پايمال شدن حقوق انسانها، سلب آزاديهاي فردي، بهرهكشي و استفاده ابزاري از زنان، مردان و كودكان، گسترش جنگها و ويرانيهاي بسيار و انواع ظلم و ستمها، احتكار منابع و منافع ارضي و... همگي تحت عنوان قوانين جهاني سازي (جهاني شدن)، وضعيت اسفباري رابراي جهان امروز پديدآورده است.
وجود نجات بخشي كه بشريت را به سوي آسايش و رهايي و ايجاد جامعه جهاني متكي بر عدالت و آزادي و حقيقت سوق دهد، در تمام كتب و صحف آسماني و مذاهب گوناگون خبري متواتر است. اين مطلب صرفاً يك خطابه مذهبي يا شعاري ديني نيست بلكه حقيقتي است كه از واقعيت نشأت گرفته و در اعماق انديشه و ضمير وجود انسان نهفته است. هر انسان صاحب دردي كه ناراحتي و فشار و ترس و ناامني را چشيده باشد به آن ايمان دارد. هر عقل و انديشهاي به راحتي ميفهمد كه بناي جهان بر عدالت و توازن است نه ظلم و هرج و مرج و هرگونه هرج و مرجي ساخته دست بشر است و اگر عدالت بر جهان حاكم نشود آنگاه عدالت الهي امري لغو، عبث و بيهوده محسوب ميگردد. در حالي كه عدالت هدف همه اديان و رسالت دين اسلام است كه مخاطبش همه بشريت بوده است و توان بالايي در ايجاد وحدت جهاني دارد كه نقطه شروعش برادري، صلح، گذشت، چشمپوشي و وحدت است.
در اين برهه از زمان، اسلام به جهت عنايات زيادش به مظلومان و اسيران جذابيت بسيار بالايي دارد و به اين دليل است كه اين دين، در رويارويي ها و مجادلهها، همواره يكهتاز و پيروز ميدان بوده است.
اسلام ديني جهاني است و قوام بخش بناي جامعه بشري چنان كه خداوند به پيامبرش خطاب كرده: «و ما أرسلناك إّلا رحمه للعالمين؛ تو را مايه رحمت براي جهانيان فرستاديم». «و ما أرسلناك إّلا كافّة للنّاس؛ تو را بر همة مردم فرستاديم».
اين ديني كه جهان را از سردرگمي جهالت و ظلمات حيرت نجات داد روزي دوباره با عزت و به اذن خداوند ـ تبارك و تعالي ـ براي نجات و خلاصي بشريت و سروري مسلمانان باز خواهد گشت كه قرآن كريم بدان چنين بشارت داده است: «و نريد أن نمنّ علي الّذين استضعفوا فيالارض و نجعلهم أئمّة و نجعلهم الوارثين؛ ارادة ما بر اين تعلق گرفته كه محرومان زمين را امام و وارثين زمين گردانيم.» از حضرت امير(ع) در نهجالبلاغه روايت شده كه: «لتعطفّن الدنيا علينا بعد شماسها عطف الضروس علي ولدها؛ دنيا همانند بازگشت شتر به نزد فرزندش به نزد ما بازگردانده ميشود». و سپس اين آيه را تلاوت فرمودند. ابن ابيالحديد در شرح اين بخش گفته است: ياران و نزديكان ما ميگويند كه ايشان به امامي كه مالك زمين و حاكم بر تمامي ممالك ميگردد وعده دادهاند.
در آية ديگري خداوند تبارك و تعالي ميفرمايد: «ولقد كتبنا فيالزّبور من بعدالذكر أنّ الارض يرثها عبادي الصّالحون؛ در زبور پس از ذكر چنين نوشتيم كه بندگان صالح ما وارث زمين خواهند شد». امام باقر(ع) ذيل اين آيه ميفرمايند: «إنّ ذلك وعدالله للمؤمنين بأنّهم يرثون جميع الارض؛ اين آيه وعده الهي براي مؤمنان است كه وارث تمام زمين خواهند شد». حضرت رسول(ص)، هم طبق روايت سعيد بن جبير از ابن عباس، به ظهور حضرت مهدي(ع) چنين بشارت دادهاند: «إنّ خلفائي و أوصيائي و حجج الله علي الخلق بعدي اثنا عشر. أوّلهم أخي و آخرهم ولدي؛ جانشينان و برگزيدگان من وحجتهاي الهي بر خلق پس از من دوازده نفرند كه اولشان برادرم و آخرينشان فرزندم ميباشد». از ايشان پرسيدند: برادر شما كيست؟ فرمودند: عليابن ابيطالب(ع) باز پرسيدند: فرزند شما كيست؟ فرمودند:
«المهديّ الذي يملؤها ـ أي الارض ـ قسطاً و عدلاً كما ملئت ظلماً و جوراً والذي بعثني بالحق بشيراً لولم يبق منالدنيا إّلا يوم واحد لطوّل ذلك اليوم حتي يخرج فيه ولدي فينزل روحالله عيسي بن مريم فيصّلي خلفه و تشرق الارض بنور ربّها و يبلغ سلطانه المشرق والمغرب؛ مهدي، همو كه زمين را از عدل و داد، همانگونه كه از ظلم و جور پر شده است، آكنده ميگرداند. قسم به آن كسي كه مرا به حق مبعوث گردانيد كه مردم را بشارت دهم اگر تنها يك روز به پايان دنيا باقي مانده باشد خداوند آنقدر آن روز را طولاني ميگرداند كه فرزندم خروج (قيام) كند و در آن زمان است كه عيسيبن مريم پشت سرش نماز ميخواند و زمين به نور پروردگارش روشن ميشود و آوازة سلطنتش شرق و غرب را درمينوردد».
پس از ظهور حضرت مهدي(ع) چه رخ خواهد داد؟
هدف از ظهور امام منتظر(ع)، چيزي جز درآوردن جهان از گنداب ظلم و جور و رساندن آن به عدالت و مساوات نيست، كه اصل ايمان بشريت به آن سو معطوف شده است و تمام اديان در مقابل آن سر خم كردهاند. غرض فطري و واحد اديان، همان چيزي است كه شعور انساني، به راحتي با آن اتفاق نظر دارد و هرگاه عقل در مرحلة ادراكش به تكامل برسد و رهبري خود را به حكمتي ـ كه از اخلاص، صدق و واقعگرايي برخاسته است ـ سپرده باشد، آن را احساس ميكند. كانت، فيلسوف آلماني تبار ميگويد: «عبارت اختلاف اديان، چيز عجيب و غريبي است و مانند اين است كه از اختلاف مكاتب اخلاقي صحبت شود؛ چرا كه ممكن است افراد، عقايد گوناگوني داشته باشند، ولي در هر زمان تنها يك دين است كه ميتواند مقبول بيفتد و نه بيشتر و اين اختلافات همانند محملي بيانگر اختلاف در زمان و مكان كه اموري عارضي هستند ميباشند». مراد از اين آيه قرآن هم همين بود كه: «إنّ الّدين عندالله الاءسلام؛ دين در نزد خدا اسلام است».
در بعثت تمام پيامبران الهي، همگي به دنبال محقق كردن هدف واحدي بودند، همان هدفي كه همة دستهها و گروهها و جمعيتهاي بشري را يكجا زير پرچم پرافتخار مهدي منتظر(ع) جمع ميكند. خداوند تعالي در قرآن كريم ميفرمايد: «هوالذي أرسل رسوله بالهدي و دين الحق ليظهره عليالدين كلّه و لوكره المشركون؛ او همان كسي است كه رسولش را با هدايت و دين حق ارسال كرد تا عليرغم ميل مشركان آن را بر تمام اديان حاكم گرداند». امام هفتم(ع) ذيل اين آيه فرمودند: «يظهره علي جميع الاديان عند قيام القائم(ع)؛ هنگام قيام مهدي(ع) است كه اسلام را بر تمامي اديان حاكم ميگرداند».
اولين گام براي تحقق دهكدة جهاني و جامعة واحد بشري، ايمان تمام اديان و پيروان آنها به حضرت مهدي(ع) وجمع شدنآنها زير پرچمش است؛ چراكه دعوت به اتحاد جهان و جهانيان امري تازه نيست و درتمام اديان آسماني و کهن ميتوان مسألهاي مرتبط با آن را يافت و ريشة تفكر اتحاد بشريت را بايد در اديان جستجو كرد. و در ثاني حقيقت همة اديان، دعوت جوامع و ملتهاي بشري به همبستگي و اتحاد زير پرچم ايمان به خدايي واحد بوده است، آفرينندهاي بيهمتا و ارزشها و باورها و مسلمات مشتركي كه رفتار و منش انساني را در تمام جهان مستحكم كند. به همين جهت است كه تمام اديان، توقع و انتظار ظهور مهدي(ع) را دارند، و آن زمان كه ظهور كند با علائم و نشانههايي كه به راحتيشك را از آنها برطرف ميكند به شخص او ايمان ميآورند. آري، به همراه او عيسي بن مريم(ع)، خروج ميكند و همانطور كه در روايت نبوي ديديم پشت سر حضرتش نماز ميخواند. از امام باقر(ع)، نقل شده است: «إذا ظهر القائم ظهر براية رسولالله و خاتم سليمان و حجر موسي و عصاه؛ وقتي حضرت مهدي(ع)، قيام كند، پرچم رسول خدا انگشتر سليمان و سنگ و عصاي موسي را ظاهر ميكند.» باز از ايشان نقل كردهاند كه: «فإذا اجتمع عنده عشرة آلاف فلايبقي يهودي ولانصرانيّ ولا أحد ممّن يعبد غيرالله إّلا آمن به و صدّقه و تكون الملّة واحدة ملّة الاءسلام؛ وقتي كه ده هزار نفر نزد او جمع ميشوند، هيچ يهودي ومسيحي وهر كه غير خدا را ميپرستد باقي نميماند جز آنكه به او ايمان ميآورد و تصديقش ميكند و يگانه امت، امت اسلامي ميشود.» همچنين: «و إنمّا سمّي المهديّ لانّه يهدي إلي أمر خفيّ و يستخرج التوارة والاءنجيل من أرض يقال لها أنطاكية؛ مهدي(ع) را به اين دليل، مهدي ناميدهاند كه به امري مخفي هدايت ميكند و تورات و انجيل را از زميني كه به آن انطاكيه گويند، درميآورد».
حضرت مهدي(ع) در خلال ارتباطات جهاني و تواناييوقدرتشبريكيكردن روشها و منشها در تمام نقاط جهان، جهاني كردن خويش را به ظهور ميرساند. حضرت صادق(ع) در مورد نداي آسماني فرمودند: «يسمعه كلّ قوم بألسنتهم؛ هر قومي به زبان خويش آن صدا و ندا را ميشنود.» و اين در حالي است كه زبان، يكي از مشكلترين و جديترين موانع و سدها در مسير ارتباطات بشري است كه از گفتوگوها و ايجاد ارتباطات متقابل ممانعت به عمل آورده و آنها را به جدايي و تفرقه و گوشهنشيني سوق ميدهد.
عدالت در ساية حكومت جهاني حضرت مهدي(ع)
جهان بشري كه از بحرانها ضربههاي فراوان خورده است در مسير جهاني شدن به سمت مخالف تحقق سعادت بشري سير ميكند، حال آن كه بشريت آرزويش عدالت است كه از درد فراقش هماره به خود پيچيده است. درخت صبر و تحمل بشريت در اين راستا آن زمان كه آن امام منتظر پرچم عدالتش را بر سر ظلم و ستم ميكوبد به گل خواهد نشست. قانون عدالت جهاني از آن زمان كه معرفت و عقل انسانها كامل شود شروع ميگردد؛ چرا كه اكثر شرارتها ناشي از جهالت و نبود معرفت و شناخت است. امام باقر(ع) فرمودند: «إذا قام قائمنا وضع يده علي رؤوس العباد فجمع بها عقولهم؛ هرگاه قائم ما قيام كند دستش را بر سر بندگان (خدا) ميكشد و با آن عقلهايشان را كامل ميكند.»
عبارت «جمع بها عقولهم» ناظر بر دو امر است:
اول: اين كه تكيه تكامل فرهنگي بر پيشرفت مادي و تكنولوژي اطلاعاتي نيست، بلكه اتكايش بر تكامل عقلي است و تمركز معرفت نيز بر معرفت نفس است و فرهنگ مادي به جاي اين كه هدف و غايت فرض شود تنها به عنوان ابزار و وسيله به آن نگريسته ميشود.
دوم: گفتوگوي عقلائي و فكري مبتني بر فرهنگ اخلاص كه ارتباطات و نزديكي و تفاهمها را فزوني بخشد همان است كه مهدي موعود(ع)، آن را محقق ميگرداند.
مرحلة دوم از قانون حكومت جهاني در خلال ايجاد تعادل و توازن اجتماعي ـ اقتصادي و نفي بهرهكشي و احتكار و تمركز ثروتها و منابع زميني مشاهده ميشود. رسول مكرم اسلام(ص) فرمودند: «فيجيء إليه الرجل يقول: يا مهدي أعطني أعطني أعطني فيحثي له في ثوبه به ما استطاع أن يحمله؛ مردي به حضور حضرت مهدي(ع) ميرسد و از شدت طمع سه مرتبه تقاضاي كمك ميكند، او چنان در دامن آن مرد سيم و زر ميريزد كه نميتواند آن را جابهجا كند.» باز از ايشان نقل كردهاند كه فرمود: «أبشروا بالمهديّ... و يقسّم المال صحاحاً بالسوّية و يملا قلوب أمة محمّد غني و يسعهم عدله حتي أنّه يأمر منادياً ينادي من له حاجة إليّ؟... و تكثر الماشية و تعظّم الامة... و تزيد المياه في دولته و تمدّ الانهار و تضاعف الارض أكلها...؛ بشارت باد بر شما به مهدي... كه مال را به طور مساوي بين مردم تقسيم ميكند و قلوب امت محمد(ص)، را مملو از غنا ميكند و چنان گسترة عدالتش پهناور است كه به سخنگوي خويش امر ميكند كه فرياد بزن آيا نيازمندي هست؟ و... ثروتمندان زياد ميشوند و امت عظيم ميگردد... آبها در دولتش زياد ميگردد و رودها وسيع و طولاني و زمين بر خوراكيهايش ميافزايد.»
حضرت هم بنا بر اين قانون و رسم نبوي(ص) عمل ميكند كه: «من أحيا أرضا مواتاً فهي له؛ هر كه زمين مواتي را آباد كند، مالكش ميشود.» آري، اين است اوج قله عدالت كه حق انسان را در مالكيتش بر زمين به او عطا ميكند. امام باقر(ع) ميفرمايند: «أيّما قوم أحيا شيئاً من الارض و عمروها هم أحقّ بها وهي لهم؛ هر قومي كه بخشي از زمين را احيا و آباد كنند شايستگي بيشتري براي مالكيت بر آن دارند در حالي كه حق آنهاست». به همين علت است كه زمين همچون گلي شكوفا ميشود و در آن، نشاط و عمل موج ميزند. گويي امام صادق(ع) به اين اشاره دارند: «اذا قام قائم آل محمد... اتّصلت بيوت الكوفة بنهر كربلاء؛ آنگاه كه قائم آل محمد(ع) قيام كند، خانههاي كوفه به نهر كربلا متصل ميگردد»
پس از تحقق عدالت، امنيت گسترش مييابد، جرم و خلاف كاريها پنهان و ناپيدا ميگردد. امامباقر(ع)،درباره امنيت و امان در زمان حضرت مهدي(ع) ميفرمايند: «و تخرج العجوز الضعيفة من المشرق تريد المغرب لايؤذيها أحد؛ پيرزني ضعيف و ناتوان از شرق به سمت غرب(جهان) ميرود و احدي او را اذيت و آزار نميكند». با از بين بردن مرزها و حدود جغرافيايي، حكومت جهاني حضرت مهدي(ع) تكامل مييابد و موانعي كه به دست خود بشر ساخته شده برداشته ميشود و او به منتهاي آرزو و خواستهاش كه آزادي در عمل و تحريك زندگي و حياتش ميباشد، ميرسد. «فكتور باش» ميگويد: «مقتضاي انسان بودن انسان اين است كه او به حقوقش برسد و اين، اصلي است كه به ساكنان هر كشوري اجازه ميدهد در كشور ديگر ساكن شوند و همان حقي كه آزادي را در جهان به جريان مياندازد و بستن قراردادهاي قانوني با بقيه مردم براي سكونت جهاني كمك ميكند».
زمين است كه وطن هر انسان در عصر حضرت مهدي(ع) ميشود.
امام صادق(ع) فرمودند: «إنّ القائم مّنا منصور بالرعب مؤيّد بالنصر، تطوي له الارض و تظهر له الكنوز كلّها و يظهرالله به دينه و لوكره المشركون؛ قائم ما با ترس افتادن در دل دشمنان ياري ميشود و با پيروزي، تأييد ميشود. زمين زير پايش نرم و گنجهاي زمين، همگي براي او ظاهر ميشود و خدا به وسيله او دينش را ظاهر ميكند حتي اگر مشركان نپسندند». و باز هم از ايشان نقل شده: «إنّ المؤمن في زمان القائم و هو بالمشرق ليري أخاه الذي بالمغرب و كذا الذي فيالمغرب يري أخاه الذي بالمشرق؛ مؤمن در زمان قائم،چنان ميشود كه شخصيكه درشرق است برادرش را در غرب ميبيند و او هم همينطور».
جامعه بشري به وحدت واقعي كه جنگها، نابسامانيها، بحرانها و مشكلات را ريشهكن سازد، دست نخواهد يافت مگر اين كه به مسائل اساسي و عوامل واقعي كه جمعيت بشري را ميتواند جمع كند، نظر بيفكند. و شكي نيست كه مسائل مادي جز عاملي براي ايجاد اختلاف و جنگ و بهرهكشي از همديگر نيست. در حالي كه عقل و فطرت عاملي هستند كه بشريت را به اصل خويش هدايت ميكنند. و رسيدن به حقيقت وجودي جز با يك رهبري واقعي همانند تكامل عقلي و بازگشت به فطرت و تبري جستن از موانع كشنده ناشي از خودپرستي ممكن نيست كه آن هم عصر عدالت، آزادي، امنيت و سعادت يعني عصر امام منتظَر حضرت مهدي(ع) است.
خداوند توفيق ديدار آن جمال دلربا و اطاعت از اوامر پرافتخارش و زندگي تحت لواي پرچم عدالت آسماني و جهانياش را به همه ما عنايت فرمايد. انشاءالله
*حجت الاسلام مرتضی معاش
نظر شما