«قُلْ هَلْ يَسْتَوِى الَّذِينَ يعْلَمُونَ والَّذِينَ لاَ يَعْلَمُونَ»؛بگو: آيا كسانى كه مى دانند وكسانى كه نمى دانند يكسانند؟
هيچ ملت، عقيده، مكتب ويا نظامى نمى يابيد كه همانند اسلام درهاى علوم و فرهنگ را گشوده باشد، يا به سان اسلام، به دانش ودانش آموزى فرا خوانده باشد.اسلام بارها وبارها به تعلیم و تعلم علم فراخوانده، از علما ودانشمندان بشدّت تجليل كرده ومقام آن ها را ستوده است.
:: جايگاه علم در قرآن
نگاهى پژوهشگرانه ودقيق به قرآن كريم و از نظر گذراندن آياتى كه در آن ها از علم، انديشه، علما وانديشمندان سخن رفته است، پژوهنده را به گنجى بزرگ و ثروتى انبوه مى رساند. براى مثال، در بيش از هزاروپانصد آيه، از اين موضوعات سخن به ميان آمده است: علم، معرفت، تعقل، تذكّر، وتدبّر كه همگى در زیرمجموعه «فرهنگ» قرار می گیرند.
حال اگر توجه كنيم كه كلّ آيات قرآن تقريباً 6400 آيه است و اگر توجه كنيم كه اين آيات مربوط به همه چيز اسلام مى شود: اصول، فروع، احكام، اخلاق، روح، بدن، علوم طبيعى، جانوران، گياهان، فلسفه، پزشكى، جامعه، سياست، اقتصاد، روابط بين الملل، روابط فردى، خانوادگى، ملّى، منطقه اى، عبادات، معاملات، ارتش، پليس، امنیت، حاکم، مردم و... از مجموع اين ها تقريباً يك چهارم اختصاص به فرهنگ دارد.آرى، اگر به همه اين نكات توجه كنيم وآنها را كنار يكديگر بگذاريم، آشكارا معلوم مى شود كه قرآن كريم تا چه اندازه به فرهنگ اهميت مى دهد وهيچ نظام يا دین و یا مکتبی به پای آن نمی رسد.آيا در همه تاريخ كتابى پيدا مى كنيد كه براى قانونگذارى و اجرا در زمينه هاى مختلف باشد وفرهنگ يك چهارم آن را به خود اختصاص داده باشد؟ هرگز!
:: جايگاه علم در سنّت
سنّت واحاديث شريف روايت شده از پيامبر خدا صلى الله عليه وآله وامامان از اهل بيت پاک او سلام الله عليهم نيز آكنده از دانش ومعرفت است.كافى است بدانيد كه تنها در يك كتاب از مجموعه هاى حديثى، يعنى كتاب بحارالانوار، نزديك به سه هزار حديث يا بيشتر درباره علم ومعرفت گرد آمده است.اين پيشينه فرهنگى گسترده و ژرف، منعكس كننده قسمتى از اهتمام اسلام به فرهنگ وانديشه است.
:: نمونه ها
برای نمونه، احاديثى را ذكر مى كنيم تا دريابيم كه اسلام تا چه حدّ به فرهنگ و دانش تشویق کرده است:
1.«اطلبوا العلم ولو بالصين؛ دانش را بجوييد اگرچه در چين باشد».
اگر توجه كنيم كه گوينده اين سخن كم نظير وبزرگ، يعنى پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله، در حجاز و در زمانى زندگى مى كرده كه دو سال طول مى كشيده است تا كسى از آن جا به چين برود وبرگردد، به علاوه خطرهاى فراوان كه در درياها وصحراها مسافر چين را تهديد مى كرد، خطراتى از قبيل غرق شدن، گم شدن، هلاك شدن از تشنگى وگرسنگى، طعمه درندگان شدن وجز اينها... آرى، اگر اينها را در نظر بگيريم آن گاه تا حدّى به عمق اين سخن پيامبر پى خواهيم برد.
.2 «اطلبوا العلم من المهد الى اللحد؛ از گهواره تا گور دانش بجوييد».
شايد در تاريخ سخن ديگرى جز اين گهربار سخن پيامبر صلى الله عليه وآله نيابيم كه نشان دهد نخستين و واپسين وظيفه انسان علم و دانش اندوزى است؛ زيرا انسان مدرسه اش را از گهواره آغاز مى كند وزمانى از آن فارغ التحصيل مى شود که در گور نهاده شود.
3.«العلماء ورثة الأنبياء؛ عالمان وارثان پيامبرانند».
پيامبران سلام الله عليهم گل سرسبد انسان ها هستند. آنان سفيران ميان خدا در میان خلق او مى باشند. اين مقامى است كه خداوند از ميان مردم، هركس را كه بخواهد براى آن بر مى گزيند. بنابراين، با اختيار خود مردم نيست بلكه انتخاب خداى متعال است. اما هر انسانى مى تواند وارث اين گلهاى سرسبد شود. راهش تحصيل علم وعالم شدن است. واين خود بهترين دليل بر مقام ومنزلت والاى علم است.
.4 «... فالناس موتى وأهل العلم أحياء... ؛مردم مانند امواتند، وعالمان هميشه زنده اند».
زندگان با زندگى همسازى دارند، ومُردگان هيچ همسازى وسنخيتى با زندگى ندارند؛ چرا كه هر چيزى با همجنس خود همسازى دارد. اين سخن اميرمؤمنان على سلام الله عليه عاليترين بيان اين مطلب است. مردم اگر عالم ودانشمند نباشند در حقيقت مرده هستند ومردگان در اين زندگى حقّى ندارند، اما دانشمندان واهل علم زنده اند واينها هستند كه سزاوار زندگى ومستحق حيات هستند.نادان، هرچند در اين دنيا زنده باشد، به منزله مُرده است. ودانشمند، اگرچه قرنها پيش رخت از اين دنيا بربسته باشد، به منزله زنده است.
5 .«ليت السياط على رؤوس أصحابي حتى يتفقهوا؛ كاش بر سر يارانم تازيانه مى کوفتم تا فقیه (فهمیده و دانا) شوند».
دنياى امروز به آموزش اجبارى كه در برخى كشورها اعمال مى شود وعموم مردم تحت تعليم اجبارى قرار دارند، مى بالد؛ غافل از اين كه نخستين طرّاح اين برنامه نوه پيامبر خدا صلى الله عليه وآله، امام جعفر صادق سلام الله عليه است كه گوينده اين جمله بى همتاست. آن حضرت آرزو مى كند كه مى توانست يارانش را، حتى اگر شده به ضرب تازيانه، به آموختن دين وفراگيرى دانش مجبور سازد.
6 . «طلب العلم فريضة على كل مسلم ومسلمة؛ تحصيل دانش بر هر مرد وزن مسلمانی واجب است».
اين اجبار همگانى وفراگير در عرصه آموزش و فرهنگ، به طورى كه هر مرد و زنى را شامل شود، جز در اسلام در جاى ديگر وجود ندارد. اين از ويژگى هاى اسلام است كه كار ترغيب وتشويق به فرهنگ را به حدى برساند كه آن را با محكمترين رشته ها، به آسمان گره زند. يعنى تحصيل علم را يك وظيفه و واجب شرعى الهى مى داند. از اين گذشته، آن را با هزار قيد وشرط، همچون شرط سنّى يا جنسى يا شغلى وامثال اين ها كه در نظام آموزشى جهان امروز مرسوم است، مقيّد ومحدود نمى گرداند. بلكه هر مسلمانى، جوان باشد يا ميانسال ويا پير، زن باشد يا مرد، واز هر نژاد ،رنگ، زبان، قوم وقبيله اى كه باشد، موظف به تحصيل علم است.
احاديث شريف در تشويق به فرهنگ وتوصيه به دانش اندوزىِ هرچه بيشتر، بسيار زياد است و در اين نوشته كه بنا را بر اختصار نهاده ايم، جاى ذكر آنها نيست.
آيا چنين تأكيدات وتوصيه هايى را در غير اسلام مى يابيد؟ هرگز!
:: شناخت حرفه ها وصنعت ها
اسلام در عرصه فرهنگ، گامى فراتر برمى دارد ودستور اكيد به آموختن همه صنعتها، اختراعات، حرفه ها وشغل ها مى دهد وآموختن آن ها را واجب كفايى مى شمارد. واجب كفايى به اين معناست كه اگر همه مسلمانان، حرفه يا صنعتى را رها كنند به طورى كه نظام زندگى، اگرچه به طور نسبى، تعطيل شود همگى در گناه و معصیت شریک و در برابر خدای متعال مسوؤلند.
شيخ الفقها شيخ مرتضى انصارى قدس سره در كتاب «مكاسب» مى گويد: «آموختن حرفه ها واجب كفايى است بويژه اگر پرداختن ديگرى به آن حرفه ناممکن باشد».
بنابراين، آموختن هواپيماسازى، از نظر اسلام يك وظيفه مقدس است. آموختن ساخت ماشین الات از هر شكل وهر نوعش يك وظيفه مقدس است. آموختن ساخت ماهواره ها، فضاپيماها، شكافت اتم يك وظيفه مقدس است. به طور كلى، هر صنعت، حرفه يا اختراعى كه ندانستن آن به اسلام ومسلمانان زيان بزند، فرا گرفتنش از نظر اسلام یک واجب و وظیفه مقدس است.
معناى «واجب» فقط «مرجّح» نيست بلكه در اصطلاح اسلام واجب، آن چيزى است كه اگر مسلمانان در آن سستى ورزند و از انجام دادنش شانه خالى كنند، همگى مستحق عذاب خداوند هستند نه فقط كسى كه مى توانسته آن را انجام دهد و نداده است و اگر تعدادى از مسلمانان آن را انجام دهند به طورى كه با همان تعداد، نياز جامعه اسلامى برآورده شود وجهان اسلام و همه مستضعفان دنيا را يعنى همان كسانى كه خداى سبحان دستور داده است به خاطر اعلاى كلمه حق و به خاطر آن ها جهاد شود وفرموده: «وَ مَا لَكُمْ لاَ تُقَاتِلُونَ فِى سَبِيلِ اللَّهِ والْمُسْتَضْعَفِينَ «؛شما را چه مى شود كه در راه خدا ومستضعفان نمى جنگيد، كفايت كند. براى كسى كه آن كار را انجام مى دهد مزد دنيوى وپاداش اخروى است و كار او در واقع، عبادت محسوب مى شود، يعنى همان چيزى كه خداى متعال مردم را فقط به خاطر آن آفریده است، آن جا که می فرماید:«وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ والاِْنسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ؛ ومن جنّ وانس را نيافريدم مگر براى آن كه عبادت كنند».
برگرفته از کتاب اسلام و سیاست نوشته آیت الله العظمی سید صادق شیرازی
نظر شما