رهبر کره شمالی در جشن ترفیع درجه دهها افسر ارتش که در پرتاب پیشرفتهترین موشک قارهپیمای هواسونگ ـ 17 نقش داشتند، گفته است که کشورش میخواهد قدرتمندترین نیروی اتمی جهان باشد؛ آرزوی دیرینهای که اون در سر دارد تا از این طریق به گفته خود او با «تهدیدهای اتمی آمریکا» مقابله کند.
اون در حالی چنین سودایی را در سر دارد که متحد روسیاش با داشتن 6500 کلاهک هستهای صاحب بزرگترین زرادخانه اتمی جهان است و آمریکا با 6185 کلاهک مقام دوم را دارد؛ اما این موقعیت، نه روسیه را در جایگاه هژمونی جهانی قرار داده و نه در مواجهه با تهدیدات آمریکا بازدارندگی مطلوب را به ارمغان آورده است؛ به گونهای که امروزه از چهار سو در محاصره ناتو است و وقتی راه مواجهه نظامی در مقابله با این تهدیدات را با جنگ علیه اوکراین در پیش گرفت، در باتلاق و تلهای گرفتار شده است که نه کاری از آن بزرگترین زرادخانه هستهایش بر میآید و نه حتی قدرت نظامی غیر هستهایش در این جنگ آن پیروزی دلچسب و برق آسا را نصیب پوتین کرد و شوروی نیز با وجود چنین زرادخانهای فروپاشید.
اظهارات جدید کیم جونگ اون معطوف به ماندن در همان دنیای مفاهیم سنتی قدرت و عدم درک و شناخت تطور آنها و تکثر معنایی و تحول مفهومی در روابط بینالملل است. در دنیای مدرن، مفاهیمی چون قدرت، امنیت، استقلال و بازدارندگی معنایی موسّع پیدا کرده است و کنشگری بازیگران در عرصه جهانی بدون در نظر گرفتن مدلولات این مفاهیم نوین، بازدارندگی نسبی را ایجاد نمیکند. تکیه صرف بر قدرت سخت و فربه کردن آن به هر اندازه، بدون مسلح شدن به مولفههای قدرت آفرین نوین همچون اقتصاد، قدرت نرم و غیره کارایی مطلوب را در دفع خطرات و تهدیدهای خارجی ندارد و امروزه بازدارندگی نرم کمهزینهترین و چه بسا موثرترین شکل بازدارندگی است.
اما واقعیت این است که کره شمالی طی چند دهه از سال 1948 راهی را رفته که تقریبا همه فرصتهای ممکن برای تاسیس قدرتی متکی به مفاهیم توسعه یافته آن را از کف داده است و این امر دیگر جز با شیفتی پارادایمی در نظام و ایدئولوژی حاکم امکانپذیر نیست. ظرفیت و قدرت اقتصادی بینالمللی شده، روابط خارجی حسنه و متوازن، رفاه داخلی و نفوذ نرم از مولفههای شکل دهنده بازدارندگی نرم و مدرن است که کره شمالی از هیچ کدام از اینها برخوردار نیست و مسیری را طی کرده است که جز زبان تهدید و تقویت توان سخت، انتخاب دیگری فراروی خود نمیبیند.
در واقع بدترین شکل یک نظام توتالیتر در کره شمالی تحت سلطه خاندان کیم ایل سونگ عینیت یافته است و کشوری با مساحت 120 هزار متر مربع را به زندانی بزرگ تبدیل کرده که ۲۵ میلیون نفر در آن محبوس و منقطع از جهان پیرامونی هستند.
این انقطاع محصول ایدئولوژی «جوچه» است که در دوران کیم ایل سونگ از دل نوعی حس مبارزه با استعمار ژاپن و سپس خوداتکایی در میانه تنازع میان دو متحد کمونیستی (چین و شوروی) در دهه پنجاه قرن پیشین بیرون آمد و بعد از سونگ قوام یافت. «جوچه» بر تفسیر کج و معوج از خوداتکایی، خودکفایی، استقلال و بینیازی به خارج بنیان نهاده شده است. این ایدئولوژی فردمحور تاکید دارد که این استقلال و خوداتکایی انسان کرهای جز با سرسپردگی و اتکای کامل به «رهبر اعلی» و آموزههای او محقق نمیشود. رفته رفته «جوچه» از حالت یک مکتب خارج و به آیینی تبدیل شده است که از سونگ تا اون خدایی ساخته که باید پرستش و بردگی شوند. در آن، همه چیز بر معیار باید و نباید حکومتی و التزام بیقید و شرط مردم تعریف میشود؛ از اقتصاد کاملا دستوری گرفته تا تحمیل سبک زندگی خاص و حتی دخالت در شکل و آرایش موی سر و تاریخ هم بر مبنای تولد سونگ تنظیم شده.
ماحصل این که کره شمالی به یک «پادشاهی منزوی» و یکی از فقیرترین کشورهای جهان تبدیل شده است. در باور «جوچه» ایل سونگ رهبری ابدی است که «خون مقدس» او در رگ کیم جاری است. چنانکه گفته شد، فلسفه سیاسی «جوچه» بیشتر به یک دین خودساخته میماند و صرفا نمیتوان درباره آن بر مبنای معیارهای شناختی رایج درباره مکتب کمونیسم و اشکال آن قضاوت کرد؛ نه میتوان آن را صرفا جلوه افراطی کمونیسم و استالینیسم نامید نه مارکسیسم، لنینسم و نه ناسیونال سوسیالیسم و نه تعالیم کنفوسیوس، بلکه معجونی ناهمگون از همه اینهاست.
در نتیجه ایدئولوژی معوج «جوچه»، کره شمالی امروز نه اقتصاد دارد، نه حداقل آزادیها و نه ارتباطی با جهان خارج، اما سلاح اتمی دارد و به دنبال تبدیل به قویترین قدرت اتمی جهان است! در حالی که نیمی از جمعیتش غذای کافی برای خوردن ندارد.
این نوع کره شمالی چه بسا خوشایند آمریکا نیز باشد تا متحدانی چون توکیو و سئول همیشه خود را ناگزیر از حفظ و تقویت روابط با واشنگتن بدانند و اینچنین حضور مداوم و منافع خود در شرق آسیا و شبه جزیره را تضمین کند.
*کانال تلگرام صابر گل عنبری
messages.comments