امام صادق علیه السلام می فرمایند: «بدانيد كه هيچ يك از بندگان، هرگز به مقام ايمان [كامل] نمى ‏رسد مگر اين كه نسبت به مقدرات الهى راضى باشد، چه مورد پسند او باشد و چه نباشد. خداى متعال هرگز نسبت به بندگان صابر و راضى، جزآنچه شايسته آنان است انجام نمى‏ دهد و مقدرات او از آنچه مى‏ پسندند و نمى ‏پسندند برايشان بهتر است».

ايمان بنده خدا كامل نمى‏ شود، مگر آن‏كه به آنچه خدا براى او مقدر كرده، رضايت داشته باشد. منظور از ايمان، درجات بالاى ايمان است؛ چرا كه ايمان درجاتى دارد و اگر كسى به مقدرات الهى رضايت نداشته باشد، در درجه بالاى ايمان قرار ندارد و ايمان او ايمان كاملى نيست.

در اين دنياى فانى هر كس ممكن است در ادوار مختلف، دستخوش اوضاع گوناگونى شود. همه مردم علم، عمر طولانى، ثروت، زن، فرزند، جايگاه اجتماعى و موفقيت را دوست دارند و در مقابل، فقر و بيمارى و مظلوميت را دوست ندارند. امام صادق عليه‏ السلام مى‏ فرمايند: مؤمن كسى است كه به همه اينها راضى باشد. يعنى چه در حال خوشى ، ثروتمندى و سلامت و چه در حال فقر وبيمارى و بدبختى.

انسان بايد به خود بقبولاند كه وضعيتى كه در آن قرار دارد، به مصلحت او و مطابق مقدّرات الهى است. اگر برخى از امور و اوضاع را نمى ‏پسندد و از وضعيت خويش دل خوشى ندارد، با خود بگويد: خدا اين وضعيت را براى من قرار داده است، پس من نيز راضى به رضاى او هستم. درست است كه اين وضعيت خوشايند من نيست اما چون خدا چنين خواسته است من رضايت دارم.

صِرف راحتى دنيا مصلحت انسان نيست، بلكه مصلحت آن است كه تمام اوضاع و احوال انسان سنجيده شود و دنيا و آخرت او مد نظر قرار گيرد. انسان‏ها نيز در حد عقل و فهم خويش بر اين امر واقفند و در كارهاى دنيایى خويش اين ملاحظات را به كار مى ‏بندند؛ به عنوان مثال كسى كه پول زيادى اندوخته، اما سفر طولانى يا امر خيرى همچون ازدواج در پيش دارد، به پس انداز خود دست نمى‏ زند و آن را خرج نمى ‏كند. بنابراين، هر كس در حد عقل و فهم خويش مصلحت انديش است.كارهاى خداى حكيم نيز بر همين اساس استوار است و مقام ربوبى ‏اش با هر بنده‏ اى طبق مصلحت او رفتار مى ‏نمايد.

تفاوت صبر و رضا

بين صبر و رضايت تفاوت وجود دارد و داراى درجات متفاوتى است. گاهى اوقات بنده‏ اى از خداوند گِله مى ‏كند كه چرا چنين است و چرا فلان كار را در حق من كردى. چنين بنده‏اى نه صابر است و نه راضى. گاهى بنده از خداوند گِله نمى ‏كند و اين سكوت او نيز ناشى از عقل و فهم و تحمل اوست، اما در عين حال راضى هم نيست؛ چنين بنده‏ اى با اين‏كه صابر است، راضى نيست. اما مرحله بالاتر كه مراد حضرت نيز از رضايت همان است، اين است كه بنده علاوه بر اين‏كه به درگاه خدا شكوه نمى‏ برد، شكر خدا را نيز به جا مى‏ آورد و «الحمدللّه‏» مى ‏گويد. چنين مقامى مقام رضايت است و چنين بنده‏ اى را صابر و راضى گويند.

به دست آوردن مقام رضايت به هيچ وجه كار ساده‏ اى نيست و انسان به راحتى نمى‏ تواند به اين مقام دست يابد. «لَّيْسَ لِلاْءِنسَـنِ إِلاَّ مَا سَعَى؛ براى انسان جز حاصل تلاش او نيست». هم‏چنان كه سعى براى به دست آوردن غذا و رفع مشكلات لازم است، در امور معنوى نيز تلاش انسان ضروری است،

منشأ بلاها

انسان معمولا به منشأ گرفتارى ‏ها اهميتى نمى ‏دهد و زمانى كه به بلايى گرفتار می شود، نمى‏ داند چرا در اين مخمصه افتاده است. حال آن‏كه هيچ‏يك از اين امور بى‏ سبب نيست.

انبيا، اوليا و صديقين هنگامى كه به بلايى گرفتار می شدند، از خداوند مى ‏پرسيدند:
خدايا، آيا خطايى از ما سر زده كه به اين روز افتاده‏ ايم؟ پاسخ چنين پرسشى گاهى مثبت و گاهى منفى است. بيشتر بلاهايى كه بر سر مؤمنان مى ‏آيد نتيجه كوتاهى آنهاست.

فرق انسان‏هاى معمولى با پيامبران در اين است كه آنها علم انبيا را ندارند و نمى ‏دانند از چه رو اين بلاها به سرشان آمده است. البته در روايات متواتر، ذكر شده است كه چه چيزهايى از جانب خداوند و چه بلاهايى از جانب خود انسان‏هاست. خداى متعال مى ‏فرمايد: «هرچه خوبى به تو مى ‏رسد از جانب خداست و هر بدى كه به تو مى‏ رسد از خود توست». برحسب روايات و احاديث ملاك اين است كه اگر انسان به وظايف خود عمل كرد و با اين حال به فقر و گرفتارى مبتلا گردید، اين گرفتارى‏ ها امتحان الهى است، اما اگر در اداى وظايف خويش كوتاهى كرد، بلاهايى كه بر سرش مى‏ آيد نتيجه اعمال خود اوست.

در روايت آمده است كه خداوند دعاى دو نفر را مستجاب نمى ‏كند: يكى آن‏كه دنبال كسب و كار و تحصيل روزى نمى ‏رود و اهل كار و زحمت نيست و با اين حال مى‏ گويد خدايا، تو رزاقى، پس روزى مرا برسان، ديگرى مريضى كه دنبال مداوا نمى ‏رود، اما از خدا مى ‏خواهد كه او را شفا دهد. حضرت موسى  عليه ‏السلام به خداوند عرض كرد: خدايا، علاجم كن. خطاب آمد كه نزد طبيب برو و با دارو و درمان معالجه كن. اگر در حد توان و امكان به دنبال طبيب و دارو و درمان رفتيم، اما شفا پيدا نكرديم، اين جا ديگر بايد از خداى متعال شفا بخواهيم. قانون الهى اين است. شخصى كه توان دفاع از خويشتن در برابر ظلم را دارد، اما از خود دفاع نمى‏ كند، دعايش مستجاب نمى ‏شود.

مراتب رضا در انسان‏ها

اگر اعضاى يك خانواده به اتفاق همديگر به مهمانى بروند و بر سر سفره‏اى بنشينند، ممكن است هر كدام از آنها براى حضور در اين مهمانى انگيزه خاصى داشته باشند. فرزند كوچك‏تر از اين‏رو به مهمانى آمده است كه شربت و شيرينى و ناهار خوشمزه‏اى بخورد و پيوسته در اين فكر است كه چه موقع شيرينى و ناهار مى‏ آورند. برادر بزرگ‏تر به اميد اين‏كه فلان كس را آنجا ببيند به مهمانى مى‏ آيد، مادر خانواده از اين رو آمده كه مى‏ داند اگر به مهمانى نيايد، صاحب خانه نيز دعوت او را براى مهمانى آينده نمى ‏پذيرد. پدر خانواده نيز در اين مهمانى به دنبال آن است كه با فلان فرد ثروتمند در مهمانى آشنا شود تا در آينده بتواند از او كمك بخواهد. ممكن است يك نفر هم از بين اين خانواده پيدا شود كه چون خدا اجابت دعوت مؤمن را دوست دارد، در آن مهمانى حاضر شده باشد. تمام اعضاى اين خانواده از اين مهمانى استفاده برده‏ اند، اما هدف و مقام هر كسى با ديگرى تفاوت دارد.

 فضيلت رضا نيز در ميان انسان‏ها مراتب گوناگون دارد و هركس به فراخور درك و مرتبه خود، بهره‏اى از اين حالت معنوى دارد. خيلى از انسان‏ها از معنويات فقط به دنبال فوايد مادى‏ آنند و وقتى به فوايد دنيوى معنويات دست يابند راضى مى‏ شوند. البته، اين هم به نوبه خود مرتبه‏ اى است و به عنوان پله اول ترقى مورد قبول است، اما نبايد پله آخر تلقى باشد.

ممكن است كسى از آن‏رو درپى رضايت از خداوند باشد كه دعايش مستجاب گردد، ولى بالاتر از اين، مقام رضاى عن اللّه‏ است. رضاى عن اللّه‏ از همه چيز بالاتر است. كسى كه از خدا راضى باشد به قدرى آثار و نعمات الهى در اطراف خود مى‏ بيند كه چه بسا هيچ وقت از خدا سؤالى نكند و چيزى نخواهد و به مرحله‏ اى برسد كه درخواست‏ه هايش از بارى تعالى، همه در مورد آخرت باشد و درخواست دنيايى نكند.

حضرت زهرا عليها السلام و مقام رضا

رضا امرى درونى است ولى در ظاهر نشانه‏هايى دارد، شكر با زبان و گله نكردن از خدا، از نشانه‏ ها ومظاهر زبانى رضاست. انسان راضى به تقدير، از نظر عملى نيز در مقابل تقدير الهى تسليم است و ظلم و حبس و حرمان و هجرت را به جان مى‏ خرد.
انسان صابر و راضى، از نفس خودش راضى نيست، اما از تقدير الهى رضايت كامل دارد و در مصايبى كه از جانب خدا برسر او مى‏آيد بردبار و خشنود است.

زندگى حضرت زهرا عليها السلام پر از مشكلات و فراز و نشيب بود. دشمنان آن حضرت چه ‏ها كه نكردند!... اثر جراحت و كبودى سينه تا چهل روز بر بدن آن حضرت باقى مانده بود. به رغم اين همه مشكلات، در بين سخنانى كه آن حضرت در اين روزها بر زبان راندند حتّى يك كلمه شكايت از خداوند وجود ندارد. مقام آن بزرگوار بالاتر از آن است كه بخواهد گِله‏اى به زبان آورد. ایشان حمد و سپاس خداى را فراموش نكردند؛ گويا حضرت با اين كار مى ‏خواستند به ما بفهمانند كه اى مسلمانان، به هنگام گرفتارى حمد و ثناى خداوند را از ياد نبريد. روايات متواترى از رسول اكرم صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله‏ نقل شده كه فرمودند: «اى فاطمه، خداى تبارك و تعالى با غضب تو غضبناك، و با رضايت تو راضى مى‏شود». نكته مهمى كه از اين روايات دريافت مى ‏شود اين است كه همگان بايد به

مقدرات خدا راضى باشند، ولى خدا رضايت خود را به رضايت حضرت زهرا عليها السلام پيونده زده است. فقط حضرت زهراست كه رضايش ملازم رضاى خداست و خداى متعال به خشنودى او خشنود، و به خشم او خشمگين مى ‏شود.

برگرفته از کتاب درسنامه امام صادق علیه السلام نوشته آیت الله العظمی سید صادق شیرازی

نظر شما