس گرفته است. نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد که تقریبا دوم سوم از جوانان عرب در منطقه اکنون ایران را به عنوان دشمن می‌بینند، اکثریت قابل توجهی از اعراب خواهان بیرون ماندن ایران از درگیری‌های منطقه‌ای هستند و بیش از نیمی از شیعیان عرب نگاه خوبی به ایران ندارند. در سال‌های اخیر معترضان عراقی به کنسول‌گری‌های ایران در نجف و کربلا حمله کرده و آنها را به آتش کشیدند؛ شیعیان جنوب لبنان در شهر نبطیه نیز علیه حزب‌الله تظاهرات کردند

ترس متقابل اسرائیل و اعراب از ایران به انعقاد توافق‌نامه ابراهیم کمک کرد و به اسرائیل پایگاهی استراتژیک در چند مایلی مرز ایران داد. آقای خامنه‌ای که این توفق‌نامه را خیانت به جهان اسلام خواند، همچنان مسئله فلسطین را مهمترین مسئله جهان اسلام می‌داند و منابع قابل توجهی برای مقاومت در برابر اسرائیل اختصاص داده است. حمایت ایران از نیروهای نیابتی به تنش‌ها در منطقه دامن زده است؛ چنانکه می‌بینیم سوریه و یمن هنوز درگیر جنگ داخلی هستند و در لبنان نظرسنجی گالوپ نشان داد که گذران زندگی برای 85% مردم این کشور دشوار شده است؛ بیش از 50% توانایی خرید غذا را ندارند و 63% می‌خواهند برای همیشه از لبنان بروند

هیچ تصمیم مهمی در عراق و لبنان بدون موافقت شبه‌نظامیان شیعه نزدیک به ایران قابل گرفتن نیست اما همین شبه‌نظامیان هیچ مسئولیتی در قبال رسیدگی به بیکاری، فساد یا جمع‌آوری زباله ندارند؛ به عبارت دیگر شبه‌نظامیان قدرت دارند اما دولت مسئول است.

تهدید در جبهه داخلی

آنچه استراتژی کلان نظام را تهدید می‌کند، جبهه داخلی است. از آنجا که اقتصاد رو به وخامت گذاشته، ایرانی‌ها بیش از همیشه سیاست‌های حکومت از جمله دشمنی با آمریکا و ماجراجویی‌های خارجی را زیر سؤال می‌برند. از جمله شعارهایی که معمولا در اعتراضات شنیده می‌شود «سوریه را رها کن فکری به حال ما کن» و «دروغ میگن آمریکاست، دشمن ما همین‌جاست» می‌باشد. با این وجود فروپاشی یک نظام دو پیش‌نیاز دارد: فشار از پایین و تفرقه و دودستگی در بالا. در حال حاضر نیروهای امنیتی حداقل در ظاهر اتحاد خود را حفظ کرده‌اند و این درحالی است که توده‌های ناراضی فاقد رهبری هستند و به گروه‌های مختلف تقسیم می‌شوند

ثبات فعلی تا زمانی که آقای خامنه‌ای در قید حیات است، تغییر نخواهد کرد. خروج آمریکا از افغانستان به تهران جرأت داده تا برای وادار کردن واشنگتن به ترک عراق و پایگاه‌های نظامی‌اش در خلیج‌فارس تلاش بیشتری کند و با توجه به هزینه‌های کمی که بابت سیاست‌های منطقه‌ای‌اش داده، دلیلی نمی‌بیند که دست از شبه‌نظامیان وابسته به خود در خاورمیانه بردارد

جبهه متحد

پس از چهار دهه خصومت این سؤال مطرح است که چرا آمریکا بدنبال دیپلماسی و صلح با ایران یا همراهی با مردم برای سرنگونی نظام جمهوری اسلامی نیست؟ پاسخ به این سؤال ساده نیست. واشنگتن چگونه باید با دشمنی که از گفتگوی مستقیم اجتناب می‌کند، هویتش بر دشمنی با آمریکا استوار است و منابع و اراده لازم برای ایجاد آشوب در سراسر خاورمیانه را دارد، برخورد کند

چهار دهه بیگانگی بین دو کشور باعث شده است که واشنگتن تصور درستی از ایران نداشته باشد. سیاست‌گذاران آمریکایی بر این باور هستند که ایدئولوژی انقلابی ایران را می‌توان با تعامل تعدیل کرد، یا با اتخاذ موضعی سخت سرکوب نمود. بسیاری از کسانی که خواهان بهبود روابط بین دو کشور هستند فکر می‌کنند که سازش‌ناپذیری تهران صرفا واکنشی به سیاست‌های خصمانه آمریکا است، و از آن سو محافظه‌کاران بر این باور هستند که مشکلات اقتصادیِ بیشتر، تهران را مجبور می‌کند بین ایدئولوژی خود و بقای نظام یکی را انتخاب کند. این درحالی است که برای آقای خامنه‌ای حفظ ایدئولوژی انقلابی هم هدف است و هم وسیله‌ای برای تضمین بقای نظام

همانگونه که در مورد روسیه گفته می‌شود، جمهوری اسلامی نیز امنیت خود را در ناامنی دیگران دیده است؛ لذا از اختلافات ایدئولوژیک، فرقه‌ای و مذهبی برای نفوذ در کشورهای ضعیف استفاده می‌کند و در بهره‌برداری از رقابت بین قدرت‌های بزرگ نیز مهارت دارد. از آنجا که تمام تجارت ایران با کشورهایی غیر از آمریکا است، واشنگتن اهرم فشار محدودی بر تهران دارد؛ لذا اتخاذ یک استراتژی مؤثر برای مهار و مقابله با ایران، نیازمند رهبری آمریکا و ایجاد اجماع بین‌المللی است

اولین گام به سوی اتخاذ چنین استراتژی‌ای، اجماع سیاسی در داخل آمریکا است. تا زمان امضای توافق هسته‌ای در سال 2015 دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان درباره ماهیت نظام ایران و تهدیدات آن برای امنیت منطقه با هم توافق داشتند. اما توافق 2015 صحنه سیاست آمریکا را به شدت دوقطبی کرد: جمهوری‌خواهان، دولت اوباما را به مماشات متهم کردند و دموکرات‌ها جمهوری‌خواهان را به جنگ‌افروزی متهم نمودند

با این حال خطوط اصلی استراتژی دو حزب در قبال ایران روشن است. جمهوری‌خواهان ممکن است شدیدا با ایران و توافق هسته‌ای مخالف باشند اما می‌دانند که رأی دهندگانشان خواهان درگیری دیگری در خاورمیانه نیستند. دموکرات‌ها نیز ممکن است به طور کلی از تعامل با تهران و بازگشت به برجام حمایت کنند اما نظرسنجی‌های مرکز تحقیقات پیو نشان می‌دهد که 70% از رأی دهندگان دموکرات دید خوبی نسبت به ایران ندارند. به عبارت دیگر اشتراکات کافی بین دو حزب برای ایجاد اجماع حول درک ماهیت نظام ایران وجود دارد به نحوی که نه تهدید ایران را علیه منافع و شریکان آمریکا در خاورمیانه بیش از حد بزرگ کند و نه آن را دست‌کم بگیرد.

گام دوم، اجماع بین‌المللی است. چند دهه است که کشورهای اروپایی به امید تعدیل سیاست‌های ایران در چهار حوزه حقوق بشر، اشاعه هسته‌ای، تروریسم و صلح در خاورمیانه، با این کشور گفتگو می‌کنند اما نه تنها نتوانسته‌اند تغییر معناداری در سیاست داخلی و خارجی ایران ایجاد نمایند که تهران تهدید می‌کند بحران پناهجویان اروپا را با سیاست‌های منطقه‌ای خود تشدید کرده و به گروگان گرفتن شهروندان اروپایی ادامه دهد. در نتیجه این رویکرد، افکار عمومی اروپا همچون آمریکایی‌ها منتقد ایران است

تنها زمانی که سیاست اروپا ثمربخش بود و بر رفتار ایران تأثیر گذاشت سال 2012 بود که اتحادیه اروپا در هماهنگی با دولت اوباما واردات نفت ایران را متوقف کرد و راه را برای توافق هسته‌ای 2015 هموار نمود. دولت ایران وقتی احساس کند که اروپا در کنارش است، در مقابل خواسته‌های آمریکا سازش نمی‌کند و این چیزی است که سال 2018 پس از خروج یکجانبه ترامپ از برجام دیدیم

اما واشنگتن برای ایجاد اجماع در مقابل ایران باید از اروپا فراتر رود. بر اساس برآوردها صادرات نفت ایران به چین در سال گذشته چهار برابر شده و نیاز تهران را به بازگشت به توافق هسته‌ای کاهش داده است. هر تلاشی برای تغییر رفتار ایران مستلزم این است که چین در خرید نفت از ایران بازنگری کند. گرچه نگاه واشنگتن و پکن به ایران متفاوت است، اما دو کشور هدفی مشترک دارند و نه جنگ با ایران را می‌خواهند نه ایرانی با بمب هسته‌ای را. علاوه بر این، چین بدنبال خاورمیانه‌ای باثبات است تا جریان آزاد نفت از منطقه را تضمین کند. با توجه به اینکه ایالات متحده خود صادر کننده انرژی است، توقیف نفت‌کش‌ها و حملات پهپادیِ ایران به سعودی و امارات –که تجارت آنها با چین بیشتر از ایران است- بیش از آنکه منافع آمریکا را تهدید کند، ناقض منافع چین است

در نهایت اینکه آمریکا باید به تقویت آن دسته از کشورهای عربی که ایران در آنها نفوذ دارد کمک کند و وحدت بین جوامع را تقویت نماید. ایران از ضعف دولت‌ها و ازهم گسیختگی جوامع سود می‌برد. همانگونه که ناسیونالیسم در قرن بیستم نقش مهمی در مبارزه با استعمار شوروی و غرب داشت، ناسیونالیسم عراقی، لبنانی، سوری و یمنی –یا ناسیونالیسم عربی- نیز می‌تواند نفوذ ایران را کم کرده و استقلال و حق حاکمیت این کشورها را احیا کند. وحدت بین اعراب نیز بسیار مهم است؛ شکاف اخیر بین اعضای شورای همکاری خلیج فارس که منجر به محاصره قطر توسط عربستان و امارات شد، توان این شورا برای تمرکز بر نگرانی‌های مشترک اعضا از جمله سیاست‌های هسته‌ای و منطقه‌ای ایران را تضعیف کرد

گرچه آمریکا، اروپا و چین منافع متفاوتی در قبال ایران دارند اما هیچ‌یک از آنها نمی‌خواهند ببینند که تهران به بمب دست یابد یا نمی‌خواهند با ایران بجنگند. واشنگتن این قدرت‌ها را در جریان مذاکرات اتمی 2015 متحد کرد، باید در مورد امنیت خاورمیانه نیز تلاش کند تا این اتحاد را دوباره برقرار نماید. منطقه‌ای که در آن حاکمیت قانون یا جریان آزاد انرژی رعایت نمی‌شود، به نفع هیچ‌کس (به جز روسیه) نیست

گرچه قدرت ایران در خاورمیانه رو به رشد است، اما این امر احتمالا زودگذر خواهد بود. اعراب که قرن‌ها تحت سلطه هژمونی ترکیه و غرب بودند، به‌راحتی نفوذ ایران را تحمل نخواهند کرد. حتی ان دسته از اعرابی که نسبت به ایران تعلق خاطر دارند همچون نوری مالکی که دوران تبعید خود را در ایران سپری کرد، نسبت به این کشور خشمی در دل دارند. وی یک بار به سفیر آمریکا در بغداد گفته بود «تا زمانی که عرب نباشی و مجبور به زندگی با ایرانی‌ها نشده باشی، نمی‌دانی چقدر این تجربه می‌تواند بد باشد»

استراتژی کلان ایران، همزمان منابع و اعتبار ایران را نابود کرده و همان فروپاشی اجتماعی و اقتصادی که مردم ایران بدان دچار شده‌اند را، به کشورهای دیگر صادر می‌کند. قدرت‌های خارجی یا منطقه‌ای کمی هستند که تمایل یا ظرفیت به چالش کشیدن سیاست ایران را در عراق، لبنان، سوریه و یمن داشته باشند و بعد از دو دهه جنگ در افغانستان و عراق، مردم امریکا نیز از فرستادن نیروی بیشتر به منطقه حمایت نمی‌کنند. بنابراین جمهوری اسلامی تا آینده‌ای قابل پیش‌بینی به نفوذ خود در بخش‌هایی از خاورمیانه ادامه می‌دهد.

واشنگتن نمی‌تواند خواسته‌های ایران را برای مقابله با نفوذ آمریکا و پایان دادن به موجودیت اسرائیل تغییر دهد، اما می‌تواند با کمک سایر کشورها تهران را مهار کند. در نهایت اگر قرار باشد استراتژی کلان جمهوری اسلامی تغییر کند، نه از سوی آمریکا یا اسرائیل که از سوی مردم ایران خواهد بود

*منبع: فارین افرز

مترجم: فاطمه رادمهر

درج این مقاله صرف به منظور آشنایی با نظرات نویسنده بوده و به معنای تأیید مطالب گفته شده نمی‌باشد

نظر شما