twitter share facebook share ۱۴۰۰ مرداد ۰۱ 811

تصور کنید اگر ترامپ برای دور دوم ریاست جمهوری انتخاب می شد و نتانیاهو آراء لازم را در کنست برای تشکیل دولت کسب می کرد، چه اتفاقی می افتاد؟ ایران تا کنون بمباران شده بود –نتانیاهو حتی وقتی که آشکار شد ترامپ انتخابات را باخته، بر فشار خود برای حمله به ایران ادامه می داد- سعودی روابط خود را با اسرائیل عادی کرده بود و در اردن به جای ملک عبدالله، ملک حمزه حکومت می کرد

اما اکنون هیچکدام از این اتفاق ها نیافتاده است؛ مذاکره با ایران همچنان جریان دارد، عربستان هیچ علاقه ای به ایجاد ارتباط با اسرائیل نشان نداده و ملک عبدالله پادشاه اردن نخستین رئیس کشوری عربی است که از کاخ سفید دیدار می کند

البته آمدن بایدن، هیچ تغییری در ذهنیت و بینش حاکمان عرب ایجاد نکرده است و هیچکدام به فکر ایجاد شفافیت، آزادی رسانه و انتخابات آزاد نیستند. همچنین سیاست خارجی آمریکا نیز تغییر نکرده است و این کشور هنوز هم به حاکمان خودکامه منطقه متکی است. نمونه آن حمایت آمریکا از عبدالفتاح سیسی است. رئیس جمهور مصر پس از جنگ غزه، به سرعت از دیکتاتور مورد علاقه ترامپ، به دیکتاتور محبوب بایدن بدل شد. سیسی آنقدر از نیاز آمریکا به خود مطمئن است، که رئیس اطلاعاتش «عباس کامل» با آشکار کردن اینکه واشنگتن قول به زندانی کردن «محمد سلطان» فعال مدنی مصری را داده است، مایه شرمساری آمریکایی ها شد

آنچه بعد از روی کار آمدن بایدن تغییر کرده است، طرح بزرگ خاورمیانه ترامپ است. بر اساس این طرح قرار بود اسرائیل به عنوان ابرقدرت منطقه، در مرکز یک شبکه نظامی و تجاری متشکل از حاکمان عرب سنی قرار گیرد، و در ازای پولهایی که این حاکمان خرج شکوفایی و رونق اقتصاد اسرائیل می کنند، این کشور هم ابزار لازم برای سرکوب و ظلم به مردم را در اختیار آنها بگذارد.

با اجرایی شدن این طرح، می شد با یک تیر دو نشان زد: اسرائیل حضور نظامی و دیپلماتیک خود را در منطقه توسعه می داد و خلأ ناشی از خروج آمریکا را پر می کرد، و دوم اینکه جنگ فلسطین پایان می یافت. بنابراین وقتی «جارد کوشنر» و «دنی دانون» سفیر سابق اسرائیل در سازمان ملل، گفتند که اگر این طرح عملی شود جنگ پایان می یابد، مبالغه نکردند

از نظر کوشنر فقط یک چیز ممکن بود جلوی اجرایی شدن این طرح را بگیرد: نارضایتی و عدم همراهی مردم عرب. توافق صلح ابراهیم توافقی بود که برای مردم قابل هضم نبود و هیچیک از کشورهایی که آن را امضا کردند، موافقت و همراهی مردم را نداشتند. این توافق بر روابط شخصی و مالی بین چهار نفر متکی بود که دو نفر از انها (ترامپ و نتانیاهو) از صحنه قدرت کنار رفتند و دو نفر دیگر (بن سلمان و بن زاید) هم دچار اختلاف و درگیری شده اند. بنابراین این دو ولیعهد را می توان بازندگان دوران پسا ترامپ و پسا نتانیاهو دانست.

دعوا بر سر سهمیه نفت که با عقب نشینی سعودی حل شد، تنها یکی از مباحث و نزاع های رو به رشد بین دو ولیعهد است. بن زاید روز دوشنبه به ریاض سفر کرد تا در مورد پاره ای از مسائل مورد اختلاف گفتگو کند. اولین و مهمترین آنها موضوع یمن است، جایی که اماراتی ها منافع خود را در جنوب و بنادر آن کشور تأمین کرده اند و عربستان را در جنگی ناتمام با حوثی ها، تنها رها نموده اند. سعودی ها با مشاهده شهوادی که نشان می دهد اماراتی ها روابط خود را پشت درهای بسته با حوثی ها توسعه داده اند، خشمگین هستند.

از انجا که رسانه آزاد در این دو کشور وجود ندارد، بررسی توئیت مفسرانی که رسما اجازه سخن گفتن دارند، اهمیت بیشتری یافته است. «عبدالله الحاتیله» مدیرمسئول روزنامه سعودی عکاز بدون نام بردن از ابوظبی، در توئیتی که به وضوح به حکام آن کشور اشاره داشت، نوشت «خطاب به آنانکه قلبشان بیمار است! پادشاهی سعودی تنها کشوری است که هیچ بلند پروازی و جاه طلبی ای در یمن ندارد. پادشاهی سعودی، دولت و مردم کشور، به هیچکس اجازه مداخله و دست درازی در یمن و صدمه زدن به امنیت این کشور را نمی دهند»

«سلیمان العقیلی» تحلیلگر سیاسی نیز خطاب به اماراتی ها نوشت «اگر ابوظبی به اجرای توافق نامه ریاض در ارتباط با بحران جنوب یمن کمک نکند و دست از مداخلات خود برندارد، روابط عربستان-امارات آسیب خواهد دید»

از دیگر مسائل مورد اختلاف بین دو کشور، اقتصاد و چشم انداز 2030 عربستان است که طبق برنامه پیش نمی رود. آنگونه که وال استریت ژورنال گزارش می دهد درامدهای غیرنفتی سعودی باید تا سال 2020 چهار برابر می شد، حال آنکه به سختی دوبرابر شده است و هنوز 80% بودجه از بخش نفت تأمین می شود. سرمایه گذاری های خارجی هم هنوز در کشور جریان پیدا نکرده است و این درحالی است که سعودی نرخ بیکاری بالایی بین جوانان دارد. بن سلمان که حالا متحد اصلی خود را رقیب اصلی اش می بیند، شرکت های چند ملیتی را مجبور کرده است که دفاتر مرکزی خود را از امارات به عربستان انتقال دهند و قبول نکرده است که مالیات بر کالاهایی که از امارات وارد می شود را کاهش دهد.

ترکیه نیز پس از روی کار آمدن بایدن، درحال اصلاح مسیر خود است. این کشور به خواسته های قاهره -مبنی بر پایان دادن به انتقاداتی که از تلویزیون مخالفان نظام مصر که در استانبول مستقر است، پخش می شود- پاسخ مثبت داده است. مجریان اصلی و مهم تلویزیون های مخالف نظام مصر در استانبول از جمله «معتز مطر» و «هشام عبدالله» از تلویزیون الشرق و «محمد ناصر» و «حمزه ذوبا» از تلویزیون مکملین، دیگر برنامه اجرا نمی کنند. انتقادات رسانه های مصر از ترکیه نیز کمتر شده است

ترکیه با امارات نیز به تفاهم مشابهی رسیده است. صدای اعتراض مخالفین امارات در ترکیه دیگر به گوش نمی رسد. از آن سو ترکیه از امارات خواست که «سدات پکر» را -که برای مخاطبان پرشمار خود در یوتیوب از فساد مقامات بندپایه دولت ترکیه از جمله وزیر کشور «سلیمان سویلو» می گوید- به آن کشور مسترد کند. امارات این درخواست را نپذیرفت؛ اما چهار هفته قبل، پکر از انظار ناپدید شد. به گفته پکر، مقامات امارات از او خواستند دیگر اقدام به پخش ویدئو نکند زیرا به مرگ تهدید شده است. این ادعای امارات چه راست باشد چه دروغ، خواست ترکیه محقق شده و پکر دیگر برنامه ای اجرا نمی کند

اما بیشترین کسی که از ریاست جمهوری بایدن منتفع شد، پادشاه اردن بود. سه ماه قبل ملک عبدالله با کودتایی تمام عیار روبرو شد که برادر ناتنی اش حمزه در آن دست داشت. گفته می شود که سعودی پشت این کودتا بوده است چراکه پیش از کودتا یک هیأت چهار نفره از عربستان به رهبری فیصل بن فرحان وزیر خارجه آن کشور به امان رفتند و خواهان بازگشت «باسم عوض الله» رئیس سابق دربار پادشاهی اردن و مشاور ویژه سابق بن سلمان و «شریف عبدالرحمان حسن بن زاید» به کشور شدند؛ هر دوی این افراد متهم به فتنه انگیزی علیه شاه بودند

البته اردن پیش از کودتا هم بدلیل عملکرد ضعیف خود در برابر کرونا، کمبود اکسیژن و اقتصاد نابسامان، شاهد ناآرامی بود. روز دوشنبه ملک عبدالله، ملکه رانیا و ولیعهد حسین بن عبدالله، به کاخ سفید رفتند؛ به این ترتیب شاه اردن نخستین حاکم عرب نام گرفت که بایدن در واشنگتن از او استقبال کرد و او را «دوست خوب، وفادار و شایسته» خواند.

نیروهای آمریکایی از قطر و عراق به اردن اعزام شده اند. در هیمن حال اسرائیلی ها بستن آب به روی اردن را متوقف کرده اند و قرار است دیداری بین ملک عبدالله و نفتالی بنت نخست وزیر اسرائیل صورت گیرد. اسرائیلی به ناگه متوجه سود ثبات در اردن شده اند و تلاش های خود را در همراهی با ریاض برای بی ثبات کردن این کشور متوقف کرده اند.

درحالیکه پادشاهان و نظامیان بلندپایه، متوجه لزوم ایجاد تغییراتی در مواضع و جبهه بندی های خود شده اند، زندگی برای مردم تغییر چندانی نکرده است. از خلیج فارس تا خاورمیانه، کشورها ضعیف تر از گذشته شده اند و بر شمار فقرا و بیکاران افزوده می گردد. برای نمونه طبق محاسبه بانک جهانی، اقتصاد اردن سال گذشته 1.6% کوچک شده است و بیکاری افزایش یافته و به 24.7% رسیده است؛ بیکاری در بین جوانان اردن به 50% می رسد. حتی در کشور ثروتمند سعودی بیکاری 12% است و ارقام غیر رسمی میزان بیکاری را از این بیشتر نشان می دهد. لبنان از نظر سیاسی کاملا به بن بست خورده و به لیست رو به رشد کشورهای ورشکسته و فروپاشیده اضافه می شود. امکان بازسازی سوریه، یمن و لیبی در آینده نزدیک وجود ندارد.

تغییر زمانی اتفاق می افتد که مردم عرب به پا خاسته و اقتصاد خود را بازسازی نمایند. تغییر واقعی هنوز در راه است و زمانی که رخ دهد، بساط همه توطئه گران و دسیسه هایشان برچیده می شود.

*منبع: میدل ایست آی

مترجم: فاطمه رادمهر

نظر شما