قصد داشتم این هفته درباره مذاکرات بین بایدن، نتانیاهو و بن سلمان در مورد عادی سازی رابطه اسرائیل و عربستان بنویسم. تحلیلگرانی که با آنها صحبت کردم، محتاطانه خوشبین بودند که این توافق بزرگ تا اوایل سال آینده به نتیجه برسد. باوجود ادامه جنگ داخلی سوریه، در منطقه آرامش حکمفرما بود و جیک سالیوان مشاور امنیت ملی آمریکا هفته گذشته اظهار داشت: «خاورمیانه امروز آرام تر از دو دهه پیش است»
اما حمله غافلگیرانه حماس به اسرائیل یادآوری کرد که در خاورمیانه جنگ معمولا بر صلح پیشی می گیرد. بعد از این حمله به سختی می توان تصور کرد که مذاکرات عربستان و اسرائیل پیشرفت کند. این حمله بدترین حمله ای است که اسرائیل از زمان جنگ یوم کیپور در سال 1973 با آن مواجه می شود و حالا خود را برای حمله زمینی به نوار غزه آماده می کند. ما به طور قطع نمی دانیم که چرا حماس این زمان را برای حمله به اسرائیل انتخاب کرده است ولی می توانیم بگوییم که این عملیات بخشی از تلاش بزرگتر ایران و نیروهای نیابتی اش از جمله حماس برای جلوگیری از آشتی تاریخی بین اورشلیم و ریاض بوده است.
حمله حماس به اسرائیل را می توان 11 سپتامبر اسرائیل دانست. اسرائیل به تهدیدات موشکی حماس عادت کرده است اما اصلا احتمال حمله زمینی گسترده از سوی حماس به خود را نمی داد. جنگجویان حماس موفق شدند به پاسگاههای مرزی اسرائیل و حصار مرزی نفوذ کنند، غیرنظامیان را گروگان بگیرند و تانک ها و سایر خودروهای زرهی اسرائیل را تصرف کنند. اسرائیل بدون شک به این حمله پاسخ نظامی قاطعانه ای خواهد داد.
اسرائیل نمی توانست با حماس صلح کند ولی یاد گرفته بود که در کنار این سازمان که نوار غزه را در کنترل دارد، زندگی کند و تا حدی جلوی اقدامات مخرب این گروه را بگیرد. از سال 2007 که حماس کنترل نوار غزه را در دست گرفت، اسرائیل عملیات نظامی متعددی علیه این گروه انجام داده است ولی بیشتر این عملیات ها ازطریق حملات هوایی بوده است.
مطالعه سال 2017 شرکت رند نشان می داد که اسرائیل ناتوانی خود را در حل دائمی مشکل حماس پذیرفته و در عوض، هدف قرار دادن مکرر رهبران سازمان های مبارز فلسطینی را در دستور کار قرار داده است. اکنون روی نتانیاهو این فشار وجود دارد تا دستور نابودی کامل حماس را صادر کند؛ این امر می تواند نیروهای اسرائیلی را وارد نبردی دشوار در مناطق متراکم غزه کند، آن هم علیه دشمنی که می تواند بین غیرنظامیان پنهان شود. در واقع حماس ممکن است اسرائیل را به باتلاقی شبیه به تهاجم اسرائیل به لبنان در سال 1982 بکشاند زیرا می داند که نیروهای اسرائیلی در جنگ زمینی بسیار آسیب پذیر هستند.
نیروهای دفاعی اسرائیل قوی ترین نیروی نظامی خاورمیانه هستند و در نهایت پیروز خواهند شد ولی حتی بعد از پیروزی، این سؤال ایجاد می شود که «حالا چه»؟ اکثر اسرائیلی ها تمایلی به اشغال طولانی مدت نوار غزه ندارند؛ اشغالی که تلفات نیروهای اسرائیلی را بالا برده و آنها را با اتهام جنایات جنگی روبرو می کند. اما اسرائیل گزینه جایگزینی ندارد.
تنها چیزی که می توان با قاطعیت در مورد آن صحبت کرد این است که حمله حماس زندگی فلسطینیان را بدتر می کند. غزه در حال حاضر یکی از فقیرترین نقاط روی زمین است و بدبختی مردم با محاصره این منطقه توسط مصر و اسرائیل تشدید هم شده است. یک روز قبل از این حمله The Post گزارشی منتشر کرد در مورد اینکه بازرگانان غزه چقدر فقیر هستند و نمی توانند کامیون بخرند و از الاغ استفاده می کنند. ولی حمله حماس به اسرائیل به خاطر وضعیت اسفناک غزه نیست؛ رهبران این گروه خود زیر فشار مالی نیستند و تعصب مذهبی و ناسیونالیستی محرک حمله انها بوده است. اما فقر و وضعیت اسفناک غزه کار حماس را برای جذب نیرو از بین مردان جوان فقیر و مستأصل که گزینه ای بهتر از شهادت ندارند، آسان می کند.
در نهایت اینکه اسراییلی ها و فلسطینیان باید بپذیرند که چاره ای جز زندگی صلح آمیز در کنار هم ندارند. اسرائیلی های منصف –که فعلا جایی در کابینه اسرائیل ندارند- می دانند زندگی فلسطینیان باید بهبود یابد تا از خشم و خشونت بیشتر در آینده جلوگیری شود.
توافق عادی سازی بین اسرائیل و عربستان با فرض حفظ امکان راه حل دو کشور، می تواند سهم مهمی در امنیت بلندمدت اسرائیل داشته باشد اما دورنمای پیشبرد مذاکرات صلح، امروز بسیار دورتر از دیروز است.
حمله حماس و اعلام جنگ اسرائیل؛ گام بعد چیست؟
بعد از نزدیک به 50 سال از جنگ یوم کیپور در سال 1973 اسرائیل بار دیگر با یک حمله ناگهانی غافلگیر شد و به همگان یادآوری کرد که ثبات در خاورمیانه خیالی بیش نیست.
برخلاف درگیری های پیشین با نیروهای غزه در سه سال گذشته، این درگیری به نظر می رسد که جنگی تمام عیار است.
تأثیر روانی این حمله و شوکی که به اسرائیلی ها وارد شد با یازده سپتامبر آمریکا مقایسه می شود؛ بنابراین پس از دفع حمله اولیه فلسطینیان توسط ارتش اسرائیل، این سؤال مطرح می شود که حالا چه باید کرد؟ گزینه های چندان خوبی پیش روی نتانیاهو وجود ندارد و او برای دادن یک پاسخ نظامی بزرگ تحت فشار است.
باتوجه به اینکه تاکنون 250 اسرائیلی کشته شده و تعداد نامعلومی توسط حماس به گروگان گرفته شده اند، نمی توان احتمال حمله اسرائیل به غزه و اشغال مجدد ان را رد کرد.
نتانیاهو در اعلام جنگ خود گفت: «با قدرت و مقیاسی که دشمن هنوز ندیده، نبرد را به سوی انها خواهیم برد و گروههای فلسطینی بهای سنگینی خواهند پرداخت»
اما یک جنگ بزرگ می تواند عواقبی غیرقابل پیش بینی داشته باشد. فلسطینیان اعم از نظامی و غیرنظامی تلفات زیادی خواهند دید و تلاش های دیپلماتیک بایدن و نتانیاهو برای عادی سازی رابطه با عربستان مختل خواهد شد.
همچنین فشارها بر حزب الله افزایش می یابد تا جبهه دومی را در شمال اسرائیل باز کند؛ همان کاری که سال 2006 پس از دستگیری و اسارات یک سرباز اسرائیلی در غزه انجام داد.
ایران دشمن قسم خورده اسرائیل از حامیان مهم حماس و حزب الله است و به هر دو گروه سلاح و اطلاعات می دهد.
این درگیری حداقل برای مدتی اسرائیلی ها را پشت دولتشان متحد می کند؛ تظاهرات برنامه ریزی شده علیه تغییرات قضایی پیشنهادی نتانیاهو لغو می شود و مردم به فراخوان دولت برای بسیج نیروهای ذخیره پاسخ مثبت می دهند. ناتان ساکس مدیر مرکز سیاست خاورمیانه مؤسسه بروکینگز می گوید «همه اینها به نتانیاهو حمایت کامل سیاسی می دهد تا هرانچه که می خواهد انجام دهد».
در گذشته درخواست هایی از نتانیاهو شده بود تا نیروهای ذخیره را فراخوانده و برای نابودی گروههای مسلح فلسطینی همچون حماس به غزه بفرستد ولی او با توجه به هزینه ها و وجود این سؤال که «بعدش چه» از آن سر باز زده بود؛ ولی به گفته ناتان «این بار باتوجه به تأثیر روانی حمله حماس که مشابه با یازده سپتامبر است، محاسبات دولت نتانیاهو می تواند تغییر کند».
مارک هلر محقق ارشد مؤسسه مطالعات امنیت ملی اسرائیل می گوید: «تقریبا هر سال شاهد عملیات نظامی محدودی از سوی اسرائیل در سرزمین های اشغالی هستیم اما این حملات مشکلی را حل نکرده است. اکنون فشار زیادی روی نتانیاهو وجود دارد تا حمله بزرگی را براه انداخته و کار حماس را یکسره کند ولی من فکر نمی کنم که این اقدام در طولانی مدت مشکل را حل کند».
کارل بیلد نخست وزیر و وزیر خارجه پیشین سوئد، حمله بزرگ به غزه را اجتناب ناپذیر می داند. به گفته وی «اگر حماس سربازان اسرائیلی را به اسارت گرفته و به غزه برده باشد، عملیات گسترده در غزه بسیار محتمل به نظر می رسید».
اسرائیل همیشه در اعزام نیروی زمینی به غزه محتاط بوده است؛ حتی سال 2002 که آریل شارون نخست وزیر بود و نیروهای اسرائیلی قیام فلسطینیان را در کرانه باختری سرکوب کردند، دولت تصمیم گرفت از اعزام نیروی اضافه به غزه –جایی که آن زمان شهرک نشینان اسرائیلی داشت- خودداری کند.
اسرائیل سال 2005 سربازان و شهروندان خود را از غزه خارج کرد؛ به این ترتیب غزه از دیگر فلسطینیان در کرانه باختری جدا افتاد و به طور کامل توسط اسرائیل و مصر که مرزهای غزه و سواحل دریایی ان را کنترل می کنند، منزوی شد.
پس از عقب نشینی اسرائیل از غزه و درگیری های سال 2006 این بار جنگ داخلی بین جنبش فتح به رهبری محمود عباس و حماس در گرفت که با کنترل حماس بر غزه در سال 2007 به پایان رسید و اسرائیل را بر آن داشت تا غزه را بیش از پیش منزوی کند.
سال 2008 و 2009 در یک درگیری طولانی نیروهای اسرائیلی وارد غزه شدند اما تصمیم گرفتند با آتش بسی که پس از یک هفته جنگ توسط مصر برقرار شد، حرکت خود را متوقف کنند.
دولت های اسرائیل معتقدند که پس از عقب نشینی از غزه در سال 2005 دیگر مسئولیتی در قبال این منطقه ندارند اما با توجه به کنترل مرزها توسط این کشور، گروههای حقوق بشری می گویند که اسرائیل همچنان مسئولیت و تعهدات قانونی بسیاری تحت قوانین بین المللی بشردوستانه در قبال غزه دارد.
به گفته ارون دیوید میلر دیپلمات سابق آمریکایی، حماس از مقدار پولی که از کشورهای عربی وارد غزه می شود و محدودیت هایی که پیش روی کارگران برای کار در اسرائیل وجود دارد ناامید شده است «از بسیاری جهات این یک حمله حیثیتی برای حماس است تا به اسرائیل یادآوری کند که ما اینجا هستیم و می توانیم بدون اینکه شما پیش بینی کنید، به شما آسیب بزنیم». میلر افزود که اسرائیل چوب اعتماد به نفس بیش از حد و از خود راضی بودن خود را خورد و تصور نمی کرد که حماس بتواند چنین حمله ای را انجام دهد.
به گفته ساکس پیامدهای جنگ بسیار گسترده خواهد بود و آشکار شدن آن زمانی طولانی خواهد برد. کمیسیون های تحقیق در مورد سازمان های اطلاعاتی و نظامی اسرائیل تشکیل می شود و مجازات هایی در انتظار برخی از چهره های سیاسی است.
مترجم: فاطمه رادمهر
messages.comments