twitter share facebook share ۱۳۹۸ آبان ۱۵ 1124

در بحبوحه تظاهرات در عراق، درخواست استعفای عادل عبدالمهدی نخست وزیر آن کشور افزایش یافته است و برجسته ترین شخصیتی که تاکنون با مردم معترض همراستا شده، مقتدی صدر می باشد که می کوشد خود را مدافع ملی گرایی عراقی و الگویی از سیاستمداران پاکدست نشان دهد. وی حتی در مطالبات خود خواهان این شده است که هیچیک از احزاب سیاسی موجود در کشور در انتخابات آتی شرکت نکنند.

با ادامه یافتن اعتراضات، انتخابات زودهنگام و برکناری عادل عبدالمهدی اجتناب ناپذیر به نظر می رسد. در چنین شرایطی سؤال این است که تغییر دولت می تواند ثبات، صلح و موفقیت را برای عراق به ارمغان بیاورد؟ پیشتر مردم عراق، دولت نوری مالکی را که در سالهای 2006 تا 2014 منصب نخست وزیری را بر عهده داشت مسئول تمام مشکلات عراق می دانستند؛ اما جانشینی حیدرالعبادی هم تغییری در وضعیت ایجاد نکرد. در انتخابات پارلمانی 2018 هیچ یک از احزاب و ائتلاف های سیاسی موفق به کسب اکثریت کرسی ها نشدند و به این ترتیب بر سر انتخاب عبدالمهدی به مقام نخست وزیری به توافق رسیدند. هم اکنون نیز در صورت وقوع انتخابات جدید احتمال اینکه یک حزب برنده قطعی انتخابات شود ضعیف است؛ بنابراین نخست وزیر آینده نیز کسی خواهد بود که مورد توافق همه گروهها بوده و مجبور به سازش با همه جریانات سیاسی است.

با این اوصاف، مشکلات بی امانی را که از سال 2003 و با حمله آمریکا به عراق گریبان آن کشور را گرفته است، نمی توان صرفا به نقاط ضعف و کاستی های رهبران عراق نسبت داد. این مشکلات بیشتر ریشه در جامعه دارد و متأثر از سیاست های منطقه ای و بین المللی بازیگران مختلف، رقابت های ایران و کشورهای عرب خلیج فارس و درگیری های بین ایران و آمریکاست و ارتباطی به شخصیت و دیدگاههای نخست وزیران آن کشور ندارد.

تقسیمات قومی و قبیله ای

عراق در برگیرنده اقوام مختلفی از کردها، عرب ها و اقلیت های دیگری همچون ترکمانان ساکن کرکوک است که بعد از جنگ جهانی اول و توافق سایکس پیکو در کنار هم قرار گرفتند. گرچه اکثریت جمعیت را شیعیان عرب تشکیل می دادند اما سنی ها در ساختار کشور دست برتر را داشتند، بر سایر اقوام مسلط بودند و به ویژه علیه شیعیان تبعیض قائل می شدند، به نحوی که اوج سیاست های ضد شیعه را در دوران بعث می بینیم. از دیگر ویژگی های دولت های حاکم بر عراق در طول دوران های مختلف، این بود که سیاست های داخلی و بین المللی خود را بر مبنای ناسیونالیست عرب اتخاذ می کردند و تنوع جمعیتی کشور را نادیده می گرفتند. با حمله آمریکا به عراق در سال 2003 گرچه حکومت استبدادی صدام به پایان رسید اما تنش های قومی و فرقه ای که سالها از وقوع آن جلوگیری شده بود آغاز شد. در نظام جدید، شیعیان موفق شدند موقعیت برتر را از آن خود کنند اما سنی ها به تغییرات جدید راضی نشدند و هیچگاه خود را به طور واقع با این تغییرات تطبیق ندادند. از این رو از ابتدای سال 2005 در سلسله اقداماتی دست به تضعیف نظام جدید زدند. آنها از شرکت در انتخابات پارلمانی سال 2005 امتناع کردند و پس از آن نیز برخی عناصر درون سنی ها به روش های خشن تری متوسل شدند؛ روش هایی که گروههای القاعده عراق و داعش را می توان محصول آن دانست.

جمعیت پراکنده شیعیان

اما علاوه بر تنوع قومی، خود جامعه شیعیان و رهبران مذهبی و سیاسی شان هم چند پاره اند. برخی از این تقسیم بندی ها متاثر از دوران تبعید این گروهها در زمان حکومت صدام است؛ برای مثال آن دسته از رهبران شیعه که دوران تبعید خود را در ایران بوده اند نگرش مثبت تری نسبت به تهران دارند اما کسانی که دوران تبعید خود را در جاهای دیگر گذرانده اند، از ایران و نفوذ آن در عراق خسته شده اند و نسبت به این نقش آفرینی اعلام انزجار می کنند. همچنین کسانی که در دوران صدام در عراق مانده اند مثل خانواده صدر، خود را در تعیین سرنوشت کشور شایسته تر از سایرین می دانند.

روحانیت شیعه در عراق نیز به دو گرایش عقیدتی مختلف دسته بندی می شوند. دسته اول کسانی هستند که تشیع غیر سیاسی را که در اندیشه های مرحوم آیت الله ابوالقاسم خوئی و آیت الله سیستانی منعکس است ترجیح می دهند و دسته دوم روحانیان جوان تر هستند که تحت تأثیر انقلاب ایران قرار دارند. گروه اول به انگیزه ها و اقدامات ایران با دیده تردید می نگرند و بعضا آن را خصمانه می دانند. به طور خلاصه، بین بیوت مراجع کلیدی در عراق همچون خاندان حکیم، خوئی و صدر رقابت وجود دارد و برخوردهایی که بین حامیان آیت الله خوئی و مقتدی صدر پس از سقوط صدام رخ داد از این رقابت ها ناشی می شود.

مشخص بود که پس از برچیده شدن نظام تولاتیتر و حذف نخبگان سیاسی باسابقه، رقابت های شدیدی بر سر پست و مقام و قدرت بین گروهها و شخصیت های مختلف رخ می دهد و حال، همین رقابت ها مانع اصلی بر سر استقرار و ثبات عراق است.

ایران و رقابت های منطقه ای

تحولات سیاسی عراق به همان اندازه که برای اهل سنت آن کشور قابل قبول بود توسط دولت های عرب سنی منطقه نیز مورد پذیرش قرار نگرفت. کشورهای مهم سنی به ویژه عربستان، تغییر در رهبری سیاسی عراق را دستاوردی برای ایران می دانستند و حتی رئیس سابق اطلاعات عربستان شاهزاده ترکی فیصل، آمریکا را به دلیل آنچه تقدیم عراق به ایران خواند، به باد انتقاد گرفت. سخنان او گرچه اغراق آمیز به نظر می رسید، اما تردیدی نبود که رسیدن شیعیان به قدرت باعث افزایش نفوذ ایران در عراق شده است. این نفوذ در ابتدای حمله آمریکا به عراق محدود بود اما عدم پذیرش دولت جدید توسط سنی ها و کمک آنها به گروههای تندروی سنی همچون داعش، عراق را بیش از گذشته به سوی ایران سوق داد؛ به ویژه نقش آفرینی مثبت ایران در شکست داعش، موقعیت این کشور را در عراق ارتقا داد. با این وجود نفوذ ایران هیچگاه به آن اندازه که کشورهای غربی و عربی در رسانه ها ادعا می کنند و حتی برخی مقامات ایران نیز بابت این نفوذ به خود می بالند نیست. درست است که ایران از حامیان خود به عنوان اهرم نفوذ استفاده می کند اما رقیبان منطقه ای ایران نیز حامیانی بین نخبگان و طبقه الیت عراق دارند و مظنون هستند که با تشویق و حمایت از اقدامات ضد ایرانی، به تنش و درگیری بین مردم دامن می زنند.

به این ترتیب در نبود ثبات سیاسی و در شرایطی که رقابت های بی امان بین نخبگان جریان داشته و هرکدام از گروهها توسط یکی از بازیگران خارجی حمایت می شوند، طبیعی است که توسعه اقتصادی متوقف شده و فساد بیداد کند. اقدامات و سیاست های ایران، اسراییل را نیز وارد عرصه سیاست عراق کرده است و حمله اسراییل به حشد شعبی نشانی است بر این امر.

جنگ سوریه نیز شرایط را بدتر کرده و از آنجا که عراق پل ارتباطی سوریه و ایران است، درگیر اقداماتی شده است که از طرف سایر بازیگران برای حذف ایران از سوریه انجام می شود. عراق درگیر مسائل دیگر خاورمیانه همچون مسئله فلسطین نیز هست؛ درحالیکه ایران می کوشد عراق را راضی به پیوستن به جبهه مقاومت کند، آمریکا و کشورهای عربی آن کشور را به سمت سازش با اسراییل سوق می دهند.

درگیریهای بین ایران و امریکا

یکی دیگر از عوامل مهم بی ثباتی، درگیری های بین ایران و آمریکا و تاثیر آن بر عراق است. از جمله اقداماتی که برای مقابله با ایران انجام شد و تاثیر مستقیمی بر اوضاع عراق داشت، حمایت غیر مستقیمی بود که از داعش صورت گرفت. علاوه بر این، درخواست آمریکا از دولت های عراق مبنی بر دوری از ایران این دولت ها را در موقعیت سختی قرار داده است. برخی از متخصصان یکی از دلایل ناخشنودی آمریکا از عادل عبدالمهدی را نادیده گرفتن تحریم های اقتصادی امریکا علیه ایران و عدم کاهش ارتباطش با تهران می دانند؛ بنابراین مهمترین عامل مشکلات عراق اختلاف بین ایران و آمریکا و سیاست فشار بر ایران است.

کوتاه سخن اینکه حتی اگر دولت عراق تغییر یافته و نهادهای سیاسی دستخوش تحول شود، مشکل بی ثباتی آن کشور بدون توافقات منطقه ای، کاهش رقابت بین اعراب و ایران و از همه مهمتر کاهش تنش بین ایران و آمریکا حل نخواهد شد.

https://lobelog.com/change-of-government-is-unlikely-to-solve-iraqs-problems/

 مترجم: فاطمه رادمهر

نظر شما