twitter share facebook share ۱۴۰۴ آبان ۱۰ 442
RSF در سال ۲۰۲۴ نزدیک به ۱۰ تُن طلا تولید کرده است؛ سودی کلان برای تأمین نیروها، خرید سلاح و ایجاد انگیزه ساختاری جهت ادامه جنگ.

در بیش از ۵۰۰ روز گذشته، جهان شاهد بود که شبه‌نظامیان «نیروهای پشتیبانی سریع» (RSF) با محاصره، گرسنگی دادن و بمباران بی‌هدف، آخرین پادگان بزرگ ارتش سودان در دارفور را به‌تدریج از آن خود کردند. اکنون با اعلام کنترل این گروه بر مقر لشکر ششم پیاده‌نظام ارتش سودان در شهر الفاشر، این راهبرد به پایانی هولناک رسیده است.

تصرف این شهر تاریخی یک پیروزی نظامی مهم برای RSF و رهبر آن محمد حمدان دقلو، معروف به حمدتی است؛ اما این پیروزی‌ با کشته شدن دست‌کم ۱۵۰۰ غیرنظامی – از جمله ۱۰۰ بیمار در یک بیمارستان – بدست داده است. این رخداد، عملاً به رسمیت شناختن تقسیم غیررسمی سودان است: RSF اکنون بر دارفور کنترل کامل دارد و از دولت موازی تازه‌تأسیس خود در شهر نیالا، در دارفور جنوبی، فرمان می‌راند.

در مقابل، دولت تحت رهبری ارتش سودان (SAF) تنها بر مناطق رودخانه‌ای مرکز کشور و شرق تا بندر سودان تسلط دارد.

نماینده دولت ترامپ اکنون آشکارا از این وضعیت ابراز نگرانی کرده است. «مسعد بولوس»، مشاور ارشد رئیس‌جمهور در امور آفریقا، هشدار داده که ممکن است «وضعیتی مشابه آنچه در لیبی دیدیم» در سودان شکل بگیرد.

سقوط الفاشر تنها یک روز پس از نشست موسوم به «گروه چهارجانبه» در واشنگتن رخ داد؛ مجمعی دیپلماتیک شامل آمریکا، عربستان، مصر و امارات. هم‌زمان، در پایتخت آمریکا مذاکرات غیرمستقیمی میان هیئت دولت سودان به ریاست وزیر خارجه و هیئت RSF به سرپرستی «الگُنی دقلو»، مسئول تدارکات RSF و برادر کوچکتر حمدتی، برگزار شد.

بیانیه مشترک گروه چهارجانبه در ۱۲ سپتامبر که خواستار آتش‌بس سه‌ماهه و آغاز روند سیاسی شده بود، به‌عنوان پیشرفتی مهم معرفی شد. اما در واقعیت، این توافق چیزی جز یک اجماع سطحی میان کشورهایی نبود که هرکدام از طرف متفاوت جنگ حمایت می‌کردند؛ توافقی که از همان ابتدا توسط فرمانده ارتش سودان رد شد.

در این باتلاق، دولت ترامپ با محوریت بولوس وارد میدان شده است. آن‌ها که تازه موفق به برقراری یک آتش‌بس شکننده در غزه شده‌اند، تصور می‌کنند همان الگوی «معامله» را می‌توان در سودان نیز به کار برد. اما این برداشت، درکی نادرست از ماهیت جنگ سودان و ابزارهای موجود است.

چرا سودان شبیه غزه نیست؟

با وجود تمام پیچیدگی‌ها و مصائب جنگ غزه، شرایط در آنجا به مراتب برای دیپلماسی مساعدتر بود. سه بازیگر اصلی منطقه – امارات، عربستان و مصر – بر سر اهداف کلیدی "حذف حماس، توقف عملیات نظامی، و ایجاد ثبات برای روز بعد از جنگ" توافق داشتند.

همین هم‌سویی باعث شد فشار هماهنگی بر هر دو طرف جنگ اعمال شود. ترکیه، قطر و مصر به حماس فشار آوردند و آمریکا اسرائیل را وادار کرد به توافق تن دهد.

در نتیجه، امکان معامله‌ای روشن فراهم شد: «گروگان‌ها در برابر توقف جنگ». بحران انسانی به‌طور فوری تا حدی مدیریت شد و مسائل دشوارتر به آینده موکول گردید.

اما سودان دقیقاً برعکس است. مهم‌ترین تفاوت این است که آمریکا در اینجا هژمون نیست، بلکه بازیگری درجه‌دو در میان قدرت‌های منطقه‌ای جاه‌طلب است. این جنگ به صحنه رقابت‌های منطقه‌ای و جهانی تبدیل شده: کشورهای عربی عضو گروه چهارجانبه، ایران، ترکیه، حتی روسیه (به‌عنوان تأمین‌کننده سلاح) و اوکراین (با نیروهای ویژه)، همگی در کشوری فروپاشیده درگیر شده‌اند.

دولت ترامپ که کانال‌های مستقیمی با طرفین جنگ ندارد، تلاش کرده با الگوی «فشار از بیرون» وارد شود؛ الگویی که تصور می‌کند موفقیتش در غزه، به‌ویژه نقش فعال مصر، آن را تأیید کرده است.

گفته می‌شود ترامپ شخصاً از عبدالفتاح السیسی، رئیس‌جمهور مصر، خواسته تا بر ژنرال البرهان (رهبر ارتش سودان) فشار بیاورد و او را به پای میز مذاکرات در واشنگتن بکشاند.

اما این مدل دو ضعف اساسی دارد: نخست اینکه قدرت نفوذ حامیان بر متحدانشان محدود است و سادگی کارزار غزه اینجا وجود ندارد. دوم اینکه خود میانجی‌ها تأمین‌کننده اسلحه طرفین جنگ هستند و آمریکا نیز تاکنون نخواسته با اهرم‌های خود این تناقض را متوقف کند.

تناقض آشکار: امارات مُصلح یا جنگ‌افروز؟

ریاکاری به‌ویژه در رفتار امارات آشکار است. هنوز جوهر نقشه راه گروه چهارجانبه خشک نشده بود که پهپادهای ساخت امارات حلقه محاصره الفاشر را تنگ‌تر کردند و سقوط آن را ممکن ساختند.

امارات در ظاهر خواستار «آتش‌بس فوری» و «گذار به حکومت غیرنظامی» است، اما در عمل سلاح‌های پیشرفته و مزدوران خارجی (از جمله ده‌ها کلمبیایی استخدام‌شده توسط شرکت‌های اماراتی) را در اختیار RSF قرار می‌دهد.

این اقدامات، اصل پنجم بیانیه گروه چهارجانبه را – مبنی بر اینکه «پایان حمایت نظامی خارجی شرط پایان جنگ است» – به تمسخر می‌گیرد.

در سوی مقابل، مصر و عربستان آشکارا از ارتش سودان حمایت می‌کنند.

گزارش‌ها می‌گویند مصر برای ارتش، سلاح و اطلاعات ارسال کرده است. حمدتی نیز مصر را متهم کرده که سال گذشته در میانه نبردها مواضع RSF را بمباران هوایی کرده است.

شکاف عمیق داخلی

این آشفتگی خارجی بازتابی از گسستی بزرگ‌تر در داخل سودان است.

ژنرال البرهان چند روز پس از دیدار با السیسی در شهر عطبره گفت: «هیچ مذاکره‌ای با هیچ طرفی انجام نخواهد شد.»

او تأکید کرد تنها فرایندی پذیرفتنی است که «عزت سودان را بازگرداند و امکان هر شورش آینده را از بین ببرد.»

ارتش همچنان به «بیانیه جده» (می ۲۰۲۳) و نقشه راه سیاسی خود – که به سازمان ملل ارائه داده – پایبند است. در این چارچوب ارتش خود را نگهبان دولت می‌داند و RSF را صرفاً یک نیروی یاغی به شمار می آورد. بنابراین،RSF باید تمامی قلمروهای اشغالی را تحویل دهد؛ شرطی که برای این گروه غیرقابل‌قبول است.

در مقابل، RSF به «توافق منامه ۲۰۲۴» استناد می‌کند؛ توافقی که در گفت‌وگوهای محرمانه بحرین میان معاونان دو طرف و با میانجی‌گری اطلاعات مصر و امارات شکل گرفت.

این توافق برای RSF راه بقای سیاسی باز می‌کرد و از تحویل جنایتکاران جنگی (از جمله عمر البشیر) به دادگاه کیفری بین‌المللی سخن می‌گفت.

ارتش به‌محض اینکه دید این توافق اسلام‌گرایان متحدش را هدف گرفته، آن را رد کرد.

چرا دیپلماسی ترامپ شکست می‌خورد؟

در چنین فضای دوپاره‌ای، موفقیت دیپلماسی نیازمند چیزی فراتر از نشست‌های پرزرق و برق و بیانیه‌های مشترک است.

آنچه لازم است: گفتگوهای مداوم، اعمال فشار واقعی بر حامیان خارجی جنگ، و تعهد بلندمدت به روندی واقعاً فراگیر می باشد.

اما دولت ترامپ تاکنون نشان داده که به‌جای این رویکرد دشوار و زمان‌بر، بیشتر دنبال پیروزی‌های نمایشی و عکس‌های یادگاری است.

منبع: responsiblestatecraft


عملیات مخفی امارات در جنگ سودان

در فرودگاه بوساسو در ایالت پونتلند سومالی، صدای مهیب فرود هواپیماهای بزرگ، فضای شهر بندری را پر می‌کند.

چند دقیقه بعد از فرود، نوع هواپیما مشخص می‌شود: یک هواپیمای باری سنگین «ایلوشین IL-76» سفیدرنگ که در کنار هواپیمایی مشابه پارک می‌کند.

برای مردم محلی، صدای این هواپیماها تا دو سال پیش غیرعادی بود، اما حالا دیگر معمولی شده است. لحظاتی بعد، تجهیزات سنگین لجستیکی که ماهیت آن اعلام نمی‌شود، از هواپیما تخلیه می‌شود.

عبداللهی، یکی از فرماندهان ارشد نیروی دریایی پلیس پونتلند (PMPF) در فرودگاه بوساسو که به دلایل امنیتی با نام مستعار صحبت کرد، به میدل‌ایست‌آی گفت: «این پروازها مرتب انجام می‌شوند و بلافاصله محموله‌ها به هواپیمای دیگری منتقل می‌شود که آماده پرواز است و مقصدش نیروهای شبه‌نظامی پشتیبانی سریع (RSF) در سودان است.»

بر اساس داده‌های ردیابی پروازها، تصاویر ماهواره‌ای، منابع محلی متعدد و دیپلمات‌های آمریکایی و منطقه‌ای، مبدا این هواپیماها و محموله‌شان مشخص است: "امارات متحده عربی."

مقصد، همان‌طور که عبداللهی تأیید می‌کند، سودان و نیروهای RSF هستند؛ همان گروهی که این هفته شهر الفاشر، پایتخت ایالت دارفور شمالی را پس از بیش از ۵۰۰ روز محاصره تصرف کرد. نیروهای RSF پس از پیروزی، فجایع وحشتناکی مرتکب شده‌اند؛ از جمله کشتار غیرنظامیان فراری و اعدام‌های جمعی در بیمارستان‌ها.

ماه‌هاست که الگوی مشخصی در پروازهای باری که به بوساسو وارد می‌شوند، دیده می‌شود: هواپیماها مدت زیادی در فرودگاه نمی‌مانند، در ساعات خلوت فعالیت فرودگاه فرود می‌آیند، و زمان پروازها مرتب تغییر داده می‌شود تا توجه جلب نشود.

عبداللهی می‌گوید: «هنگام بارگیری و تخلیه، حفاظت شدیدی انجام می‌شود، چون محموله‌ها حساس هستند و ماهیتشان اعلام نمی‌شود.» همچنین از بندر بوساسو نیز محموله‌هایی وارد می‌شوند.

امارات سال‌هاست که نیروی دریایی سومالی PMPF را برای مقابله با دزدان دریایی، تأمین مالی می‌کند اما سربازان این نیرو می‌گویند هیچ‌کدام از تجهیزات جدید واردشده، به اردوگاه آن‌ها منتقل نشده، چون حجم محموله‌ها بسیار بزرگ‌تر از نیاز آن‌هاست.

گزارش‌های قبلی می‌گویند امارات مقدار زیادی سلاح ازجمله پهپادهای ساخت چین را وارد بوساسو کرده است.

یک مدیر ارشد بندر بوساسو برای نخستین‌بار به میدل‌ایست‌آی گفت که طی دو سال گذشته، امارات بیش از ۵۰۰ هزار کانتینر با برچسب «مواد خطرناک» از طریق این بندر عبور داده است.

برخلاف بار معمولی که دارای برگه مبدأ و مقصد است، این محموله‌ها هیچ توضیحی درباره محتوا ندارند. او گفت: «این عملیات کاملاً مخفیانه انجام می‌شود؛ کانتینرها بلافاصله پس از ورود به فرودگاه منتقل و بارگیری می‌شوند.»

نیروهای PMPF در هنگام ورود کشتی‌ها بندر را محاصره کرده و اجازه فیلم‌برداری نمی‌دهند. تنها افراد خاص اجازه ورود دارند و آن‌ها را از هرگونه تصویر‌برداری منع می‌کنند.

یکی از مدیران گفت: «اگر این محموله‌ها برای استفاده داخلی بود، ما می‌دیدیم که کجا نگهداری می‌شوند یا بسته بندی‌های خالی‌شان باقی می‌ماند. اما همه‌چیز فقط ترانزیت است.»

امارات و مقام‌های پونتلند به درخواست میدل‌ایست‌آی برای پاسخگویی جواب ندادند. امارات پیش‌تر حمایت از RSF را انکار کرده بود.

مزدوران کلمبیایی

فرودگاه بوساسو در کنار خلیج عدن واقع شده و چند پایگاه نظامی مستحکم دارد؛ ازجمله یکی که در اختیار فرماندهان اماراتی و نیروهای امنیتی (احتمالاً اهل آفریقای جنوبی) است.

در شمال فرودگاه، اردوگاهی قرار دارد که محل استقرار مزدوران کلمبیایی است که در جنگ سودان مشارکت دارند.

تصاویر اختصاصی که به دست MEE رسیده، نشان می‌دهد ده‌ها کلمبیایی با کوله‌پشتی از هواپیما پیاده شده و مستقیم به اردوگاه می‌روند. عبداللهی با دیدن این تصاویر گفت: «بله، این‌ها مزدوران کلمبیایی هستند و تعدادشان زیاد است.»

این افراد تقریباً هر روز با پروازهای تجاری وارد بوساسو شده و سپس به سودان منتقل می‌شوند تا در کنار RSF بجنگند.

سربازان سومالیایی PMPF معمولاً اجازه ورود به اردوگاه این مزدوران را ندارند. عبداللهی گفت که «آن‌ها یک بیمارستان جدید در داخل اردوگاه ساخته‌اند و مجروحان جنگ سودان را آنجا مداوا می‌کنند. یک بار هواپیمایی که زخمی‌ها را می‌آورد، در فرودگاه نشست و روی درِ آن پر از لکه‌های خون بود.»

این اردوگاه همچنین محل انتقال زخمی‌های RSF برای اعزام به درمانگاه‌های دیگر در خارج از سودان است.

در کنار فرودگاه، امارات یک سامانه راداری نظامی – احتمالاً ساخت فرانسه – نصب کرده که از فرودگاه در برابر حملات احتمالی محافظت می‌کند.

بوساسو اکنون یکی از سلسله پایگاه‌هایی است که امارات در اطراف خلیج عدن و دریای سرخ در جزایر میون، عبدالکوری، سمهه، بندر بربره (سومالی‌لند) و بندر المخا (یمن) ایجاد کرده، در سرزمین‌هایی که به‌طور رسمی در اختیار متحدانش است، نه خود امارات.

سربازان PMPF می‌گویند حضور مزدورهای کلمبیایی مایه نگرانی است و آنها از این بابت احساس ناامنی می‌کنند.

عبداللهی گفت: «می‌ترسیم که این فعالیت ها سبب شود تا دولت سودان به فرودگاه بوساسو حمله کند.»

پیش از جنگ سودان (آوریل ۲۰۲۳)، این کشور هزاران دانشجوی سومالیایی را بورسیه می‌کرد؛ ازجمله وزیر دفاع فعلی سومالی.

برخی سربازان PMPF می‌گویند همکاری با نیروهای خارجی باعث می‌شود به‌طور غیرمستقیم از جنایت علیه کشوری حمایت کنند که آن را دوست و برادر می‌دانند.

دولت آمریکا در ابتدای سال اعلام کرد که اعضای RSF و شبه‌نظامیان متحد آن مرتکب نسل‌کشی در سودان شده‌اند.

یکی از سربازان گفت: «از نظر اخلاقی قابل‌قبول نیست به مزدورانی کمک کنیم که علیه ملتی می‌جنگند که سال‌ها از سومالی حمایت کرده‌اند.»

روابط سومالی و امارات

امارات سال‌ها به دولت سومالی کمک مالی کرده و سربازان را برای جنگ با الشباب آموزش داده است.

اما اکنون این روابط تیره شده است، چون امارات از دولت‌های محلی مانند پونتلند و سومالی‌لند که به‌دنبال جدایی از سومالی هستند، حمایت می‌کند.

موگادیشو بر حریم هوایی سومالی کنترل دارد، اما کنترلی بر بندر و فرودگاه بوساسو ندارد.

با وجود روابط پرتنش میان رئیس‌جمهور سومالی حسن محمود، و محمد بن زاید حاکم امارات، دولت سومالی آشکارا با اقدامات امارات مقابله نکرده است.

عبدالرشید موسی، تحلیلگر منطقه‌ای گفت: «موگادیشو قادر به مخالفت نیست، چون آمادگی مقابله با نفوذ روزافزون امارات را ندارد.»

او هشدار داد فعالیت‌های امارات در بوساسو خطر کشاندن سومالی به رقابت قدرت‌های منطقه‌ای را در پی دارد.

رئیس پونتلند، سعید عبدالله دنی، به‌عنوان متحد نزدیک امارات شناخته می‌شود و کمک‌های مالی امارات می‌تواند جایگاه سیاسی او را تقویت کند.

مارتین پلات، پژوهشگر در حوزه شاخ آفریقا، گفت هدف اصلی امارات از دخالت در جنگ سودان، دسترسی به طلا و گسترش نفوذ منطقه‌ای است.

او درباره پونتلند گفت: «این منطقه یکی از رهاشده‌ترین نقاط دنیاست و هیچ‌کس از امارات سؤال نمی‌کند.»

در ژوئیه، دادستان دیوان کیفری بین‌المللی به شورای امنیت گفت شواهدی وجود دارد که جنایات جنگی و علیه بشریت در سودان در حال وقوع است.

پلات گفت: «مقامات پونتلند ممکن است شریک جرم محسوب شوند و پاسخگو باشند.»

منبع: میدل ایست ای


جنگ سودان؛ خشونت برای کسب سود

دو سال پس از آغاز جنگ، فاجعه‌ای که امروز در سودان جریان دارد معمولاً به‌عنوان فروپاشی نظم یا شکست دیپلماسی توصیف می‌شود. هر دو توصیف درست هستند، اما واقعیت عمیق‌تری را پنهان می‌کنند: خشونت در سودان نتیجه یک اقتصاد سیاسی است که در آن بازیگران نظامی، بازارهای غیرقانونی و حامیان خارجی از ادامه جنگ سود می‌برند، در حالی که مردم عادی بهای انسانی آن را می‌پردازند.

بنابراین درگیری آشکار میان ارتش سودان (SAF) و نیروهای پشتیبانی سریع (RSF) که از ۱۵ آوریل ۲۰۲۳ آغاز شده، باید در چنین چارچوبی دیده شود. این جنگ به‌طور ناگهانی شعله‌ور نشد، بلکه نتیجه منطقی ساختار امنیتی‌ای بود که منافع اقتصادی و پشتیبانی بازیگران منطقه‌ای آن را تغذیه می‌کرد.

نیروهای RSF فقط یک نیروی شبه‌نظامی نیستند؛ بلکه یک بازیگر اقتصادی با شبکه تجاری گسترده‌اند. این نیرو و رهبرانش، از زمان تبدیل شدن از شبه‌نظامیان جانجوید به ساختاری رسمی، بخش‌های بزرگی از صنعت طلا و سایر تجارت‌های پردرآمد را تصاحب کرده‌اند. تحقیقات مستقل نشان می‌دهد RSF در سال ۲۰۲۴ نزدیک به ۱۰ تُن طلا تولید کرده است؛ سودی کلان که برای تأمین نیروها، خرید سلاح و ایجاد انگیزه ساختاری جهت ادامه جنگ – نه مذاکره برای صلح – مورد استفاده قرار گرفته است.

حمایت خارجی نه‌تنها این منافع را تقویت کرده، بلکه بُعدی فرامرزی و بین‌المللی به آن بخشیده است. گزارش‌های معتبر و نهادهای حقوق بشری، انتقال سلاح‌های پیشرفته ساخت چین و پهپادهای مدرن به دست RSF را ثبت کرده‌اند؛ سلاح‌هایی که طبق چندین تحقیق، از طریق واسطه‌های خلیجی صادر شده‌اند. این سلاح‌ها معادلات جنگ را تغییر می‌دهند، امکان حمله به زیرساخت‌های غیرنظامی را فراهم می‌کنند و بازیگرانی را تقویت می‌کنند که از ادامه بی‌ثباتی سود می‌برند.

بهای انسانی این جنگ بسیار سنگین بوده و همچنان رو به افزایش است. این جنگ ده‌ها هزار کشته برجای گذاشته و میلیون‌ها نفر را آواره کرده است. گزارش‌های اخیر تعداد آوارگان را بیش از ۱۰ میلیون نفر می‌دانند؛ رقمی که سودان را به یکی از بزرگ‌ترین بحران‌های آوارگی داخلی جهان تبدیل کرده است. هم‌زمان، سازمان بهداشت جهانی ثبت کرده که بیمارستان‌ها و کادر درمان بارها مورد حمله قرار گرفته‌اند و همین موضوع توان درمان مجروحان و حمایت از غیرنظامیان را مختل کرده است.

اگر جنگ را از زاویه منافع و انگیزه‌ها ببینیم، الگو روشن می‌شود. در سطح خرد، فرماندهان RSF و شبکه‌های تجاری وابسته، از معادن، عوارض جاده‌ای و کنترل مسیرهای تجاری پول به دست می‌آورند؛ پولی که صرف پرداخت حقوق نیروها، خرید سلاح و توزیع رانت می‌شود. شرکت‌های نظامی خصوصی و مزدوران نیز، قرارداد می بندند و به سود می‌رسند. در سطح کلان، کشورها و واسطه‌های منطقه‌ای با ارائه سلاح، پایگاه یا حمایت دیپلماتیک، مسیر جنگ و محاسبات طرف‌های درگیر را تغییر می‌دهند.

این واقعیت، نیازمند سیاستی متفاوت است. کمک‌های بشردوستانه ضروری‌اند، اما به‌تنهایی نمی‌توانند جنگی را پایان دهند که با استخراج طلا و تجارت غیرقانونی تغذیه می‌شود. جامعه جهانی باید سراغ رگ‌های حیاتی اقتصاد جنگ برود. این یعنی اجرای سختگیرانه تحریم تسلیحاتی سازمان ملل، ردیابی و محدود کردن صادرات غیرقانونی طلا و سایر مواد معدنی، مسدود کردن دارایی شبکه‌های مرتبط، و تقویت همکاری‌های گمرکی و اطلاعات مالی برای بستن مسیرهای هوایی و دریایی قاچاق سلاح و درآمد.

هم‌زمان، ایجاد مسیرهای امن برای خروج غیرنظامیان، حمایت قانونی و تأمین منابع برای بیمارستان‌ها و مراکز درمانی، و تأمین سریع و قابل پیش‌بینی هزینه‌ها برای کشورهای همسایه میزبان پناهجویان، از اولویت‌هاست. کمک‌های بشردوستانه باید طوری مدیریت شود که وابستگی به قدرت‌های محلی کاهش یابد و این کمک‌ها ابزار معامله‌گری جنگ‌طلبان نشود.

از نظر اخلاقی و حقوقی نیز باید کسانی که از جنگ سود می‌برند، شناسایی و پاسخگو شوند. توصیف شرایط سودان با‌عنوان «هرج‌ومرج» باعث می‌شود مسئولیت عاملانی که آگاهانه شرایط خشونت را ایجاد می‌کنند، نادیده بماند. هرجا شواهد معتبر وجود دارد، پیگرد قضایی، تحریم‌ها و فشار دیپلماتیک ابزار مشروعی برای تغییر رفتار هستند. اگر ثابت شود که دولت‌ها یا واسطه‌ها سلاح را برخلاف تحریم‌ها دوباره صادر کرده‌اند، باید با پیامدهای سیاسی و اقتصادی روبه‌رو شوند.

فاجعه امروز سودان تصادفی نیست؛ نتیجه قابل پیش‌بینی سیستمی است که خشونت را به منبع درآمد تبدیل کرده است. اگر جامعه جهانی واقعاً می‌خواهد جلوی کشتار بیشتر را بگیرد، باید همان‌قدر که سخنان دیپلماتیک را دنبال می‌کند، مسیر پول و سلاح را هم دنبال کند. تنها وقتی جنگ بی‌سود شود، انگیزه برای صلح شکل خواهد گرفت. زمان اقدام، اکنون است.

منبع: میدل ایست مانیتور

برای مطالعه بیشتر در این زمینه رجوع کنید به:

امارات عامل هرج و مرج و بی ثباتی

سودان عرصه جنگ نیابتی امار ات و عربستان

بحران دریای سرخ فراتر از مسئله حوثی هاست

بی توجهی به بزرگترین فاجعه جهان

نظر شما