دولت بایدن به دلیل ناکامی در توقف جنگ غزه، با انتقادهای زیادی مواجه شده است. جو بایدن رئیس جمهور آمریکا و دستیارانش، از افزایش تعداد کشته ها نگران هستند و امتناع اسرائیل از رسیدن کمک های بیشتر به صدها هزار آواره فلسطینی، آنها را ناامید کرده است. با این وجود بایدن جریان ورود سلاح از آمریکا به اسرائیل را متوقف نکرده، سه قطعنامه شورای امنیت را که خواستار آتش بس شده بودند وتو نموده، و تصمیم پیشین خود را مبنی بر توقف کمک مالی به آژانس امداد سازمان ملل متحد لغو نکرده است (این تصمیم پس از آن گرفته شد که شایعاتی مبنی بر وجود نیروهای حماس بین کارکنان آژانس امداد سازمان ملل منتشر شد)
منتقدان بایدن تصور می کنند که آمریکا اهرم های زیادی دارد که با استفاده از آنها می تواند اسرائیل را تحت فشار گذاشته و شرایط را تغییر دهد. برای مثال می تواند اسرائیل را تهدید به محدود کردن یا توقف کمک های خود کند. ولی این فرضیه شایسته بررسی است زیرا ما دولت های ضعیف تر از اسرائیل را می بینیم که از اجابت خواسته های آمریکا خودداری می کنند و تضعیف رابطه شان با واشنگتن، برای آنها بی اهمیت است. برای نمونه سال 1999 شاهد رد خواسته های ناتو توسط صربستان در کنفرانس رامبویه بودیم؛ همچنین ایران و کره شمالی چندین دهه است که تحریم ها را به جان می خرند ولی از خواسته های آمریکا سرپیچی می کنند. در ونزوئلا نیکلاس مادورو همچنان در قدرت است و بشار اسد باوجود تأکید آمریکا که «اسد باید برود»، هنوز در سوریه حکومت می کند.
البته برخی ممکن است بگویند این کشورها از آن رو توانستند از خواسته های آمریکا سرپیچی کنند که به حمایت واشنگتن وابسته نبودند؛ ولی بارها دیده شده که متحدان آمریکا نیز بسیاری از اوقات در برابر فشارهای ایالات متحده مقاومت کرده اند. برای نمونه آلمان با وجود مخالفت های آمریکا، به ساخت خط لوله نورد استریم2 ادامه داد؛ رهبران پیشین افغانستان از اجرای اصلاحات مورد نظر آمریکا سرباز زدند و فرماندهان اوکراینی در ضد حمله ای که در تابستان گذشته داشتند، توصیه های ایالات متحده را گوش نکردند. این درحالی است که کابل و کیف به شدت به حمایت های مادی آمریکا وابسته بودند ولی واشنگتن نتوانست آنها را وادار به انجام خواسته های خود کند. این امر در مورد اسرائیل نیز صدق می کند؛ رهبران اسرائیل از دیوید بن گوریون گرفته تا نتانیاهو در موارد متعدد در برابر فشارهای ایالات متحده مقاومت کرده اند. این امر نشان می دهد اهرم های فشار آمریکا برای تحمیل خواسته هایش، به اندازه ای که به نظر می رسد قوی نیست. ما نباید تصور کنیم که یک تماس تلفنی از سوی بایدن و تهدید به قطع کمک های آمریکا، می تواند اسرائیل را وادار به اطاعت از دستورهای واشنگتن کند.
من سال 1987 در فصل هفت نخستین کتابم به تفصیل درباره این موضوع نوشتم. ارائه کمک های اقتصادی و نظامی و حمایت دیپلماتیک و سایر مزایا به کشورها در صورتی اهرم قابل توجهی به کشور حامی می دهد، که انحصار کمک های ارائه شده را در اختیار داشته باشد و برای کاهش حمایت های خود با موانع داخلی مواجه نشود. ولی اگر مشتری بتواند کمک مشابهی از کشور دیگری بگیرد، یا موضوع مورد مناقشه آنقدر برایش اهمیت داشته باشد که حاضر باشد بهای کاهش حمایت را به جان بخرد، هزینه کاهش حمایت برای کشور حامی بسیار زیانبار باشد و یا کشور حامی نتواند حمایت خود را به دلایل داخلی کاهش دهد، آنوقت است که قدرت اهرم فشار کشور حامی کاهش می یابد.
این شرایط توضیح می دهد که چرا و چگونه برخی از کشورها قادر و مایل به سرپیچی از خواسته های کشورهای حامی خود هستند. اگر حامی معتقد باشد کشور مورد حمایتش به دلایل استراتژیک و.. آنقدر ارزشمند است که حتی اگر از خواسته هایش سرپیچی کرد، باید رابطه اش را با آن حفظ کند، یا اگر موفقیت و اعتبار آن کشور با موفقیت و اعتبار حامی اش گره خورده باشد، در ان صورت حامی علیرغم مواجه شدن با سرپیچی و سرسختی کشور مورد حمایت، همچنان به رابطه خود با آن ادامه می دهد. برای مثال آمریکا نمی توانست با تهدید به لغو حمایت خود، رهبران ویتنام و افغانستان را تحت فشار قرار دهد زیرا می دانست که در صورت انجام این کار، این دو کشور از بین می روند. رؤسای جمهور ویتنام و افغانستان این موضوع را به خوبی می دانستند و همین امر کنترل رفتار آنها را توسط واشنگتن غیرممکن می کرد.
همچنین ارائه کمک، اهرم کشور حامی را در کوتاه مدت تضعیف می کند زیرا وقتی کمک را انجام داد، دیگر راهی برای پس گرفتن آن وجود ندارد. وقتی یک کشور ضعیف و وابسته است، در موضوع مورد مناقشه، نسبت به حامی خود نگرانی های بیشتری دارد زیرا خود را آسیب پذیر و در معرض خطر می بیند. زمانی هنری کیسینجر به یک روزنامه نگار گفت: «از رابین (نخست وزیر اسرائیل) می خواهم امتیاز بدهد؛ او پاسخ می دهد که نمی تواند چون اسرائیل ضعیف است. به او سلاح بیشتری می دهم تا دیگر ضعیف نباشد و خواسته آمریکا را براورده کند ولی این بار می گوید که اسرائیل قوی است و دیگر نیازی به دادن امتیاز ندارد»
نکته دیگر این است که اگر یک کشور متحدان سیاسی مهمی در کشور حامی خود داشته باشد، امکان اینکه کشور حامی از اهرم های خود علیه متحدش استفاده کند کمتر می شود.
حال باتوجه به آنچه تاکنون گفتیم، بیایید روابط آمریکا و اسرائیل و اهرم های بایدن را مورد بررسی قرار دهیم:
اول: گرچه اسرائیل مانند قبل به حمایت آمریکا وابسته نیست ولی همچنان به تسلیحات ایالات متحده از جمله جنگنده های اف35 و موشک های پاتریوت نیاز مبرم دارد. البته آمریکا تنها کشوری نیست که تسلیحات پیشرفته تولید می کند و اسرائیل نیز صنایع دفاعی پیشرفته ای دارد ولی در صورت قطع کمک های تسلیحاتی آمریکا، تجهیز نیروهایش فرایندی دشوار و پرهزینه خواهد بود. استراتژیست های اسرائیلی مدتها بر این باور بودند که حفظ برتری کیفی نیست به مخالفان بالقوه، حیاتی است و از دست دادن حمایت ایالات متحده، توان این کشور را برای حفظ این برتری به خطر می اندازد. ارزش حمایت دیپلماتیک آمریکا را نیز باید به حمایت تسلیحاتی اضافه کرد؛ چه در قالب وتوی قطعنامه های شورای امنیت و چه در قالب فشار بر سایر کشورها برای انتقاد نکردن از اسرائیل. واضح است که جایگزین کردن حمایت های آمریکا برای اسرائیل دشوار و تاحدودی غیرممکن است؛ به همین دلیل است که بسیاری از ناظران بر این باور هستند که تنها کاری که بایدن باید انجام دهد تهدید به کاهش حمایت ایالات متحده است زیرا نتانیاهو چاره ای جز تبعیت ندارد
دوم: زمانی که موضوع مورد مناقشه برای یک کشور از اهمیت بالایی برخوردار باشد، به سختی مغلوب فشارها می شود. ولی تاریخچه روابط آمریکا و اسرائیل نشان داده که واشنگتن می تواند زمانی که منافع خود را در خطر ببیند، اسرائیل را وادار کند تا رفتار خود را تغییر دهد. برای مثال آیزنهاور پس از جنگ دوم اعراب و اسرائیل در سال 1956 اسرائیل را برای عقب نشینی از صحرای سینا تحت فشار قرار داد و موفق هم شد. مقامات ایالات متحده توانستند در طول جنگ 1970-1969 و جنگ اعراب و اسرائیل در سال 1973 اسرائیل را برای پذیرش توافق آتش بس متقاعد کنند. همچنین تماس تلفنی رونالد ریگان با مناخیم بگین نخست وزیر اسرائیل، به بمباران غرب بیروت در جریان حمله اسرائیل به لبنان در سال 1982 پایان داد. در هریک از این موارد رهبران ایالات متحده با قدرت و موفقیت عمل کردند زیرا معتقد بودند که منافع گسترده تر آمریکا در خطر است
ولی اکنون گفتن اینکه کدام طرف (آمریکا یا اسرائیل) عزم بیشتری برای تحمیل خواسته های خود دارد سخت است. در اسرائیل افکار عمومی از جنگ غزه حمایت می کنند و حتی نزدیک ترین رقیبان سیاسی نتانیاهو تاکنون حامی وی در این جنگ بوده اند. اگر به این موارد مخالفت نتانیاهو با راه حل دو کشوری (و هر نوع مصالحه عادلانه با فلسطینیان)، تلاش وی برای فرار از پیگرد قانونی در پرونده فساد و وابستگی اش به احزاب راست افراطی برای باقی ماندن در قدرت را اضافه کنیم، به این نتیجه می رسیم که رهبران اسرائیل ممکن است تهدید ایالات متحده برای توقف کمک ها را نادیده بگیرند. پیشتر نتانیاهو اعلام کرد که نیروهای دفاعی اسرائیل علیرغم هشدارهای آمریکا، به پیشروی در رفح ادامه می دهند
این درحالی است که بحران غزه به وجهه آمریکا در سراسر جهان صدمه جدی وارد می کند و دولت بایدن را بی عاطفه و بی اثر جلوه می دهد. تناقض در سیاست خارجی آمریکا خنده دار است: از یک سو برای ساکنان غزه غذا می فرستد و از سوی دیگر با تأمین تسلیحات اسرائیل، فلسطینیان را در معرض گرسنگی قرار داده و آواره می کند. این وضعیت ممکن است شانس انتخاب مجدد بایدن را به خطر بیندازد و به کاخ سفید دلیل دیگری برای برخورد قاطع با اسرائیل بدهد
ولی آیا بایدن برای سختگیری در قبال اسرائیل محدودیت های داخلی دارد؟ دلیل اصلی اینکه رؤسای جمهور آمریکا در ادوار مختلف، نسبت به آنچه تصور می شود اهرم فشار کمتری دارند، قدرت لابی اسرائیل است. باتوجه به نفوذی که کمیته روابط عمومی آمریکا و اسرائیل (ایپک) روی کنگره و سنای آمریکا دارد، هروقت رئیس جمهور این کشور خواسته بر اسرائیل فشار جدی وارد کند، با انتقاد شدید حتی از جانب اعضای حزب خود مواجه شده است. برای نمونه جرالد فورد رئیس جمهور آمریکا سال 1975 اسرائیل را تهدید کرد که روابط خود را با آن کشور مورد ارزیابی قرار می دهد ولی بلافاصله نامه ای با امضای 75 سناتور دریافت نمود که در آن سناتورها اقدام رئیس جمهور را محکوم کرده بودند. اوباما در اولین سال ریاست جمهوری خود با وضعیتی مشابه مواجه شد؛ او تلاش کرد نتانیاهو را برای توقف شهرک سازی تحت فشار بگذارد ولی با مخالفت هایی مشابه از سوی جمهوری خواهان و دموکرات ها روبرو شد. نفوذ لابی اسرائیل همچنین نشان می دهد که چرا مذاکره کنندگان آمریکایی در توافق صلح اسلو برای اینکه از اسرائیل امتیاز بگیرند، صرفا توانستند از هویج استفاده کنند نه چماق
البته این وضعیت ممکن است به تدریج درحال تغییر باشد. دفاع از دولتی که کشور را بر اساس سیستم آپارتاید اداره می کند، کار آسانی نیست؛ به ویژه که حالا با اتهاماتی همچون نسل کشی نیز مواجه شده است. هیچ دادگاهی نمی تواند تصاویر و ویدئوهایی که از غزه توسط سربازان خود اسرائیل روی تیک تاک و یوتیوب انتشار یافته را انکار کند و این امر حفظ نفوذ را برای گروههایی همچون ایپک سخت می نماید. وقتی سناتور چاک شومر که مدتها یکی از سرسخت ترین مدافعان اسرائیل بود، در مجلس سنا سخنرانی کرده و سیاست های نتانیاهو را برای اسرائیل مضر می داند، نشان می دهد که شرایط سیاسی درحال تغییر است. این تغییر را به ویژه می توان در نگرش جوانان آمریکایی دید
از آنچه گفته شد می توان نتیجه گرفت که واشنگتن اهرم های بالقوه زیادی دارد و موانع استفاده از آن کمتر از گذشته شده است ولی از آنجا که رهبر کنونی اسرائیل برای ادامه جنگ غزه و تحقق اهدافش به شدت مصمم است، حتی تهدیدهای آمریکا برای کاهش حمایتش ممکن است نتواند نتانیاهو را از اتخاذ مسیری که در پیش گرفته منصرف کند. اکنون آمریکا باید به جای یافتن این سؤال که آیا فشار بر اسرائیل کارساز است یا نه، به این فکر کند که مشارکت فعالانه در این تراژدی انسانی به نفعش است یا خیر. در آن صورت حتی اگر نمی تواند آن را متوقف کند، می تواند به نقش خود در این تراژدی پایان دهد
مترجم: فاطمه رادمهر
نظر شما